تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834997640
بررسي ادعاي وهابيت نسبت به بدعت بودن عزاداري براي امام حسين(ع) و يارانش
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بررسي ادعاي وهابيت نسبت به بدعت بودن عزاداري براي امام حسين(ع) و يارانش
گروه خبرنگاران افتخاري / ابوذر رحيمي: «ابنتيميه» نظريهپرداز وهابيت شيطان به واسطه كشتهشدن حسين(ع) براي مردم دو بدعت ايجاد كرده است: بدعت گريه و ناله و حزن در روز عاشورا، بدعت شادي و سرور. در اين مقاله اين ادعا بررسي و باطل بودن آن تببين ميشود.
در طول تاريخ توسط وهابيت همواره نسبت به قيام حضرت امام حسين(ع) و عزاداري آن بزرگوار شبهاتي مطرح بوده و يكي از آنها بدعت شمردن عزاداري سرور آزادگان است، در اين زمينه ابنتيميه نظريهپرداز وهابيت اين چنين ميگويد: «و من حماقتهم إقامه المأتم والنياحه على من قد قتل من سنين عديده: از حماقتهاي شيعيان برپايي مجلس ماتم و نوحه است بر كسي است كه سالها پيش كشته شده.» (منهاجالسنه النبويه، ابنتيميه، ج 1، ص 52.)
وي ميافزايد: «وصار الشيطان بسبب قتل الحسين رضي الله عنه يحدث للناس بدعتين، بدعه الحزن والبكاء والنوح يوم عاشوراء... وبدعه السرور والفرح: شيطان به واسطه كشتهشدن حسين(ع) براي مردم دو بدعت ايجاد كرده است: بدعت گريه و ناله و حزن در روز عاشورا، بدعت شادي و سرور.(منهاج السنه، ابنتيميه، ج 4، ص 334 تا 553 ) و نيز شبيه به آنچه كه ابن تيميه گفته است را در متن زير مييابيد: «الروافض لما ابتدعوا إقامه المأتم وإظهار الحزن يوم عاشوراء لكون الحسين قتل فيه...: و چون روافض (شيعيان) برگزاري ماتم و اظهار حزن و اندوه در روز عاشورا را به خاطر كشتهشدن حسين در اين روز بدعت نهادند.» (حاشيه ردالمحتار ابن عابدين، ج 2، ص 599.)
در پاسخ به شبهات فوق كه از اساسيترين شبهات وهابيت درباره عزاداري امام حسين(ع) است در بخشهاي زير به پاسخ مينشينيم: بخش اول: معاني بدعت و اركان آن، بخش دوم: جايگاه گريه و اشك نزد قرآن و انبيا، بخش سوم: جايگاه گريه و اشك در سيره نبوي، بخش چهارم: عزاداري امام حسين(ع) در سنت نبوي، بخش پنجم: عزاداري امام حسين(ع) در سيره معصومان، بخش ششم: سيره صحابه در عزاداري و بخش هفتم: عزاداري در اهل سنت.
شكي نيست كه بر پائي عزاداري و شادي، امري است فطري كه از ابتدا ميان تمام ملتها و اقوام رواج داشته و اديان الهي نيز بر اصل آن صحه گذاردهاند. حال بايد ديد آنان كه عزاداري براي سيدالشهداء عليه السلام را بدعت ميدانند بر چه اساسي اين ادعا را مطرح ميكنند؟ و آيا اين ادعا قابل اثبات است؟ ويا بالعكس، عزاداري خصوصا براي اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و بالاخص براي سرور و سالار شهداي كربلا حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) از مطلوبيت ذاتي برخوردار بوده، بلكه افضل قربات عندالله محسوب ميشود؟
بخش اول: معاني بدعت و اركان آن
1 ـ برداشت غلط از معناي «بدعت»
خوش بينانهترين نگاه در باره اين گونه تعبيرات و قضاوتها از سوي وهابيت درباره اقامه عزاداري براي امام حسين(ع) اين است كه بگوييم: وهابيت درك صحيحى از معنا و واژه «بدعت» نداشته و دچار توهم شده و هر آنچه مخالف تفكّرات خود باشد را بدعت شمرده و با اين برچسب ديگران را محكوم ميكنند. از اينرو لازم است نخست معناى بدعت را از ديدگاه لغت و اصطلاح تبيين نموده و آنگاه بدعت را از منظر كتاب و سنّت بررسى كنيم.
2 ـ معناي لغوي «بدعت»
لغتشناسان، بدعت را وجود و اختراع چيزي ميدانند كه قبلا وجود نداشته و از آن اثري نبوده است. جوهرى مىنويسد: «البدعه: إنشاء الشيء لا على مثال سابق، واختراعه وابتكاره بعد أن لم يكن: بدعت به معناى پديد آوردن چيز بىسابقه و عمل نو و جديدى است كه نمونه نداشته باشد.» (صحاح اللغه، جوهري، ج3، ص 113 )
قطعا بدعت به اين معنا مورد تحريم در آيات و روايات نيست؛ زيرا اسلام مخالف با نوآورى و نوپردازى در زندگى بشرى نيست، بلكه موافق با فطرت بشرى است كه همواره او را به نوآورى در زندگى فردى و اجتماعى سوق مىدهد. از همينرو آنچه مخترعان و مبتكران در نوآوريهاي خويش به وجود ميآورند شامل اين تعريف ميشود كه نه تنها مذموم نيست بلكه پسنديده و قابل ستايش است.
3 ـ معناي اصطلاحي «بدعت» نزد علماي شيعه و سني
اما از نظر شرع و در اصطلاح علما، بدعت معناي ديگري دارد كه متفاوت با معناي لغوي آن است، زيرا بدعت نسبت دادن و داخل كردن مسائلي در دين است كه شارع و آورنده دين آن را ابداع و ايجاد نكرده و رضايت به آن نداشته باشد. معناى بدعت كه در دين مورد بحث قرار مىگيرد، عبارت از هرگونه افزودن و يا كاستن در دين به نام دين مىباشد و اين غير از معنايى است كه در معناى لغوى آن گذشت.
راغب اصفهانى مىگويد: «والبدعه في المذهب: إيراد قول لم يستنَّ قائلها وفاعلها فيه بصاحب الشريعه وأماثلها المتقدّمه وأصولها المتقنه: بدعت در دين، گفتار و كردارى است كه به صاحب شريعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محكم شريعت استفاده نشده باشد.»(مفردات ألفاظ القرآن، راغب أصفهانى، ص 39.)
ابن حجر عسقلانى مىگويد:«والمُحْدَثات بفتح الدال جمع مُحْدَثَه، والمراد بها: ما أحدث وليس له أصل في الشرع ويسمّى في عرف الشرع بدعه، وما كان له أصل يدلّ عليه الشرع فليس ببدعه: هر چيز جديدى كه ريشه شرعى نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت ناميده مىشود و هر چه كه ريشه و دليل شرعى داشته باشد بدعت نيست.» (فتح البارى، ج 13، ص 212)
همين تعريف را عينى در شرح خود بر صحيح بخارى(1) و مباركفورى در شرح خود بر صحيح ترمذى آورده(2) و عظيم آبادى در شرح خود بر سنن ابوداوود (3) و ابنرجب حنبلى در جامع العلوم (4) ذكر كردهاند.
سيدمرتضى از متكلمان و فقهاي نامدار شيعه در تعريف بدعت مىگويد: «البدعه زياده في الدين أو نقصان منه، من إسناد إلى الدين: بدعت افزودن چيزى به دين و يا كاستن از آن با انتساب به دين است.» (رسائل شريف مرتضى، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الكريم ـ قم) طريحى مىگويد: «البدعه: الحدث في الدين، وما ليس له أصل في كتابٍ ولا سنّه، وإنّما سُمّيَتْ بدعه؛ لأنّ قائلَها ابتدعها هو نفسه: بدعت، كار تازهاى در دين است كه ريشه در قرآن و شريعت ندارد و به خاطر اين بدعت ناميده شده كه گوينده بدعت آن را ابداع كرده و به وجود آورده است.» (مجمعالبحرين، ج 1، ص 163،) بناابر اين بدعت با توجه به معناي لغوي آن اعمّ از معناي شرعي خواهد بود.
4 ـ اركان بدعت
با توجه به مطالب ياد شده بدعت داراى دو ركن است:1 ـ تصرف در دين: هرگونه تصرفى كه دين را نشانه گيرد و چيزى بر آن بيافزايد و يا بكاهد به شرطى كه عامل اين تصرف، عمل خود را به خدا و پيامبر(ص) نسبت دهد، ولى آن نوآورىهايي كه حالت پاسخگويى به روح تنوع خواهى و نوآورى انسان باشد، مانند فوتبال، بسكتبال، واليبال و امثال آنها، بدعت نخواهد بود.
2 ـ ريشه نداشتن در كتاب و سنت: با توجه به تعريف اصطلاحى بدعت، مشخص شد كه امري بدعت محسوب ميشود كه دليلى براى آنها در منابع اسلامى به صورت خاص و يا به صورت عام وجود نداشته باشد، ولى امري كه نه تنها مشروعيتش در كتاب و سنّت به نحو خاص و يا كلى قابل استنباط است بلكه؛ همانطور كه اكنون بيان ميشود در دين اسلام و اديان آسماني ديگر نيز وجود داشته و مطابق با فطرت سليم بشري بوده است را بدعت نمىنامند.
5 ـ ريشه انحراف وهابيت در معناي «بدعت»
با توجه به آنچه از معناي لغوي و اصطلاحي بدعت و اركان آن گذشت مشخص شد: انتساب بدعت به شخص و يا گروهي به اين سادگي كه وهابيت به محض ديدن هر پديده نو و جديدي بر آن برچسب بدعت ميزنند نيست، بلكه داراي شرايط و ويژگيهاي خاصي است كه تا محقق نشود به آن بدعت نميتوان گفت، اما آنچه كه باعث شده تا بعضي در اين مورد مرتكب اشتباه شده و به آساني ديگران را متهم به بدعت كنند اين است كه در حديثي از رسول خدا(ص) نقل كردهاند: «كل بدعه ضلاله: هر بدعتي گمراهي است.» (صحيح مسلم، ج 3، ص11 ـ مسندأحمد، ج 3، ص310)؛ اما آيا بر اساس اين روايت ميتوان هر پديدهاي نو كه در جامعه موقعيت و جايگاه ويژهاي پيدا كرد، را از مصاديق بدعت دانسته و معتقدان به آن را خارج از دين شمرد؟
پاسخ سؤال منفي است، زيرا همانگونه كه قبلا متذكر شديم وظيفه شارع، بيان حكم است نه تعيين مصداق، چه بسا از منظر شخص و يا گروه فكري خاص، يك پديده در جامعهاي خاص، از مصاديق بدعت شمرده شود، ولي از نظر پيروان مكتب فكري ديگر از شعائر دين و از سنّتهاي حسنه محسوب شود.
6 ـ وجود دليل شرعي براي خروج از عنوان بدعت
از مطالب قبل مشخص شد: حقيقت بدعت آن است كه كسي به قصد افتراء به خدا و دين، چيزي را به دين اضافه و يا از آن نقص نمايد و آن را به خدا و دين نسبت دهد. و زماني كه ملاك براي تشخيص بدعت معلوم شد در مواردي كه دليل شرعي براي آن وجود دارد از تحت عنوان بدعت خارج ميگردد. حال اين دليل شرعي ميتواند به دو قسم تقسيم شود: 1 ـ دليل خاص قرآني و يا سنت نبوي درخصوص مورد و حد و حدود و تفاصيل و جزئيات آن، مانند: جشن براي عيد فطر و أضحى و اجتماع در عرفه و منى، كه در اين صورت اينگونه جشنها و اجتماعات بدعت محسوب نخواهد شد، بلكه سنتي خواهد بود كه شارع مقدس به خصوص آن امر فرموده و انجام آن امتثال امر الهي محسوب خواهد شد.
2 ـ دليل عام قرآني و يا سنت نبوي كه با عموم خود شامل آن مصداق حادث و جديد شود، البته به شرط آنكه مورد جديد و حادث با آنچه كه در عهد رسالت وجود داشته از حيث حقيقت و ماهيت اتحاد داشته باشد، ولو اينكه از نظر شكل و صورت واجد اختلاف و تفاوت باشد، ولي دليل عام با عمومش شامل هر دو مصداق و مورد گرديده و حجت شرعي در آن محسوب شود.
7 ـ اصل در اشياء اباحه است: از مطالب ديگري كه در بحث بدعت لازم است به آن توجه ويژه مبذول گردد اصاله الاباحه است؛ يعني: مادامي كه از سوي شارع مقدس نهي و منعي در خصوص موردي خاص وارد نشده باشد، أصل در أشياء مباح بودن آن و جواز انجام آن است.
اين قاعده شرعي بر تمام احكام شريعت حاكم است. تا آنجا كه قرآن كريم تصريح ميفرمايد كه وظيفه نبي اكرم(ص) بيان محرمات است و نه ذكر حلالها، و اصل در اشياء و افعال، حليت هر عمل و جواز انجام آن فعل است، مگر آنكه از سوي نبي اكرم(ص) در حرمت آن نصي وارد شده باشد، و وظيفه علماي امت به كار گرفتن تمام وسع و توان خود در استنباط حكم الهي از ادله خاص شرعي است و تا زماني كه دليلي بر حرمت يافت نشود حكم به جواز ميشود.
بخش دوم: جايگاه گريه و اشك نزد قرآن و انبيا(ع)
1 ـ گريه و اشك مورد تأييد قرآن
با توجه به مطالبي كه در معناي بدعت تقديم شد به مستندات قرآني گريه و اشك اشاره ميكنيم تا مشخص شود آيا به طور كلي اشك در قرآن جايگاهي ممدوح دارد يا مذموم؟ آيات بسياري از كلام الله مجيد در مدح گريه و بكاء صادر شده و از اين موضوع ميتوان بهعنوان تأييد قرآن بر اشك و گريه و اندوه نام برد كه به چند نمونه از آن به عنوان شاهد اشاره ميكنيم:
آياتي كه به چشمان گريان اشاره ميكند: «فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلا وَلْيَبْكُوا كَثِيراً جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ التوبه: پس كم بخندند و بسيار گريه كنند.» در اين آيه خداوند به عملي امر ميفرمايد كه اگر خداوند به آن رضايت نميداشت آن را مورد امر قرار نميداد.
خداوند متعال در مدح انبياء خود اينگونه ميفرمايد: «إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيّاً مريم :چون آيات خدا بر آنها خوانده مىشد سجدهكنان و گريهكنان مىافتادند.» خداوند تعالى در صفات كساني كه موهبت علم به آنها عنايت شده است اينگونه ميفرمايد: «وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعاً الإسراء: مىافتند بر چانهها، مىگريند و بر خشوع آنها مىافزايد.» و يا خداوند سبحان در توصيف مؤمنان به هنگام نزول آيات قرآن اينگونه ميفرمايد: «تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنْ الدَّمْعِ المائده: مىبينى كه چشمشان پر از اشك مىشود.»
پس آنگونه كه ملاحظه شد در قرآن كريم گريه و ريزش اشك كه نتيجه انعطاف و تأثرات روحي است نه تنها مذموم شمرده نشده است، بلكه مورد مدح و ستايش پروردگار قرار گرفته است، زيرا از فطريات بشر و جزئي از شخصيت مثبت انسان محسوب ميشود.
2 ـ گريه و اشك در سيره انبيا(ع)
اقتدا و تأسي به سيره عملي پيامبران بزرگ الهي بدون شك يكي از عناصر مهم در موضوع بحث ما (عزاداري و گريه بر امام حسين(ع)) و مشروعيت آن از منظر عقل و نقل است، زيرا سيره عملي پيامبران قويترين شاهد بر مشروعيت ديني اعمال ما ميباشد، چرا كه خداوند متعال تأسي به آنان و پيروي از روش آنان را بر همگان واجب فرموده است: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِي إِبْرَهِيمَ. الممتحنه: قطعاً براي شما در پيروي از إبراهيم سرمشقي نيكوست.» «لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ. ألاحزاب: قطعا براي شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقي نيكوست.»
بنابراين، نقل وگزارش بخشي از زندگي پيامبران كه مربوط به تأثرات روحي آنان هنگام روبرو شدن با حوادث تأثر برانگيز ميشود، ميتواند ما را در رسيدن به پاسخي قانع كننده كمك كند.
در كتاب تفسير قرطبي به گوشهاي از درخواست پيامبر اكرم هنگام مناجات با خداوند اشاره شده است كه آن حضرت عرض ميكند: «اللّهمّ اجعلني من الباكين إليك، والخاشعين لك: خداوندا مرا از گريه كنندگان و از خشوع گنندگان براي خود قرار ده.» (تفسير قرطبي، ج11، ص 215 )
و در دعاي ديگري از آن حضرت نقل شده است كه عرض ميكرد: «اللّهمّ ارزقني عينين هطالتين: خداوندا چشماني اشك ريز به من عنايت كن.» (فيض القدير، ج 2، ص 181.)
در حقيقت رسول خدا(ص) در اين فقرات از دعا و مناجات آرزوي باطني خود را در كاري كه مورد رضايت الهي است طلب ميكند و اگر اين عمل مورد تأييد خداوند نبود هرگز آن را در مناجات خود با خداي خويش مطرح نميكردند.
براي ديدن اصل مطلب اينجا كليك كنيد!
جمعه|ا|25|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]
-
گوناگون
پربازدیدترینها