واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: برقراري تعادل بين استقلال و وابستگي كودك شما ديگر آن نوزاد ديروز نيست كه خودش را به عنوان بخشي از شما تصور مي كرد از شما به عنوان كنترل كننده و تسهيل كننده كارهاي خودش استفاده مي كرد و شما براي او آينه اي بوديد كه خودش و دنيا را در آن مي ديد. اما او هنوز هم به مرحله كودكي وارد نشده است؛ پس نمي تواند جايگاه فردي و حقوق ويژه شما درك كند و قادر به پذيرش مسووليت خود و كارهاي خودش نيز در رابطه با شما نيست. كودك شما به تدريج اين نكته را درك مي كند كه شما و او دو شخصيت مستقل هستيد؛ و البته درك اين مطلب نيز چندان براي او آسان نيست. بعضي اوقات او شخصيت خودش را (كه به تازگي آن را پيدا كرده است) با جملاتي مانند "نه!" يا "بگذار من كار خودم را بكنم!" نمايش مي دهد و با كنترل گري شما و همچنين نياز خودش به كمكهاي شما، به مبارزه بر مي خيزد. اما بعضي وقتها هم به شما مي چسبد، وقتي مي خواهيد از اتاق برويد گريه و زاري راه مي اندازد، دستهايش را به طرف شما بالا مي آورد تا او را بغل كنيد و دهانش را باز مي كند تا به او غذا بدهيد. رفتارهاي او كه شخصيتي مابين نوپايي و خردسالي را از خود بروز مي دهند براي شما گيج كننده است، اما براي خود او دردناك است. او بايد براي خودش "كسي" بشود؛ اما اگر به عنوان بخشي از وجود شما باقي بماند برايش راحت تر و ايمن تر است. او بايد به تدريج به كنترل كامل شما بر روي خود و رفتارهايش اعتراض كند، اما پذيرش كنترل شما برايش آسان تر است. او بايد به ميل خودش بعضي چيزها و كارها را دوست داشته باشد و بعضي ديگر را دوست نداشته باشد و اهداف خودش را دنبال كند، حتي اگر با اهداف و اميال شما ناسازگار باشد؛ اما احساس مي كند كه اين ناسازگاري مي تواند شديدا برايش خطرناك باشد. او هنوز هم با اشتياقي شديد شما را دوست مي دارد و براي حمايتهاي عاطفي به شما وابسته است. در بسياري از موارد لزوم دستيابي به استقلال در فرآيند رشد، با نياز ضروري او به محبت و علاقه شما، مغايرت پيدا مي كند. اگر انتظار داريد كه فرزندتان همان كوچولويي كه قبلا بود (يعني يك بچه نسبتا مطيع و فرمانبردار) باقي بماند، او مجبور خواهد شد كه مستقيما با شما درگير شود. او به عشق و تائيد شما نياز دارد؛ اما حركت او به سمت رشد به او اجازه نمي دهد كه اين عشق و تائيد را به قيمت وابستگي شديد به شما به دست آورد. اما از سوي ديگر اگر از او انتظار داريد كه يك شبه از مرحله نوزادي به مرحله كودكي وارد شود موجب مي شويد كه او احساس نقص كند. او به كمك و آرامش بخشي شما نياز دارد و اگر شما اين نيازهاي او را، از او دريغ كنيد قادر نخواهد بود كه به روال منطقي و مناسب زندگي اش ادامه دهد. اگر با او مانند يك نوزاد برخورد كنيد، سرسختي خواهد كرد؛ و اگر به اين كار ادامه دهيد او نيازمند و محتاج شما بار خواهد آمد. پيدا كردن راه ميانه راه ميانه اي وجود دارد كه امكان ماجراجويي و هيجان را براي كودك شما فراهم مي كند اما او را در برابر حوادث غيرمترقبه نيز بيمه مي كند؛ به او كمك مي كند تا كارها و موقعيتهاي جديد را امتحان كند اما از ضربات سخت ناشي از شكست يا اشتباه نيز جلوگيري مي كند؛ چهارچوب دقيق و محكمي از رفتارهاي قابل قبول را به او ارائه مي دهد اما به ميزان كافي نيز انعطاف پذير خواهد بود كه با او كه مي خواهد سرور و رييس خودش باشد مقابله نخواهد كرد. پيدا كردن آن راه ميانه به درك برخي از جنبه هاي رشد كودك (كه ممكن است همواره واضح و روشن نباشند) و همچنين به اينكه توسط ظاهر رفتارهاي او گول نخوريد، بستگي دارد. به نظر مي رسد كه كودك دوساله شما از جهات مختلف بيشتر از آنچه خودش احساس مي كند بزرگ شده است. راه رفتن، حرف زدن و بازي كردن او آنقدر رشد كرده است كه ظاهرا تفاوت چنداني با يك كودك سه ساله ندارد؛ اما درك دروني او و تجربياتش بسيار كمتر از يك كودك سه ساله است. اگر با او مانند يك نوزاد برخورد كنيد او را عقب نگه داشته و مانع پيشرفت او مي شويد. او بايد بتواند به تدريج مسائل مختلف را درك كند. او بايد بتواند از تجربياتش ياد بگيرد. اما از سوي ديگر اگر مانند يك كودك پيش دبستاني نيز با او رفتار كنيد او را تحت يك فشار شديد و غير قابل تحمل قرار مي دهيد. بايد به او كمك كنيد تا بتواند مسائل مختلف را درك كند. او بايد به صورت كنترل شده اي محيط و اتفاقات مختلف را تجربه كند. بهره برداري از تجربيات مسلما كودك شما حافظه دارد اما هرچند او مي تواند افراد، مكانها، صداها و بوها را به خوبي خود شما به ياد بياورد، ولي حافظه او هنوز هم براي به ياد آوردن برخي از جزئيات بسيار ضعيف است. وقتي كه او يك شيرخوار بود و كارهاي بچه گانه متناسب با آن دوره سني انجام مي داد، اين ويژگي او نه مشخص بود و نه مهم. اما اكنون او كارها و رفتارهايي را از خود نشان مي دهد كه نشانه رشد او است؛ و در نتيجه اين ويژگي او هم بارز و مشخص شده است و اهميت مضاعفي پيدا كرده است. او هر روز روي پله بين آشپزخانه و اتاق نشيمن ليز مي خورد يا به زمين مي افتد؛ و شما به خاطر جراحتها و برآمدگيهاي روي سر و بدن او عصباني، ناراحت و نگران هستيد و از خود مي پرسيد كه آيا او بالاخره ياد خواهد گرفت كه مواظب پله باشد يا نه؟ پاسخ اين است كه او ياد خواهد گرفت اما اين كار زمان مي برد. او تا زماني كه تجربه هاي مكرر، ماجراي پله را در ذهن او حك نكنند، نمي تواند آن را به خاطر بسپارد و به ياد بياورد. در دوران نوپايي اين وظيفه شما بود كه از زمين خوردن يا ليز خوردن او جلوگيري كنيد. از سوي ديگر در دوران كودكي وظيفه شما اين است كه پله و خطر آن را به او يادآوري كنيد. اما در اين دوران از يك طرف بايد از شدت درد يا جراحتي كه ممكن است در اين "تجربه" وجود داشته باشد بكاهيد و از طرف ديگر به حافظه او كمك كنيد كه تجربيات قبلي اش را به ياد بياورد. ممكن است لازم باشد كه يك تشك يا موكت نرم روي پله بيندازيد و هر بار به او يادآوري كنيد كه مواظب پله باشد. ياد گرفتن پيش بيني كردن همانقدر كه حافظه كودك شما پيرامون وقايع گذشته انتخابي و گزينشي است، ظرفيت او براي پيش بيني اتفاقات آينده نيز انتخابي و گزينشي است. هرچند او مي تواند با ديدن كيف دستي شما پيش بيني كند كه شما مي خواهيد او را ترك كرده و سر كار برويد، اما نمي تواند نتايج و پيامدهاي رفتارهاي خودش را پيش بيني كند. اگر او بتواند از پله يا نردبان بالا برود، اين كار را خواهد كرد و به اين مشكل كه مي خواهد چگونه از آنجا پايين بيايد فكر نمي كند. در اغلب موارد مشكل حافظه با مشكل پيش بيني پيامدهاي بعدي تركيب مي شوند و او را به دردسر مي اندازند. ممكن است شما چندين بار به او تذكر داده باشيد كه با دكمه هاي تلويزيون بازي نكند اما هنگامي كه او به نزديكي تلويزيون مي رسد نه يادآوري تذكرهاي قبلي شما و نه پيش بيني سرزنشهاي جديد هيچ كدام آن قدر قوي نيستند كه جلوي او را بگيرند و مانع از بازي كردن او با دكمه هاي تلويزيون بشوند. آن دكمه ها را مي توان و بايد فشار داد! و همين است كه مانند يك آهنربا كودك را جذب مي كند. دقيقا به همين خاطر كه كودك شما نمي تواند آينده و اتفاقات بعدي را پيش بيني كند، نمي تواند حتي يك لحظه هم براي كار يا چيزي صبر كند. اگر او يك چيزي را بخواهد آن را همين حالا مي خواهد! و براي همين است كه به محض اينكه شما بستني را از درون جعبه در بياوريد كودكتان سروصدا راه مي اندازد و آن را "فورا و همين حالا" مي خواهد. اگر براي او صبر كردن براي چيزهايي كه مي خواهد مشكل است پس نمي تواند بفهمد كه تحمل يك مشكل ساده و ناچيز ممكن است موجب شود كه دردسر خودش كمتر شود: هرچند از اينكه بستني موجب شده لباسها و دست و صورتش چسبناك شوند، ناراحت است و گريه و زاري مي كند اما اگر بخواهيد دست و صورت او را بشوييد يا او را حمام كنيد نيز با شما مخالفت خواهد كرد. در اكثر مواقع او يك مخلوق منحصر به فرد و متعلق به زمان خودش است! ياد گرفتن توجه به احساسات عدم بلوغ در تفكر و درك كودك ممكن است او را در ارتباطاتش با افراد ديگر نيز به دردسر بيندازد. او شما را دوست دارد. همه اطرافيان هم مي گويند كه او شما را دوست دارد. خودش هم به شما مي گويد كه شما را دوست دارد و هنگامي كه شما را در آغوش مي گيرد يا با شيطنت مي خندد شما هم مي فهميد كه او شما را دوست دارد. با اين حال بسيار به ندرت پيش مي آيد كه رفتارهايي كه بزرگترها آن را به عنوان "ابراز عشق و علاقه" مي شناسند از يك كودك سر بزند. او نمي تواند خودش را جاي شما بگذارد و اتفاقات و دنيا را از چشمان شما بنگرد. او دوست ندارد كه شما را در حال گريه كردن ببيند اما آنچه موجب مي شود كه او گريه كردن شما را دوست نداشته باشد احساسي است كه از ديدن اين حالت به او دست مي دهد و او قادر نيست كه احساس شما را در اين حالت درك كند. هنوز هم نمي توان از او انتظار داشت كه احساسات ديگران را در نظر بگيرد؛ او ابتدا بايد بتواند احساسات خودش را به خوبي بفهمد. اگر او شما را گاز بگيرد و شما هم او را گاز بگيريد «تا به او نشان دهيد كه گاز گرفتن چه مزه اي دارد» او گريه و زاري راه مي اندازد، انگار كه تا كنون نمي دانسته گاز گرفتن چيست. او نمي تواند بين كاري كه با شما كرده و كاري كه شما با او كرده ايد يا بين احساسات خودش و احساسات شما ارتباط برقرار كند. نكته كليدي در درك كودك، درك رشد فرآيندهاي فكري او است. او بايد كمي بزرگتر شود تا اين احساسات متضاد و تواناييهاي گمراه كننده بتوانند با يكديگر جمع شده و يك مخلوق منطقي و رام شدني، كه ما آن را "بچه بزرگ شده" مي ناميم، به وجود آورند. نی نی سایت پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]