واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - اکبر ایرانی استاد ایرج افشار 16 مهر 1304 (روز جشن مهرگان) از مادر زاده شد و روز چهارشنبه 18 اسفند 1389 در سن 85 سالگی، با فرهنگ جهانی ایران و جامعۀ فرهنگی میهن عزیز ایران وداع کرد. روزی که ابر بهاری با شتاب به پیشواز آمد، سنگ نالید و آسمان به تسلای خاطر دوستان قدیم و جدید او گریست. و چه خوش گفت سعدی-علیه الرحمه-:بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران از سنگ ناله خیزد روز وداع یاران بی گفت و گو استاد ایرج افشار دست کم در یکصد سال اخیربا اوصاف عدیده ای که بدان متصف و متحلی بود، بدیل و نظیری نداشت.نه تنها از لحاظ کمیت و کیفیت آثاری که ازخود بجای گذاشت، که با منش و اخلاق و فروتنی و شاگرد پروری و شیفتگی و شیدایی به کتاب و فرهنگ ایران زمین، جانهای تشنه کامان بسیاری از علاقه مندان را سیراب و جوانان بیشماری را به فرهنگ ایران و آثار و مآثر و مواریث مکتوب فرهنگ و تمدن ایران و اسلام آشنا کرد. او به مصداق "آب کم جو تشنگی آور بدست" احساس عطش را در رهپویان دانش ایجاد می نمود. من و امثال من اگر چیزی در باه استاد افشار بگوییم یا بنویسیم، چه سخن به اغراق گوییم، چه ره تفریط پوییم، باز در حق او ستم روا داشته ایم و نخواهیم توانست حق او را چنان که بود، ادا کنیم. نوشته های او درباره مرگ اعاظم عصر خود که با آنان حشر و نشر داشت و از دانش و آموخته هاشان به نیکی بهره جسته بود گویای این حقیقت است. خوشبختانه صاحب ذوقی آنها را گردآوری کرد و با مقدمه ای از او به چاپ رساند. قلم شیوا، زیبا ، فاخر و خوشخوان او که عطر نثر اسلاف را داشت، دیگر از هنرهای او بود. بی شک نسل جدید به نثر او که خود ژانری(نوع ادبی) متفاوت و خاص بود، به دیده عنایت و رعایت خواهند نگریست. درباره این که چگونه استاد افشار شجره طیبه معرفت را با آب زلال لایزال عشق به احیای مواریث گذشتگان و معرفی آثار و مآثر فرهنگی ایران آبیاری کرد و خداوند حیات طیبه را ارزانی او نمود و نیز آنچه از خیرات علمی پیشاپیش به سرای باقی فرستاد و مأوای جاوید را پیش خرید کرد، سخن بسیار توان گفت. او مصداق " وجعلنی مبارکاً" بود که چنین عمر با برکتی داشت. از هر دقیقه و ثانیه ای استفاده می کرد. فیشهای او از هر کاغذ سفیدی بود. از بریده روزنامه تا پاکت سیگاری که دوستانش می کشیدند. از هر مطلب مفید و مرتبط با طرحها و کارهایش فیش می نوشت. در هر نشریه مناسبی که می شناخت به دست چاپ می سپرد. بیش از 1000 نکته و دقیقه نسخه شناسی و ایرانشناسی و .... را در سمرقند و بخارا و گزارش میراث و نامه بهارستان و جهان کتاب و میراث شهاب منتشر کرد. عده زیادی به عشق دیدن و خواندن مطالب استاد افشار به این نشریات علاقمند شدند. هر یک از زمینه های کاری او و دستاوردها و رهاورد سفرهایش همه در خور تأمل و توجه است. او مردی ذیفنون بود و آنچه خوبان همه داشتند او یکجا داشت. به قول منوچهری دامغانی:خجسته ذو فنونی رهنمونی که در هر فن بود چون مرد یک فن انتشار مجله آینده، فرهنگ ایران زمین، نشریه نسخه های خطی، پژوهشهای ایرانشناسی، کتابداری و ماهنامه راهنمای کتاب که خود در آن به نقد و معرفی تازه چاپها می پرداخت و گاه مقالاتی بلند می نوشت و با طرح اقتراح و نظرآزمایی، با اهالی فرهنگ و اصحاب قلم به گفت و گو می نشست، در تاریخ یکصد ساله ایران کم سابقه است. شاید او دو مجله آینه میراث و گزارش میراث را در همان راهی می دید که خود سالها عمر عزیزش را مصروف آن کرده بود. در آخرین دیدارم که تقریباً یک هفته قبل از سفرش به خانه ابدی بود، 3 بار درباره گزارش میراث سخن گفت و از آن تعریف کرد و گفت به منزل برسم یکی دو مطلب برایتان کنار گذاشته ام که منزل نرسید و به سوی معبود کوچید. امیدواریم مطالب بسیاری از یادداشتهای او را از میراثبانانش دریافت کنیم و در آینده منتشر سازیم. استاد حدود 10 نشریه را مدیریت کرد. شرح فعالیتهای مطبوعاتی او را سید فرید قاسمی در کتاب (1200 صفحه ای) ایرانشناس مجله نگار چاپ انتشارات امرود آورده است که مشت نمونه خروار است. به قول سنایی:سالها باید که تا یک سنگ اصلی زافتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن استاد افشار بیش از 300 کتاب و رساله را تألیف و یا تصحیح نمود و حدود 3000 مقاله کوتاه و بلند و گزارش سفر و سرمقاله را در زمینه ایران و ایرانشناسی، کتاب و نسخه شناسی و تاریخ و فرهنگ ایران تألیف کرد. 120 مقدمه بر کتاب دیگران نوشت و با این کار بهترین تشویق را برای تداوم و بهبود کار کرد. 19 مجموعه را نظارت و مدیریت کرد. 64 مقاله به زبانهای دیگر نوشت.آلمانی و روسی و فرانسه و انگلیسی را می دانست و تا اندازه ای متون عربی را می خواند. و اما در تصحیح متون، می دانم کسی به قدر او کار نکرده و البته کار ناکرده بسیاری هم در دست داشت، بیش از 30 کتاب و رساله و در این یکسال اخیر که آهنگ رحیل را به فراست دریافت، تعجیل را روا دید و بر گرد کردن نیمه تمامها کوشید و هر یک را به اهلی سپرد و آنچه در دست چاپ نزد این وآن داشت، بیش از گذشته احوال آنها را می پرسید. فکر می کنم حلاوت دیدن یک اثر، کمتر از شب پادشاهی و مژده تولد فرزند نیست و او بیش از همه توفیق چنین التذاذ معنوی را در این دنیا چشید. چندین کار را با میراث مکتوب پیمان کرد. دستور الجمهور و آداب المضیفین و جامع الصنایع او امسال از چاپ درآمد و مسرت و شادمانی استاد را در پی داشت. رساله عهد حسام زیر چاپ ماند، ولی کتاب کاغذ در فرهنگ ایرانی را که با نشر فهرستگان قرارداشت، پای فشرد تا باز پس گیریم بلکه زودتر منتشر شود. هرچند همزمان با روز نشر این کتاب کاغذ، جان استاد از کالبد رهید، اما هدف او نشر آن بود برای همه ایرانیان و علاقه مندان به ایران، تا بدانند کاربرد کاغذ در فرهنگ ایرانی بیش ملل دیگر بوده است. مگر نه این است که " ان آثارنا تدلّ علینا" پس چه سندی بهتر از اینکه ما نشان دهیم کتاب و نسخه و قلم و کاغذ در چه طیف درازدامنی در فرهنگ ایران اسلامی مورد توجه و بهره برداری بوده است. و این از جمله خدمات استاد بود که هر اثر و کتابی راکه می خواند و در آن مطلبی درباره کاغذ بود، در فیش دان مخصوص قرار می داد تا روزی به چاپ برسد. عشق بی حدّ استاد به فردوسی، او را برآن داشت تا آنچه تاکنون درباره فردوسی حکیم نوشته و چاپ شده را گردآورد. این کار را انجام داد و به یاری رحیمی ریسه به انجام رساند. تا آخرین روزها بر فیشها و مداخل کار می افزود. به او قول دادیم برای روز فردوسی در اردبهشت 1390 با نمایه های متعددی که خود مشخص کرده بود منتشر سازیم. ان شاءالله. اگر ندیم در الفهرست بیش از 7000 نسخه را در قرن چهارم دید و شنید و شناساند، و از امثال مداینی بیش از 200 کتاب و رساله برشمرد، امروز فرهنگ ایران اسلامی در دامن خود فرزندانی چون ایرج افشارها تربیت کرده و خواهد کرد که فهرست آثارشان کتابی مستقل شده است. من از دیر باز نوجوانی شیفته نوای دلنشین قاری مصری مرحوم عبدالباسط بوده و هستم و از ره اعجاب می گفتم: هیچ مادر به مثل او نخواهد زاد، امروز درباره استاد افشاراین عالم فرهیخته می گویم که بعید است بدین زودی مامی چون او زاید و آنکه او را شناسد داند که متاع ما کجایی است. به تعبیر بیهقی: هر چه بزرگان را بباید از هنرها، یگانه روزگار بود. کتاب فهرست موضوعی چاپ کرده ها و نوشته های ایرج افشار که در سال 1382 در چاپخانه پرینت آپ لوس آنجلس در 160 صفحه به کوشش آرش و بابک و بهرام و کوشیار افشار چهار فرزند استاد چاپ شد، گویای حقیقتی است که عرض شد. سید فرید قاسمی هم مابقی فهرست چاپکرده های استاد را تا پایان 88 در ایرانشناس مجله نگار افزود. امید است تتمه آن را هم تا لحظه پرواز استاد بنگارد، تا معلوم شود این نادره دوران چه توفیقی در فرهنگ آفرینی و تولید علم و ترویج علوم انسانی و احیای میراث مکتوب ایران اسلامی داشته است. استاد افشار پرکار بود و تند کار، اما با این حال کمتر دچار سهو و خطا می شد. قبل از چاپ، کارهایش را از نظر دوستانش می گذراند. در مقابله نسخ از همکارانم در میراث مکتوب کمک می گرفت. من اجازه خواستم تا منابع ومآخذ اشعارعربی دستورالجمهور را از نرم افزارهای ادبی برایشان استخراج کنم. به رغم تنگ چشمان که او را متهم به بیهوده نویسی می کردند، به قول انوری مصداق کسانی نبود که " برداشت کلک وکاغذ و فرفر فرو نوشت" بلکه از هر مطلب مفیدی، برای اطلاع رسانی به اهل قلم فرو گذار نمی کرد. شگفتا که این مرد چه قدر نسبت به حق الناس و حق التألیف (کپی رایت) حساس بود. حتی راضی نبود که ما بدون اجازه ناشر خارجی، کاری در میراث چاپ کنیم. می گفت برای شما که یک مؤسسه معتبر هستید پسندیده نیست که کتاب مثلاً چهار مقاله علامه محمد قزوینی را که اوقاف گیپ چاپ کرده، بدون اجازه از متولیان آن منتشر کنید. ندیدم کسی تا این اندازه نسبت به رعایت حق التألیف مؤلفان مراقب باشد. گلایه می کرد که چرا فلان کتاب را بی اذن ناشر و مؤلف تبدیل به سی دی می کنند و کسی از حقوق آنها دفاع نمی کند. ملجأ و مرجع اهل قلم بود در همه امور فرهنگی. برای هر سؤالی پاسخی شیرین در آستین داشت. دکتر خواجه پیری 80 نسخۀ نفیس را با کاغذ دست ساز در مرکز میکروفیلم نور دهلی نو بازسازی کرده بود و ما در میراث نمایشگاهی ترتیب دادیم. از استاد افشار پرسیدیم نام این کار و ابتکار را چه بگذاریم، بلا فاصله فرمودند: "چاپ همانند" و این با تحسین اهل نظر مواجه شد. فهرست نویسی هزاران نسخه خطی داخل و خارج کشور و تهیه 50 هزار مقاله برتر از مجلات و نشریات و مجموعه های علمی و ادبی و چاپ هفت جلد فهرست مقالات و سفرنامه های او تحت نام گلگشت همه وهمه مملوّ از اطلاعات ایران شناسی است. ایران پیمایی او با دوستانش: مقربی، ستوده، شفیعی کدکنی، اقتداری، مینوی، زریاب، دانش پژوه، حبیب یغمایی، اصغر مهدوی و باستانی پاریزی و.... در جای جای این کهن سرزمین، مثال زدنی است و این هم از دیگر ویژه گیهای ممتاز اوست که او را بی بدیل کرده است که ایران را از لابلای کتابها نمی توان شناخت باید از نزدیک دید و او با دوستان بخرد خود سفر می کرد و خاطره می نوشت. با استاد افشار توفیق چندین سفر خارجی را داشتم. اخلاق و منش و فروتنی و خضوع و مردم داری او تحسین برانگیز بود. از بدگویی این و آن پرهیز داشت و سخن به گزافه نمی گفت و نسبت به کسی حسد نمی ورزید، درگفتن مطلب و نکته ای بخیل نبود، خشم خود را فرو می خورد و تعنت بد خواهان را بروز نمی داد و در دل نگه می داشت، در مسائل سیاسی طرف حزب و جناحی را نمی گرفت و میانه روی را حفظ می کرد و از انتقاداتی که بر کتابهایش می شد، استقبال می کرد، عطوفت و مهربانی در وجودش موج می زد، در سختیهای سال 87 و88 میراث مکتوب همواره غمخوار و امید بخش من بود و از سختیهای روزگار خود می گفت و مرا با امیدی دوباره بدرقه می کرد. از حافظ می خواند:مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید اکنون که استاد افشار از میان ما رفته، طنین صدایش، حرفهایش، پندهایش، رهنمودهای سودمندش، خنده هایش، نگاه نافذش از ذهنم بیرون نمی رود و همچنان با من سخن می گوید.روحش شاد و روانش قرین رحمت و مغفرت لایزال رحمة للعالمین باد.آنچه آمد بر زبان با آنکه حرفی بود و بس معنی یک دفتر و مضمون صد طومار بود (محتشم کاشانی) 191/60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 493]