تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816331266




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با «ديو» آشنا شويد!


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: با «ديو» آشنا شويد!


كارگردان: برايان رابينز

فيلمنامه: راب گرينبرگ، بيل كوربت

موسيقي: جان دبني

مدير فيلمبرداري: جي.كلارك متيس

تدوين: ند باستيل

طراح صحنه: كلاي اي. گريفيث

بازيگران: ادي مورفي (ديومينگ چنگ/فرمانده)، اليزابت بنكز (جينا موريسون)، گابريله يونيون (شماره3- افسر فرهنگي)، اسكات كان (افسر دولي)، ادهلمز (شماره 2- جانشين فرماندهي)، كوين هارت (شماره 17)، مايك اومالي (افسر ناكس)، پت كيلبين (شماره 4- افسر حراستي)، جودا فرايدلندر (مهندس)، مارك بلوكاس (مارك رودس)

90 دقيقه، محصول 2008 آمريكا

نام ديگر فيلم: Starship Dave

نامزد بهترين فيلم كمدي تابستاني از مراسم انتخاب نوجوانان

يك فضاپيماي پژوهشي از سياره نيل در نيويورك و مقابل مجسمه آزادي به زمين برخورد مي‌كند، اما اين فضاپيما شكل معمول سفينه‌هاي فضايي ديگر را ندارد و دقيقاً به شكل و اندازه يك مرد سياه‌پوست – دقيقاً شبيه فرمانده سفينه- ساخته شده است.

داخل سفينه، گروهي از فضانوردان، كنترل اعضاي بدن اين انسان/سفينه را برعهده دارند.

آنها در جست‌وجوي تكه سنگي هستند كه مدتي قبل به زمين سقوط كرده و به دست پسربچه‌اي به نام «جاش موريسون» افتاده است.

وقتي انسان /سفينه براي انجام مأموريت خود به راه مي‌افتد، هنگام عبور از خيابان با اتومبيل «جينا» مادر «جاش» برخورد كرده و همين امر باعث آشنايي آنها مي‌شود. انسان/سفينه، خود را به او «ديو مينگ چنگ» معرفي كرده و به آپارتمان او راه مي‌يابد. جاش طي دعوايي با قلدر مدرسه، سنگ را از دست داده و براي بازپس‌گيري آن، زمان لازم است.

اين در حالي است كه انرژي انسان/سفينه رو به اتمام است و فضانوردان داخل آن در معرض تأثير گرفتن از فرهنگ زميني‌ها هستند. و اين، چيزي كه به مقام جانشين فرمانده انسان/سفينه خوش نمي‌آيد و در صدد به دست گرفتن قدرت و عزل فرمانده فعلي از موقعيت خويش است.

در اين فيلم «ادي مورفي» نقش يك سفينه را بازي مي‌كند. يك سفينه فضايي كه به شكل انسان به كره زمين آمده است. اما ادي مورفي بسيار در هاليوود رشد كرده است و امكانات فراوان بازيگري را در خود حس مي‌كند. در نتيجه اعتماد به نفس او سبب شده تا در فيلم‌هايش او را در چند نقش ببينيم (مثل فيلم نوربيت). ظاهراً او از بازي كردن فقط در يك نقش راضي نيست و اصرار دارد در فيلم‌هايي كه در آنها حضور دارد، چند نقش را توأماً ايفا كند و در گريم‌ها، لباسهاي عجيب، اندازه‌ها و جنسيت‌هاي مختلف ظاهر شود.

در اين فيلم، ادي مورفي نقش يك سفينه فضايي را برعهده دارد كه به كره زمين آمده است.

ساكنان اين سفينه آدمهاي ريزنقش و سختكوشي هستند. در درون سفينه (ادي مورفي) و كاپيتان آن هم يك آدم كوچولوي باهوش است.

او شكل خود سفينه است؛ يعني سفينه شكل ناخداست و اگر سفينه و ناخدا را با ادي مورفي جمع بزنيم و يا از هم تفريق كنيم، در نهايت به ادي مورفي خواهيم رسيد كه بازيگر بانمك و چشمگير و درخشاني است كه عليرغم ايده‌هاي عجيب و غريب و گاه شرم‌آور و سخيف فيلم‌‌هايش، جاذبه انساني دارد و زيركي او باعث مي‌شود تا هنگام ديدن فيلمهايش چشم از او برنداريم. اين عوامل دست به دست هم داده‌اند تا متوسط دستمزد ادي مورفي در هر فيلمي حدوداً 103 ميليون دلار باشد و اين يعني بالاترين دستمزد ممكن در دنيا كه مخصوص مورفي است.

ادي مورفي در 47 سالگي با 33 فيلمي كه در آن درخشيده است، 3 ميليارد و چهارصد ميليون دلار يك تنه بليت فروخته است.

در فيلم كمدي – تخيلي «آشنايي با ديو»، سفينه فضايي آدم‌نما مدام در تلاش براي تقليد از حركات ساكنان كره زمين است و اين تقليد ادا و آشنايي با نحوة زندگي زميني توسط سفينه سبب خنده تماشاگر مي‌شود. نكته جالب‌ در حركات مورفي اين است كه بيننده را به ياد حركات «عليرضا خمسه» در فيلم «من زمين را دوست دارم» مي‌اندازد.

هرچند اين، ايده خود مورفي نيست و گويي فكر تازه و متفاوتي براي كمدي‌هاي سبك جديد به شمار مي‌رود كه تنها چالش آن بازي كردن چند شخصيت است كه از آدم‌هاي اطرافش كمي عقب‌تر است و تأخير فاز دارد. مأموريت آدم كوچولوهاي فضايي فيلم هرچه هست، احساسات و عواطف مردم كره زمين باعث مي‌شود كه آنها نتوانند مأموريت خود را انجام دهند.

هرچند سوژه فيلم عجيب و غريب به نظر مي‌رسد اما فيلم براي همه اعضاي خانواده ساخته شده است و يكي از جنبه‌هاي مهم اين فيلم به شمار مي‌رود. شوخي‌هاي فيلم در قسمتي كه مربوط به دستگاه هاضمه و كارهاي فيزيكي انساني است در آن بسيار زياد است.

چرا كه اين طيف شوخي‌ها از كودك تا بزرگسال را مجبور به واكنش مي‌كند و هرچند گاه كمي وقيح به نظر مي‌رسد، اما كليت آن جسورانه و خنده‌دارتر به نظر مي‌آيد.

به عنوان مثال، در صحنه‌اي از فيلم، از بدنة سفينه فضايي آدم‌نمايي كه ادي مورفي نقش آن را بازي مي‌كند، پول دفع مي‌شود كه يك شوخي مسخره اجتماعي و خنده‌دار به حساب مي‌آيد. اين شوخي يك پيام جدي به بيننده منتقل مي‌كند، و آن پيام در هجو درآمد سرسام‌آوري نهفته باشد كه مورفي از فيلم‌هاي خود به دست مي‌آورد.

اين شوخي‌ها دقيقاً مثل كارهاي رضا عطاران در چند سريال اخير اوست كه غالباً در دستشويي و يا در حال خارج شدن از آن نشان داده مي‌شد.

كارگردان اين فيلم (برايان رابينز) كار خود را با مستندسازي درباره موسيقي سبك پاپ شروع كرده است و يكي از تهيه‌كنندگان موفق هاليوود به شمار مي‌آيد. او براي بازي در فيلم‌هاي تلويزيوني درباره زندگي نوجوانان معروف شد و در حال حاضر سريال‌هاي تلويزيوني با همين مضامين نوجوانانه توليد مي‌كند. او به عنوان تهيه‌كننده در سينما در دو ژانر متفاوت، يا در مقام تهيه‌كننده و يا كارگردان ظاهر مي‌شود.

گروه اول، فيلم‌هايي هستند كه به گروه سني نوجوان و جوان تعلق دارند كه غالب داستان‌هاي آنها درباره مسائل اين قشر است. فيلم‌هاي ديگر او آثاري است كه با ستاره‌هاي پولساز تهيه مي‌كند.

اين سبك فيلم توسط منتقدين سينما كه عنوان عاميانه براي آن انتخاب كرده‌اند، زيردست و پاي نقدهاي آنان له مي‌شود.

اين فيلم در واقع مي‌تواند بيننده‌اش را وادار كند كه به سراغ ديكشنري برود و دنباله معادله‌هاي جديد براي كلمه پوك و كله توخالي باشد.

هرچند كه كوبيدن هنرمندان عوام، كار بسيار سختي نيست، اما سينما به همه تعلق دارد و ناراحتي از ديدن چنين فيلمي از اينجا آغاز مي‌شود كه همه لحظات فيلم، سخيف و بي‌مزه نيست، بلكه گاهي خنده‌دار و جالب مي‌شود و براي طيف خاصي كه از فيلم‌هاي عجيب و غريب ادي مورفي مثل «دكتر دولتيل» خوششان آمده است، اين فيلم به طرز غيرمنتظره‌اي شيرين و مشغول‌كننده به نظر مي‌آيد. اين فيلم هرچند كه يك شاهكار محسوب نمي‌شود، اما ديدن يكبار آن خالي از لطف نيست و همين نشان مي‌دهد كه مورفي در هر پروژه‌اي، حتي ساخت كمدي‌هاي سخيف، موفق است.

مأموريت اين سفينه انسان‌نما همراه با موجودات فضايي آن است كه كهكشان‌ خود را با نابود كردن كره زمين نجات دهند. به نوعي مي‌شود گفت كه مأموريت آنها يك مأموريت تروريستي – از نوع فضايي – به شمار مي‌رود، ولي ناخداي سفينه با كمك گوگل سعي مي‌كند سفينه‌اي را كه با كت و شلوار سفيد در خيابان‌هاي نيويورك مسير خود را گم كرده است، هدايت كند و دائماً به آن اطلاعات بدهد.

در سناريوي اين فيلم نكته‌اي هست كه زيركانه به نظر جلوه مي‌كند (هرچند ماهيت كلي آن براي بينندگان حرفه‌اي‌تر پر از كليشه و تكرار است) و آن، تقليد سفينه (ادي مورفي) از طرز حرف زدن و حركات آدمها و آهنگ‌ها و غيره است كه ظاهراً از مأموريت سفينه مهم‌تر مي‌شود. اين نكته به نوعي در ژانرهاي مشابه اين فيلم نيز تكرار شده است.

در سال 1984 فيلمي از جان كارپنتر ساخته شد به نام «استاد من» كه «جف بريجز» در آن حضور داشت و نقش يك موجود فضايي را بازي مي‌كرد كه سعي دارد رفتار و حركات آدمها را با صداي آنها عيناً تقليد كند كه اثر تأثيرگذاري در اين حيطه و ژانر محسوب مي‌شود.

در مورد برخورد آدمها با موجودات فضايي، فيلم‌هاي زيادي ساخته شده است و اين فيلم اولين آنها و آخرين هم نيست. اما كارگردان از همه كليشه‌ها براي القاي پيامهاي متفاوتي استفاده مي‌كند.

پيام اين فيلم آن است كه انسانها يك جهش از لاك خودشان داشته باشند تا جهان جديد را كشف كنند. اين مضمون و محتواي فيلم، پيام بدي نيست اما بينندگان حرفه‌اي، فيلم عجيب و غريب «جان سيلز» در ذهنشان يادآوري مي‌شود.

«جان سيلز» كارگردان سينماي غيرمتعارف است كه «برادري از كره ديگر» دومين فيلم او محسوب مي‌شد. همان فيلمي كه دهه 60 شمسي آن را به صورت VHS تماشا كرديم.

اين فيلم درست زماني به بازار جهاني عرضه شد كه فيلم‌هايي چون: «اينديا جونز»، «معبد مرگ» و «پليس بورلي» وارد بازار شده بود و جومورتن در آن فيلم حضور داشت كه در يك فضايي نيويوركي پس از سقوط سفينه‌اي در ايسلند، برادر «مورتن» همانند موجودي ماوايي در هيأت يك سياه‌پوست وارد هارلم مي‌شود.

فيلمي كم‌هزينه و نامتعارف در ژانر افسانه‌اي – علمي كه به ماجراي يك مهمان فضايي سياهپوست مي‌پردازد.

او گونه علمي – تخيلي خود را با نوعي تعمق اجتماعي درمي‌آميزد و در واقع برخورد مردم نيويورك را با يك موجود فضايي نشان مي‌دهد. مقايسه اين دو درباره برخورد جامعه سفيدپوست با جامعه سياهان در نوع خودش بسيار جالب به نظر مي‌آيد.





پنجشنبه|ا|24|ا|بهمن|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن