محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829381369
ستارگان آرميده در حرم حسيني/از سيدرضي تا صاحب رياض
واضح آرشیو وب فارسی:برنا نيوز: ستارگان آرميده در حرم حسيني/از سيدرضي تا صاحب رياض
سيد شريف رضي ، سيد شريف مرتضي ، شيخ يوسف بحراني ، وحيد بهبهاني ، سيد علي طباطبايي (صاحب رياض) ، ملا محمد صالح برغاني ، شيخ محمد حسن حائري (صاحب فصول) ، سيد ابراهيم ...
به گزارش سرويس قاب نقره برنا، اولين علامت بارگاه امام حسين(ع) از سوي قبيله بني اسد كه در نزديكي كربلا سكني گزيده بودند بنا نهاده شد. آنها مراسمي خاص براي به خاك سپردن سيد الشهدا(ع) برگزار كردند و علامتي بر قبر شريف وي گذاشتند كه سايباني كوچك بر قبر حضرتش بود. با بر سر كار آمدن مختار بن ابي عبيده ثقفي كه حكومتش را به نام خونخواهي از قاتلان حسين(ع) در كوفه برقرار كرده بود، اين بارگاه پيش از پيش مورد توجه قرار گرفت.
از آن به بعد شيعيان رهسپار زيارت قبر شريف امام حسين(ع) و اهل بيت و صحابه آن حضرت شدند و اين قبر به قبلهگاهي براي شيعيان بخصوص در كوفه، مدائن و شهر بصره تبديل شد و مختار در آن زمان بنايي در اطراف قبر شريف امام حسين(ع) ساخت و روستايي در آن منطقه تشكيل شد.بعد ها عالمان و فرهيختگان فراواني توفيق حضور در جوار بارگاه با عظمت امام حسين (ع) را يافتند.
سيد شريف رضي
سيد رضي درسال 395ق. در محلة شيعه نشين بغداد چشم به جهان گشود. نسب وي از مادر با شش واسطه به امام زين العابدين عليه السلام و از پدر با پنج واسطه به امام هفتم عليه السلام ميرسد.
نامش محمد بود ولي بعد به «سيدرضي» يا «شريف رضي» شهرت يافت. روزي مادرش دست او را گرفت و به همراه برادرش سيد مرتضي به محضر فقيه بزرگ وقت، شيخ مفيد برد كه در مسجد براثاي بغداد به تدريس و تعليم و تربيت شاگردان مشغول بود. وقتي چشمان شيخ به آن دو افتاد و درخواست مادرش را شنيد، بياختيار اشك از گونههايش جاري شد و گفت:
«شب گذشته در خواب ديدم در همين مسجد مشغول تدريس هستم، ناگهان خانم فاطمة زهرا عليها السلام وارد شد و در حالي كه دست دو فرزندانش امام حسن و امام حسين عليهما السلام را گرفته بود به من فرمود: اي شيخ، دو فرزندانم را پيش تو آوردم تا به آنان فقه و دين بياموزي. [1]
از همين روز سيد رضي همراه برادرش سيد مرتضي در محضر شيخ مفيد زانوي تلمّذ زدند و علم دين آموختند
سيد رضي وقتي به مقام عالي از علوم اسلامي رسيد، خود به تعليم و تربيت شاگردان همت گمارد.
زماني كه سيد رضي صاحب فرزند شد، ابو محمد مهلبي، وزير بهاء الدوله، هديهاي براي او فرستاد تا بدين وسيله از فرصت استفاده كند و دل سيد را به دست آورد، ولي سيد از قبول آن امتناع ورزيد.
وزير چند بار هديه را برگرداند و در آخرگفت: به قابلة نوزاد بدهيد. باز سيد نپذيرفت و فرمود: قابله غريبه نيست و از اعضاي خانوادة خودمان است و نيازي به هديه ندارد.[2] سيد آثار گرسنگي از خود به يادگار گذاشت كه كتاب نهج البلاغه تنها نمونهاي از آن همه است.
شريف رضي در محّرم سال 406ق. در بغداد رحلت كرد. پيكرش را نخست درخانة خويش به امانت دفن كردند. بعد به كربلا انتقال دادند و در پشت حرم امام حسين عليه السلام كنار قبر ابراهيم مجاب نوادة امام كاظم عليه السلام به خاك سپردند. [3]
سيد شريف مرتضي
سيد مرتضي در ماه رجب سال 355 در شهر بغداد از مادر زاده شد. او نيز مانند برادرش سيد رضي، از محضر شيخ مفيد، شيخ صدوق و ديگران بهره علمي برد و پس از آن، حوزة درسي تشكيل داد و شاگرداني؛ مانند شيخ طوسي، ابوالصلاح حلبي، سلار ديلمي و قاضي بن براج تعليم و تربيت كرد. [4] در آن زمان، در شهر بغداد مركز علمي و كتابخانه وجود نداشت براي نخستين بار مركز علمي مهمي با نام «دارالعلم» با كتابخانة بزرگ و مجهّز تأسيس كرد و خانة مسكوني خود را براي اين مهم قرار داد. [5]
سيد مرتضي در زمان خود، مسؤوليت نقابت و امين حجاج و نظارت بر ديوان مظالم را بر عهده گرفت و از حقوق اجتماعي علويان در عصر خلفاي بني اميه دفاع كرد. [6]
آثار قلمي اين فقيه بزرگ، به نود عنوان ميرسيد كه مهمترين آن «امالي» در فقه، تفسير و حديث و شعر است.
كتاب ديگرش «شافي» است كه بهترين كتاب در موضوع امامت شناخته ميشود.
وي سرانجام در سن هشتاد سالگي، روز يكشنبه 25 ربيع الاول 436ق. در شهر بغداد به ديار حق شتافت. پيكرش را نخست در محلة كرخ بغداد، داخل منزلش به خاك سپردند و سپس به كربلا انتقال داده، در جوار قبر برادرش سيد رضي، جنب مقبرة ابراهيم مجاب، در حرم حسيني دفن كردند.
در سال 942ق. قبر اين عالم بزرگ به دستور بعضي از فرمانروايان روم نبش شد، ناگهان ديدند كه بدن شريفش تازه بوده و حتي آثار حنا در دستها و صورتش نمايان است.[7]
شيخ يوسف بحراني
مرحوم بحراني در سال 1107 درقرية ماخور بحرين به دنيا آمد. مقدمات علوم را نزد پدر بزرگ و پدرش شيخ احمد آموخت. پس از آن، در درس شيخ احمد بلادي شركت كرد. آنگاه به قطيف رفت و در آنجا به مدت دو سال در محضر شيخ حسين ماخوري تهذيب شيخ طوسي را تلمّذ نمود و از آنجا به كرمان و شيراز آمد و از اساتيد اين دو شهر نيز بهرة وافي برد و حدود چهارده سال امام جمعة شيراز شد.
در غائلة نعيم دان خان در سال 1156ق. كه به شيراز حمله كرد و مردم را قتل عام نمود، او به ناچار از شيراز خارج شد و به فسا رفت و در آنجا كتاب معروف خويش «الحدائق الناضره في احكام العترة الطاهره» يك دورة كامل فقه شيعه را به رشتة تحقيق و تحرير در آورد.
بحراني بعدها در حوزة كربلا مستقر شد و شاگردان زيادي؛ مانند ملا مهدي نراقي، سيد بحرالعلوم، ميرزاي قمي و صاحب رياض را تعليم و تربيت كرد. وي آثار ارزشمندي را از خود به يادگار گذاشت كه مهمترين آن همين الحدائق بود و او را به «صاحب حدائق» معروف ساخت.
اين دانشمند بزرگ شيعه، نخست تفكّر اخباري يافت ولي طي مباحثي كه با مرحوم وحيد بهبهاني داشت، اين مسلك را كنار گذاشت و به جمع اصوليها و اجتهاد محوران پيوست.
به دنبال آن، بسياري از شاگردانش نيز چنين كردند و مرحوم بحراني با اين حركت تاريخي، تحوّل شگرفي را در ميان عالمان و حوزههاي علمي شيعه به وجود آورد. [8]
سرانجام او در 79 سالگي، چهارم ربيع الاول 1186 دار فاني را وداع كرد. وحيد بهبهاني بر پيكرش نماز خواند و در رواق شرقي حرم امام حسين عليه السلام پايين محل دفن شهدا به خاك سپرده شد.[9]
وحيد بهبهاني
محمد باقر، فرزند محمد اكمل، معروف به وحيد بهبهاني، درسال 1118ق. در اصفهان متولد شد. [10] پدرش از نوادگان شيخ مفيد و مادرش از نوادگان ملا صالح مازندراني (داماد علامه محمد تقي مجلسي) بودند.
او در عنفوان جواني پدر را از دست داد و در سن 17 سالگي عازم نجف شد و از محضر سيد محمد طباطبايي بروجردي و سيد صدرالدين قمي بهره برد. اين عالم متعهد به خاطر انجام تبليغ و ارشاد مردم، از نجف به بهبهان آمد.
و مدت سي سال در اين شهر به وظيفة ديني و اجتماعي خود عمل كرد. پيش از ورود او به اين شهر، مسلك اخباريگري فرارگير بود كه در اثر مبارزة وي با اين مسلك، روش اخباريگيري براي هميشه از بهبهان رخت بر بست.[11]
وحيد بهبهاني پس از سيسال، دوباره به نجف بازگشت و چون اساتيد آنجا را براي خويش سودمند نيافت به كربلا هجرت كرد. در آن ايام، شهر و حوزة كربلا نيز از افكار اخباريگري در امان نمانده بود و شيخ يوسف بحراني مجتهد و فقيه آنها محسوب ميشد. او چند روزي در جلسة درسي صاحب حدائق شركت كرد و او را شخصيت معتدل و منصف يافت. بدين ترتيب وحيد بهبهاني جلساتي را با استاد اخباريان ادامه داد و مرحوم شيخ يوسف بحراني را به اصول گرايي راغب نمود. [12]
اين عالم بزرگ از عزّت نفس والايي برخوردار بود. به اندك قناعت ميكرد و از كسي هديهاي نميپذيرفت. روزي سلطان آقا محمدخان؛ قرآني را كه با ياقوت، الماس و زبرجد آراسته بود، براي ايشان هديه فرستاد ولي او نپذيرفت و به آورندگان فرمود: اين سنگهاي قيمتي را از قرآن جدا كرده، آنها را در بازار بفروشيد و به فقيران و تهيدستان بدهيد و قرآن را هم در نزد خود نگه داريد و هر روز آياتي از آن را تلاوت كنيد. آنگاه در را به روي مأموران شاه بست. [13]
سرانجام وي درشوال 1205ق. چشم از جهان فروبست و پيكر نحيفش در رواق شرقي حرم حسيني، پايين آرامگاه شهيدان به خاك سپرده شد. بعضي تاريخ فوت او را 1208 يا 1206 نيز ذكر كردهاند.[14]
سيد علي طباطبايي (صاحب رياض)
او در ربيع الأول سال 1161ق. در شهر كاظمين از مادر زاده شد. پدرش محمد علي و تبارش از جانب پدر به سادات حسني، معروف به طباطبايي ميرسد. مادرش خواهر وحيد بهبهاني است و خودش هم در نهايت داماد وي شد. صاحب رياض مقدمات را نزد پسر دايياش محمد علي بهبهاني فرا گرفت. بعد سطوح عالي را از محضر دايياش وحيد بهبهاني بهره برد و به درجة اجتهاد رسيد. آثار بسياري از وي تأليف شدكه مهمترين آن «رياض المسائل في بيان الأحكام بالدلائل» است. از همين رو، وي به صاحب رياض مشهور شد.[15]
سيد علي طباطبايي به امر استادش، وحيد بهبهاني، كرسي درس در حوزة كربلا به راه انداخت و شاگردان بسياري؛ مانند شيخ ابوعلي (صاحب منتهي المقال)، شيخ اسد الله دزفولي (صاحب مقابس الأنوار)، سيد جواد حسيني عاملي (صاحب مفتاح الكرامه)، محمد صالح برغاني،سيد محمد باقر شفتي معروف به حجة الاسلام رشتي و سيد محمد مجاهد تربيت نمود.[16]
مرجعيت اين عالم بزرگ مصادف با فتنة وهابيت در عتبات عاليات بود. او در دفاع از حريم شهر كربلا، در سال 1217ق. ديوار بلندي پيرامون اين شهر احداث كرد و براي تأمين امنيت شهر، نيروي انتظامي تشكيل داد و از قبيلة بلوچيها كه داراي اندام قوي بودند، در اين نيرو استخدام كرد. در عمران و آبادي شهر اقدام اساسي نمود. خانهها و باغهاي فراواني خريد و وقف مستمندان و فقيران كرد. از جمله خدمات اين مرجع بزرگ در كربلا، تأسيس مسجد جامع اين شهر در سال 1220ق. است. اين مسجد در جنب بازار بزرگ تجاري كربلا است و داراي مصلاي بزرگي ميباشد. [17]
سرانجام سيد علي طباطبايي در سال 1231ق. در سن هفتاد سالگي به رحمت ايزدي پيوست. پيكر او در رواق مطهر امام حسين عليه السلام ، پايين پاي شهدا، جنب مقبرة دايياش وحيد بهبهاني به خاك سپرده شد.[18]
ملا محمد صالح برغاني
ملا محمد صالح، فرزند ملا محمد ملائكه، به سال 1200ق. در روستاي برغان، از توابع كرج و در 38 كيلومتري شمال غربي اين شهر به دنيا آمد. مقدمات را در همان روستا آموخت و در ايام جواني، قرآن و نهجالبلاغه را حفظ كرد. بعد به قزوين رفت و سطوح متوسط را در آنجا گذراند. سپس به اصفهان هجرت و مدتي هم از محضر ملا محمد بيد آبادي استفاده كرد. آنگاه به كربلا مشرف شد و در درس وحيد بهبهاني حضور يافت.
چند سال بعد در اثر شيوع وبا به ايران بازگشت مدتي در قم از محضر ميرزاي قمي و در مشهد از محضر ميرزا مهدي خراساني بهره برد. سرانجام بار دوم به عراق عزيمت كرد و در نجف از حوزة درسي سيد بحرالعلوم، صاحب رياض، علامه شيخ جعفر كاشف الغطا و ميرزا مهدي شهرستاني بهرههاي فراوان برد و به درجة اجتهاد رسيد.
او پس از تكميل تحصيلات به تهران آمد و در اين شهر ساكن شد. اين ايام مصادف با جنگ ايران و روسيه بود كه بخشي از شهرهاي شمالي ايران به اشغال قواي روسيه در آمد.
اين مجتهد دردمند كه شاهد بيكفايتي فتحعلي شاه قاجار بود، طي فتاوايي خواستار آن شد كه هرگونه صلح و جنگ و قرار داد با كشورهاي اجانب زير نظر و با اذن فقهاي عظام انجام گيرد. شاه كه از اين امر احساس خطر كرده بود، جلسهاي تشكيل داد و علماي تهران از جمله ملامحمد صالح برغاني را به كاخ گلستان دعوت كرد. مرحوم برغاني در حضور شاه به درخواست خويش با دليل و برهان تأكيد كرد. در پي اين ماجرا، فتحعلي شاه دستور تبعيد او به عراق را صادر كرد.
برغاني دركنار آن، رهبري مبارزه با فرقههاي انحرافي مانند شيخيه را بر عهده داشت و افكار وانديشههاي انحرافي اين گروه را براي مردم آشكار ساخت. ميرزاي شيرازي بزرگ، اشرف الدين قزويني (معروف به نسيم شمال)، ميرزا كوچك خان جنگلي و سيد جمال الدين اسد آبادي از جمله شاگردان وي به شمار ميآيند.
از وي آثاري در فقه، اصول، تفسير، اخلاق و مواعظ به يادگار مانده است.
سرانجام وي غروب جمعة 27 جمادي الثاني 1271 در زيارت حرم سيد الشهدا و عبادت و عرض نياز به درگاه خدا، چشم از جهان فرو بست. طبق وصيتش در رواق غربي بالا سر حرم، متصل به ديوار، كنار پنجرة بالاسر به خاك سپرده شد. مقبرهاش بقعة مخصوص دارد. [19]
شيخ محمد حسن حائري (صاحب فصول)
محمد حسين فرزند حاجي محمد رحيم بيك استاجلويي، در آخر سدة دوازدهم هجري، در ايوان كيف از توابع سمنان ديده به جهان گشود. پدرش از بزرگان ايل و طايفة استاجلو بود. او مقدمات را در تهران آموخت. بعد به نجف هجرت كرد و در آنجا از محضر برادرش شيخ محمد تقي ايوانكيفي (صاحب هداية المسترشدين) بهرة فراوان برد. در سال 1216ق. كه وهابيان به شهر نجف حملهور شدند و به قتل و غارت مردم پرداختند، او به همراه استاد و برادرش به اصفهان آمد و پس از اندكي كه اين غائله خوابيد بار ديگر به عراق رفت و اين بار در حوزة كربلا ساكن شد و به تدريس، تعليم و تأليف پرداخت و در ادامه، مرجعيت و رهبري حوزة كربلا را به دست گرفت. [20]
آقا بزرگ تهراني در توصيف شخصيت و فعاليتهاي علمي و اجتماعي او مينويسد:
«دانشمند فاضل و محقق بزرگ كه در دانش اصول به عنوان مؤسس از او ياد ميشود، بيترديد از برگزيدگانِ عالمان روزگارش به شمار ميرود. شاگردان زيادي از فقيهان و اصوليان از محضر او بهرهمند شدند. او وظايف شرعي خود را كه به عنوان يك مجتهد و مرجع تقليد بر عهده داشت، به نيكي انجام ميداد. به امور حوزه سامان ميبخشيد و در حرم مطهر امام حسين نماز جماعت ميخواند و تعداد زيادي از علما و طلاب و مردم صالح و شايسته در نمايش شركت ميكردند. در ايام مرجعيت او فرقة شيخيه در كربلا درحال گسترش و تبليغ افكار انحرافي خود بودند ولي او هرگز سكوت اختيار نكرد و آرام نگرفت، بلكه مبارزة سخت و دشواري را با آنان آغاز كرد. و در نهايت آنها را شكست داد و منزوي كرد.»[21]
روزي از اين عالم پرتلاش پرسيدند، اگر بداني چند ساعت ديگر به مرگت مانده است در اين چند ساعت چه ميكني؟ پاسخ داد: روي سكوي خانهام مينشينم تا نيازهاي مردم را برآورده سازم شايد كسي بيايد و از من چيزي بخواهد و نيازي داشته باشد، گرچه آن نياز، استخاره باشد.
كتاب ارزشمند «الفصول الغرويه في الأصول الفقهيه» از آثار ماندگار اوست كه به همين سبب وي به «صاحب فصول» شهرت يافته است. سرانجام وي سال 1261ق. در كربلا چشم از جهان فرو بست و در يكي از حجرههاي كوچك حرم حسيني، در مقبرة سيد مهدي طباطبايي مقابل مقبرة صاحب ضوابط به خاك سپرده شد.[22] آقا بزرگ تهراني سال رحلت او را 1254ق. ذكر ميكند. [23]
سيد ابراهيم قزويني (صاحب ضوابط)
سيد ابراهيم، فرزند سيد محمد باقر در سال 1214ق. در قزوين به دنيا آمد. همراه پدر به كرمانشاه رفت و مقدمات را در حوزة آن شهر نزد اساتيد آموخت. بعد با اجازة پدر به كربلا مشرف شد و در حوزة اين شهر از محضر اساتيد بزرگي چون شريف العلماي مازندراني و سيد محمد مجا هد و شيخ موسي كاشف الغطا بهرة وافي برد و به درجة عالي از اجتهاد رسيد و خود يكي از مدرّسان ممتاز اين حوزه در مؤسسة حسن خان سردار شد. [24] از شاگردان بارز وي ميتوان حضرات آيات: شيخ حسين ترك، شيخ زين العابدين مازندراني، ملا علي كني، ميرزا محمد تنكابني (صاحب قصص العلما)، سيد محمد باقر خوانساري (صاحب روضات الجنات)، شيخ عبد الحسين تهراني (شيخ العراقين) و ميرزا ابوالقاسم كلانتر نام برد.[25]
اين عالم سختكوش، در فقه و اصول آثاري دارد. مهمترين آن «ضوابط الأصول» است كه در مسافرت به مكه مكرمه آن را به رشتة تأليف در آورد و به خاطر اهميت آن، به «صاحب ضوابط» شهرت يافت.
از جملة خدمات عمراني و اجتماعي او ميتوان به بازسازي حرم و تذهيب ايوان صحن حضرت عباس عليه السلام ، باز سازي گنبدهاي حرم حضرت مسلم بن عقيل و هاني بن عروه، پاك سازي نهر حرم امام حسين عليه السلام ، ايجاد حصار براي شهر سامرا و تعمير حرم عسكريين و رسيدگي به وضعيت فقرا و مستمندان اشاره كرد. [26]
در شرح حال وي آمده است:
«چون ضياء السلطنه، دختر فتحعلي شاه، تحت تأثير شخصيت علمي او شد، فردي را به نزد آن فقيه سترگ فرستاد و پيشنهاد ازدواج به او داد. سيد رغبتي نشان نداد و در پاسخ گفت:
زندگي ما طلاب با زندگي شما شاهزادگان سازگاري ندارد. ضياء السلطنه پيام داد: من تمام هزينة زندگي تو و همسر و فرزندانت را تأمين مي كنم. صاحب ضوابط پاسخ داد: لازمة اين كارها، اين است كه من از همسر و فرزندانم چشم بپوشم و به تو بيشتر توجه كنم و اين نهايت بي انصافي و كاري قبيح است و من هرگز مرتكب آن نميشوم. باز ضياء السلطنه اصرار كرد وگفت: من نميخواهم تو از زن و فرزندانت جدا شوي، فقط دوست دارم من هم يكي از همسران عائلة شما به شمار آيم وبه اين افتخار كنم ولي سيد ابراهيم باز هم نپذيرفت و جواب رد به او داد.» [27]
سرانجام او در سال 1264 در اثر بيماريِ وبا چشم از جهان فرو بست و جنب حرم امام حسين عليه السلام مقابل در، مشرف به قبة حضرت ابوالفضل عليه السلام ، كنار مقبرة شيخ محمد حسين معروف به صاحب فصول به خاك سپرده شد. [28]
ميرزا محمد تقي شيرازي
ميرزا محمد تقي، فرزند ميرزا محبّ علي، در سال 1258ق. در شيراز به دنيا آمد. پدرش او را در همان دوران جواني به كربلا فرستاد. محمد تقي در حوزة كربلا از محضر سيد علي نقي طباطبايي و فاضل اردكاني بهره برد. بعد به سامرا رفت و درآن جا به محضر درس ميرزاي شيرازي بزرگ شتافت و از شاگردان بارز استاد به شمار آمد.
پس از درگذشت استاد خود و وفات آيت الله سيد محمد كاظم يزدي، مرجعيت شيعه بر دوش وي نهاده شد. او در مسند مرجعيت، مبارزات طولاني را با استعمار انگليس آغاز كرد. در سال 1920م. انقلاب عشرين عراق را رهبري نمود. بيانيهها و فتاواي بسياري در راستاي استقلال عراق و مبارزه با استعمارگري صادر كرد.
در آن زمان، نمايندة سياسي انگلستان به نام «سرپرسي كاكس» بارها از او خواست ديداري باوي داشته باشد ولي ميرزا نپذيرفت. بناچار كاكس بدون وقت قبلي به حضور او رفت اما با بياعتنايي ميرزا مواجه گشت. اين فقيه مجاهد با چهرهاي آكنده از خشم و نفرت پشت به كاكس كرد. در اين حال نمايندة انگلستان دست از پادرازتر از محضر آن مرجع بزرگ بيرون آمد. ميرزا با اين عمل تاريخي نشان داد كه مرجعيت شيعه هرگز دست دوستي و حسن نيت به سوي تجاوزگران سرزمين اسلامي كه دستشان تا مرفق به خون مسلمانان و شيعيان آغشته است، دراز نخواهد كرد. [29]
ميرزاي شيرازي دوم در كنار مبارزات سياسي، از تعليم و تربيت شاگردان فاضل هم غفلت نداشت. عالمان بزرگي مانند: شيخ آقا بزرگ تهراني، شيخ عبدالكريم حائري يزدي، شيخ محمد جواد بلاغي، حاج آقا حسين قمي، شيخ محمد علي شاه آبادي (استاد اخلاق امام خميني) و سيد شهاب الدين مرعشي نجفي از پرورش يافتگان مكتب او به شمار ميآيند.[30]
سرانجام اين عالم مبارز در حساسترين شرايط مبارزات مردم عراق كه نياز مبرم به رهبري ايشان داشتند، به وسيلة ايادي دشمن مسموم شد و در شب چهار شنبه سوم ذيحجة 1338ق. چشم از جهان فرو بست. پيكر پاك او پس از تشيع باشكوه در صحن حرم امام حسين عليه السلام ، ضلع شرقي قبله به خاك سپرده شد. [31]
ملا حسينقلي همداني
مرحوم ملا حسينقلي در سال 1239ق. در روستاي «شوند درگزين» از توابع همدان ديده به جهان گشود. دروس مقدماتي را در زادگاهش فرا گرفت. وي براي ادامة تحصيل به تهران آمد. در حوزة تهران از محضر آيت الله شيخ عبد الحسين تهراني (شيخ العراقيين) استفاده كرد. بعد به سبزوار رفت و در آنجا از محضر ملا هادي سبزواري، آب حكمت و معرفت نوشيد. سپس به نجف اشرف هجرت كرد و در حلقة درس استاد سترگ شيخ انصاري نشست و به درجة اجتهاد مفتخر شد و بعد از رحلت شيخ، به تدريس خارج فقه و اصول همت گمارد. او در عرفان و اخلاق از شاگردان خاص عارف عامل، سيد علي شوشتري به شمار ميآمد.
آخوند ملاحسينقلي همداني تصميم گرفته بود پس از رحلت استادش شيخ انصاري به تدريس خارج فقه و اصول ادامه دهد ولي توصية استاد ديگرش سيد علي شوشتري، سرنوشت او را تغيير داد. در همين ايّام نامهاي از استاد اخلاقش به وي رسيد كه در آن تأكيد شده بود از تدريس فقه و اصول بكاهد و بر تأسيس مكتب اخلاقي و عرفاني همت گمارد.
اين معلم بزرگ اخلاق، به توصية استادش عمل كرد و در تعليم و تربيت اخلاقي و عرفاني نفوس مستعده كوشيد و شاگردان زيادي را در اين وادي تحويل جهان اسلام وتشيع داد. حضرات آيات شيخ محمد بهاري همداني، سيد احمد كربلايي، سيد عبدالحسين لاري، سيد محمد سعيد حبوبي، سيد جمال الدين اسد آبادي، ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، سيد حسن امين عاملي (صاحب اعيان الشيعه)، سيد حسن صدر عاملي (صاحب كلمه اَمل الآمل) و ديگران از شاگردان او به شمار ميآيند.
علامة طباطبايي از استادش سيد علي قاضي نقل ميكند: در ايام تشرّفم به نجف، روزي در كوچهاي فردي را ديدم كه كنترل كافي بر خويش نداشت. از كسي پرسيدم: آيا اين مرد اختلال حواس دارد؟ گفت: خير، او هم اكنون از جلسة درس اخلاق آخوند ملاحسينقلي همداني برخاسته است و اين حالت كه ميبيني از تأثير كلام و تصرف روحي آن جناب است![32]
سرانجام اين عارف كامل پس از عمري تلاش در راه تعليم و تربيت نفوس، روز 28 شعبان 1311ق. در شهر كربلا به لقاي پروردگار شتافت. پيكر شريفش در ايوان غربي بزرگ از صحن امام حسين عليه السلام حجرة چهارم (مقابل قتلگاه) به خاك سپرده شد. [33]
براي مطالعه بيشتر در اين رابطه مي توانيد بخش عتبات كتابخانه تخصصي پايگاه اطلاع رساني حج را در اينجا ملاحظه نماييد.
------------
[1] . اعيان الشيعه، ج9، ص216
[2] . سيماي فرزانگان، ص401
[3] . مشاهير المدفونين في كربلا، سلمان هادي آل طعه، ص32
[4] . گلشن ابرار، ج1، ص62 ـ 61
[5] . علامه اميني، الغدير، ج4، ص268
[6] . همان، ص205
[7] . گلشن ابرار، ج1، ص68
[8] . گلشن ابرار، ج1، ص272
[9] . مشاهير المدفونين في كربلاء، ص92
[10] . اعيان الشيعه، ج9، ص182
[11] . گلشن ابرار، ج1، ص278
[12] . فوائد الرضويه، ص407
[13] . همان، ص406
[14] . اعيان الشيعه، ج9، ص182
[15] . فوائد الرضويه، ص324
[16] . گلشن ابرار، ج3، ص130
[17] . همان، ص128
[18] . اعيان الشيعه، ج8 ، ص314
[19] . ر.ك: گلشن ابرار، ج8 ، ص126 و اعيان الشيعه، ج9، ص369
[20] . گلشن ابرار، ج8 ، ص120
[21] . نقباء البشر، ج1، ص391
[22] . اعيان الشيعه، ج9، ص233 و فوائد الرضويه، ص501
[23] . نقباء البشر، ج1، ص391
[24] . فوائد الرضويه، ص9
[25] . گلشن ابرار، ج89 ، ص108
[26] . همان، ص109
[27] . قصص العلما، ص11
[28] . فوائد الرضويه، ص9
[29] . اعيان الشيعه، ج9، ص192
[30] . گلشن ابرار، ج1، صص453 و 454
[31] . مشاهير المدفونين في كربلاء، ص57
[32] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: گلشن ابرار، ج3، ص160
[33] . فوائد الرضويه، ص 148 و مشاهيرالمدفونين، ص206
دوشنبه|ا|26|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برنا نيوز]
[مشاهده در: www.bornanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]
-
گوناگون
پربازدیدترینها