واضح آرشیو وب فارسی:ايران دیپلماسی: ژست سياسي يا ابتكار اقتصادي
گفتاري از غلامرضا كيامهر، استاد دانشگاه و تحليلگر مسايل اقتصادي،در خصوص داد وستد اقتصادي با امريكاي لاتين، براي ديپلماسي ايراني
سفر اقتصادي به امريكاي لاتين
ايران امروزه به كشورهايي از جمله چين و روسيه و امريكاي لاتين رو كرده است و به نظر ميرسد دليل عمده رويكرد مثبت ايران به كشورهاي امريكاي لاتين، ديدگاه خصمانهاي است كه اين كشورها نسبت به امريكاي شمالي و به طور مشخص امريكا دارند. اين موضوع كه روابط اقتصادي ايران با كشورهاي امريكاي لاتين تاچه اندازه ميتواند به سود ايران باشد، مشخص نيست. اما بايد اشاره كرد كه اين كشورها براي بازار ايران ايجاد تنوع ميكند اما به علت بعد مسافت و تفاوتهاي فرهنگي و تاريخي آشكاري كه با ايران دارند، شروع و گسترش روابط با اين كشورها نياز به زمان دارد. شايد بتوانند بازاري براي ايران باشند، اما بايد ديد شاخصهاي اقتصادي آنها، قدرت خريد و كشش بازار آنها چه اندازه است. به عنوان مثال ايران در ونزوئلا پروژههاي خانهسازي را اجرا ميكند، اما مشخص نيست كه اين سرمايهگذاري را تا چه اندازه دولت برعهده دارد و چه ميزان از آن را بخش خصوصي به عهده گرفته است. اگر پيمانكارهاي بخش خصوصي باشند، بسيار مفيد بوده و به معناي صدور خدمات فني و مهندسي به اين كشورهاست. اما اگر بخش دولتي باشد، بيشتر جنبههاي سياسي آن مطرح بوده و ممكن است مزيت اقتصادي زيادي نداشته باشد.
براي تحليل گسترش حضور ايران در كشورهاي امريكاي لاتين بايد گفت كه اين حضور بيشتر قدرتنمايي سياسي در مقابل امريكاي شمالي به طور اخص ايالات متحده امريكا و سپس كاناداست.اگر اين پل ارتباطي به مركزيت كشور صنعتي و اقتصادي نوظهوري همچون برزيل بود، كه شاخصهاي اقتصادي آن دايما همانند چين در حال افزايش است، براي ايران بسيار سودآور بود. اما بيشتر شاهد هستيم كه ارتباط ايران با كشورهاي معمولي است كه بهترين آنها ونزوئلاي نفتخيز است.
سوالاتي در روابط اقتصادي بااين كشورها بوجود ميآيد، همانند اينكه آيا روابط بااين كشورها بازارهاي صادراتي رابه روي ايران باز ميكند؟ بازارهاي صادراتي تا چه اندازه كشش دارند و چه نوع محصولات و مصنوعاتي را از ايران خريداري ميكنند؟ بخش خصوصي آنها تا چه اندازه توانمند است؟ مبادلات آنها تا چه اندازه متكي به دلار بوده و يا تا چه اندازه به پولهاي ثالثي غير از دلار متكي است؟ اگر به اين مجموعه اين سوالها پاسخ داده نشود، ما بيشتر در فضاي ذهني اين مسير را طي خواهيم كرد.
در حقيقت امريكاي جنوبي بازار تشنهاي است كه به همان ميزان كه تشنه است، گرسنه هم ميباشد. به عبارت ديگر اين كشورها درامد سرانهاي بالايي نداشته و حكومتهاي باثباتي هم ندارند و بازرگانان ايراني و فعالان بخش خصوصي كه بايد بازيگران اصلي در اين بازارها باشند، تصور نميكنم كه چندان شناختي از اين بازارها داشته باشند، به دليل آنكه رهبري اقتصادي ايران به دست اتاق بازرگاني ايران است. براي شناسايي اين مساله، شاخص اصلي اين است كه بررسي كنيم كه در هيات همراه آقاي احمدينژاد به امريكاي لاتين چند نفر از بخش خصوصي واقعي يعني از فعالان عضو اتاق ايران حضور دارند. اگر تعداد آنها به مقامات دولتي مي چربيد، ميتوان گفت هدفهاي اقتصادي اين سفر هم مهم است، اما اگر غير از اين باشد، اين سفر را ميتوان بيشتر در چارچوب كمپين سياسي كه ايران سالهاست در مقابل امريكا به راه انداخته، تفسير كرد.
تاثير تحريمها
بايد به اين نكته توجه داشت كه تحريمها سلاح برندهاي ميتواند باشد، اما تحريمهاي اقتصادي به آن ميزاني كه ميتواند در يك كشور بسته (LandLock) همانند زيمباوه، تاجيكستان و قزاقستان كه راه به دريا ندارند، موثر باشد، بر كشورهايي كه به درياهاي آزاد راه دارند، به آن شدت تاثيرگذار نخواهد بود. بنابراين بايد موقعيت ژئوپولتيك كشوري كه تحريم شده را نيز مورد بررسي قرار داد. به اين شكل نيست كشوري همچون ايران كه هم به خليج فارس، هم به اقيانوس آرام و هند دسترسي راحت دارد و كشتيهاي نظامي آن به راحتي در اين آبها رفت و آمد ميكنند و ماموريت انجام ميدهند، نميتواند صدرصد تاثيرگذار باشد. به ويژه آنكه هيچ جاي نفت نوشته نشده كه ساخت كجاست، بنابراين اگروسط دريا يك كشتي به كشتي ديگر نفت را منتقل كند، به هرجايي ميتواند برود. تنها مسالهاي كه در اينجا اتفاق ميافتد اين است كه هزينه جابجايي آن براي ايران افزايش پيدا ميكند.
در نتيجه تحريم نفتي به آن معنا نيست كه كشوري همچون ايران كه به دريا راه دارد و دوهزار كيلومتر ساحل در دريا دارد، ديگر نتواند با هيچ كشوري مبادلات نفتي خود را ادامه دهد.
به عنوان مثال يكي از نقطهضعفهاي كشورهايي همچون قزاقستان،افغانستان و آسياي ميانه نداشتن دسترسي مستقيم به آب است. روسيه نيز تا حدي از اين موضوع رنج ميبرد كه بايد از طريق درياي سياه و تركيه وارد آبهاي آزاد شود. بنابراين تحريمها در مورد ايران به اندازه اين كشورها نمي تواند تاثيرگذار باشد. اما هيچ كس هم نميتواند انكار كند اين تحريمها هرگز تاثيري ندارد، چنين خودنماييهايي هم بيشتر براي رسانهاي كردن اين موضوعات است. بيشتر به نظر ميرسد كه مساله تحريمهاي ايران براي دو طرف تبديل به جنگ لفظي شده است.
در شرايط فعلي كه اقتصادهاي بزرگ همانند اروپا و امريكا دوران ركود را طي ميكنند، تقاضا براي نفت كاهش پيدا كرده است. اما به اين شكل نخواهد ماند. بنابراين تجارت در دنيايي كه تبديل به يك دهكده جهاني ارتباطات و تجارت شده، پيرو قطعنامههاي تحريم نيست و در نهايت مبادله انجام خواهد شد. درنهايت مبادله با پول نقد انجام خواهد شد كه در اين صورت هزينه مبادلات تجاري افزايش پيدا ميكند. اما قطع مبادلات به هيچ وجه اتفاق نخواهد افتاد. دنياي امروز دنياي تجارت محض شده و مرزهاي فرهنگي نيز با ماهوارهها و مبايل درهم ريخته است. زماني بود كه مرزهاي فرهنگي از روي خاك تعين ميشد، در حاليكه امروز مرز فرهنگي وجود ندارد و فرهنگها وارد هر كشوري خواهد شد. در چنين فضايي قطعا مرزهاي تجاري هم باقي نخواهد ماند و مبادله كالا با پول در هر شرايطي انجام ميشود. مگر اينكه كشوري از نظر ژئوپولتيك به اندازهاي بسته باشد كه تمامي مبادلات كنترل شود. حتي در نوار غزه هم كه درمحاصره اسراييل است، باز هم شاهد هستيم كه از زير زمين با تونلهايي كه مرز رفح است، همه چيز منتقل ميشود.
روابط اقتصادي با امريكاي لاتين يا اروپا
در حال حاضر صدرصد روابط تجاري ايران با اروپا قابل قياس با كشورهاي امريكاي لاتين نيست. به عنوان مثال برزيل را در اقتصاد، با عنوان اقتصاد نوظهور ياد ميكنند. برزيل كشوري پرجمعيت، با توليدناخالص و سرانه بسياربالا و قدرت توليد بسيار بالاست كه پابهپاي چين حركت ميكند. اما ديگر كشورهاي امريكا لاتين توليد ناخالص بالايي ندارند و ممكن است در درازمدت تبديل به بازارهاي شركاي تجاري خوبي براي ايران شوند و در بازه زماني 20 ساله جاي ديگر شركاي ايران رابگيرند. به عنوان مثال ايران با انگليس تا يك دهه قبل سالي نزديك به دو ميليارد تن مبادلات تجاري داشت. اما پس از يك دهه اخير به صدميليون تن به طور مستقيم رسيده است، بقيه آن از طريق كشورهاي ثالث انجام ميشود. به عبارت ديگر حدود 80 درصد از مبادلات تجاري ايران با انگليس كاهش پيدا كرده است.
در پايان بايد يادآوري كرد، صرفنظر از تنشهايي كه ميان ايران با دنياي غرب وجود دارد، كشورها نبايد براي هميشه متكي به بازارهاي سنتي و ديرينه خود باشند. اصولا ايجاد تنوع در بازارها وشركاي تجاري كار درستي است، اما به شرطيكه اين روند حساب شده و با برنامهريزي صورت بگيرد. بنابراين نبايد شركا تاابد طرفهاي خاصي باشند، چرا كه اقتصاد جهان همانند موج درياست و در هر دههاي سونامي ميآيد و اقتصادي را پرت ميكند و اقتصاد ديگري را جايگزين ميكند. چه كسي فكر ميكرد كشور چين كه تاپنج سال پيش كمونيست بود به كشور سرمايهداري و مركز تجارت و فعاليتهاي اقتصادي دنيا تبديل شود. حتي كوبا هم در حال وارد شدن به فضاي تجارت بخش خصوصي ميشود. در نتيجه ضمن حفظ مشتريان سنتي بايد تلاش كرد، شركاي تجاري جديد را پيدا كرده و آنها را روزآمد كرد.
چهارشنبه|ا|21|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران دیپلماسی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]