واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: خاطرات «دا»؛ پادزهر برهنگي امروز بازيگران زن سينما
كتاب «دا» خاطراتي را مرور ميكند كه وقتي با وضعيت امروز مقايسه ميكنيم، انگشت حسرت در دهان ميگزيم و اين خاطرات مي تواند به عنوان پادزهري مقابل برهنگي و فساد بازيگران امروز سينما عمل كند.
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»- مهدي پناهي؛ وقتي كتاب «دا» را كه خاطرات سيد زهرا حسيني از زمان اشغال خرمشهر توسط متجاوزين بعثي است، مي خوانيد چندين فصل بعد از ابتداي كتاب مربوط مي شود به غسالخانه جنت آباد خرمشهر كه در آن شهدا را غسل كفن و دفن مي كنند. تا پايان كتاب غسالخانه و قبرستان جنت آباد يكي از محوري ترين مكان هاي اين كتاب است.
فارغ از ابعاد عاطفي و رنگ و بوي رمان گونه اين خاطرات كه خواننده را ميخكوب پاي صفحاتش نگه مي دارد، نكات برجسته ديگري نيز نمود دارد كه در قياس با وضع امروز جامعه جاي بسي انديشيدن دارد.
در اين خاطرات، سيد زهرا حسيني به عنوان يك زن وقتي وارد قسمت غسالخانه زنانه قبرستان جنت آباد مي شود، جداي از فضاي وحشت انگيز مملو از خون و خشونت جنگ و اجساد، يكي از دغدغه هاي ذهني اش ريختن حجب و حيا بر اثر شستن و ديدن بدن برهنه شهدا و هم جنسانش است.
در تمام مدتي كه راوي در حال كمك به مرده شورهاست، نشانه هاي شرم، حجب و حيا در وي نمايان است، حتي بعد از چند روز كه ظاهرا به اين كار (برهنه كردن شهداي زن و غسل دادنشان) عادت كرده است.
حجب و حيا تا آنجا در خاطرات و لابه لاي كلمات راوي وجود دارد كه حتي زماني كه دوستان همجنسش بر اثر بمباران و تركش به شهادت مي رسند، يكي از دغدغه ها و افكارش حفظ حيا و پوشش مناسب اين شهداست.
به گونه اي كه در لحظات كاملا عرفاني و عاطفي در فراغ دوستان همجنسش مدام در ذهنش تكرار مي كند كه شهيده به حجابش مقيد بود، پس نبايد بعد از شهادت جسدش هم ذره اي نماينده بي حجابي باشد. براي همين مادرگونه و با عاطفه تمام، سر و صورت دوستانش را مرتب مي كند تا در خور شان شهيده باشد.
حتي در تمام جابه جايي اجساد اين حرمت و حيا را حفظ مي كند به گونه اي كه تنها اجساد زنان و كودكان را جابه جا مي كند و مقيد است كه تازماني كه خانم ها هستند كسي به اجساد زنان دست نزند.
اين حجب و حيا مختص راوي خاطرات نيست، بلكه مردان اين خاطرات نيز به همان اندازه حجب و حيا دارند به طوري كه از جابه جايي اجساد زنان خودداري مي كنند و تا حدالامكان سعي مي كنند فقط اجساد مردان را جابه جا و حتي وارسي كنند.
اين قسم حجب و حيا و غيرت بي شمار در گوشه گوشه اين خاطرات همراه خواننده است. نه تنها در خاطرات سيد زهرا حسيني بلكه در همه خاطرات دفاع مقدس اين حجب و حيا وجود دارد.
اين حجب و حيا و غيرت ريشه در اعماق وجودي ايرانيان از ديرباز وجود داشته و دارد. اوج اين غيرت و حميت و ناموس پرستي را بايد در هشت سال دفاع مقدس ديد.
شيرزن هايي كه نه از اسارت بعثي هاي بي رحم، نه از شهادت، از هيچ نترسيدند اما حجب و حياي خود را حفظ كردند.
اما چه شده است كه در عصري كه هنوز بسياري نه بلكه همه اين ريشه ها، در اعماق وجدان ايرانيان وجود دارد و بسياري از اين اسطوره ها زنده اند و در ميان ما زندگي مي كنند، حجب و حياي مردان و زنان ما به سراشيبي سقوط افتاده است؟
آيا هيچ كس برهنگي گلشيفته فراهاني را تصور مي كرد؟ آيا كسي بود كه امثال اصغر فرهادي ها را دست در دست بازيگران زن هاليوود كه مظهر هرزگي و برهنگي اند، ببيند؟
چه شده است كه طي اين مدت، از بازي بي حجاب و همخوابگي با بازيگران مرد هاليوودي تا انتشار عكس هاي نيمه برهنه، هيچ يك از بازيگران و اهالي سينما كه ادعاي فرهيختگي و تافته جدا بافته بودن دارند، واكنش در خورد توجهي نشان ندادند؟ چرا بايد هنوز عده اي اين نمونه ها را مظهر پيشرفت و افتخار سينماي ايران بدانند، بازيگراني كه روزي نقش مريم مقدس را دارد و روزي مادر شهيد و روزي مظهر ايثار و گذشت و فداكاري در نقش مادر و روزي .....
چه مي شود كه از سيد زهرا حسيني ها و هزاران بانوي شيرزن به جايي مي رسيم كه ناموس و زن ايراني آلت دست بيگانگان مي شود؟در سينماي ما چه مي گذرد؟ در خانواده هاي اصيل ما چه مي گذرد؟
نام بردن از اسطوره ها در كنار افرادي امثال گلشيفته ها كه تنها شيفته زرق و برق هاليوود شدند، كم لطفي بلكه توهين به اين اسطوره هاست.
فراموش نكنيم غيرت، حجب و حيا ريشه در اعماق وجدان هاي بيدار ايراني دارد و هرگز با امثال اصغر فرهادي ها و گلشيفته ها خشكيده نمي شود، اما بترسيم از روزي كه سينما، تلويزيون و بازيگران ما ريشه هاي بي عفتي و بي حيايي را در رگ هاي فرزندانمان بدوانند.
خواندن كتاب «دا» يادمان بندازند چه بوديم و داريم چه مي شويم.
دوشنبه|ا|3|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 512]