واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بازی میترا حجار كه پس از چند سال دوری از سینما و تلویزیون، بازگشت خوبی با آناهیتا دارد از معدود نكات مثبت فیلم است كه نشان میدهد در مدت غیبتش از سینمای ایران... چشماندازی در مهعزیزالله حمیدنژاد از كارگردانان برجسته و اندیشمند سینمای ایران است. در آثار متنوع او میتوان ردپای انواع گونههای سینمایی را یافت. حمیدنژاد سالها پیش با كارگردانی «هور در آتش» یكی از مفهومیترین و ماندگارترین آثار را در ژانر دفاع مقدس ساخت و پس از مدتی كمكاری و دوری از سینما و یكی دو تجربه ناموفق، با كارگردانی «اشك سرما» بازگشت باشكوهی به جریان اصلی سینمای ایران داشت. اشك سرما، فیلمی است كه داستان آن و مكان وقوع رخدادهایش ممكن است هر كارگردانی را از آن گریزان كند. همچنان كه هور در آتش نیز چنین ویژگی داشت، اما یكی از خصوصیات حمیدنژاد این است كه در سینما به دنبال تجربههایی است كه تاكنون كسی سراغ آن نرفته است. به یك معنا میتوان گفت او كارگردان پروژههای دشوار و سنگین است. البته پروژه سنگین در سالهای اخیر به فیلمهایی گفته میشود كه فقط از نظر بودجه و هزینه، ركوردهای سینمای ایران را بشكنند! در حالی كه تماشای مجدد فیلمهایی مثل هور در آتش و اشك سرما نشان میدهد كه كار كردن در آن شرایط دشوار، از چه كسی ساخته است و یك كارگردان تا چه اندازه باید به سوژه و اثر خود اعتقاد داشته باشد كه این سختی را به جان بخرد. درباره تازهترین فیلم عزیزالله حمیدنژاد نیز این موضوع كاملا صدق میكند. «آناهیتا» فیلمی نیست كه مثل «سنپترزبورگ» میان چند كارگردان دست به دست بچرخد و سرانجام یكی آن را انتخاب كند. نه فقط این، كه فیلمنامه آناهیتا به گونهای است كه امكان ساخت فیلمی براساس آن تا حدودی خوشبینانه به نظر میرسد. اینها را در ستایش از كارگردانی میگوییم كه به شهادت آثارش، علاقه زیادی به خطر كردن دارد؛ گاهی مانند هور در آتش و اشك سرما به موفقیت میرسد و گاهی مانند قله دنیا، ستارههای خاك و آناهیتا نتیجه كارش ناامیدكننده از آب درمیآید. كسانی كه آناهیتا را دیدهاند خوب میدانند چه پروژه تقریبا ناممكنی در مرحله اجراست و خواندن خلاصه داستانش نشان میدهد كه كارگردانی آن تا چه اندازه میتواند جاهطلبانه باشد: «تعدادی دانشجو هنگام آزمایش روی مولكول آب به حقایقی دست پیدا میكنند. خورشید كه بر اثر این حادثه ضربه روحی سختی خورده است، میكوشد با آزمایشهای خاص ابداعیاش به راز این جنایت پی ببرد.» خورشید نام دختری دانشجوست كه با دوستش درس میخواند و كار و زندگی هم میكند. دوستش به شكل مرموزی به قتل میرسد و خورشید برای این كه بفهمد قاتل كیست، از روشهای علمی اقدام میكند.الگوی اصلی این نوع قصهگویی به درامهای جنایی و پاورقیهای قرن 19 انگلیس و دهه 30 و 40 آمریكا برمیگردد كه كشف قاتل از هزارتوی تحقیقات برای تماشاگر جذابیت ایجاد میكند. تا پیش از نمایش آناهیتا تصور میشد فیلم حمیدنژاد در ژانر آثار علمی و شبهمستند باشد، اما بعد مشخص شد كه این تحقیقات علمی بر مولكولهای آب، صرفا بهانهای است برای طرحریزی و به نتیجه رساندن یك ماجرای عاطفی ـ جنایی. حمیدنژاد پیش از ساختن فیلم اولش و در زمان فعالیتش در عرصه فیلم كوتاه، در پروژههای سینمایی مسوولیتهای متعددی داشت: عكاس، دستیار كارگردان، فیلمنامهنویس، طراحی صحنههای نظامی و.... به این ترتیب، كار در عرصههای گوناگون به او آموخته كه در سینمای حرفهای، هر ایده، فكر و دیدگاه گیرم روشنفكرانه و بكر، مادامی كه در پیوند با جذابیتهای قصهگویی و دراماتیك نباشد، نتیجهای در بر نخواهد داشت. او آنقدر باهوش و هنرمند است كه سالها پس از كارگردانی مستند كوتاهی به نام «مرثیه حلبچه»، بار دیگر برای روایت قصهای در ستایش مردمان كردنشین مرزهای غربی كشورمان با همان اندوختههای تجربیاش از اثر قبلی، خود را آماده كارگردانی اشك سرما میكند. اما اشكال كار آناهیتا دقیقا از جایی شروع میشود كه احساس میكنیم اولا قصه فیلم ظرفیت تبدیل شدن به اثری پركشش را برای تماشاگر عام ندارد و نیز این كه ایده قصهگویی بر مبنای یك الگوی عاطفی ـ جنایی، در اجرا موفقیتآمیز نبوده است. انتخاب پوریا پورسرخ برای ایفای نقش شخصیتی پیچیده و چند لایه كه پس از سرخوردگی از عشق، اقدام به جنایت میكند، انتخاب كاملا نادرستی است. از سوی دیگر مقدمهچینی طولانی آناهیتا برای معرفی 2 شخصیت دختر دانشجو و تحقیقات و آزمایشهایشان، عملا حوصله تماشاگر را سر میبرد.عنصر غافلگیری یكی از ایدههای سینمایی مورد علاقه حمیدنژاد است. در اشك سرما تماشاگر پس از آگاهی از ماهیت دختر و عضویتش در گروهك تروریستی به وجد میآید. همچنین این ایده، باعث میشود تا رابطه میان سرباز با این دختر، ابعاد پیچیدهتری پیدا كند. در آناهیتا نیز پسر عاشقپیشه تقریبا آخرین كسی است كه تماشاگر حدس میزند قتل ممكن است زیر سر او باشد؛ مثلا اگر سكانس درخشان پایانی اشك سرما را به خاطر داشته باشید كه دوربین هنگام رخداد فاجعه، روی بازیگر زن و تلاش ناكام او برای نجات مرد متوقف میماند، در اینجا متاسفانه هیچ خبری از این ابتكارات كارگردانی نیست. سكانس بسیار ضعیف یادآوری صحنه قتل با بازی ضعیف پوریا پورسرخ قاعدتا باید تاثیری سهمگین بر تماشاگر داشته باشد، در حالی كه در لحظاتی كمیك از كار درمیآید و تماشاگر را در این صحنه به خنده میاندازد. بازی میترا حجار كه پس از چند سال دوری از سینما و تلویزیون، بازگشت خوبی با آناهیتا دارد از معدود نكات مثبت فیلم است كه نشان میدهد در مدت غیبتش از سینمای ایران هنوز میتواند در جایگاه یك ستاره قرار بگیرد؛ ستارهای كه فقط براساس ظاهرش مشهور نیست، بلكه در صحنههایی بازیاش میتواند به عنوان الگو مورد توجه قرار بگیرد. گذشته از حجار باید از فیلمبردار فیلم (فرشاد محمدی) نام برد كه با چند فیلمی كه در سالهای اخیر از او دیدهایم، نشان میدهد آینده درخشانی در سینمای ایران دارد. محمدی برای فیلمبرداری آناهیتا جایزه جشنواره فجر را گرفت و بسیاری از منتقدان نیز كار او را در این فیلم جزو بهترین فیلمبرداریهای سال ارزیابی كردند. آناهیتا با این كه فیلمی رنگی است اما نحوه نورپردازی و طراحی رنگش، یادآور فیلمهای سیاه و سفید است. این شگرد یكی از بزرگترین فیلمبرداران تاریخ سینمای ایران به نام نعمت حقیقی بود كه چندی پیش چشم از جهان فروبست.آناهیتا فیلم خوبی نیست، اما ضعفهای آن با فیلمهای ضعیفی كه به طور طاق و جفت در سینمای ایران ساخته و اكران میشوند، تفاوت دارد. آناهیتا فیلمی است كه به شهادت تصاویرش برای هر پلان آن زحمت كشیده شده است. در اینجور مواقع میگویند فیلم به اصطلاح «درنیامده است». اگر میگوییم آناهیتا فیلم خوبی نیست، یك دلیل بسیار مهمش این است كه فیلمهای خوبی مثل هور در آتش و اشك سرما را از كارگردانش دیدهایم و انتظار فیلمهای بسیار بهتری را از او داریم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 696]