واضح آرشیو وب فارسی:الف: سرمقاله كيهان؛ پرسش از تغيير
پس از 6 ماه كش و قوس، محمد خاتمي اكنون كانديداست و اين خبر خوبي است. اصلاح طلباني كه به تعدد كانديداهاي اصولگرايان دل خوش كرده بودند اكنون خود نقدا 3 كانديدا دارند. كانديداهايي كه پي در پي قسم و آيه مي آورند قصد كنار رفتن به نفع همديگر را ندارند و هر كدام ديگري را متهم مي كند كه بازي را خراب كرده و كار را به اينجا كشانده است. تندروها البته «كشاندن خاتمي به صحنه» را براي خود يك موفقيت مي دانند، اما در حالي كه اصولگرايان سخن گفتن درباره خاتمي را حتي هنوز آغاز هم نكرده اند مي توان علائم ترديد، ضعف و سستي در اردوگاه اصلاحات مشاهده كرد. اين البته عجيب هم نيست. نبايد از كسي كه در ماه هاي گذشته به ده ها روش استدلال كرده نبايد و نمي تواند كانديدا شود -وهنوز هم مي گويد: «به رغم ميلم آمدم»- و آخر كار صرفا به اين دليل كه راه فراري نيافته و تحت فشار و اجبار و خصوصا تهديد كساني كه اساسا علاقمند نيست خود را به آنها بچسباند كانديدا شده، توقع شادابي، نشاط، انگيزه و تحرك داشت.
همه سرمايه اصلاح طلبان امروز محمد خاتمي است. سرمايه اي كه خود آنها از ناحيه او دل نگران و نامطمئن اند. شايد اغراق نباشد اگر بگوييم امروز در ميان اصلاح طلبان هيچ بحثي جدي تر از اين نيست كه مبادا ترديدها دوباره ذهن خاتمي را اشغال كند و او هم با توجه به شخصيت مسالمت جويي كه دارد جايي در ميانه راه جا بزند و ميدان را خالي كند. اين احتمال در ذهن حاميان خاتمي چنان جدي است كه حتي تدارك تمهيدات عملي براي آن را هم آغاز كرده اند. بر مبناي آخرين اطلاعات و به عنوان شاخصي از ميزان ارادت و اعتقاد آقايان به خاتمي، اصلاح طلبان تصميم گرفته اند حتي ستادهاي انتخاباتي را نه به نام خاتمي بلكه به نام احزاب اصلاح طلب راه اندازي كنند تا اگر او به تعبير خودشان جا زد و كنار كشيد بتوانند امكانات اين ستادها را در اختيار كانديدايي ديگر قرار بدهند، اگرچه وقوع چنين اتفاقي عملا بسيار بعيد است چرا كه خاتمي به اختيار خود نيامده كه به اختيار خود كنار برود. داستان بي اعتقادي اليت مجمع، مشاركت و مجاهدين به خاتمي البته سر دراز دارد و به اين موارد ختم نمي شود. اينجا مجالي براي پرداختن به آن بحث نيست و قاعدتا آقاي خاتمي از آنچه رفقايش پشت سر او و در مواردي هم علني و پيش چشم او مي گويند نبايد بي خبر باشد. حرف هايي از اين قبيل كه «گير اين خاتمي افتاده ايم»؛ يا اينكه «خاتمي كه براي گرفتن يك تصميم اين همه ترديد دارد حتي اگر بيايد و راي هم بياورد نمي تواند كار كند چون اين ترديدها روزي هزار بار سراغ او خواهد آمد» و يا تعابيري از اين دست كه «بايد خود را براي صرف نظر كردن از خاتمي آماده كنيم و به او بگوييم كار تو به جايي رسيده كه ديگر به درد ما نمي خوري» تا همين دو هفته پيش و دقيقا تا چند روز قبل از اعلام كانديداتوري خاتمي پر بسامد ترين ارزيابي ها درباره شخصيت خاتمي درون جبهه اصلاحات بوده است. جالب است كه اكنون صاحبان همين جملات و تعابير خود را ياران صديق خاتمي معرفي مي كنند و طناب پوسيده خود را حبل متيني مي دانند كه خاتمي مي تواند از آن بياويزد . اين قلم مجالي براي شمردن مصاديق اكراه اصلاح طلبان نسبت به خاتمي را ندارد و فايدتي هم در اين كار نمي بيند. حتما آقاي خاتمي خود از ميزان هزينه اي كه اين جماعت آماده پرداختن در راه او هستند با خبر است و مي داند كه هدف و انگيزه آنان از هل دادن او به ميانه اين معركه چه بوده است.
آنچه براي اصولگرايان مهم است اين كه اكنون شرايط براي برگزاري يك «رقابت تاريخي» ميان نيروهاي انقلاب ومدعيان اصلاحات فراهم است، همان كه بارها گفته ايم نظام سياسي ايران براي انتخاب مسير آينده خود در دهه چهارم به آن احتياج دارد. اصلاح طلبان خود خوب مي دانند كه شكست در انتخابات 88 «باخت آخر» آنها خواهد بود و فرداي 22 خرداد 1388 ديگر مجالي براي بهانه آوردن هم وجود نخواهد داشت. البته در ميان آنان هستند كساني كه تندروها را از عاقبت افتادن در چنين ورطه اي بيم مي دهند و عقيده دارند پس از خاتمي ديگر چيزي براي اصلاح طلبان باقي نخواهد ماند. اما اين عده در قياس با تندروهايي كه اكنون نقشه خود درباره خاتمي را عملي شده مي بينند بسيار اندك و كم شمارند و طبعا صداي آنها به جايي نخواهد رسيد چنانكه تا امروز نرسيده است.
با اين شرايط، يعني در حالتي كه اولا خاتمي خود از عاقبت كار خائف و هراسان است، ثانيا چنان كه خود گفته به برخي اطرافيان خود بي اعتماد است و هيچ علاقه اي ندارد كه در آغوش مردان زشت روي جبهه اصلاحات قرار بگيرد ثالثا، روابط خاتمي با تندروهايي كه نشستند و طراحي كردند تا او را قرباني خود كنند به شدت بحراني است و هر روز هم بحراني تر خواهد شد و رابعا اصولگرايان با شتاب در حال كنار گذاشتن اختلافات سليقه اي خود و اجماع حول بهترين كانديداي موجود هستند همه چيز براي ورود به «رقابت بزرگ» در «فرصت بزرگ» خرداد 88 آماده است. مي ماند اينكه راه چيست و چه بايد كرد.
در پاسخ به اين سوال، مشغوليت بيش از حد به تحليل وضعيت دروني اصلاح طلبان بيراهه رفتن است. مهمترين سوالي كه اصلاح طلبان از اين به بعد با آن مواجه خواهند بود پرسش از تغيير است. اصلاح طلبان ساده و روشن بايد جواب بدهند كه عوض شده اند يا نه؟ اگر تغيير كرده اند و بنا دارند رويه اي متفاوت از آنچه در دوران اصلاحات در حوزه هاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي، سياست خارجي و امنيت ملي داشتند، در پيش بگيرند بايد بگويند كه دقيقا در چه مواردي و تا چه حد تغيير كرده اند و چرا در آن دوران آن عملكرد را داشتند و اگر تغيير نكرده اند و مي خواهند دوباره همان دوران را تكرار كنند، صادقانه به مردم بگويند كه همان بساط دوباره در راه است تا كسي گمان نبرد كه آقايان اصلاح شده اند و تحفه جديدي در راه است. اين البته بحثي مفصل است كه بايد به تدريج بسط پيدا كند و خواهد كرد و ضمنا، دقيقا همان چيزي است كه اصلاح طلبان به شدت از آن بيمناكند؛ يعني گشوده شدن پرونده مستند و ثبت شده آنان پيش چشم مردم و طرح اين سوال كه آيا اين عملكرد شما نيست، و اگر هست -كه هست- آيا همچنان آن را قبول داريد؟ اصلاح طلبان بايد بگويند آيا همچنان به اقتصاد و معيشت مردم بي اعتنا خواهند ماند و قصد دارند مطالبات معيشتي مردم را با تحقير آنها و گفتن سخناني از اين دست كه «در اين مملكت اگر مرگ موش هم بدهند مردم براي آن صف خواهند كشيد» پاسخ بدهند؟ اگر اعلام كنند كه اين بار قصد دارند به معيشت مردم توجه كنند تازه اين سوال پيش خواهد آمد كه چگونه؟ و با كدام مدل؟ با مدلي كه عقيده داشت -و دارد- بايد كل توليد كشور را به خارجي سپرد و تا وقتي پول براي واردات داريم نيازي به تقويت پايه هاي توليد ملي نيست و اساسا توليد ملي «صرف نمي كند»؟! دولت اصولگرا پول مردم را صرف مردم كرده است و اين از تبديل ايران به يك كارگاه بزرگ پيداست، اصلاح طلبان پول مردم را صرف چه مي كردند؟ در حوزه سياست داخلي، اصلاح طلبان بايد پاسخ بدهند كه آيا روند بازي كردن نقش اپوزيسيون درون حاكميت را متوقف خواهند كرد يا نه؟ در حوزه فرهنگ، آيا روند پر حجم و غمبار توهين به اصول و عقايد اين مردم و ميدان دادن به مواجب بگيران رسمي دشمن ادامه خواهد يافت يا اينكه بنا دارند ادب پيشه كنند و حرمت نگهدارند؟ كتاب ها مي توان نوشت و نوشته اند، درباره بي حرمتي هاي صريح اين جماعت به اعتقادات مستحكم مردم مومن اين ملك و اكنون همه در انتظارند كه ببينند آيا در هتاكان پشيماني پديد آمده است؟ در حوزه سياست خارجي و امنيت ملي آيا وادادگي و آن سياستي كه جرج بوش همين چند ماه پيش آن را مطلوب خواند و گفت كه با روي كار آمدن دولت احمدي نژاد متوقف شد، دوباره احيا خواهد شد؟ آيا اصلاح طلبان اساسا ايران را به عنوان يك قدرت منطقه اي قبول دارند و به اقتضائات اين تلقي پاي بند هستند؟ و آيا اصلاح طلبان اجراي برنامه هاي مورد نظر امريكا در ايران را كه سالياني دراز در دستور كار داشتند متوقف خواهند كرد؟ اين سوال ها در ماه هاي آينده مستند سازي خواهد شد و اصلاح طلبان صد البته بايد براي انها پاسخي بيابند. اين صحنه اي نيست كه بتوانند با شلوغ كاري، مظلوم نمايي و جوسازي درباره دولت اصولگرا از آن بگريزند.
آقاي خاتمي هفته گذشته و در نخستين اظهارات خود پس از اعلام رسمي كانديداتوري تاكيد كرد كه اصول و مباني اصلاح طلبي تغيير نكرده و همان است كه بود. اين يعني توقع تغيير بيهوده است و اصلاح طلبان هيچ اصلاحي در مشي و رفتار خود به عمل نخواهند آورد. با اين حال مي توان مهلتي داد و صبر كرد. اصلاح طلبان بايد معلوم كنند با آنچه كه بودند تا چه حد فاصله گرفته اند. اين آغاز مبارزه انتخاباتي است.
شنبه|ا|26|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]