واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > صالحی، سید عباس - در روزهای اخیر، مقالهای با عنوان «احمدینژاد، همان شعیب بن صالح سردار سید خراسانی و امام زمان است» نشر یافت (ر.ک به سایت u313.com) مفاد آن، کم و بیش سابقاً نیز مطرح شده بود، اما اولاً در این مقاله که دو قسمت مفصل داشت، با بسط و تفصیل افزونتر ارائه گردید و ثانیاً با بازتاب خبر آن در سایت الف، زمینههای نشر گستردهتر آن فراهم شد. شاید تا این سطح از مسأله، چندان نیازی نمینمود تا در باب این ادعای شگفت، بحث تحلیلی صورت گیرد؛ اما بازتابهای خبری در سایت الف و گفتوگوهای ذیل آن، چونان نیازی را ایجاب کرد. چه این که در گفتوگوی موافقان و مخالفان، بسترهایی از شبهه و اشتباه دیده میشد که سزاوار نمینمود تا در حد وسع و وسعت، حقیقت مکتوم بماند.قبل از هر گونه اظهار نظر، دو نکته اشارت میشود: اولاً این نوشتار را نباید تفسیر سیاسی کرد و آن را در مقام خدشه یا تضعیف شخص یا جریان خاصی دانست. این سطور تنها و تنها برخاسته از یک سوال معرفتی و دغدغه ایمانی است. ثانیاً نویسنده این نوشتار، نه مدافع فیلترینگ اندیشگی است؛ و نه نویسندگان و گویندگان این دیدگاهها و باورها را با برچسبهای سیاسی و یا دینی، تکفیر یا تفسیق میکند، اما در مجموع، چونان میاندیشد که این افکار و آراء، نه از مبانی درستی برمیخیزند و نه نتایج و رهآورد مثبتی را در پی دارند. از این رو از خوانندگان این جستار، چه موافقان و چه مخالفان انتظار میرود که در بستری سیاستزدایی شده، با این نوشتار مواجه شوند، و با تأمل، نکات مثبت و منفی آن را بازیابند و نویسنده را از آراء خویش بهرهمند سازند.قبل از بررسی اصل مفاد نوشتار مورد سخن، باید به موضوعی مقدماتی پرداخت که در پس زمینه این گونه دعاوی قرار دارد. وقتگذاری ظهوربه نظر میرسد پارهای از این دیدگاهها، در باوری دیگر قرار دارد. و آن باور و ایمان به «ظهور نزدیک امام زمان (عج)» است. آنان، در پی آنند که با پر کردن پازل علائم ظهور، تکلیف ظهور را یقینی و قطعی کنند!تعیین کنندگان این مسیر، گاه به تعیین سال و موعد خاص میپردازند و گاه دورهای قریب و نزدیک را تعریف و تبیین میکنند.در نوع اول، در چند ساله اخیر موارد متعددی رخ دادهاند. از جمله در کتابی با عنوان «ظهور الامام المهدی عام 2015 میلادیه نبوءه قرآنیه» جابر بلوشی (نویسنده آن) تلاش میکند که با حساب جمله و اعداد از قرآن و شواهد حدیثی، سال ظهور امام مهدی (عج) را در سال 2015 میلادی بداند. این کتاب، در عرب زبانان پژواکهایی یافت و حاصل آن، طعن و توهینهایی بود که باورهای شیعی مهدوی دریافت و هنوز ادامه دارد ...هم چنین در سال 1381 شمسی چونان دعاوی در سطح کشور راه یافت و در سخنان پارهای از خطیبان و نیز تحرکات برخی از تشکلها و ....... نمادی بارز یافت.نوع دوم از تعیین وقت ظهور، تعیین بدون سال مشخص، اما با تعریف محدوده زمانی است که در نتیجه ظهور را می توان پیش بینی کرد. به عنوان نمونه در سال 1384، کتابی به عنوان « دهه هشتاد، دهه ظهور» نشر یافت. (تالیف سید حسین سجادی از انتشارات هاتف)پارهای از خطیبان مشهور، تشکلها و هیئتهای مذهبی، چونان تصویری را پیگیری میکنند و سخنانی را بر زبان و قلم میآورند چون: صدای گامهای مهدی میآید، آخرین حلقات ظهور در حال رخنمایی است، تا ظهور امام زمان فاصلهای نیست و ...این گروه برای تثبیت ادعای خویش، به نکاتی تمسک میجویند و از جمله: الف: نقل پارهای از مکاشفات: سخنانی را از بزرگانی چونان آیات: بهجت، بهاءالدینی و ... نقل میکنند و از آن چنین برداشت میدارند که فاصلهای تا ظهور نیست.در نقد و بررسی این گونه موارد، چند نکته را بایستی در نظر داشت:اولاً: سلسله نقل به این بزرگان بایستی موثق و معتمد باشد. هر بخشی از سلسله اسناد دچار ضعف یا ابهام باشد، طبعاً اعتماد به نقل را از بین میبرد.ثانیاً: مضمون نقل، دقیق و کامل نقل شده باشد و گرفتار حذف و تصرفات نشده باشد. چه این که گاه حذف یک واژه «انشاالله» از جمله «حضرت را خواهید دید»، تغییر محتوایی گستردهای را ایجاد میکند. جمله یاد شده بدون این واژه، جمله اخباری است از ظهور نزدیک و در فرصت حیات مخاطب خبر میدهد اما جمله یاد شده با واژه مذکور، صرفاً یک جمله دعایی است و از مضمون اخباری بی بهره است.ثالثاً: به نظر میرسد که اکثر موارد منقول، گرفتار نقص و آفت در دو معیار یاد شدهاند، اما به فرض که این دو ملاک را داشته باشند؛ مطلب مهم دیگری نیز در میان است. تفاوت وحی انبیاء و مکاشفه اولیاء (غیر معصومان) در آن است که معصوم، در تلقی و دریافت از خداوند، از خطا و سهو و نسیان مصون است. اما در مکاشفات غیر معصومان - هر چند عالی مقام و بزرگوار - خطا و سهو در تلقی و ملاقات و یا درک مفاهیم و ... وجود دارد. از این رو، هیچگاه نمیتوان این مکاشفات را سند قطعی دانست و آن را معیار سخن قرار دارد. ب: نقل کلماتی از امام و رهبری: این جریان، گاه به سخنانی از امام متصل میشود و آن را تفسیر به ظهور قریب میکند.مواردی که به آن استشهاد میورزند، سخنانی از قبیل موارد ذیل است:* امیدوارم که دین انقلاب، یک انقلاب جهانی بشود و مقدمه برای ظهور بقیةالله ( ارواحنا فداه ) باشد. (امام خمینی)* دست عنایت خدای تبارک و تعالی بر سر دین ملت کشیده شده است و ایمان آنها را تقویت فرموده است که یکی از علائم ظهور بقیه الله است. (امام خمینی)از کلمات مقام معظم رهبری نیز چنین بهره برداری میکنند و از جمله به یک مورد بسنده میشود:«امروزه به لطف حرکتهای امام ... امواج عظیم انسانی برای برپایی عدالت و یگانهپرستی و حکومت صالحان تحت امر مصلح کلی و موعود امم حضرت مهدی (عج) آماده میشوند.»موارد فوق از صریحترین موارد استشهاد بر مدعای یاد شدهاند. اما با نگاه سریع اما دقیق، میتوان دریافت که موارد فوق - و موارد مشابه - هیچگونه دلالتی بر ظهور قریب ندارند. چه این که نمیتوان رخداد یک «علامت ظهور» را به معنای ظهور قریب دانست؛ زیرا ظهور پس از تحقق مجموعه علائم است و نه یک علامت! هم چنین شکلگیری مقدمات ظهور را به معنای ظهور نزدیک نمیتوان دانست چه اینکه طول زمانی مقدمات ظهور، نامکشوف است. علاوه آن که سخنان این دو بزرگوار - حتی اگر به ادعای مکاشفات باشد - مشمول نکته سوم در بند پیشین است. ج: تطبیق روایات علائم ظهور: اینان، با پیگیری روایات نشانه ظهور، میکوشند این نکته را اثبات کنند که نشانههای ظهور، عمدتاً محقق شدهاند و لذا فاصلهای با وقت ظهور نیست.در باب این ادعا نیز چند نکته اصلیتر عبارتند از:اولاً: علیرغم پارهای از تألیفات، هنوز روایات نشانههای ظهور نیازمند بررسیهای اسنادی - تحلیلی دقیقترند. و تکلیف سندی و محتوایی این روایات، هنوز مطالعات اجتهادیتر را میطلبد. از این رو چگونه میتوان روایات نشانههای ظهور را سندی قطعی (از منظر سند و از جنبه دلالت و محتوا) دانست و براساس تطبیق مصادیق نشانهها، به حتمیت ظهور قریب دست یافت؟ثانیاً: چگونه میتوان به این گونه تطبیقها اطمینان یافت؟ در طول تاریخ غیبت، تطبیقهایی که رنگ باختهاند؛ اندک نبودهاند. به عنوان نمونه با توجه به رواج نامی چون «عبدالله» چگونه میتوان مطمئن بود که روایت فوت پادشاه حجاز به نام عبدالله، منطبق بر پادشاه فعلی عربستان است و یا سفیانی، پادشاه اردن است و یا ...ثالثاً: آیا میتوان مطمئن بود که نشانههای ظهور، تماماً همانهایی هستند که اکنون در روایت موجودند؟چه این که از کجا میتوان مطمئن بود که پیامبر و امامان (ع) در صدد انتقال تمامی نمایههای ظهور بودهاند. شاید ایشان، بواسطه مصالح ناشناخته، تنها برخی از نشانهها را واگویه کردهاند. هم چنین از کجا میتوان مطمئن بود که تمامی نشانههای ظهور به دست ما رسیده است. مگر نه این که روایات بسیار، در حوادث تاریخی دوران حضور و غیبت معصومان از دست رفتهاند ... آیا نمیتوان محتمل دانست که نشانههایی بودند که معصومان گفتهاند اما به ما نرسیده است؟! با این دو احتمال، به فرض که مثلاً 20 نشانه ظهور تحقق یافته باشد، شاید 10 نشانه دیگر نیز باشد که ما از آن آگاهی نداریم اما آن ها نیز در تعیین وقت ظهور، مدخلیت دارند. روایت نهی از توقیتدر بین روایات غیبت، یکی از مضامین مکرر و موکد، روایات نهی از توقیت (تعیین زمان برای ظهور) است. این روایت از پیامبر اسلام تا امام زمان (ع) نقل شده است و با تعبیراتی سخت و غلیظ بیان شده است. وقت ظهور سرّ الهی تلقی شده و بیان وقت، کذب و دروغ بر خداوند به شمار آمده است: کذب الوقاتون.(1)این گونه روایات، که اگر متواتر نباشند، مستفیض مینمایند، تأمل برانگیز و مسئولیت سازند. مدعیان عباراتی چون ظهور نزدیک است و یا تعابیری شبیه آن، سعی دارند که از این مضمون شبه متواتر بگریزند و این روایات را، صرفاً در محدوده نوع اول توقیت (تعیین زمان و روز مشخص) محدود کنند. اما ظاهراً چونان محدودهای با فهم عرفی از توقیت منافات دارد. چه این که همان گونه که تعیین دقیق زمانی، توقیت است؛ بیان حدود گونه زمانی نیز توقیت است. به عنوان نمونه، کسی که میگوید: ساعت 10 به ملاقاتتان خواهم آمد؛ برای دیدارش وقتگذاری کرده است. همین گونه کسی که میگوید حدوداً ساعت 10، یا بین 10 و 11 به دیدارتان خواهم آمد، نیز «توقیت» دیدار کرده است و لذا اگر در آن محدوده زمانی دیدار رخ ندهد، متهم به خلف وعده خواهد شد. از این رو، کسانی که دعاوی شبیه این دعاوی را دارند که کمتر از یک دهه به ظهور مانده است؛ یا پیرمردان ظهور را خواهند دید و یا ... آنان نیز به «توقیت ظهور» رو آوردهاند و مشمول روایات نهی از توقیت خواهند بود. پیامدهای توقیتوقتگذاری برای ظهور - در هر دو گونه آن - با آسیبهای زیر همراه است:1. گرچه ممکن است تعیین وقت ظهور شور و التهابهای اولیه را ایجاد کند و شوق و اشتیاقهایی را بیافریند، اما پس از مدتی به یأس و انفعال میانجامد. چه این که با تأخیر ظهور از سال و یا دوره زمانی، شور و اشتیاقهای برافروخته، به خاکستری سرد و خمود منتهی خواهد شد.2. با تأخیر ظهور از سال و یا دوره پیشبینی شده، تردیدهایی در اصل باور به مهدویت ایجاد میکند و برای منکران باورهای دینی مستمسکهای جدید تولید میکند.3. تطبیقهای مشکوک از نشانههای ظهور موجب تردید در باورهای مهدوی میشود. چه این که با این تطبیقهای حدسی و گمانی، اصل مدعای مهدویت نیز در هالهای از ابهام قرار میگیرد.4. با آن که باور به منجی، یک باور مشترک بین الادیانی و المذاهب است؛ اما امروز باور به مهدویت شیعی، مورد تهاجمات جدی است (از سوی وهابیان تندرو و غیر ایشان) از این رو، نباید با طرح موضوعات و مسائل مشکوک، فرصتهای جدید تبلیغاتی برای ایشان آفرید. طرح مکرر و پیوسته مساله بداء [که خداوند میخواسته است حضرت ظاهر شود اما در اراده خدا تغییر ایجاد شده است] میتواند این دیدگاه کلامی شیعه را نیز موهون و غیر موجه جلوه دهد.5. تعیین وقت ظهور - در هر دو نوع - غالباً با دکان سازیهایی دینی - سیاسی قرین بوده و هست. باید منتظر آفات از این گونه بود. (ادامه دارد) ---------------------------------------------------------------------------------------------------(1) ر.ک. به کتابهای: الغیبه (شیخ طوسی) اکمال الدین و اتمام النعمه (شیخ صدوق) کتاب الغیبه (نعمانی) اصول کافی (کلینی) و منابع دیگر.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 228]