واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: مرگ خاموش 28 ايراني در آبهاي اندونزي
حادثه > خارجي - گروه حوادث:
با گذشت بيش از 3هفته از غرق شدن لنج حامل 260مسافر ايراني، افغاني و پاكستاني در آبهاي اندونزي، افشاي راز غرق شدن يك لنج ديگر با 75 مسافر ايراني، پرونده جديدي را پيش روي داديار جنايي و پليس قرار داد.
اين لنج آبان ماه امسال راهي استراليا بود كه بهعلت زياد بودن مسافران غرق شد و 28 نفر از مسافران، جان باختند. 26آذرماه، خبري روي خروجي خبرگزاريهاي خارجي قرار گرفت كه از غرق شدن يك لنج با 260مسافر در آبهاي اندونزي حكايت داشت. وقتي مشخص شد كه مقصد اين لنج استراليا بوده و 130 نفر از مسافران آن ايراني بودهاند، خبر به رسانههاي داخل كشور راه يافت و جنجال زيادي بهوجود آورد.
بررسيها نشان ميداد كه مسافران اين لنج، اتباع ايراني، افغاني و پاكستاني بودهاند كه قصد داشتهاند از طريق قاچاقچيان به استراليا بروند اما قرباني اين حادثه شوم شدهاند.
با گذشت بيش از 3هفته از اين حادثه، در حالي كه هنوز از سرنوشت 90 مسافر اين لنج 3طبقه هيچ خبري نيست، صبح روز گذشته 2زن جوان به شعبه سوم دادياري در دادسراي جنايي پايتخت رفتند و با شكايت از قاچاقچيان انسان، از جزئيات غرق شدن لنج ديگري كه حامل 75 مسافر ايراني بود پرده برداشتند؛ لنجي كه در آبان ماه سالجاري از اندونزي، راهي استراليا شده بود اما در اقيانوس واژگون شد و 28مسافر ايراني، جان خود را از دست دادند.
سفر شوم
مريم عليزاده، يكي از مسافران اين لنج است كه خبر غرق شدن مسافران آن، در هيچ رسانهاي منتشر نشد. اين زن 37ساله كه از حادثه جان سالم بهدر برده بود، روز گذشته وقتي براي شكايت از قاچاقچيان انسان در دادسرا حاضر شد، به قاضي آقايي داديار شعبه سوم دادسرا گفت: من در اين حادثه 2 كودكم را از دست دادم و خود به طرز معجزه آسايي نجات يافتم و حالا خواهان رسيدگي به پروندهام هستم.
وي در تشريح حادثه گفت: 2سال پيش شوهرم فوت كرد و مرا با 2فرزند تنها گذاشت. وضعيت خوبي نداشتم. از اطرافيانم شنيده بودم كه بچههايم را ميتوانم به خارج از ايران ببرم تا در آنجا تحصيل كنند. به همين خاطريك شبه تصميم گرفتم با پولهايي كه پس انداز كرده بودم، بار سفر را ببندم و همراه فرزندانم به خارج از ايران بروم.
وي ادامه داد: از ديگران شنيده بودم افرادي در حوالي يكي از ميدانهاي جنوب تهران هستند كه شرايط را براي سفر به خارج از كشور مهيا ميكنند. به همين خاطر به آنجا رفتم و با يكي از اين افراد كه بعدها متوجه شدم قاچاچي انسان هستند، آشنا شدم. با پرداخت 11هزار و 500 دلار به وي، برگهاي از او گرفتم و قرار شد به اندونزي بروم و با استفاده از اين برگه و كمك دوستان آن مرد، راهي استراليا شوم. 11مهر ماه بود كه به همرا دخترم مهديه 13ساله و پسرم مهدي 9ساله با هزينه خودم بليت هواپيما خريدم و راهي اندونزي شديم. فقط يك شب در هتل بوديم و در آنجا با رابطي كه مرد قاچاقچي به من معرفي كرده بود آشنا شدم. او ما را به آپارتمان كوچكي در منطقهاي از جاكارتا برد. در آنجا ايرانيهاي زيادي بودند و هر 20 نفر در يك آپارتمان زندگي ميكردند.
اين زن گفت: 28روز در آنجا بوديم تا اينكه صبح 9آبان، همراه 11نفر ديگر از كساني كه در آن آپارتمان نگهداري ميشدند، سوار يك ون شديم و به سمت ساحل رفتيم. چند ساعتي طول كشيد تا به ساحل رسيديم. بعد از آن سوار يك قايق موتوري شديم و به سمت لنج رفتيم. ساعت حدود 2 بامداد 10 آبان ماه همه مسافران از قايق به لنج منتقل شدند؛ لنجي فرسوده كه فقط گنجايش 25 مسافر را داشت اما ما 75 نفر بوديم. وقتي اعتراض كرديم به ما گفتند هركس مشكل دارد و نميخواهد با اين لنج سفر كند بايد تا ساحل را شنا كند!
اين زن ادامه داد: چارهاي نبود. همه سوار لنج شديم. نيم ساعت بعد از حركت، ناگهان لنج واژگون شد. صداي دختر و پسرم را ميشنيدم كه از من كمك ميخواستند اما من كاري از دستم بر نميآمد. آنها مرتب مرا صدا ميزدند و من فقط شاهد غرق شدنشان بودم. مسافران ديگر هم بهدنبال تكههاي لنج بودند تا نجات پيدا كنند. صحنه وحشتناكي بود. يكدفعه سرم به يك تكه چوب خورد و از حال رفتم. ديگر چيزي متوجه نشدم. وقتي چشمانم را باز كرد خودم را روي يك تكه چوب ديدم. زنده بودنم يك معجزه بود. همان موقع يك قايق ماهيگيري رسيد. هوا روشنشده بود. ساعت حدودا 8 صبح بود. همه مسافراني كه زنده بودند سوار قايق شدند. من اما هر چه بهدنبال بچههايم گشتم، آنها را بين زندهها نيافتم.
وي ادامه داد: بين جسدهايي كه پيدا شد، اجساد بچههاي من هم به چشم ميخورد. يك هفته در بيمارستاني در جاكارتا بستري بودم. شوهر خواهرم براي كمك به من به اندونزي آمد. دولت اندونزي نفري 10ميليون ميخواست تا جنازههاي بچه هايم را تحويل دهد. شوهر خواهرم با پيگيريهاي زياد سرانجام با پرداخت 9 ميليون تومان به دولت اندونزي جنازهها را تحويل گرفت. 19آبان ماه بود كه به ايران برگشتم، 2روز بعد هم جسد بچههايم به ايران رسيد و بعد از آن درگير مراسم عزاداري بوديم تا اينكه در روزنامهها خواندم كه لنج ديگري بعد از حادثهاي كه براي ما اتفاق افتاد، غرق شده و تصميم گرفتم از مرد قاچاقچي كه ميليونها تومان از من پول گرفت شكايت كنم.
باند زيرزميني
دومين شاكي، زن 48سالهاي بود كه دخترش در لنج مورد نظر حضور داشت و در اين حادثه به كام مرگ رفت . وي نيز به خبرنگار همشهري گفت: دخترم بهاره 27 ساله و دانشجوي گرافيك بود. دوستانش براي ادامه تحصيل به استراليا رفته بودند. او هم از طريق يكي از دوستانش با مردي آشنا شد و با پرداخت 12 هزار دلار به او، قرار شد كه به استراليا برود. وي ادامه داد: دخترم در مدت كوتاهي كه در اندونزي بود مرتب با من در تماس بود. حتي آخرين پيامكش را بهعنوان يادگاري نگهداشتهام كه به من خبر داد سوار لنج شده و به طرف استراليا به راه افتاده اما اين آخرين پيامكي بود كه از او دريافت كردم. دخترم در حادثه غرق شدن لنج در آبان ماه جان باخت و من از مقصران مرگ دخترم و مرد قاچاقچي شكايت دارم و اميدوارم روزي كه دستگير شدند به اشد مجازات برسند.
دستور ويژه
قاضي آقايي داديار شعبه سوم دادسراي جنايي تهران كه رسيدگي به اين پرونده را بر عهده دارد، به همشهري گفت: پشت پرده اين حادثه قاچاقچياني هستند كه بهصورت غيرقانوني فعاليت ميكنند و با گرفتن پولهاي ميليوني دست به قاچاق انسانها ميزنند كه البته بهنظر ميرسد تعدادشان زياد است، چرا كه هريك از شاكيان در دام يك قاچاقچي گرفتار شده است. وي ادامه داد: تحقيقات ويژه پليس امنيت براي شناسايي اين قاچاقچيان ادامه دارد تا با دستگيري آنها زواياي پنهان اين پرونده آشكار شود.
دوشنبه|ا|19|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]