واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بررسي روش تفسيري اميرالمؤمنين(ع)/ 14با توجه به نامه 31 نهجالبلاغهتأويل قرآن از نگاه اميرالمؤمنين(ع) راهي مهم در تربيت انسان است
گروه انديشه: اميرالمؤمنين(ع) در تربيت و ادب فرزندي صالح و انساني معتقد، صلاح را در آغاز تربيت با كتاب خدا و تأويل آن ميداند.
سرويس انديشه خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، پيش از اين سوژهاي را در راستاي «بررسي روش تفسيري اميرالمؤمنين(ع)» تعريف كرده و گفتوگوهايي را نيز با اساتيد صاحبنظر در اين زمينه انجام داده است كه همچنان ادامه دارد، اما پيرو اين مبحث، خبرنگار اين سرويس تلاش ميكند تا در قالب يادداشتهايي قرآني و علمي، با تمسك به آيات و روايات بخصوص كتاب شريف نهجالبلاغه، به ضرورت مسئله تأويل قرآن از نگاه اميرالمؤمنين(ع) و حساسيت اين موضوع علوم قرآني، با تتبعي كه در كتب مختلف داشته است، بپردازد.
در كتاب شريف نهجالبلاغه، نامه معروفي را ميخوانيم كه حضرت امير(ع) در اين نامه خطاب به امام حسن مجتبي(ع) مسائلي را براي استفاده ايشان در ظاهر و در باطن براي بهرهمندي خلايق تا قيامت كبري بيان ميدارند. در بخشي از اين نامه، امام علي(ع) اينگونه ميفرمايند: «از آنجا كه همچون پدري مهربان به كارهايت توجه داشتم، صلاح چنان ديدم كه تربيت و ادب تو اينگونه باشد؛ زيرا در ابتداي زندگي و شكوفايي عمر هستي، و داراي نيتي پاك و نفسي پاكيز ميباشي. پس بر آن شدم كه در آغاز؛ كتاب خدا و تأويل آن را، و قوانين و احكام اسلام، و حلال و حرامش را به تو بياموزم و بجز اين مسائل، به چيز ديگري نپرداخته و از آن تعدي نكنم. (نهجالبلاغه/ نامه 31)
گويا حضرت علي(ع) از چيزي نگران است، از اينكه مبادا اختلاف نظرهاي مردم نسبت به تأويل قرآن كريم كه ناشي از هواهاي نفسانيشان است بر آيندگان مشتبه شود، همانگونه كه بر خودشان مشتبه شده است. بنابراين، نامهاش را عليرغم ميل باطنيشان بيهيچ اشارهاي به قرآن و تأويل آغاز ميكنند. يقينا به اين اميد كه روزگار مغتنم فرا رسد، تا وارثان بر حقش بتوانند در سالهاي متمادي و در فرصتهاي مناسب، به اين امر مهم بپردازد. (و آنگاه اي فرزندم/ مجيد مسعودي)
به عبارت روشنتر، اين پدر دلسوز و مهربان، قصد آن دارد كه تربيت فرزندش را با تعليم قرآن و تأويل آن آغاز كند. اما بنا به مصالحي كه در خود نامه هم تلويحا آمده است از اين كار صرف نظر كرده و يقينا مسئوليت خطير آن را به عهده 11 فرزند بزرگوارش (ائمه معصومين(ع)) ميگذارد كه در طي مدت امامت خود، چگونگي تربيت بنيادين را از راه تعليم قرآن كريم و تأويلش به فرزندان شيعه بياموزد. (بيا با هم قرآن بخوانيم از گونهاي ديگر/ مجيد مسعودي)
اما يكي از دلايل مهمي كه امام علي(ع) در آن برهه از زمان ـ يعني بلافاصله پس از بازگشت از جنگ فرمايشي «صفين» و پيش از ورود به كوفه ـ نامه خود را مينگارد، به طور حتم در ارتباط با روزهاي پاياني اين جنگ و پيدايش خوارج و پراكندن افكار خطرناك آنان بوده است؛ چه، خوارج از آغاز شورش خود، تا برسد به جنگ نهروان و ادامه مكتب و مرامشان در طول تاريخ، همواره براي پيشبرد مقاصد و اهدافشان، از قرآن صامت (نوشته شده در ميان دو جلد) برداشتهاي نادرستي ميكردند و آيات قرآن كريم را منطبق بر خواستههاي خود تأويل ميكردند.
مهمترين دليل بر تأييد اين گفته، همان ماجرايي است كه در آخرين روز جنگ صفين اتفاق افتاد، در آن روز وقتي قرآنها به دسيسه معاويه و عمروعاص به سر نيزهها رفت، و آنان لشكريان امام علي(ع) را به حكم قرآن فراخواندند، همين خوارج و سران آنها بودند كه قرآن صامت (قرآني كه بر سر نيزهها رفته بود) را بر قرآن ناطق (امام علي(ع)) برتر دانستند، و عملا وارث و معلم بر حق قرآن را كنار گزاردند و حال آنكه اميرالمؤمنين(ع) در همان صحنه جنگ، خطاب به خوارج فرمودند: «اين قرآن تنها نوشتاري است كه مردان (شناخته شدهاي) از آن سخن ميگويند.» (نهجالبلاغه/ خ 125)
در اين عبارت، ترجمان و رجال در هر زماني، امام معصوم(ع) آن زمان است همانگونه كه در زيارت آل ياسين خطاب به حضرت وليعصر(عج) عرض ميكنيم: «السلام عليك يا تالي كتاب الله و ترجمانه؛ سلام بر تو اي تلاوت كننده كتاب خدا و تفسير كنندهاش بر حق» و نيز در خطبه 157 نهجالبلاغه.
در ماجراي حكمين هم فرمودند: «اين قرآن، كتاب ساكت و خاموش خداوند است، و اين منم كه آن را به سخن آورده (و تفسير ميكنم) پس كتاب گوياي خدا را بگيريد و داوري به كتاب خاموش خدا را واگذاريد؛ زيرا ـ در اين زمان ـ جز من تفسير كنندهاي ندارد.» (العمرة/ ابنطريق)
منابع: كتاب شريف نهجالبلاغه، بيا با هم قرآن بخوانيم از گونهاي ديگر/ مجيد مسعودي، و آنگاه اي فرزندم/ مجيد مسعودي.
شنبه|ا|26|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]