واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: نقش بهداشت رواني و تربيت خانواده در داشتن جامعهاي سالم
دكتر مرضيه آهنكوب - روانشناس
اشاره
"وقتي كه بچه بودم، دلم ميخواست دنيا را عرض كنم، بزرگتر كه شدم گفتم دنيا خيلي بزرگ است. كشورم را تغيير ميدهم. در نوجواني گفتم كشور خيلي بزرگ است بهتر است شهرم را دگرگون كنم. جوان كه شدم گفتم شهر خيلي بزرگ است، محلهام را تغيير ميدهم. به ميان سالي كه رسيدم گفتم از خانوادهام شروع ميكنم، اما در اين لحظههاي آخر عمر ميبينم كه بايد از خودم شروع ميكردم، اگر تغيير را از خودم شروع كرده بودم، خانوادهام، محلهام، شهرم، كشورم و دنيا را به قدر توانم تغيير ميدادم."
در دنيايي زندگي ميكنيم كه بسيار پيچيده است و هر روز به رنگي دگر خود را ميآرايد و جلوهگري ميكند. نقل است كه در روزگاران قديم و آن زماني كه هنوز خبري از تكنولوژي و ماشين و سرعت نبود و مردم درگير با اين چالشها نبودند، "آرامش" بود. بشر به خواست خود تصميم گرفت كه "آسايش" را تامين كند و در راه رسيدن به آن، تمام برون و اندرون زمين را شكافت و در آخر به آن چيزي كه ميخواست رسيد ولي غافل از اينكه بايد بهاي سنگيني براي آن پرداخت ميكرد و آن بهاي سنگين، امنيت وآرامش رواني بود. به هر حال هدف از اين نوشتار، ارتقاي سطح آگاهي هموطنان است و قصد براينست درباره شالوده و اساس داشتن يك زندگي فردي، اجتماعي و يك جامعه سالم مطالبي بيان شود. ابتدا به مهمترين اصل و عامل تعيينكننده ميپردازم:
سلامت رواني: سلامت روان به عنوان حالت رفاهي است كه در آن هر فرد، ظرفيتهاي خود را شناخته،بتواند با استرسهاي طبيعي زندگي خود كنار آمده، به طور موثر و مولد كار كند و نيز قادر باشد در اجتماع مشاركت نمايد.
اختلالات رواني و رفتاري در تمام كشورها شايع است و مشكلات عديدهاي را نيز ايجاد مينمايد. افراد مبتلا به اينگونه اختلالات اغلب با مسائلي از قبيل انزواي اجتماعي، كيفيت بد زندگي و مرگ و مير دست به گريبانند. همچنين اين اختلالات، خود منجر به تحميل هزينههاي گزاف اقتصادي و اجتماعي نيز خواهند شد. مطالعات نشان داده كه شيوع اختلالات رواني از قبيل افسردگي، اضطراب و... در شرايط بيكاري، درآمد كم، تحصيلات محدود، شرايط كاري پرتنش، تبعيض و شيوههاي زندگي ناسالم بيشتر است. از طرفي ديگر، ديدگاه معنوي برروي باورها، نگرشها، ارزشها و رفتارها تاثير عميق دارد و برروي بيوشيمي و فيزيولوژي تاثير ميگذارد. تاثير معنويت روي فكر و بدن، "تندرستي معنوي" ناميده ميشود.
يكي از مهمترين عوامل رشد و ايجاد بهداشت رواني و سلامت جامعه، نقش خانواده است. بيشك خانواده در تامين بهداشت رواني و پيشگيري از آشفتگيهاي رفتاري نقش عمدهاي دارد. تامين محيط سالم خانوادگي نقش مهم و عمدهاي در پيشگيري از بيماريها و اختلالات رواني و رفتاري داشته و در اين فرآيند نه تنها پدر و مادر، بلكه افراد ديگري نيز كه در محيط خانواده با كودك سروكار دارند در رشد و نمو رواني كودك موثر خواهند بود. روانشناسان و متخصصين بهداشت رواني بر اين عقيدهاند كه محيط زندگي كودك، اشخاصي كه در اطرافش هستند، طرز رفتار و كردار بزرگترها با كودك و يكديگر، وضع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و مذهبي هر يك به نوبه خود اثراتي در روحيه كودك به جاي ميگذارند. بياعتنايي به نيازها، رفتارهاي تحقيرآميز بيش از حد و حمايت و محبت و تعيين و تمجيد بيش از اندازه هر يك ميتواند در ايجاد احساس ناراحتي، بياعتمادي، تزلزل روحي و تشويش و اضطراب دائمي در كودك نقش كليدي داشته و پايه و اساس بسياري از حالات و رفتار و تمايلات عصبي را در بزرگسالي تشكيل دهند.
كودكاني كه از لحاظ عاطفي و امنيتي در خانواده تامين نميشوند با انواع مشكلات روبهرو خواهند شد؛ مشكلاتي از قبيل شيطنتها، دروغگوئيها و عدم فرمانبرداريهاي ساده وضع نابسامان خانواده ميتواند به بزه كاريها و جنايات بزرگسالي منتهي شود، بنابر اين سلامت خانواده، تعادل شخصيتي والدين و آشنايي آنها به اصولي كه ميتواند محيط خانواده را سالمتر سازد، بسيار حائز اهميت است.
اهميت خانواده در دوران نوجواني
نيازهاي مرحله نوجواني از حساسيت خاصي برخوردار است بطوري كه در كنار ساير تحولات و تغييراتي كه از جنبههاي جسماني و رواني در فرد اتفاق ميافتد، ويژگي مشترك و مهم ديگر آن دوران، استقلال طلبي نوجوان در خانواده است. نوجوان ميخواهد به طريقي رشد و استقلال خود را به خانواده ثابت كند و براين اساس شروع به ايجاد فاصله بين خود و خانواده ميكند و به گروه همسالان نزديك ميشود. اينجا اگر خانواده به كاركردهاي اساسي خود آشنايي نداشته باشد و همچنين با ويژگيهاي دوران نوجواني آشنا نباشد، نخواهد توانست عملكرد تربيتي خود را به نحو شايسته ايفا كند. از طرفي اقدامات نامناسب خانواده موجب فاصله بيشتر و بيشتر نوجوان از محيط خانه و خانواده خواهد شد.
همچنان اگر كاركرد تربيتي به شيوه درست بر روي نوجوان اعمال نگردد، فرد از پختگي فكري كامل برخوردار نخواهد گشت. لذا به زمينههاي ناسازگارانه مثل عضويت در گروههاي افراطي روي خواهد آورد.
از آنجا كه اين دوران، دوران الگوگيري و همانندسازي نيز هست، خانواده بايد الگوي مناسبي را براي نوجوان خود فراهم سازد. "هابز" معتقد است كه بسياري از نوجوانان پريشان حال و آشفته به خانوادههايي تعلق دارند كه از زندگي اجتماعي مجزا و بيگانهاند. خانواده در عين حال كه كوچكترين واحد اجتماعي است، مبنا و پايه هر اجتماع بزرگ است. افراد سالم جامعه، افراد موفق و افراد فعال اجتماعي از داخل خانوادههاي سالم بيرون آمدهاند و افراد ناسالم پرورش يافته خانوادههاي ناسالم هستند.
سلامت خانواده
انحرافات خانواده، عدم سلامت رواني خانواده، مشكلات اقتصادي و اجتماعي خانواده از لحاظ تأثيري كه روي اعضاي دارد جامعه را تحت تأثير قرار ميدهد. افراد، پيوند ميان خانواده و اجتماع هستند. افراد پرورش يافته در خانواده وارد اجتماع ميشوند و ويژگيهاي سالم يا ناسالم خود را كه در خانواده دريافت كردهاند، وارد اجتماع ميكنند. از اين لحاظ سلامت يك جامعه به سلامت خانوادههاي آنان وابسته است. "لارمارك" و "لوبله"، خانواده را مهمترين كانوني ميدانند كه جامعه از آن تغذيه ميكند. به اين ترتيب فرد در كنار تأثيري كه از اجتماع خود ميپذيرد با توشهاي كه از خانواده خود دريافت كرده است محيط پيرامون خود را تحت تأثير قرار ميدهد. چنين تأثيراتي علاوه بر مسائل پيراموني جزئي بر مسائل كلان اقتصادي، اجتماعي و سياسي يك جامعه نقش ايفا ميكند. به اين ترتيب به نظر ميرسد كه اصلاح يك جامعه، پيشرفت و ترقي آن از جنبههاي مختلف تأثير اصلاح خانواده، توجه افراد به اهميت خانواده و آموزش آنهاست، بنابر اين خانواده آسيب پذيرترين گروه در برابر آسيبهاي اجتماعي است به طوري كه اكثر مشكلات و آسيبهايي كه در خانوادهها بروز ميكند، درصورت عدم پيشگيري و برخورد صحيح با آنها، به درون جامعه نيز رسوخ ميكند و در اين شرايط دشوار ديگر نميتوان به راحتي، مشكلات و آسيبها را كنترل كرد.
راههاي تقويت بهداشت رواني در خانواده
1 - گفت و گوي محبت آميز: يكي از راههاي استحكام بنيان خانواده، توجه به ارتباط كلامي است. سخنان عاطفي و بهره گيري از كلمات دلنشين و خطابهاي شايسته و محبت آميز، مخاطب را جذب ميكند. اگر در خانوادهاي، مرد يا زني با عبارات زيبا و دلپذير همسرش را صدا كند، علاوه بر اين كه به فرزندان چگونه سخن گفتن را ميآموزند، در قلب او جايگاه ويژهاي خواهد يافت. روان شناسان بر اين باورند كه بايستي ريشه بيشتر بيماريهاي رواني و اختلالهاي رفتاري را در محيط خانواده فرد در دوران كودكي و محيط اجتماعي وي جستجو كرد. در مراحل ابتدايي زندگي و در خانواده است كه فرد با رفتارهاي متضاد رو به رو ميشود و ناتوان از جمع بندي بين خوب و بد در حالي كه بخشي از او رفتارهايي را ميشناسد كه با آن در محيط خانواده انس گرفته است و بخش ديگر رفتاري را مييابد كه جامعه آن را نادرست ميشمارد؛ دچار ناتواني در تبيين و تركيب ميشود و از درك درست و نادرست باز ميماند.
2- هماهنگي گفتار و كردار: تصحيح گفتار و رفتار و هماهنگي ميان آنها كه از سوي الگوها به افراد (كودك تا نوجوان) القا ميشود ميتواند كمك شاياني در بهداشت رواني جامعه ايفا كند. افزايش اين تضادها همراه با سرزنش از سوي الگوهاي خانوادگي و اجتماعي ميتواند فرد را دچار بحرانهاي رواني، شخصيتي و دوگانگي كند.
* افراد سالم، موفق، فعال و كارآمد جامعه از داخل خانوادههاي سالم بيرون ميآيند و افراد ناموفق، پرورش يافته خانوادههاي نامتعادل هستند
چهارشنبه|ا|28|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 478]