تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نصيحت كردن در حضور ديگران، خُرد كردن شخصيت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806650125




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

همسرم از من به خاطر چاق بودنم، بدش مي‌آيد


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: من به خاطر اين براي غذا خوردن با او جروبحث مي‌كنم و تمايلي ندارم كه بگويم چه غذايي ميل دارم، چرا كه نگران او هستم، مبادا وسوسه شود و رژيم خود را بشكند. اما از غذاهاي كم كالري كه او تهيه مي‌كند، متنفر هستم. اعترافات بي وقفه احسان به خاطر چاقي الهه، مشكلاتي را براي آنها ايجاد نموده است. آيا براي آنها راه حلي وجود دارد؟ اعترافات بي وقفه احسان به خاطر چاقي الهه، مشكلاتي را براي آنها ايجاد نموده است. آيا براي آنها راه حلي وجود دارد؟ نوبت الهه : جنگ غذايي! هر روز من و احسان درباره اينكه چه غذايي براي شام بخوريم، بحث و جدل داريم، الهه گفت، (وي 39 ساله و کارمند شرکت تجاري است. صاحب دو پسر با نامهاي سام 17 ساله و کيان 13 ساله مي‌باشد)” اگر ما از صبح غذا را مشخص نكنيم، تمام روز پشت تلفن راجع به آن بگومگو مي‌كنيم، در آخر هم بهترين راه، رفتن به رستوران مي‌باشد . بعد از آن به خاطر رستوران دعوا داريم . احسان بايد غذاي مفصل بخورد، اما از طرف ديگر، براي من فرقي نمي كند كه چه غذايي بخورم. در طول 23 سال زندگي زناشويي، من 38 كيلو وزن اضافه كرده ام، و هرگز رژيم هم نمي گيرم، اما همسرم مدام مرا سرزنش مي‌كند. من وي را علت رژيم نگرفتن خودم مي‌دانم. او هرگز در پخت و پز به من كمك نمي كند، مگر براي كباب كردن، آن هم زمان پيك نيك. و اگر غذايي سالم بپزم، غذا را كنار مي‌زند و نمي خورد. بچه‌ها هم دارند اين عادت زشت را از او ياد مي‌گيرند و ايرادي مي‌شوند. از اين رو آنها هم كمي اضافه وزن دارند. گذشته و سابقه الهه: " قضيه غذاي من برمي گردد به زمان كودكي من، زماني كه والدينم براي غذا خوردن به من جايزه مي‌دادند. زمان جشن حتما كيك داشتيم، اگر سرما خورده بوديم، بدون هيچ نگراني بستني مي‌خورديم. به عنوان يك دختر، خيلي چاق نبودم، اما لاغر واقعي هم نبودم. هميشه با خودم مي‌گفتم اگر چاق نبودم، صورتم زيباتر به نظر ميرسيد. " پدر مرحومم شغل آزاد داشت. مادرم خانه دار بود و تمام كارهاي منزل را خودش انجام مي‌داد. حتي الان هم كه 74 سال سن دارد، باغباني مي‌كند. نوبت الهه ادامه دارد: من زماني كه در تهران فارغ التحصيل شدم، با همسرم آشنا شدم. من در يك دفتر خدمات زيراکس و تايپ كار مي‌كردم تا از پس هزينه‌هاي دانشگاه برآيم، وي اولين مشتري من بود. ما مجذوب هم شديم من تحقيق او را تايپ مي‌کردم و همين عامل ارتباط ما با هم شد . شش ماه بعد از آشنايي، با يكديگر ازدواج كرديم. زندگي خوبي داشتيم، اما كم كم استرس وارد زندگي ما شد. من بعد از دريافت مدرك كارشناسي ارشد، يك برنامه طاقت فرسا داشتم،احسان ، يك مهندس مكانيك بود و زندگي خوبي داشتيم در عين حال که رفاه مالي الان را نداشتيم . "وقتي كه من باردار شدم شوکه شديم . و آن زماني بود كه وزن من شروع به اضافه شدن كرد. براي بارداري سام، 36 كيلو اضافه وزن پيدا كردم كه فقط 22 كيلوي آن از بين رفت. زمان بارداري کيان، دو مرتبه 15 كيلو وزن اضافه كردم، كه هرگز، اين اضافه وزن كاهش پيدا نكرد. زماني كه بچه‌ها كوچك بودند، آنقدر مشغله داشتم، كه فرصتي براي رژيم گرفتن نداشتم، و به مرور زمان 10 كيلوي ديگر نيز به وزنم اضافه شد. " " ما به تنهايي از عهده اين كار بر نمي آييم. " از زماني كه 30 ساله بودم، رژيم‌هاي مختلفي را دنبال كردم. اما يك ماه وزنم افزايش مي‌يابد، ماه بعد كاهش. 5 سال پيش احسان ، كه اضافه وزن دارد، با من در ورزشهاي همگاني شركت كرد. با حمايت‌هاي او 18 كيلو از وزن من كم شد و ورزش كردن را شروع كردم. اما بعد از اينكه احسان 20 كيلو كم كرد، ديگر ادامه نداد. من هم از اينكه تنها شدم، انگيزه اي براي ادامه كار نداشتم. و روز از نو و روزي از نو، دوباره چاق تر شدم. " آن زماني بود كه رفتار احسان تغيير كرد و او با خصومت با من رفتار مي‌كرد و مدام غرولند مي‌كرد و از عادات غذايي من ايراد مي‌گرفت. اگر يك تكه نان را بر مي‌داشتم بخورم، با لحني خاص مي‌پرسيد، آيا داري رژيم مي‌گيري؟ يا اگر تصميم مي‌گرفتم وزن كم كنم، مي‌گفت هيچ فايده اي ندارد. اين حرفها و رفتارها مرا آزار مي‌داد و به نظر من بي انصافي بود. وزن خود او هم دوباره افزايش يافت." " آخرين باري را كه با هم رابطه زناشويي داشتيم، به ياد نمي آورم. حتي اگر من هم پيشنهاد بدهم او رد مي‌كند، خود او هم پا پيش نمي گذارد. من خيلي احساس تنهايي مي‌كنم. سال قبل، زماني كه پدرم از دنيا رفت، از لحاظ روحي خيلي به من فشار وارد شد. اما ياد گرفتم كه زندگي كوتاهتر از آن است كه به غمگيني و افسردگي سپري شود. " " من به احسان گفتم، تو را خيلي دوست دارم و بايد به يك مشاوره خانواده رجوع كنيم. ما بايد تغيير كنيم، و به تنهايي از عهده اين كار بر نمي آييم." حرفه احسان : "چرا رژيم نگرفتن الهه تقصير من است، چرا ورزش نكردم او را سرزنش نكنم؟" اين سئوالات احسان 54 ساله بود كه خيلي نااميد بود. " من به خاطر اين براي غذا خوردن با او جروبحث مي‌كنم و تمايلي ندارم كه بگويم چه غذايي ميل دارم، چرا كه نگران او هستم، مبادا وسوسه شود و رژيم خود را بشكند. اما از غذاهاي كم كالري كه او تهيه مي‌كند، متنفر هستم. من آشپزي نمي كنم و اين باعث مي‌شود كه در رستوران غذا بخورم. اما آيا من او را مجبور مي‌كنم كه هات داگ با سس سفارش بدهد؟" 20 سال پيش، زماني كه تصميم گرفتم سيگار كشيدن را ترك كنم، پاكت سيگار خود را دور انداختم و هرگز يك بار هم سيگار نكشيدم. هيچ كس به من كمك نكرد كه ترك كنم. چرا الهه مسئوليت مشكلات اضافه وزن خود را بر عهده نمي گيرد و به دنبال راه چاره اي نيست؟ " من هميشه به خودم متكي بوده ام. زماني كه كودكي 5 يا 6 ساله بودم، پدرم بر اثر سكته قلبي، جان خود را از دست داد. خواهرم 8 سال از من بزرگتر بود و مادرم به عنوان يك منشي، ساعتها بيرون از منزل كار مي‌كرد، بنابراين من خودم گليمم را از آب بيرون كشيدم. " " من اولين بار که الهه را ديدم، او دختري زيبا و فريبا بود، با خود فكر كردم مي‌توانم با او راحت صحبت كنم. بار دومي كه او را ديدم، مطمئن شدم كه با وي ازدواج خواهم كرد. " من فعلا به سختي او را مي‌شناسم" 5 سال پيش، كه الهه 18 كيلو كم كرد، خيلي متحير شدم. او هم قول داد به برنامه ريزي رژيمي خود ادامه دهد. اما او اين كار را رها كرد و من نااميد و مبهوت شدم. آنچه كه بيشتر باعث تعجب من شد، اين بود كه او، مرا مقصر مي‌پنداشت. او گفت: تو مرا حمايت نكردي، و همراه من ورزش نمي كردي. او مي‌گويد بايد همراه من بيايي، و اگر نه من قادر به انجام اين كار نيستم. " الهه آنقدر چاق شده است، كه به سختي او را مي‌شناسم. و چند سالي است كه ديگر مجذوب او نمي شوم، چيزي كه تا حالا نگفته ام، چون مي‌دانستم با اين حرف او را آزار خواهم داد. اما هنوز او را دوست دارم. او باهوش ترين زني است كه تا به حال ديده ام، در تمام مشكلات كنار من بوده است، مادري دلسوز است، و نيز نامادري مهربان. براي مشاوره موافقت كردم، چون كه دوست دارم خوب و خوش زندگي كنيم. و اميدوارم راه‌هاي بهتر زيستن را ياد بگيريم. حرفهاي مشاور: شناخت يكديگر بحث و جدل مربوط به چاقي و تغذيه، چه بخوريم، چقدر پول صرف تغذيه كنيم، همه اينها معمول مي‌باشند. به اين دليل كه تغذيه نقش عمده اي را ايفا مي‌كند. با مطالعه سابقه و گذشته و بررسي مسائل خانوادگي الهه و احسان ، دريافتم كه خيلي از بحث‌هاي آنها ريشه در گذشته آنها دارد. الهه عشق و علاقه بدون شرط و شروط احسان را جستجو مي‌كرده، و انتظار حمايت همسرش را داشته، حمايتي كه هرگز از طرف مادر خود دريافت نكرده است، مادري كه فقط كار مي‌كرده و به فرزندان خود اهميت نمي داده است. من به الهه گفتم، تو بعد از اينكه به طور كامل از طرف همسرت حمايت نشدي و در كودكي هم دچار مشكل بوده اي، دچار افسردگي شده اي. تو در پي عشق و محبت هستي. در ضمن، احسان از الهه انتظار داشته كه روي پاي خوش بايستد و مستقل باشد. همچنين احسان به احساس مسئوليت شخصي و رشد فكري بها مي‌داده است و هرگز نظر الهه را قبول نداشته است. و هرگز با خود فكر نمي كرده است كه با رفتار خود باعث افسردگي همسرش شده است. به تنهايي هم مي‌توانيد موفق شويد! " سعي مي‌كردم كه زوجين را متقاعد كنم كه بايد با يكديگر مشكل خود را حل كنند. شكوه‌هاي آنها بي وقفه ادامه داشت، بنابراين تصميم گرفتم كار گروهي را كنار بگذارم. از الهه خواستم كه بدون كمك همسرش يك رژيم غذايي خاص را دنبال كند. به او گفتم: " تو بايد اين كار را به خاطر خودت و غرور و خود باوري ات انجام بدهي. اگر احسان همراه تو براي دوچرخه سواري آمد، كه چه بهتر. اما خودت به تنهايي هم مي‌تواني موفق شوي . صحبت‌هاي من روي الهه تاثير عميقي گذاشت و در كلاس‌هاي مختلف تناسب اندام شركت كرد و بعد از 6 ماه، 19 كيلو وزن كم كرده و در حال حاضر هم، تقريبا هفته اي يك كيلو وزن كم مي‌كند، البته با پرهيز از خوردن كربوهيدرات‌هاي ساده و خوردن غذاي كمتر. و هفته اي چند بار به كلاس ورزش مي‌رود. من گفتم: " اگر احسان هم با تو همراهي كند و در بعضي فعاليت‌هاي بدني رقابت داشته باشد، خيلي خوب خواهد بود. اما اجازه نده كه نيامدن و همراهي نكردن وي، بهانه اي براي تو باشد." " به احسان هم گفتم، اگر غذاهاي كم هيدروكربناتي الهه را نمي پسندي، خودت غذاي خود را آماده كن. اجازه بده كه الهه رستوران مورد نظر خود را انتخاب كند. " احسان موافقت كرد، و خيلي زود به ورزش کردن با الهه پرداخت. حالا، هر روز صبح، زوجين براي خوردن شام و يا رفتن به رستوران برنامه ريزي مي‌كنند. و به غذاهاي خود انواع چاشني و مواد گياهي اضافه مي‌كنند، پسران آنها هم از اين غذاها لذت مي‌برند و با والدين خود همكاري مي‌كنند. بعد از تلاشي چند، الهه به ورزش يوگا علاقمند شد. الهه مي گويد: " با انجام اين ورزش درد عضلاتم كاهش پيدا مي‌كند و احساس سرمستي مي‌كنم." ادامه حرفهاي مشاور: من از احسان درخواست كردم كه طريقه رفتار خود را تغيير بدهد. " به او گفتم با تحقير همسرت، وضع را بدتر مي‌كني. بايد با احسان به طور صريح صحبت مي‌كردم. در طول يك جلسه فضا كاملا احساساتي شده بود، احسان علاقه خود را به الهه ابراز كرد و قبول كرد كه از همسر خود دوري مي‌كرده است و آن هم به خاطر چاقي مفرط وي بوده است. سالها با الهه روابط زناشويي راکنار گذاشته بود. از اين رو از او عذر خواهي كرد. به احسان گفتم نبايد اينقدر خود را مقصر حساب كني. اما اگر خود را به سردرد بزني و مدام دعوا داشته باشيد، اوضاع را وخيم تر مي‌سازي و مانع پيشرفت همسرت مي‌شوي. " زماني كه افراد ازدواج مي‌كنند، پيماني زناشويي مي‌بندند. هر چند گاهي اوقات اين پيمان به خاطر مشكلاتي نظير مذهب، شغل يا ظاهر نقض مي‌شود. خيلي طبيعي است، هر چه سن بالاتر مي‌رود، وزن هم بيشتر مي‌شود. اما اگر افراد در برخورد با افزايش وزن، واكنش شديدي نشان بدهند، مشكلاتي براي دو نفر پيش مي‌آيد. " زوجين مي‌توانند زندگي خود را از نو شروع كنند، با هم مذاكره كنند و احساسات خود را بيان كنند تا به نتيجه اي مطلوب نايل آيند. الهه به طور كامل پي به مشكلات چاقي خود نبرده بود، و افزايش وزن همسرش براي او اهميت نداشت، پس از همسر خود انتظار داشته كه او هم راجع به چاقي الهه عكس العمل نشان ندهد. زماني كه الهه پي به واقعيت برد، آرامش پيدا كرد. به همسر خود گفت كاش زودتر موضوع را به من گفته بودي، شايد باعث ايجاد انگيزه در من شده بود. ما داريم در مسير صحيح حركت مي‌كنيم بالاخره، احسان از همسرش- الهه- به خاطر موفقيت‌هايي كه در لاغر شدن به دست مي‌آورد تمجيد مي‌كرد، با اين تنش موجود را از بين مي‌برد. و زيبا شدن الهه، توجه و علاقه احسان را بيدار كرد. بعد از يكسال مشاوره، احسان و الهه با موفقيت زندگي مي‌كنند. الهه تصميم گرفته است 15 كيلو از وزن خود را كاهش بدهد، و احسان 13 كيلو. آنها الان به موفقيت‌هاي خود افتخار مي‌كنند. سيس اعتراف كرده است كه، او و همسرش صبورتر، بخشنده تر و مهربانتر شده اند. آنها عاشق هم هستند. www.takmahfel.com




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 377]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن