واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش فارس از نشست پژوهشي با موضوع «كارگردان مؤلف»؛رفيعي: از يك سوءتفاهم واژگاني در تئاتر رنج ميبريم
خبرگزاري فارس: علي رفيعي كه اين روزها قرار است نمايش «شكار روباه» را در تالار وحدت اجرا كند، گفت: متاسفانه در تئاتر ايران از يك سوءتفاهم واژگاني رنج ميبريم كه از نمونههاي آن ميتوان به دراماتورژ، تئاتر تجربي و غير اشاره كرد.
به گزارش خبرنگار سينمايي فارس، آخرين نشست از سلسله نشستهاي پژوهشي با سخنراني علي رفيعي و با موضوع «كارگردان مؤلف» در سالن كنفرانس تئاترشهر برگزار شد.
رفيعي در اين نشست درباره كارگرداني مؤلف سخنراني كرد، وي در جمع حاضران بيان داشت: تئاتر از زمان پيدايش به طور كلي و به طور اخص از اواخر قرن 19 از يك دوگانگي برخوردار بوده و هست. اين دوگانگي از آن جهت بوده كه از كي سو با اثر مكتوب مواجه هستيم و از سوي ديگر فردي به نام كارگردان است كه اثر را گرفته و به دلخواه آن را اجرا ميكند.
وي ادامه داد:ظهور كارگردان به مفهوم امروزي كه يك پديده معاصر است، نبوده و با توجه به تاريخ تئاتر، كارگردان به عنوان شخصيت خلاق در ربع قرن 19 ظهور كرد. در عصرهاي طلايي تئاتر خالقان آثار نمايشي خود كارگردان آثار بودند و هنگامي كه وارد قرن 19 ميشويم اين دو حرفه از هم جدا شده و نمايشنامهنويس تنها به يك ميرزا بنويس تبديل ميشود.
رفيعي يادآور شد: اين جدايي موجب ميشود كه دوگانگي تشديد شود و در اثر انقلابهايي كه صورت ميگيرد، تئاتر تاثيرات زيادي را دريافت ميكند و همه اين عوامل باعث ميشود كه حرفه كارگرداني بعد از جدايي از نويسندگي به عهده نمايشگران گذاشته شود.
وي اظهار داشت: عدهاي از نويسندگان بر اين عقيده بودند كه كارگردانان شخصيت غاصب بوده كه متن را گرفته و به دلخواه اجرا ميكند. در اين صورت اختلاف ميان نويسندگان و كارگردانان آغاز ميشود.
به گزارش خبرنگار فارس، علي رفيعي در ادامه سخنان خود به دعواي ميان استانيسلاوسكي و چخوف در آن دوران اشاره كرد وگفت: اين دو از هنرمندان نمايش جهان بودند كه هميشه بر سر نوع اجرا و كارگرداني بحث و جدل داشتند چرا كه چخوف به عنوان كارگردان آثار استانيسلاوسكي را گرفته و به دلخواه و سليقه خود روي صحنه مي برد.
وي در ادامه بيان داشت:اگر بخواهيم تاريخچه و نقطه عطفي براي تئاتر متصور باشيم، ميتوانيم به مسكو، پايتخت تئاتري رفته و اين اختلافات را در آن دوران مشاهده كنيم. ما ايرانيان از نسل پيشين تا به امروز استانيسلاوسكي و مير هولد را شناختيم و اين دو هنرمند بزرگ وارد تئاتر ما شدند كه البته از اين دو يكي از آنها قطب تئاتر شد. حساب تئاتر شرق از تئاتر غرب را بايد جدا كنيم چرا كه تئاتر هنر شرق مبتني بر مهارت است و هنر غرب مبتني بر خلاقيت و در هنرمندان غربي ما هميشه خلاقيت را ميبينيم.
رفيعي با عنوان اين مطلب كه هميشه تئاتر شرق به كمك تئاتر غرب آمده بيان داشت: يكي از كساني كه به تئاتر غرب كمك زيادي كرده ميرهولد است. ميرهولد هنرمندي نوگراست و همين مدرنيته بودن وي باعث مرگش ميشود در آن دوران حزب توده مير هولد را به جامعه معرفي نكرد اما با همه اين كم و كاستيها آثار وي از مرزها گذشت و شاگردان ميرهولد تمام تجربههاي وي را در جهان منتشر كردند.
اين كارگردان تئاتردر ادامه گفت: يك نمايشنامه هنگامي كه نوشته ميشود از پيچيدگي هاي خاصي برخوردار است و كارگردان بايد به كمك بازيگر اين پيچيدگيها را براي تماشاگر باز كرده و تماشاگر و همچنين به تبع آن بازيگر را از ابهام بيرون آورد.
وي در ادامه به يك هرم خاص اشاره كرد و گفت: استانيسلاوسكي يك هرم را براي تئاتر ترسيم كرده بود كه در آن هرم كارگردان، بازيگرو نويسنده سه بخش هرم را تشكيل داده و تماشاگر بيرون از اين سه ضلع حضور داشت اما ميرهولد يك خط مستقيم را تشبيه كرده بود كه در آن نويسنده، كارگردان، بازيگر و تماشاگر حضور دارند. ميرهولد تماشاگر را وارد اجزاي خلاقه تئاتر ميكند و مهمترين تئاتر ميرهولد بازيگر است. كارگردان مؤلف كارگردان همه كاره نيست اين كارگردان مؤلفههاي اثر را به خوبي مي شناسد و آنها را تبيين ميكند.
وي خاطرنشان ساخت: تئاتر مدرن امروز جهان بنيادهايش مديون ميرهولد است و اگر در آن دوران برشت نيز روي كار آمد از ميرهولد كمك هاي زيادي گرفت. هولد اولين كسي بود كه فهميد تئاتر در تنگناهاي غريب گير كرده است. وي به همين دليل به سراغ تئاتر شرق و غرب ميرود و در آن دوران اثر «بازرس» را اجرا كرده و براي اجراي اين اثر گوگول حق مالكيت براي خود قائل است.
كارگردان نمايش شكار روباه در ادامه به تفاوت فرهنگها و جغرافيايي اشاره كرده و بيان داشت: مهمترين كار و هنر كارگردان خواندن سطرهاي سياه از يك كاغذ سفيد نيست بلكه هنر آن است كه آن سطرهاي سفيد را از ميان نوشتههاي سياه بخوانيم. معتقدم كه نياز نيست يك كارگردان خود مؤلف اثر باشد و در تئاتر، كارگردان مؤلف كساني هستند كه كارگردان مؤلف باشند. اين نوع كارگردانان در برخورد با اثر ميتواند به شخصيتهاي مبهم جا بدهد و آنها را از ابهام بيرون كند.
در ادامه اين نشست علي رفيعي به تئاتر تجربي اشاره كرد و گفت: در ايران ما تئاتر تجربي نداريم و اينكه جوانان تئاتر ما از تئاتر تجربه ميگويند يك معضل است چرا كه شخصي مانند پيتر بروك 60 سال كار تئاتر كرده و سپس دست به تئاتر تجربي ميزند. در ايران بسياري از واژهها دچار سوء تفاهم است كه يكي از آنها دراماتورژي است. چرا كه ما اصلا در ايران دراماتورژ نداريم اين فرد كسي است كه علاوه بر دانستن نشانهشناسي و زبان شناسي از شاخههاي علوم انساني سررشته داشته باشد. اما در ايران ما همچين كسي را نداريم.
وي همچنين توضيح داد: تئاتر براي ديدن است و اگر وجه ديداري آن تأمين شود وجه شنيداري نيز تأمين خواهد شد تئاتر هنري براي ديدن است و اگر كارگردان اثر نمايش را بتواند با واژهها و جملات كه ما به ازاي تصويري دارد اجرا كند تماشاگر از ديدن تئاتر لذت خواهد برد. تئاتر تراژيكترين ويژگياش ميرا بودنش است. ما هنوز در ايران در تئاتر فقيريم و متأسفانه تنها يك تئاتر شهر را داريم كه آن هم مانند منارجنبان اصفهان ميلرزد. تالار وحدت نيز بيشتر براي تشريفات و مراسمهاست چرا كه هنگامي كه به ما مي خواستند مكان براي اجرا بدهند ميگفتند ما در تالار وحدت بيشتر پول در ميآورديم تا اينكه تئاتري را در آن اجرا كنيم.
وي در ادامه با انتقاد از تعطيلي كارگاههاي دكور، لباس نيز گفت: متأسفانه اين كارگاهها تعطيل شدهاند ودر حال حاضر لباسهاي نمايش را زنان خانهدار ميدوزند و دكورها را آدمهاي غيرحرفهاي مي سازند و با همه اين مشكلات ما آمدهايم در باره كارگردان مؤلف صحبت ميكنيم. اين نوع نشستها بايد در كارگاههاي آموزشي برگزار شود نه آن كه به صورت تئوريك در يك سالن كنفرانس برگزار گردد.
انتهاي پيام/ا
دوشنبه|ا|21|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]