واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: نت گمشده كربلا
پايان ماه صفر، پاي سفر قلبهايي را به اين حريم ولايت و ارادت، باز كرده كه در ماه اسفند، مثل اسفندي در آتش اشك، سوختهاند. پس اگر عطري از اين سفرنامه به دل شما مينشيند، حديثش، همين گلابدان گريان سينههاي سرخ و سوگوار ماتم حسين است. (فرزاد جمشيدي)

وبگردي باشگاه خبرنگاران-
با چشمي از ابديت بايد گريست بر مصيبت آينههاي شكستهي عاشورا ولي من به جاي گريه، شبانهاي كه به كربلا رسيدم، در چند قدمي گنبد خورشيدي اين دو برادر ـ يعني عباسِ بنِ آب با مرّوت و حسينِ آينهدار عصمت ـ ايستادم و سلامم را به آبروي ادب ايرانيان، شيرازهبندي كردم.
ـ حسينجان! من همولايتي مردمي هستم كه ايستادن را به نام پدرت علي (ع)، ياد ميگيرند. با شير اشك عزاي تو، بزرگ ميشوند و يك روز به خودشان ميآيند كه ميبينند داغ عاشورا چقدر براي قلبشان سنگين و سهمگين است.
با پاي سر بايد آمد كنار اين شيربچهي حيدر كه در هنگام ولادت، يكقدم عقبتر از حسين بود و گاه شهادت، يك گام جلوتر
حسينجان! من همرنگ خيابانهايي هستم كه سالهاست معركه گردان عزاي تو شدهاند بچه محل بسيجياني كه مثل قمريان تشنه و زخم خورده، لابلاي خارزارها، جاماندهاند و آرزوي رسيدن به كربلا را، روي بال خود، گره زدهاند تا تو با دست شفاعت و شهادت، گره دنيا از بالشان، باز كني. يا حسين، عرفه مناجات تو، ملّاي دلسوخته روم را به ماهور محبت كشاند تا نغمه كجاييد اي شهيدان خدايي را زمزمه كند و سبكبالان عاشق از قفس تنها به سمت كربلا پرواز كنند ...
* * * * *
نزديك فرات، ديدن يك صحنه، پاي هزار صحيفه اشك را به چشمهايم، باز ميكند، علياصغر داوود آبادي ـ عكاس گروه اعزامي صدا و سيما ـ بيتوجه به عبور شگفتزدهي رهگذران، چفيهاش را از گردن، باز كرده و با موج موزون دستها و واگويههايش در آب فرات، به رقص درآورده:
ـ نوش جان! سيراب شو! به صاحب شهيدت، سلام برسان و بگو ما چه زود به كربلا رسيديم؛ راهي كه هشت سال براي وصال به اين عروس جشنوارهي اندوه، پهلوانهاي معجزه و مبارزه، از درياي خون و خاك جنون گذشتند
* * * * *
اينجا كربلاست. تقويم چهلمين جرعهنوشي شهيدان. قلب ما مثل نت گمشدهي صفحهي ارادت به حسين (ع)، رهبر اركستر آدميت كه سنجاقك همهي ملوديهاي محزون عاشورايي به دستان او دوخته شده.
اين روزها در كربلا كمتر ديوار پيشاني مغازه و هتل و بازار و گذرگاهي را ميبيني كه پارچه مشكي عزاي سيد الشهدا (ع) بر تن نپوشيده باشد. اينجا به هيأت ميگويند موكب و به آيين عزاداري ميگويند ذكر «موكب سيد الشهدا بذكري عزاء الحسين» جملهي معروف و مدام عزاداري كربلاست و دلنوشتههاي شيعيان، فقط صاعقهاي از صدها هزار صداي خاموش در بيفراموشترين ماتم عالم. ديروز حوصله كردم و تعدادي از اين سلامنامههاي سوگوار را يادداشت كردم.
ـ السلام عليك يا صاحب الدمعة الساكبة، يا صاحب المصيبه الراقبه، السلام عليك يا حجة الله، يا صفي الله، يا عزّ الاسلام، السلام عليك يا قتيلِالعبراة، يا عبرة كلّ مومن ...
اين صفات در بيان مقام ابا عبدالله الحسين (ع) تعارف نيست. فقط چند قطره از اقيانوس نجيبي است كه با آهنگ ايثار به اين خاك هميشه بهار ميرسد.
* * * * *
مردم عراق از شرنگ تلخ جنگ با ايران شرمناكند و اين را به صد زبان مهماننواز، واگويه ميكنند. ديگر رساتر از اينكه جملهاي از پير آسمان چشيدهي انقلاب ـ خميني عزيز ـ را روي پارچهي سياه بزرگي به دو زبان فارسي و عربي نوشتند كه:
ـ اين خون سيد الشهداست كه خون همهي ملتهاي جهان را به جوش آورده ...
گذر يك كاروان پر هياهوي عزادار، ذهن و زبانم را مال خود ميكند. در همهي دستههاي عزادار، چند چيز، وجه مشتركه:
نظم و ادب، شور و غوغاي پير و جوان، ذكرهاي يكدست و دستهاي يكزبان كه با آهنگ خوشنوايي روي سينههاي سرخ مينشينند... و زنها كه با چادرهاي سياه بر صورتهاي خالكوبي شده ميكوبند يا به دو طرف شانهها ميزنند، عبور آرام زنهاي سياهپوش در دو طرف اين رود بيآرام، كمر خميدهي خاتون خيمههاي خاكستري را به ياد ميآورد.
ولي اين كاروان حرف ديگري هم براي گفتن و گريستن دارد... چند نفر جوان و ميانسال وسط قافلهي عزادار و سينهزن، روي سينههاي خود ميخزند و به طرف حرم حضرت عباس (ع) رهسپار ميشوند. چند نفر با تلفنهاي همراه، از اين صحنه، تصوير ميگيرند. هر چند لحظه توقف ميكنند؛ صورتشان را روي خاك بينالحرمين ميگذارند؛ و دوباره بر ميخيزند. با پاي سر بايد آمد كنار اين شيربچهي حيدر كه در هنگام ولادت، يكقدم عقبتر از حسين بود و گاه شهادت، يك گام جلوتر... گريه ميكنم و اشك چكيده بر اين خاك آسماني را گواه ميگيريم:
اينجا كربلاست. تقويم چهلمين جرعهنوشي شهيدان. قلب ما مثل نت گمشدهي صفحهي ارادت به حسين (ع)، رهبر اركستر آدميت كه سنجاقك همهي ملوديهاي محزون عاشورايي به دستان او دوخته شده.
خدايا شاهد باش كه در عزاي عظيم زمين و آسمان، من هم يك گل آفتابگردانم كه در اين بينالحرمين، مات كيش محبت اين دو برادر، حيران ماندهام كه به كداميك سلام كنم: خورشيد جمال حسين يا آفتاب ادب عباس؟!
* * * * *
كربلا ... اربعين .... چهلمين روز عزاي امامي از جنس حرير و فولاد، بالغ بر 12 ميليون نفر جمعيت در بين الحرمين، آشيان كردهاند، روي زمين، كنار پيادهرو، در حاشيهي خيابان ... گُله به گُله، گل كاشتند اين مشتاقان غم بيپايان آن نيمروز خونين كه سرشت و سرنوشت بندگي و آزادگي را در دست دارد. محتشم كجاست كه قناري غمزدهي شعر خود را با بندهاي بريده اين حماسهي حسيني، تركيب كند؟
12 ميليون نفر از سراسر جهان، خبرنگار بُرناترين مبارزان جبههي جوانمردي شدهاند. شنيدي چه گفتم؟ 12 ميليون نفر، يعني 4 برابر تعداد حاجيان خانهي خدا در هر سال!
اين است حق الزحمهي امامي كه كعبه را با خود به كربلا برد، با قرباني فرزند، بالاتر از مقام ابراهيم (ع) ايستاد و خيمههاي پريشان صبر، آهنگ طواف نساء او شد...
كربلا ـ صفر 1429 هجري قمري، فرزاد جمشيدي
يکشنبه|ا|25|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]