واضح آرشیو وب فارسی:الف: سرمقاله كيهان؛ ثبات آميخته به انتظار
در طول 5 سال گذشته پرونده هسته اي «شاخص» سياست خارجي ايران بوده و اين امكان وجود داشته است كه روند تحولات مربوط به ايران در صحنه بين المللي با خط كش اين پرونده اندازه گرفته شود، در مورد خود پرونده هسته اي هم، گزارش هاي نوبه اي مدير كل همواره به مثابه نوعي «ميزان الحراره» عمل كرده و عملاً همواره منعكس كننده «ميانگين ديدگاه غرب» در مقاطع مختلف درباره برنامه هسته اي ايران بوده است. اين فرمول ها در مورد پرونده هسته اي ايران همچنان صادق است ومي توان با اطمينان ارزيابي هاي خود را بر آنها استوار كرد.
گزارش جديدي كه روز پنج شنبه از جانب دبيرخانه آژانس درباره برنامه ايران منتشر شد، توجه زيادي برنينگيخت و اين كاملاً طبيعي است. گزارش البرادعي به اجلاس مارس 9002 شوراي حكام- كه بايد آن را گزارش «الوداع» او خواند- تكرار خسته كننده گزارش هاي قبلي مديركل از اواسط سال 2007 به اين سو است كه اگر مختصري اطلاعات فني درباره آخرين پيشرفت هاي برنامه ايران در برنداشت، تبديل به يك متن معمولي و كاملاً پيش پا افتاده مي شد و احتمالاً جز نويسندگانش خواننده ديگري نمي يافت. با خواندن گزارش فوريه، ناخودآگاه اين احساس به آدمي دست مي دهد كه شايد آقاي البرادعي و همكارانش يك نسخه گزارش «از قبل آماده» درباره ايران دارند كه هر چند ماه يك بار فقط «خانه هاي خالي» آن را با اعداد و ارقام جديد پر مي كنند.
در گزارش اخير مديركل فقط يك جنبه تقريباً جديد وجود دارد كه تمامي محافل تحليلي و رسانه اي غرب توجه خود را به آن معطوف كرده اند و آن هم اين است كه تلويحاً مي توان از آن استنباط كرد ايران روند نصب ماشين هاي جديد در كارخانه غني سازي نطنز را كند كرده و به موازات آن به توليد اورانيوم كم غني شده (LEU) به شكل UF6 سرعت داده است. محافل غربي و در رأس آنها مؤسسه علوم و امنيت بين المللي (در ارزيابي روز 19 فوريه خود)، تلاش كردند از اين داده هاي فني، نتايج سياسي استخراج كنند. از جمله، در رسانه هاي غربي به طور وسيع نتيجه گرفته شدكه كند شدن نصب ماشين ها يك تصميم سياسي از جانب ايران با توجه به روي كار آمدن دولت جديد در آمريكاست و افزودن بر ذخيره مواد هسته اي هم به معناي كم شدن فاصله ايران با «نقطه خطر» مورد ادعاي آنها محسوب مي شود. حقيقت اما اين است كه در تحليل اين موارد خاص -مثل چند مورد مشابه ديگر در گذشته- خيال پردازي بر ارزيابي واقعيات غلبه كرده است. آنچه ايران انجام مي دهد اجراي دقيق و بي ملاحظه يك جدول كاري زمان بندي شده براي توسعه و تجهيز تأسيسات هسته اي خود است كه مطلقاً از ملاحظات و تحولات سياسي تأثير نمي پذيرد و نبايد بپذيرد. طبيعي است به دليل رعايت اقتضائات فني- كه با جزئيات در جدول كاري ايران لحاظ شده- اين امكان وجود دارد كه شيب منحني توسعه و تجهيز تأسيسات هسته اي در گذر زمان، گاه مثبت و در موارد نادري هم منفي باشد؛ اما در هر حال آنچه روشن است اين است كه ملاحظات سياسي مطلقاً دخالتي در روند پيشرفت فني برنامه ايران ندارد و كند يا تند شدن اين روند فقط به علل فني رخ مي دهد. در واقع اگر ايران از استراتژي هسته اي خود از سال 2005 به اين سو فقط يك درس آموخته باشد، آن درس اين است كه به هيچ وجه نبايد برنامه فني خود را با تحولات سياسي كه در پرونده رخ مي دهد هماهنگ كند چرا كه در اين صورت ناچار خواهد شد - همچنانكه در فاصله سال هاي 2003 تا 2005 ديديم- مهم ترين برگ برنده خود يعني پيشرفت فني را پيش پاي پيش شرط ها و توقعات سياسي طرف مقابل قرباني كند. انتقال بحران هاي سياسي به بخش فني، جلوي پيشرفت فني را سد مي كند بي آنكه به حل مشكلات سياسي كمكي برساند. تجربه 3 سال گذشته به روشني هرچه تمام تر به ايران نشان داده است كه هرگاه برنامه فني خود را بدون كمترين توجه به تحولات محيط سياسي پيش ببرد و جايگاه خويش در اين عرصه را به حد كافي تقويت نمايد، آن وقت -و پس از گذشت يك زمان معقول- حوزه سياسي خود به خود از حوزه فني تاثير خواهد پذيرفت و خود را با آن هماهنگ مي كند. به عبارت ديگر، هرگونه اجازه تاثيرپذيري حوزه فني از حوزه سياسي به شدت براي ايران منفي و در مقابل هرگونه تاثير معكوس از جانب حوزه فني بر حوزه سياسي لزوماً مثبت خواهد بود. ايران اكنون درس هايي را كه از تحولات 3 سال گذشته آموخته در استراتژي خود لحاظ مي كند و باور دارد كه «رفتار مستقل فني» به سرعت به دستاوردهاي سياسي قابل توجه براي آن خواهد انجاميد، هم چنانكه انجاميده است و اكنون غربي ها در مواضع سياسي خود درباره برنامه غني سازي در ايران تعديل هاي فوق العاده قابل توجهي وارد كرده اند كه بي ترديد از جمله ناشي از ناتواني آنهات در مهار پيشرفت هاي فني ايران بوده است.
گذشته از اين نكات، گزارش البرادعي دچار نوعي رخوت است و ترجمه اين رخوت به زبان سياسي مي تواند نوعي «ثبات آميخته به انتظار» باشد. مراجعه به متن گزارش نشان مي دهد دبيرخانه اين بار براي نگارش يك گزارش شديداً منفي عليه ايران تحت فشار «ويژه» اي نبوده است و به همين دليل به طور روتين همان عبارت هاي منفي سابق را به كاربرده بي آنكه در منفي نويسي عليه ايران خلاقيتي به خرج داده باشد. با احتياط مي توان گفت دست به عصا شدن دبيرخانه آژانس درباره ايران، محصول تاثيرپذيري آن از محيط محافظه كار و مصالحه جوي بين المللي بويژه نامشخص بودن استراتژي آينده غرب و دولت اوباما در مقابل ايران است. آژانس مي داند دستور كارهاي قبلي از بين رفته اند و دستور كارهاي جديد هم هنوز شكل نگرفته است. در چنين شرايطي طبيعي است كه صبر و انتظار بهترين راهبرد فرض شود. همه منتظر همديگرند و به هوش كه چه خواهد شد. دولت اوباما هنوز حتي نماينده جديد خود در آژانس را هم معين نكرده چه رسد به اينكه جزئيات استراتژي آينده خود در مقابل ايران را مرتب كرده باشد.
مبهم بودن آينده پست مديركلي آژانس هم يكي از عواملي است كه «صبر» را به گزينه اي معقول تر از «اقدام» بدل كرده است. مسائل ديگري هم البته هست از جمله اينكه چه كسي در خرداد آينده رئيس جمهور ايران خواهد بود و آيا غربي ها مي توانند به تحقق آرزوي خود درباره روي كار آمدن «كسي كه قرار است مشت هايش را باز كند» اميدوار باشند يا خير. در شرايط «انتظار همه در مقابل همه» البته هر طرفي سعي خواهد كرد برگ هاي خود را حفظ كند تا در آينده اي كه احتمالا دور نخواهد بود قادر به حداقلي از تاثيرگذاري بر فرآيندهاي در حال شكل گيري باشد. آژانس و گزارش هاي آن، «برگ حداقلي» موجود دردست آمريكاست كه قاعدتاً به سادگي از آن صرف نظر نخواهد كرد.
مهدي محمدي
شنبه|ا|3|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]