تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836307973
نماينده مقام معظم رهبري در شورايعالي امنيت ملي:نميخواهيم سياست تخاصم و تنش با آمريكا ادامه پيدا كندحركت فوق العادهاي را از سوي اوباما در مقام عمل مشاهده نكردهايم
واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: نماينده مقام معظم رهبري در شورايعالي امنيت ملي:نميخواهيم سياست تخاصم و تنش با آمريكا ادامه پيدا كندحركت فوق العادهاي را از سوي اوباما در مقام عمل مشاهده نكردهايم
تهران- خبرگزاري كار ايران
حسن روحاني رئيس مركز تحقيقات استراتژيك اخيرا در مصاحبهاي با راديو صداي آشنا، كه وابسته به صداي جمهوري ايران است، در مورد پارهاي از موضوعات مانند پيشنهاد مذاكره بدون قيد و شرط مقامات آمريكايي با ايران و ادعاي سياست تغيير، انتخابات رياست جمهوري آتي و فعاليت احزاب و نهايتا فعاليت هستهاي ايران از آغاز تا مذاكره با سه كشور اروپائي و ارجاع پرونده هستهاي به شوراي امنيت سازمان ملل متحد بحث و گفتگو كردهاند.
به گزارش ايلنا، متن مصاحبه به اين شرح است:
توجه به اينكه باراك اوباما در انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده آمريكا پيروز شده است، بعنوان آخرين سوال لطفا نظرتان را در مورد پيشنهاد مذاكره مستقيم با مسولان و مقامات ايران از سوي ايشان بفرمائيد.
به اعتقاد من چون روشن بود كه سياستهاي اتخاذ شده در دولت جرج بوش ديگر پاسخگو نيست، آقاي اوباما مجبور بود كه بحث تغيير سياست را مطرح كند. بوش ادعا كرد كه القاعده و بنلادن و طالبان را در افغانستان ازبين خواهد برد و گفته بود من زنده يا مرده بنلادن را ميخواهم. در اين زمينه موفق نشد حتي نتوانست امنيت را در اين كشور برقرار كند. هنوز گروههاي طالبان و القاعده در بخشهاي مختلف افغانستان حضور دارند و عمليات خود را انجام ميدهند. در عراق مدعي شدند كه امنيت و صلح را برقرار ميكنند اما دولت آمريكا ناموفق بود. ليكن دولت نوري مالكي و مردم عراق طي ماههاي گذشته فعاليتهاي زياد در زمينه انجام دادهاند.
بوش قصد داشت براي دولت سوريه در خصوص ترور رفيق حريري پروندهاي تشكيل بدهد، كه دولت بشار اسد را سرنگون كند، كه ناموفق بود. در جنگ 33روزه با حزبا... لبنان قصد داشتند كه مانع پيروزي آنها شوند كه بازهم بوش شكست خورد. در جنگ22روزه غزه هم ميخواست حماس شكست بخورد كه ناموفق بود. طرح خاورميانه بزرگ را مطرح كردند و شكست خوردند. بعد طرح خاورميانه جديد را مطرح كردند كه آن هم بينتيجهاي بود. حتي در خصوص برنامه هستهاي ما هم كه آمريكاييها فشارهاي زيادي آوردند موفقيتي بدست نياوردند.
بنابراين كاملا مشخص شده بود كه سياستهاي آمريكا در منطقهما دچار شكستهاي فاحش شده بود. از سوي ديگر نظرسنجيها نشان ميداد كه روز بروز نفرت از آمريكا در منطقه بيشتر ميشود. اين تحولات و وقايع براي آمريكا غيرقابل تحمل بود و آقاي اوباما ناچار است كه اين سياستها را تغيير بدهد.
اما اينكه اين تغييرات چگونه خواهد بود، هنوز خود آنها هم نميدانند. دولت آقاي اوباما تازه به قدرت رسيده است، در وزارت خارجه خانم كلينتون تازه مسووليت را برعهده گرفته است، آنها چند ماهي فرصت لازم دارند تا بحث و گفتگو كنند تا به نتيجهاي برسند. به اعتقاد من حرف آنها هم در حال حاضر در حد يك شعار است نه بيشتر.
قبلا ميگفتند كه با ايران با پيش شرط مذاكره ميكنيم و حالا ميگويند بدون پيش شرط. معناي اين حرف اين است كه اگر امروز1+5جلسه مذاكرهاي با ايران تشكيل بدهد نماينده آمريكا هم حضور خواهد داشت و با ايران مذاكره ميكند.
اما اينكه در همه زمينههاي مورد اختلاف با كاخ سفيد، به يك نتيجه برسيم نميتوان خوش بين بود. مسئله ما با آمريكا، پيچيدهتر از اين حرفهاست كه بتوان با چند ماه و چند سال حل كرد. يك فاصله سي ساله را با سه روز يا سه ماه يا حتي سه سال نميتوان حل و فصل كرد. معضلات متعددي ميتواند از سوي ما و آمريكاييها وجود داشته باشد. ما در مقام عمل، يك حركت مثبت و فوقالعادهاي را از سوي دولت آقاي اوباما هنوز مشاهده نكردهايم. مثلا در منطقه خاورميانه يا درخصوص فلسطين شاهد يك تغيير و تحول باشيم. حتي زماني كه آقاي اوباما با فلسطينيها تلفني صحبت ميكند با ابومازن صحبت ميكند. يعني حاضر نيست با اسماعيل هنيه يا حماس صحبت كند، يا مثلا در خصوص ايران آقاي بايدن در كنفرانس مونيخ زماني كه صحبت ميكند، ميگويد ايران دو راه بيشتر ندارد، يا برنامه هستهاي خود را كنار ميگذارد و با مشوقهاي ما مواجه ميشود، يا ادامه ميهد و با تحريمها و انزواي بيشتر مواجه ميشود، يعني سياست اصلي هنوز تغيير نكرده اما در ظاهرميگويند سياست ما سياست تغيير است و حاضريم بدون پيش شرط مذاكره كنيم اما دنبال چه هدفي هستند، خيلي مشخص نيست.
دقت كنيد آقاي بايدن يا اوباما نميگويند كه ما حاضريم با ايران در چهارچوب مقررات بينالمللي صحبت كنيم. نميگويند حاضريم طبق مقررات بينالمللي با ايران براي مسئله غنيسازي بحث كنيم و اگر حق ايران بود بپذيريم و اگر حق ايران نبود، ايران بپذيرد. مقررات بينالمللي در اين زمينه معاهده NPT است.
چطور ژاپن، آلمان و ديگر كشورها حق غني سازي دارند اما ايران حق ندارد؟ خوب فرق ما با ژاپن، فرانسه يا آلمان چيست؟ چون آنها در جنگ جهاني دوم آن همه بلا بر سر دنيا آوردند و ما تجاوز نداشتيم؟ خوب لابد فرق ما همين است. فرق ما اينست كه آتش هيچ جنگي را روشن نكرديم، به هيچ كشوري حمله نكردايم، هميشه مظلوم بوديم، هميشه قرباني تروريسم و متجاوزين بوديم.
لابد اين پاسخي است كه دنيا به ما ميدهد. چون ما صلح طلب بودهايم و به هيچ كشوري حمله نكردهايم، حق نداريم غني سازي كنيم. اما آنهايي كه جنگ طلب بودهاند و به ديگر كشورها حملهكردهاند حق دارند غني سازي كنند. به اعتقاد من حرف آمريكا يك مبناي اصولي در چهارچوب قوانين و مقررات بينالمللي ندارد. البته ممكن است بعدا به اين نتيجه برسند. مثلا ببيند كه ايران مقاومت ميكند و نميشود كاري كرد، عقب نشيني كنند، اين مربوط به آينده است و فعلا نميشود روي آن قضاوت كرد. منظور من اينست كه تا كنون يك تحول بزرگ از طرف دولت اوباما در مقام عمل نديدهايم.
البته اگر واقعا كاخ سفيد آمادگي داشته باشد براي تغيير مواضع و سياستهاي خود در قبال ايران، ممكن است پاسخ در ايران هم تغيير باشد، البته اين گونه تصميمات بايد در سطح بالا اتخاذ شود و من نظراتم را بعنوان يك شهروند ميگويم.
ما دلمان نميخواهد سياست تخاصم و تنش با آمريكا ادمه پيدا كند. دولتهاي قبلي اين سياست را دنبال ميكردند كه با آمريكا سياست كاهش تخاصم و تنش را دنبال كنند. اما اينكه در ادامه سياست كاهش تخاصم و تنش به يك نقطه تعامل خواهيم رسيد يا نه، به اعتقاد من بسيارزود است و سخت ميتوان در اين زمينه قضاوتي كرد.
آقاي دكتر روحاني لطفا ديدگاه خود را در خصوص انتخابات رياست جمهوري آتي و فضاي انتخاباتي كشور بيان كنيد.
در هر انتخابات ملي چه مجلس، چه خبرگان، چه شوراها و چه رياست جمهوري حضور مردم بسيار مهم است و نشان ازحمايت مردم از نظام و نشانه بارز يك حكومت مردم سالار است. اما انتخابات رياست جمهوري اهميت ويژهاي دارد. رئيس جمهوري بعد از مقام معظم رهبري، دومين مقام رسمي كشور است. همچنين رئيس جمهوري بواسطه داشتن اختيارات اجرائي گسترده و تعيين وزرا و روساي سازمانهاي دولتي و ساير امور، حوزه اختيارات رئيس جمهوري بسيار گسترده است.
حتي عملا در دورههاي مختلف به اين نتيجه رسيديم كه گفتمان رئيس جمهور بسيار تاثير گذار است. بسيار مهم است كه گفتمان غالب در يك كشور چه باشد. مثلا در يك دوره اي سازندگي گفتمان غالب كشور بود، در دورهاي جامعه مدني و توسعه سياسي گفتمان غالب بود، در يك دورهاي هم نيز عدالت خواهي بعنوان يك گفتمان غالب مطرح است. بنابراين گفتمان رئيس جمهوري هم بسيار مهم است. و بهر حال عملا رئيس جمهور و دستگاه اجرائي گفتمان ساز بودهاند و كشور را به يك سمت خاصي هدايت كردهاند. درست است كه سياست هاي كلي توسط رهبري نظام مشخص ميشود و مجلس شوراي اسلامي و مجمع تشخيص مصلحت نظام نقش موثري دارند، اما قدرت در ايران كاملا توزيع شده است و رئيس جمهوري در بخش اجرائي نقش بسيار زيادي دارد.
رئيس جمهوري در سياست داخلي،خارجي، اقتصادي، فرهنگي وحتي در سياستهاي عملي و فنآوري، دفاعي و غيره ميتواند نقش تاثيرگذاري داشته باشد. معمولا هر كس كه پول را در اختيار دارد نقش هم خوهد داشت. طبق قانون اساسي نيز رئيس جمهوري از ميان رجال مذهبي و سياسي بايد انتخاب شود. تعبيرات قانوني اساسي نشان ميدهد كه جايگاه رئيس جمهوري در كشور بسيار مهم و رفيع است.
به اعتقاد من با وجود چند ماه فرصت تا زمان انتخابات، شور و هيجان خاصي را در كشور شاهد هستيم. اينكه مردم با شور حضور پيدا كردهاند و بدنبال كانديداهاي مختلف هستند مهم است. به اعتقاد من هرچه تنوع كانديداها بيشتر باشد راه انتخاب براي مردم آسانتر ميشود. اگر بجاي دو نفر كانديدا سه نفر باشند انتخاب راحتتر ميشود. بخصوص اگر اين افراد به لحاظ فكري و وابستگي سياسي و جناحي هم متفاوت باشند كه علي القاعده اينطور هست، مردم براي انتخاب راحتتر ميتوانند وارد صحنه شوند و كانديداي مورد نظر خود را انتخاب كنند.
مقام معظم رهبري همواره تاكيد كردهاند كه در انتخابات و از جمله انتخابات رياست جمهوري اولين قدم مهم حضور مردم است. بنابراين خيلي مهم است كه ما كاري كنيم كه مردم هر چه بيشتر به پاي صندوق آمده و تعداد راي دهندگان افزايش يابد. زيرا حضور مردم باعث تثبيت انقلاب و تقويت نظام و مايه ياس دشمنان نظام ميشود. بنابر اين خيلي مهم است كه ما انتخاباتي داشته باشيم كه مثلا حضور مردم بيشتر از 30ميليون نفر باشد. اين براي ما خيلي ارزشمند است. هرچه تنوع كانديداها بيشتر باشد شور و شوق مردم هم بيشتر ميشود.
من اميد وارم كه يك انتخابات شكوهمندي در خرداد ماه سال آينده داشته باشيم و اين انتخابات منجر به انتخاب فرد اصلح در بين كانديداها بشود. مهم اينست كه هر كس انتخاب ميشود بتواند خدمت بيشتري به كشور بكند و مسائل كشور و جهان را بهتر درك كند و بتواند فرهنگ و سياست و اقتصاد و امنيت جامعه و مسائل اجتماعي را بهتر پيش ببرد. بهرحال آنچه مهم و هدف است استحكام اين نظام و رفاه بيشتر مردم و تعالي و پيشرفت كشور است.
آيا به نظر شما احزاب آنچنان كه بايد با مردم در ارتباط هستند؟
ميدانيد كه در كشور ما تعداد احزاب زياد است. آنقدر زياد شدهاند كه تعداد آنها در كنار هم دست به ايجاد جبهه زدهاند. ولي احزاب در كشور ما به معناي واقعي كلمه متاسفانه فعاليت ندارند. احزاب به اين معنا نيست كه يك گروهي در زمان انتخابات دور هم جمع شوند و در زمان انتخابات فردي كانديداي آنها باشد و پوستر و بروشور در خيابانها پخش كنند. احزاب يعني تشكلي كه مردم را طبق مرامنامه و اساسنامه خود جذب و آنها را تربيت سياسي، فكري، فرهنگي و مديريتي كنند. يعني يك حزب بايد چنان تشكيلات قدرتمندي داشته باشد كه بتواند با نيروهاي حزبي خود توان تشكيل دادن يك دولت را داشته باشد بتواند دولت سايه داشته باشد. متاسفانه به دلايل تاريخي كركره را پايين ميكشند. احزاب قدرتمند با كار كرد قوي حزبي نداريم و يا كم داريم. اكثر آنها در دوره انتخابات ظاهر ميشوند و بعد از انتخابات ميروند تا انتخابات بعدي كه دو مرتبه ظاهر شوند. در صورتي كه كاركرد واقعي حزب اين نيست. حتي وقتي يك حزب كانديدائي معرفي ميكند و موفق ميشود يا نميشود، بايد در طول چهار سال بعد كار نظارتي خود را دقيقا انجام بدهد. دمكراسي اين نيست كه مردم فقط بيايند و راي بدهند. بلكه معناي آن اينست كه بايد بعد از انتخابات هم بر كار دولت نظارت و نقد سازنده داشتهباشند. به اعتقاد من اين نظارت از طرف احزاب بسيار ضعيف است.
بهنظر شما دير نيست كه در فاصله سه ماه به انتخابات تازه كانديداهاي ما تك تك معرفي ميشوند؟ آيا اين به روند انتخابات لطمه نميزند آيا مردم بايد به چهرهها راي بدهند؟
اگر كانديداها در زمان بازتري به صحنه بيايند و برنامه هاي خود را براي مردم تشريح كنند و ديگران برنامههاي آنها را تحليل و نقد كنند خيلي بهتر است. اما براي ساماندهي به اينگونه مسائل نيازمند چند حزب قوي هستيم. يعني اگر در كشور ما دو يا سه حزب قدرتمند ميداشتيم امكان پذير بود. در كشور ما طبق قانون اساسي سيستم انتخاباتي ما حزبي نيست. يعني در كشور هاي ديگر حزب است كه در انتخابات وارد صحنه ميشود. مثلا انتخابات مجلس، حزب كانديدا معرفي ميكند و سپس بر اساس آرائي كه كسب كرده است تعداد نمايندگانش مشخص ميشود، در واقع مردم به حزب راي ميدهند نه به يك فرد. در كشور ما طبق قانون اساسي مردم به فرد راي ميدهند حتي اگر حزبي يا احزابي او را معرفي كرده باشد.
در انتخابات رياست جمهوري هم چنين است فرقي نميكند. بنابراين قانون اساسي ما نسبت به مسئله احزاب يك نوع واگرايي دارد. اما در كشورهاي ديگر چنين نيست. مثلا در كشورهايي كه حزب نقش فعال دارد،حزب ابتدا يك لايحه را بررسي و تدوين ميكند، بعد آنرا از طريق دولتي كه در اكثريت دارد تصويب ميكند و به پارلماني ميبرد كه داراي اكثريت است و مشخص است كه لايحه تصويب ميشود. بنابراين كار تصويب لوايح در چنين سيستمهايي راحتتر انجام ميشود. اما در كشور ما تا لحظه رايگيري هم مشخص نيست كه آيا لايحه راي خواهد آورد يا نه.
پس اساسا دولت و مجلس حزبي نيستند. اگر سيستم ما حزبي بود و ما چند حزب قوي ميداشتيم ديگر عمدتا راي دادن به برنامه بود باتوجه به سوابق حزب بود نه به شخص. زيرا حزب سراسري يك تشكيلات گسترده و كشوري است و اما فرد، خود يك نفر است. در انتخابات حزبي اعتماد و شناخت بسيار بيشتر خواهد بود.
بهرحال شرايط كنوني كشور ما چنين است و لذا در فرصت باقي مانده مردم بايد با سوال و پرسش از نخبگان جامعه و مطالعه برنامه كانديداها به فرد اصلح برسند.
يكي از مسائل مهم در انتخابات آتي رياست جمهوري بحث پرونده هستهاي كشور ماست. شما باتوجه به اينكه مسوول پرونده هستهاي بودهايد و همچنين دبير شوراي عالي امنيت ملي بودهايد لطفا يك مقايسهاي بين آنچه در گذشته و حال در پرونده هستهاي گذشته است بفرمائيد.
من در اين بحث قصد ندارم انتقاد يا صحبت خاصي را در مورد اين پرونده در سالهاي اخير داشته باشم. اما در مجموع در بحث هستهاي ايران مظلوم است. تمام حرف در دنيا براي يك بخش از فعاليت هستهاي ما است يعني "غني سازي". غني سازي يك چرخهاي دارد كه از توليد كيك زرد شروع ميشود تا پروسهاي كه در UCF انجام ميشود و به UF6 تبديل ميشود و سپس در سانتريفيوژها تبديل به اورانيوم غني شده ميشود كه با خلوص 5/3تا5 درصد و تنها مصرف آن براي سوخت نيروگاهها است. براي اين چرخه غنيسازي دنيا سرو صداي زيادي ايجاد كرد. ايران ابتدا سعي كرد كه اين چرخه غني سازي را خريداري كند. ابتدا با روسها مذاكره شد كه به ما نفروختند، بعد تلاش شد از برخي كشورهاي اروپائي خريداري كنيم كه توافقي حاصل نشد و نهايتا با چين صحبت شد و آنها آمادگي اين كار را داشتند كه آمريكائيها مانع شدند.
در نهايت جمهوري اسلامي مجبور شد كه خود بدنبال كسب فنآوري هستهاي برود كه كار بسيار سخت و پيچيدهاي بود. يعني آغاز اين فعاليت مربوط ميشود به 21 سال پيش يعني تقريبا مربوط ميشود به آخرين سال نخست وزير آقاي ميرحسين موسوي و رياست جمهوري آيتا... خامنهاي. در زمان رياست جمهوي آيتا... هاشمي رفسنجاني فعاليت بسيار گستردهاي انجام شد تا بتوانيم به اين توانايي دست يابيم و تقريبا همه مقدمات اين كار فراهم شد. در زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي ما اين فعاليت ادامه يافت و نهايتا در سال 1380به اين فناوري دست يافتيم. يعني بصورت محدود غني سازي انجام شد. البته نه در همه مراحل ولي يك مرحله بسيار مهم را توانستيم انجام دهيم. چون در مرحله UF6 هنوز به نتيجه نرسيده بوديم. اما اينكه UF6را به اورانيوم غني شده تبديل كنيم به نتيجه رسيده بوديم.
اصل اينكه يك كشوري داراي فن آوري غني سازي باشد مشكلي نيست با هيچ مقررات بينالمللي هم منافاتي ندارد. چون تنها ما نيستيم كه غني سازي ميكنيم. چهل كشور در دنيا توان غني سازي اورانيوم دارند. و خيلي از آنها غني سازي انجام ميدهند و برخي هم غني سازي نميكنند. يا چند كشور با هم بصورت كنسرسيوم كار غني سازي را انجام ميدهند.
تمام حرف دنيا اينست كه شما ميخواهيد مخفيانه غني سازي كنيد. و چرا در زماني كه براي غني سازي در حال فعاليت بوديد به ما قبلا نگفته بوديد. در حاليكه ما طبق مقررات هيچ الزامي نداشتهايم كه به كسي گزارش بدهيم. ثانيا ما تلاش كرديم كه سانتريفيوژ را بسازيم. هر سانتريفيوژ حدود 94 قطعه بسيار حساس دارد و ما سالها بدنبال آن بوديم كه چگونه اين قطعات را بسازيم و مواد آنرا بدست آوريم، مواد اوليه لازمو كارگاههاي مناسب را فراهم كنيم. هيچ نيازي نبود كه ما اينها را به دنيا اعلام كنيم كه ما قصد داريم سانتريفيوژ بسازيم. آنچه كه ما بايد طبق مقررات اعلام كنيم آنست كه زماني كه مواد هستهاي را وارد سانتريفيوژ ميشود بايد آنرا اعلام ميكرديم كه حالا ممكن است چند ماهي تاخير داشته باشد.
برخي از كشورها داراي اين گونه موارد هستند كه كمي ديرتر اعلام كنند كه مواد هستهاي را وارد سانتريفيوژ كردهاند. يك هياهوي بزرگي در دنيا بپا كردند در سال 1381 مبني براين كه ايران مخفيانه بدنبال غني سازي است. بعد هم اعلام كردند كه در زيرزمين، ايران در حال ساخت بمب هستهاي است. اين بود كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي حساس شد و براي اينكه مسئله حل شود از آقاي البرادعي دعوت شد تا ايشان از تاسيسات هستهاي در اصفهان و نطنز بازديد كنند كه پس از آن بازديد، گزارشي براي شوراي حكام آژانس تهيه كرد. بعد از آن ظاهرا صداهاي ايجاد شده خاتمه يافت. به محض اينكه آمريكا در عراق پيروز شدند يعني فروردين در 1382 در خرداد ماه آن سال پرونده هستهاي ما را در آژانس فعال كردند. و اولين گزارش عليه ايران در خرداد سال 1382، پخش شد. البته در آن زمان تنها سازمان انرژي اتمي ايران مسوول پيگيري پرونده بود. حتي سفير ما در سازمان بينالمللي انرژي اتمي را هم سازمان انرژي اتمي ايران تعيين ميكرد. پس از اين گزارش در شهريور ماه 1382 يك قطعنامه بسيار شديد الحن عليه ايران تصويب شد كه به ايران50روز فرصت ميداد كه به سوالات آنها پاسخ داده شود و فرمولي را مطرح ميكرد كه پرونده به شوراي امنيت برود.
شرايط درآن زمان بسيار حساس بود. آمريكا خود را پيروز در ميدان عراق تصور ميكرد، بهانههستهاي را نيز براي ايران يافته بود و در شوراي حكام آژانس نيز قطعنامهاي تند و كم سابقه را عليه ما تصويب كرده بودند. از آن پس در شوراي عالي امنيت ملي كشور اين بحث مطرح شد و در مهر ماه سال 1382 در جلسه سران پيشنهاد وزير امور خارجه وقت اين بودكه مسووليت اين پرونده به عهده بنده (دبير شوراي عالي امنيت ملي در آن زمان) گذاشته شود كه سران هم اين پيشنهاد را تصويب كردند. البته من نپذيرفتم. پس از چند روز با اصرار رئيس جمهور و با توصيه مقام معظم رهبري مسووليت پرونده را برعهده گرفتم.
از آن پس تلاش كرديم راهي بيابيم كه روند را بنحوي مهار كنيم. عملا قصد داشتيم كه براي سوالات آژانس پاسخي را تهيه كنيم ثانيا ميخواستيم اين پرونده به شوراي امنيت سازمان ملل نرود زيرا شرايط كشور حساس بود. ثالثا ميخواستيم كه فنآوري هستهاي خود را به يك نقطه مطلوب برسانيم. ضمن اين كه قطعنامه به ما گفته بود كه بايد كليه فعاليتهاي هستهاي و هر فعاليتي كه مربوط ميشود به مسائل هستهاي ميشود را تعليق كنيم كه معناي آن اين بود كه تمام فعاليت هستهاي بايد متوقف شود ولي ما نپذيرفتيم چون هنوز كارهاي زيادي داشتيم كه بايد انجام ميشد.
همزمان با اين مسئله وزراي خارجه سه كشور اروپائي نيز براي وزير خارجه ما نامه نوشتند و خواستار توقف فعاليت هستهاي ما شده بودند. يك روز بعد نيز وزير خارجه روسيه نيز نامهاي شبيه به آن را براي وزير خارجه ارسال كرد. بهرحال تصميم گرفته شد كه من از سه وزير خارجه اروپايي دعوت كنم كه به تهران بيايند و با آنها مذاكره كنم. ما مذاكره سه، چهار ساعته داشتيم و ما به آنها اعلام كرديم كه قطعنامه را نميپذيريم، تعليق كامل را نميپذيم، بخشي از تعليق را ميپذيريم آنهم داوطلبانه و نه به حكم قطعنامه. صرفا براي اعتماد سازي و مدت زمان تعليق هم به عهده ما خواهد بود. در مصاحبه مطبوعاتي پس از آن جلسه نيز اعلام كردم كه زمان تعليق به عهده ما خواهد بود. كار كه ما كرديم اين بود كه نطنز را ما تعليق كرديم و اصفهان را ادامه داديم. زيرا در اصفهان ما هنوز به نتيجه نرسيده بوديم و هنوز در حال نصب تجهيزات بوديم.
ما در سال 1382سه شيفت كار كرديم و درسال 1383در اصفهان به نتيجه رسيديم و توانستيم UF6 را توليد كنيم. تعليق ساخت سانتريفيوژ را ما قبول نكرديم و آنرا ادامه داديم. چون تعداد سانتريفيوژ ما كم بود و نياز به تعداد زيادي داشتيم. درعين حال اروپائيها قول قطعي دادند كه درمقابل آمريكا خواهند ايستاد و به هيچ عنوان نگذارند اين پرونده به شوراي امنيت سازمان ملل متحد ارجاع شود. همچنين قرار شد ما با هم همكاري كنيم و در اين همكاري از يك طرف ما به آنها اطمينان بدهيم كه بدنبال سلاح هسته اي نيستيم و آنها هم متقابلا كمك كنند كه در آژانس پرونده هستهاي به حل و فصل نهايي برسد.
بهرصورت اين توافق فراز و نشيب فراواني داشت و فرصت نيست كه من همه اين مسير را توضيح بدهم. نهايتا ما با اروپائي ها به يك توافق و چهارچوبي رسيديم. ما اين چهارچوب را در فروردين 1384 به اروپائيها تحويل داديم. اين يك طرح چند مرحلهاي بود كه ابتدا UCFاصفهان فعال ميشد و بعد از چند ماه يك سايت كوچك در نطنز فعاليت خود را آغاز ميكرد. در مرحله سوم ما به سه هزار سانتريفيوژ ميرسيديم و در مرحله چهارم به 64 هزار سانتريفيوژ فعال ميشدند. اين طرحي بود كه اجراي مرحله آن براي يكسال تنظيم شده بود.
اروپائيها اين طرح را بعنوان طرحي كه مورد مذاكره قرار بگيرد پذيرفتند، اما از قبول آن در آن جلسه امتناع كردند، مخصوصا در مورد تعداد سانتريفوژها بحث داشتند. اگر بياد داشته باشيد در فروردين 1384 خبرگزاري رويترز خبري را مخابره كرد و گفت كه اروپائيها حاضرند با ايران توافق كنند كه 500 سانتريفيوژ در ايران فعال شود. البته در جلسات مقامات اروپائي مي گفتند كه 1000 سانتريفيوژ بيشتر نباشد، و بحثهايي از اين قبيل داشتيم. نهايتا در خرداد سال1384 در ژنو با وزراي خارجه و آقاي سولانا جلسهاي داشتيم. چون اعلام كرده بوديم UCF اصفهان بزودي شروع به فعاليت خواهد كرد، در اين جلسه آنها به ما گفتند كه شما دو ماه صبر كنيد تا ما يك طرح كامل به شما بدهيم. و ما هم گفتيم اگر در طرح پيشنهادي شما بحث غني سازي نباشد ما پيشاپيش ميگوييم كه آن طرح را رد خواهيم كرد.
اروپائيها اواخر تير يا اوايل مرداد ماه طرحي را به ما دادند كه موضوعات مختلفي در آن مطرح شده اما بحث غني سازي نبود و از ما خواسته شده بود كه تعليق را همچنان ادامه بدهيم.
لذا ما طرح پيشنهادي آنها را رد كرديم و نامه تندي هم به سه وزير اروپايي نوشتم. يك جمله آن اين بود كه طرح شما توهين به ملت ايران است و ما به هيچ عنوان آن را نميپذيريم و اصفهان نيز بزودي فعال خواهد شد. و خبر فعاليت قريب الوقوع UCFاصفهان را هم طي نامهاي به آژانس اطلاع داديم.
وزراي اروپايي پيغام دادند كه كمي صبر كنيد تا جلسه ديگري با هم بگذاريم. البته من نپذيرفتم ولي كارشناسان كارشناسان ما به اروپا رفتند و با آنها مذاكره كردند. حرف آنها اين بود كه چون زمان انتخابات رياست جمهوري نزديك است، مهلت بدهيد تا ببينيم كه دولت بعدي شما كيست. البته بيشتر بريتانيا بدنبال اين بحث بود ولي آلمان وفرانسه آماده بودند كه با ما برسر طرحي به توافق برسند. آنها ميگفتند كه صبر كنيد در شهريور ماه به توافق خواهيم رسيد. اما بهرصورت ما فعاليت تاسيسات اصفهان را مجددا در مرداد ماه آغاز كرديم.
البته بعد از آن كه دولت تغيير كرد مديريت اين بخش هم تغيير كرد. بعد از آن بود كه قطعنامه تندي از سوي شوراي حكام آژانس صادر شد و سپس در مقطع بعدي مسئله، پرونده ايران به شوراي امنيت ارجاع و روند صدور قطعنامههاي شوراي امنيت شروع شد. البته از اين طرف هم نطنز فعال شد، اول 164 سانتريفيوژ و بعد تا سه هزار سانتريفيوژ فعال شد. بعد هم بيشتر.
آيا اين تصميمات اتخاذ شده، تصميمات نظام بود، يا تصميمات بخش مديريتي پرونده هستهاي بود كه شما و دولت عهدهدار آن بوديد؟
در بحث هستهاي دولت چندان دخالتي نداشت. تصميم گيري در پرونده هستهاي چند لايه داشت. يك لايه كارشناسي بود كه كارشناسان با هم بحث فني ميكردند. اين تصميمات كارشناسي به جلسهاي ميآمد كه من و جمعي از وزرا و برخي از شخصيتهاي ديگر در آن حضور داشتند. تصميمات جلسه كارشناسي در اين جمع مورد بحث و بررسي قرار ميگرفت و بعد نتيجه اين جلسه به جلسه سران نظام تقديم ميشد. در جلسه سران كه مقام معظم رهبري، سران سه قوه و ديگران حضور داشتند تصميم نهايي اتخاذ ميشد. البته خود من هم در اين جلسه حضور داشتم. همه تصميمات مهم در جلسه سران اتخاذ ميشد و ما تنها مجري اين تصميمات بودهايم. گاهي اوقات ممكن بود كه ما براساس بررسيهاي كارشناسي پيشنهاداتي داشتيم. اما تصويب تصميمات مهم صرفا در جلسه سران نظام بوده است.
يعني بحث تعليق كه امروز بحثهاي زيادي را به همراه داشته است، يعني حاصل خرد جمعي نظام بوده است؟
بله قطعا حاصل خرد جمعي نظام بوده است. صورت جلسهنشست سران نظام وجود دارد. حتي تصميمات مهم صرفا شفاهي نبوده و كتبي موارد وجود دارد.
توجه داشته باشيد كه چنين تصميمات مهمي را هيچگاه فرد نميتواند در كشور اتخاذ كند. همه تصميمات اتخاذ شده و اقدامات انجام شده تصميم جمعي سران نظام بوده است. البته خوب در آن زمان هم بحثهايي بود كه بعضي به ما ميگفتند اروپائيهاي ميگويند اگر به توافق نرسيم پروند به شوراي امنيت سازمان ملل خواهد رفت، شما توجه نكنيد. حرف اروپائيها صرفا بلوف سياسي است. هيچگاه پرونده ما به شوراي امنيت نخواهد رفت. حتي اين بحثها در روزنامهها هم منعكس شد. حتي سرمقالهاي تحت عنوان "بلوف سياسي" هم دريك روزنامهكثيرالانتشار آن زمان منتشر شد.
اما همان زمان من معتقد بودم كه اگر ما حساب شده دراين خصوص عمل نكنيم، احتمال اينكه اين پرونده به شوراي امنيت برود قويا" وجود دارد و بلوف نيست. اما عدهاي هم بودند كه ميگفتند، پرونده ما به شوراي امنيت نخواهد رفت. ما هم آرزو ميكرديم كه چنين نشود و البته من هم ديگر در آن زمان در خصوص پرونده هستهاي مسووليتي نداشتم. البته باز هم تصميمات در جلسه سران بحث ميشد و من هم در جلسه سران حضور داشتم ولي مسووليت اجرايي به عهده ديگران بود.
بهرصورت اميدوارم بتوانيم غني سازي را انجام بدهيم چون واقعا زحمت زيادي براي آن كشيده شده است. من از روز اول و آغاز اين فعاليت در جريان آن بودهام كه مربوط به بيش از 20 سال پيش است. در جريان تمام مراحل مختلف آن بودهام. دولتهاي متعدد براي آن زحمات زيادي كشيدهاند و واقعا كار بسيار بزرگي است. من اميد دارم كه هم بتوانيم غنيسازي را ادامه بدهيم و به نقطه مطلوبي برسانيم كه بتوانيم سوخت يك نيروگاه را خودمان توليد كنيم. و انشااله در آينده بتوانيم حتي نيروگاه هستهاي را هم خودمان بسازيم. نقطه دومي هم كه بايد به آن دست يافت آنست كه بتوانيم پرونده خود را از شوراي امنيت خارج كنيم و اجازه ندهيم كه كشور دچار فشاري شود كه به طريقي به زندگي مردم برگردد و مردم تحت فشار قرار نگيرند.
پايانپيام
كد خبر: 474885
دوشنبه|ا|28|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]
-
گوناگون
پربازدیدترینها