صفراف: توسعه و دانش هسته اي ايران بزرگترين ضربه به استعمارگري نوين غرب است

واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: صفراف: توسعه و دانش هسته اي ايران بزرگترين ضربه به استعمارگري نوين غرب است
دوشنبه - در كتاب مجموعه مقالات "سناريوهاي تهاجم بيشتر آمريكا - اسناد رسمي پنتاگون" به نقل از رجب صفراف مدير مركز مطالعات معاصر ايران در روسيه، آمده است: توسعه اقتصادي ايران و رسيدن به دانش هسته اي، بزرگترين ضربه به استعمارگران نوين غربي است كه همچنان سودهاي سرشار از خاورميانه را مي خواهند.

در اين كتاب كه توسط انتشارات "يوروپ" روسيه چاپ و در كشورهاي آسياي ميانه منتشر شده، مصاحبه صفر اف با نشريه محبوبيت اجتماعي، در برگيرنده موضوعات مختلفي از جمله ادامه استقلال سياسي تهران در عرصه جهاني، تداوم سلطه گري بين المللي واشنگتن و پيش بيني سونامي احساسات ضد آمريكايي در جهان است.

وي در پاسخ به پرسشي درباره ادعاي تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هسته اي، آخرين گزارش آژانس بين المللي انرژي اتمي و توجيه اين ادعا به عنوان تهديدي جدي براي ثبات منطقه و جهان، گفت: قبل از همه، من با گزارش هشتم نوامبر آژانس كه سعي دارد ماهيت نظامي برنامه هسته اي ايران را ثابت كند، موافق نيستم. اين گزارش، در واقع مجموعه اي از دلايل و پيش بيني هاي پراكنده است كه نه چيزي را توجيه و نه ثابت مي كند. دلايل مندرج حتي پرسش برانگيز و ناچسب است و مبناي شواهدي نيز ندارد. به علاوه، شاهديم چطور همان رسانه هاي گروهي كه تا ديروز قبول اين گزارش را براي همه تضمين مي كردند، امروز خود آن دلايل را رد مي كنند.

براي مثال، تحقيقات روزنامه نگاران در مورد باصطلاح "دانشمند فيزيك روسي كه گويي براي ايران بمب ساخته است" مسائلي را روشن كرد. رسانه هاي گروهي غرب اكنون خود دلايل گزارش آزانس را به استهزا گرفته اند. اگر چنين است چرا بايد دلايل ديگر را ثابت شده قبول كرد؟

بنا براين، آيا لازم نيست بقيه دلايل نيز مورد تحقيق دقيق قرار گيرد تا آشكار شود، موارد ذكر شده شواهد نيست، بلكه اتهاماتي بي اساس است كه به خاطر يا به توصيه سفارش دهندگان يعني سرويس اطلاعاتي آمريكا و اسراييل نوشته شده است.

به همين دليل، به نظر من گزارش آژانس كاملا مغرضانه است و تاثير آن با محتويات به هيچوجه مطابقت ندارد. چنانچه با تكيه بر دلايل مشكوك گزارش، نتيجه گيري شود، اشتباهي جدي خواهد بود. بديهي است تهيه كنندگان گزارش موظف شده بودند، از آژانس به عنوان بازوي شوراي امنيت استفاده كنند و در پرتو اين گزارش به اصطلاح رسوا در عرصه بين المللي، زمينه فشار به كشورهاي ديگر فراهم شود، تا از قطعنامه جديد ضد ايراني اين شورا در سازمان ملل حمايت كنند.

بايد گفت كه اين همه تقلب در حالي صورت مي گيرد كه جمهوري اسلامي ايران پيوسته با آژانس همكاري كرده و صرف نظر از برخوردهاي مغرضانه و ناعادلانه آن سازمان، ترك عضويت نكرده است كه نشانه موضع گيري خردمندانه مقامات جمهوري اسلامي است.

اصل موضوع، اين است كه كشورهاي غربي به تهيه گزارشي با مضموني خاص توسط آژانس علاقه دارند تا بر مبناي آن، ايران را متهم كنند و اين بهانه را بيابند تا آشكارا عمليات اجراي هدف اصلي خود عليه تهران را كه در دشمني كامل با حكومت خلاصه مي شود، آغاز كنند.

در واقع، آمريكا، انگليس، فرانسه و متحدان آن ها به عدم گسترش سلاح هسته اي و مقررات آژانس كاري ندارند، تنها هدف آنان، نظام ضد غربي ايران است و در اين راه براي انجام هر كاري آماده اند. مي بينند تحريم ها و قطعنامه ها كه با هدف ايجاد نارضايتي در جامعه اجرا شده، نتايج لازم را نداشته است، بلكه باعث ايجاد وحدت و بسيج ملت پيرامون رهبران خود شده و امروز آرمان توسعه برنامه هسته اي صلح آميز به خواسته اي ملي براي ايرانيان تبديل شده است.

اين پژوهشگر روسي درباره تاثيرات مثبت همكاري ايران با آژانس نيز گفت: آژانس در واقع ارگان همكاري براي توسعه برنامه اتمي صلح آميز كشورهاي متقاضي است، اما در رابطه با تهران، در واقع عملا به محدود كننده تبديل شده است. اقدامات آژانس در برابر ايران، تنها كنترل شديد است و مغرضانه بودن اين برخورد، نيز به دليل نياز ندارد.

هر اقدام و پيشرفت تهران براي دستيابي به توسعه صلح آميز برنامه هسته اي و فناوري هاي آن، مورد شديدترين انتقادها قرار مي گيرد. چنين مي نمايد كه اين سازمان تمامي توانايي هاي خود را تنها براي ايجاد ممانعت از توسعه فنآوري هاي هسته اي در ايران استفاده مي كند.

بارها به آژانس پيشنهاد شده، برنامه هسته اي تل آويو مورد بررسي و تحقيق قرار گيرد، اما هيچ واكنشي در برابر اين پيشنهاد به عمل نيآمده است، در حاليكه تحليلگران رسمي آمريكا توان هسته اي اسراييل را 240 – 400 كلاهك ارزيابي مي كنند اما آژانس در رابطه با اين مساله سكوت اختيار كرده است.

صفراف با تشريح آشكار شدن دوگانگي غربي ها در ادامه حمايت از توان تسليحات اتمي رژيم صهيونيستي و تكرار ادعاهاي رد شده عليه ايران، اظهارداشت: تهران در واقع هيچ دليل يا نيازي براي ساخت سلاح اتمي ندارد. در آينده رويارويي ميان كشور ها نه بر مبناي وجود يا نبود سلاح هسته اي، بلكه بر پايه فناوري هاي اطلاعاتي خواهد بود و ايران نيز در همين زمينه رشد مي كند.

استفاده از ويروس وحشتناك در سال گذشته با هدف گذاري مراكز هسته اي و برخي واحدهاي مهم راهبردي ايران، بار ديگر بر اهميت بسيار دفاع در برابر چنين حملات اطلاعاتي و اين سلاح قرن 21 تاكيد كرد.

چنين حمله اي خيلي موثرتر از سلاح هسته اي است. شايد همه آگاه نباشند كه آمريكا با نرم افزار در حال ساخت "Dudu" در صدد است نه از طريق اينترنت بلكه مستقيما ويروس را با ماهواره و بدون كاربرد نظام ارتباطي معمول، وارد سامانه رايانه اي كشور هدف كند.

با توجه به اين واقعيت، ايران تلاش مي كند خود را از همين خطر مصون كند و پيشبرد برنامه صلح آميز اتمي نيز شرط توسعه اقتصادي اين كشور است.

خردمندي رهبران سياسي تهران هنگامي ديده مي شود كه صرف نظر از برخوردهاي غيرحرفه اي آژانس، عضويت در آن سازمان را لغو نكرده و همكاري مي كنند كه دليلي ديگر بر صلح آميز بودن فعاليت اتمي، پرهيز از رويارويي و همچنين تلاش ايران براي حل و فصل مشكلات پشت ميز مذاكره است.

كميته خلع سلاح سازمان ملل متحد يك كنوانسيون چندجانبه بين المللي با هدف پيشگيري از گسترش كشورهاي داراي سلاح هسته اي تدوين كرده كه اسراييل عضو آن نيست.

خبرنگار پرسيد: بنا بر گزارش هاي كارشناسان اسراييلي، تل آويو از سال 1958 تاكنون 100 تا 200 كلاهك ساخته است كه از نقطه نظر حقوق بين الملل چگونه توجيه مي شود. چگونه اجازه دارد سلاح هسته اي داشته باشد و همزمان نيز از عضويت در اين كنوانسيون بين المللي امتناع كند، اما ايران حتي با وجود همكاري كامل با آژانس، اين اجازه را ندارد.

صفراف گفت: اين هم نمادي از تطبيق اصول استانداردهاي دوگانه در رابطه با موارد معين است. طرح همين پرسش، اصلي ترين پاسخ است. چرا امر مجاز براي اسراييل، براي ايران مجاز نيست؟ طرح چنين پرسشي كاملا قانوني است، زيرا در اصل براي تل آويو مجاز نيست. اما سكوت در برابر اين مساله، نتيجه توافقات ميان نخست وزير وقت اسراييل و ريچارد نيكسون رييس جمهوري اسبق آمريكا است كه تاكنون معتبر مانده و هيچ يك تصميم ندارند، از اين توافق خارج شوند.

اين در واقع يك موضع ابلهانه است. اما به تازگي مقامات تل آويو گفته اند، مي توانند عليه تهران نه تنها سلاح

عادي تاكتيكي بلكه سلاح راهبردي از جمله هسته اي استفاده كنند و با احتياط بسيار اين حرف را بيان كردند، ولي اسراييل كوچك است و بدون پشتيباني آمريكا و لابي قدرتمند خود در جهان و اروپا نمي تواند كاري انجام دهد.

حتي بدون اجازه واشنگتن نمي تواند با كشوري رابطه برقرار كند و سياست مستقلي داشته باشد. هر كاري كه در خاورميانه انجام مي دهد در واقع سياست آمريكا است. اين ژاندارم خاورميانه اي كاخ سفيد، در واقع در حوزه نفوذ جهان اسلام است.

اسراييل توطئه گر اصلي تمامي روندهاي بي ثباتي در خاورميانه است و براي همين، واشنگتن مبالغ هنگفتي و فناوري هاي جديد به تل آويو ارائه مي كند. معتقدم اسراييل در واقع ايالت غير رسمي آمريكا است و از نظر نفوذ در حيات سياسي اين كشور نيز قابل مقايسه با ثروتمندان وال استريت است.

صفراف گفت: آمريكا افزون بر هدف قرار دادن نظام سياسي ايران، اهداف دور نگهداشتن از فنآوري هاي جديد، عقب ماندگي و پيشگيري از توسعه اقتصادي اين كشور را نيز پيگيري مي كند. فنآوري هاي اتمي در واقع موتور پيش برنده محرك صنايع كشورها است كه دارندگان آن هميشه شاهد رشد و پويايي هستند.

تصور وجود چنين كشور پيشرفته اي در خاورميانه، چه ضربه مهلكي به استعمارگران جديد مي زند، وقتي كه مي بينيم منطقه را فقط به عنوان انبار و مردم را برده هاي خود مي دانند، زيرا هنگامي كه در برابر نفت فروخته شده، اسباب بازي هاي جذاب مي گيرند، احساس خوشبختي مي كنند.

براساس اين حقيقت، توسعه اقتصادي ايران، ضربه اي به دستآوردهاي سرشار غرب است و به همين دليل نه تنها آژانس بلكه تمامي ساختارهاي بين المللي را براي ايجاد دروغ و تهمت بسيج مي كنند.

محقق روسي با تاكيد بر اينكه، واشنگتن به عنوان محور اصلي شرارت، در واقع خود عامل اصلي تهديدها در جهان است و ايران يا كره شمالي محور شر نيستند، گسترش فوق العاده احساسات ضد آمريكايي در جهان را نيز پيش بيني كرد و گفت: اين واكنش طبيعي مردم مقابل پديده اي ناسالم است. رفتار مدعيانه و استعماري آمريكا و متحدانش كه مطمئن هستند، فقط خود حق دارند تعيين كنند چه كساني زنده بمانند، دليل اين واكنش است.

صفر اف درباره اقدامات آمريكا در سوءاستفاده از پوشش كشورهاي منطقه عليه كشورهاي ديگر مانند احتمال بهره برداري غيرمجاز از خاك جمهوري قرقيزستان به عنوان مسير ترانزيت به افغانستان در دشمني با ايران، گفت: آمريكايي ها با استقرار 136 پايگاه در جهان، از تمامي كشورهاي مرتبط با خود براي انجام وظايف مشخص داخلي و جهاني، استفاده مي كنند. مراكز و مسيرهاي ترانزيت، پايگاه هاي نظامي، پشتيباني و ... براي همين اهداف راه اندازي مي شوند.

وي در پاسخ به اين پرسش كه آيا اين شبكه با هدف تجاوز نظامي در سراسر جهان شكل گرفته است؟، گفت:

آمريكا افزون بر اينكه در چنين مراكزي، اطلاعات نظامي مورد نياز را جمع آوري مي كند، برخي را براي نفوذ در كشورهاي هدف مورد استفاده قرار مي دهد. حضور يك واحد آمريكايي در يك كشور مستقل چه معنايي دارد؟ در واقع، كشورهاي ميزبان در دام سرويس هاي اطلاعاتي و گروه هاي عمليات ويژه اطلاعاتي آمريكا مي افتند. در عصر جديد، تجهيزات فناوري اطلاعاتي و جاسوسي را مي توان در يك ساختمان عادي نصب كرد كه امكان مي دهد، تمامي ارتباطات كشور ميزبان تحت كنترل قرار بگيرد و همه اطلاعات در يك لحظه براي سرويس هاي جاسوسي آمريكا كشف مي شود.

اطلاعاتي كه از دسترس دستگاه هاي داخلي دور است، در اختيار جاسوس ها و عوامل جاسوسي قرار مي گيرد.

دومين راهبرد، آمريكا حتما با مقامات كشور ميزبان در موضوعاتي مشخص وارد مذاكره مي شود كه به معاملات دوجانبه مي انجامد و سپس مقامات سياسي در وضعيت وابستگي قرار مي گيرند.

كاخ سفيد براي شكل و ساختار رژيم در استخدام خود، اصلا اهميتي نمي دهد، زيرا فقط عملي شدن اهداف را مي خواهد و در پي بكارگيري عوامل اجرا است. يك ديكتاتور يا منشي سابق حزب كمونيست براي آمريكا فرقي نمي كند، زيرا تامين كننده منافع اين كشور است، بنا بر اين با هر رژيمي قرارداد امضا مي كند.

پژوهشگر روسي افزود: پس از مدتي، آمريكا به مقامات كشورهاي در خدمت گرفته، ارائه خدماتي از جمله تشكيل مركز ضد تروريستي پيشنهاد و اشاره مي كند كه در صورت بروز خطر براي حكومت، حامي ادامه قدرت و حاكميت آن ها مي ماند.

آمريكايي ها همچنين با فعالان سياسي از طريق پروژه هاي فساد شريك مي شوند كه مي تواند با ساختارهاي تجاري، صندوق هاي مختلف و پروژه اعتبارات شكل گيرد و با آلوده كردن ديگران، امكان سرپيچي افراد با نفوذ و اجتمالا معترض در آينده را سلب كند.

خبرنگار پرسيد: چرا سياستمداران مورد هدف آمريكا، اين مسائل را درك نمي كنند و طبق مثل مشهور، مي خواهند "پنير را رايگان به دست بياورند"، در حالي كه فقط در تله موش است؟.

صفراف گفت: اين واقعيت، اشتباهي وحشتناك است. مركز ترانزيت مناس قرقيزستان در پايگاه نظامي آمريكا، نه تنها مربوط به عمليات جنگي افغانستان است بلكه بيش از آن، بر فضاي سياسي قرقيزستان تاثير مي گذارد و هر گونه قدرت سياسي در اين كشور پس از مدتي تحت تاثير اين ساختار قرار مي گيرد.

براي استقرار و بقاي اين پايگاه در قرقيزستان، مجموعه گسترده اي از تماس با مقامات سياسي ايجاد مي شود، اما اينكه اين واحد چه عنواني دارد، مركز ترانزيت يا چيز ديگر، هيچ اهميتي ندارد. هدف اصلي كنترل قرقزستان است.

باتوجه به همين واقعيت ها، از ديدگاه من، هرگونه حضور آمريكا در كشورها را بايد محتاطانه بررسي كرد، زيرا واشنگتن از طريق ساختارهايش مسائل سياسي خود را حل و فصل و پيگير تامين منافع كاخ سفيد است و پس از آن به منافع ملي كشورهاي ديگر كاري ندارد.

خبرنگار با اشاره به گزارش هاي مختلف در مطبوعات كه بارها نوشته شده، مركز ترانزيت آمريكا در فرودگاه مناس براي پشتيباني و حمايت واشنگتن از گروه هاي تروريستي استفاده مي شود، گفت: مي توان به ياد آورد كه عبدالمالك ريگي رييس يك گروه تروريستي در استان سيستان و بلوچستان ايران، مسافر هواپيماي در حال پرواز به مقصد بيشكك پايتخت قرقيزستان بود كه بازداشت شد و گفت، براي ملاقات با يك مقام بلندپايه سازمان سيا در حال سفر به پايتخت قرقيزستان بوده است.

صفراف در اين زمينه اظهار داشت: كاملا درست است. وزارت اطلاعات ايران، اين هواپيما را مجبور به فرود كرد. ريگي براي انجام مذاكرات با يك ژنرال آمريكايي در مركز ترانزيت مناس، راهي قرقيزستان بود، اما ماموران ايراني با موفقيت توانستند عمليات فرود بدون مشكل هواپيما و بازداشت فرد مورد هدف را انجام دهند و يك معامله ديگر نظاميان آمريكايي با تروريست ها را با شكست مواجه كنند.

اروپام **1558 **1516

انتهاي خبر / خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) / كد خبر 30757465

سه|ا|شنبه|ا|20|ا|دي|ا|1390

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]

[مشاهده در: www.irna.ir]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]