تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815253853




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاريخ تحول حقوق بين‌الملل //قسمت پاياني


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تاريخ تحول حقوق بين‌الملل //قسمت پاياني
خبرگزاري فارس: كشورهاي اروپايي، پس از شكست ناپلئون و پيروزي نهايي و انعقاد صلح، براي بررسي نتايج جنگ و تعيين سرنوشت اروپا، كنگره اي در وين تشكيل دادند كه جلسات آن از 18 نوامبر و 1814 تا 9 ژوئن 1815 طول كشيد و منجر به انعقاد عهدنامه ي وين گرديد.


بخش چهارم از كنگره ي وين تا كنفرانسهاي صلح لاهه
كنگره ي وين و تصميمات آن:
كشورهاي اروپايي، پس از شكست ناپلئون و پيروزي نهايي و انعقاد صلح، براي بررسي نتايج جنگ و تعيين سرنوشت اروپا، كنگره اي در وين تشكيل دادند كه جلسات آن از 18 نوامبر و 1814 تا 9 ژوئن 1815 طول كشيد و منجر به انعقاد عهدنامه ي وين گرديد. در اين كنگره، نمايندگان كشورهاي بزرگ اروپايي، يعني اطريش، انگلستان، پروس و روسيه و نيز نمايندگان كشورهاي فرانسه، پرتغال و سوئد كه عهدنامه ي صلح را امضا كرده بودند و هم چنين اكثر كشورهاي ديگر اروپايي شركت داشتند به گونه اي كه تعداد نمايندگان سياسي كشورهاي شركت كننده در كنگره به 216 نفر بالغ گرديد.كنگره ي وين هرگز عملاً افتتاح نشد، بلكه كميسيونهاي متعددي، طرحهاي مورد نظر را آماده مي كردند و اين كميسيون بالاخره در 9 ژوئن 1815 سند نهايي را امضاء كرد.بنابر تصميمات كنگره ي وين، خاندانهاي سابق سلطنتي كشورهاي اروپايي مجدداً به تاج و تخت خود بازگشتند، خاندان بناچار خلع و تبعيد گرديد، فرانسه به سرحدات سابق خود در 1792 محدود شد، بلژيك ضميمه هلند گرديد، بيطرفي سوئيس رسماً اعلام شد، و تغييرات وسيع ديگري نيز در نقشه ي جغرافيايي قاره ي اروپا پديد آمد. سرانجام، انگلستان نيز هديه ي پرارزشي نصيبش شد و آن قسمت اعظم مستعمرات خارجي بود. تنها چيزي كه در اين كنگره رعايت نشد، حقوق مثبته و آرمانهاي حقه ي ملتهاي اروپايي بود. اميدها و انتظارات مردم اروپا از اعلاميه هاي رسمي سلاطين خود درزمان جنگ 1812 كه وعده ي اصلاحات عميق و اساسي را به آنها داده بودند، به يأس و عدم رضايت عمومي مبدل شد. وعده ها ايفا نشد و آرزوهاي اصلاح طلبان، غلياني ايجاد كرد كه مقدمه ي انقلابهاي جديدي گرديد. اما تصديق كرد كه افكار آزاديخواهانه انقلاب فرانسه در كنگره ي وين، در حل مسأله برده فروشي و آزادي كشتيراني در رودخانه ها بي تأثير نبود. در ضمن كنگره ي وين در تهيه و تنظيم آيين نامه ي هيأتهاي ديپلماتيك و طبقات آنان نيز سهم قابل توجهي داشت.
اتحاد مقدس و پيامدهاي آن:امضاء كنندگان عهد نامه هاي وين (انگلستان، روسيه، اطريش، پروس)در جهت اجراي تصميمات متخذه، در 26 سپتامبر 1815 پيماني به نام «اتحاد مقدس»منعقد كردند كه فرانسه نيز در 1818به آن ملحق گرديد. متعاهدين اين معاهده كه اعضاي يك خانواده ي مسيحي بودند، تعهد كردند كه جشنهاي انقلابي كه خواستار آزادي و حقوق مردم باشند، با توسل به زور سركوب كنند، زيرا اين نوع جشنها را تهديدي عليه حكومتهاي مشروع خود مي دانستند. متأسفانه كشور ايران نيز از سياست تجاوزكارانه اتحاد مقدس بي بهره نماند و انعقاد تحميلي عهدنامه ي تركمانچاي(1) به سال 1828ميلادي، معلول حمايت اتحاد مقدس از روسيه بود.به موجب اين معاهده، كه اين بار نيز مانند عهدنامه ي گلستان با وساطت سفير انگليس ميان ايران و روسيه به امضاء رسيد، ايروان و نخجوان از ايران جدا و ضميمه ي روسيه گرديد، رودارس مرز ايران و روسيه شناخته شد، و رژيم كاپيتولاسيون نيز براي روسها، و به دنبال آن براي ساير كشورها در ايران برقرار گرديد. بنابراين، كشور ايران در مدت كمتر از سي سال، با دو عهد نامه ي ننگين گلستان و تركمانچاي، قسمت زيادي از قلمرو خود را از دست داد و حاكميت ملي و ارضي اش دچار تزلزل گرديد. به طور كلي، اتحاد مقدس را مي توان يك سازمان بين المللي ناقص دانست، كه بر اصول مشروعيت سلطنت و برتري قدرتهاي بزرگ، مداخله در امور داخلي كشورهاي خارج از سازمان و كشورگشايي كشورهاي عضو پايه گذاري شده بود.اصول اتحاد مقدس به مرور زمان با جشنهاي عظيم انقلابي و اصول والاتر مواجه گرديد و قدرت اجرايي خود را از دست داد و نخستين آن، نهضتهاي استقلال طلبانه و ضداستعماري مستعمرات اسپانيا و پرتغال در آمريكا بوده اين مستعمرات كه از سال 1809 قيام عليه استعمار را آغاز كرده بودند، براي خود رژيم جمهوري انتخاب كرده، استقلال خود را اعلام داشتند. اتحاد مقدس بنابر اصل «مداخله در امور داخلي كشورها»در صدد دخالت برآمد، ليكن مونرو رئيس جمهور وقت ايالات متحده ي آمريكا (به سال 1823)براي جلوگيري از آن، اعلاميه اي منتشر ساخت كه معروف به «دكترين مونرو»است. مونرو در اين علاميه كه در كنگره ي آمريكا قرائت نمود، اظهار داشت:آمريكا از آن آمريكاييان است و قدرتهاي اروپايي حق مداخله در امور داخلي قاره آمريكا را به ويژه در كشمكش هايي كه در آمريكاي جنوبي براي به دست آوردن آزادي و استقلال در جريان است،ندارند و ايالات متحده ي آمريكا بعد از اين هيچ گونه مداخله ي اروپا را در قاره ي آمريكا تحمل نخواهد كرد. اصل مونرو در عين حال كه مخالف و مغاير با حقوق بين الملل نيست، هيچ گاه جزء آن هم به شمار نرفته، ولي مورد قبول ساير كشورها واقع شده است.
شكست اتحاد مقدس و نظريه ي «اصل مليتها»شكست اتحاد مقدس با اعلام نظريه «اصل مليتها»بيشتر به ظهور رسيد. اين اصل كه ريشه آن را بايد در انقلاب كبير فرانسه و در ادبيات رومانتيك و بالاخره در نظريات منچيني يافت، در تضعيف و نابودي جاه طلبي هاي اتحاد مقدس و سازمان بين المللي مربوط، تأثير بسيار داشت.البته از حيث نظري، اين نظريه با عقيده ي جامعه ي مشترك بين المللي مغايرتي نداشت و اجراي همگاني نظريه ي مذكور مي توانست به صلحي پايدار منجر شود، زيرا به قول منچيني «ملتها با يگديگر جنگي ندارند».
اصل مليتها به اين مفهوم بود: افرادي كه داراي نژاد، سنن، رسوم و تمايلاتي مشترك هستند، يك ملت را تشكيل مي دهند و حق دارند در كشور مستقلي جمع شوند.«مرزهاي يك كشور بايد منطبق با يك ملت باشد. اگر در يك كشور چندين ملت تجمع كرده باشند، اين انطباق، عملي نخواهد گرديد. برعكس، اگر يك ملت به چندين قسمت تقسيم و جذب كشورهاي مختلف شده باشد. آن ملت حق دارد در يك كشور به وحدت رسد. «اصل مليتها، همانند اصل حاكميت ملي، در عين حال كه انقلابي است، محافظه كارانه هم هست. انقلابي است، زيرا مخالف با نظم اروپايي است كه توسط دولتهاي سلطنتي، براساس كشورگشايي ياوراثت، برقرار شده است محافظه كارانه است، از آن زمان كه به دولت ملي و نيز دولت حاكم سنتي مشروعيت مي بخشد. به هر حال اين نظريه باعث شروع انقلاب 1848 اروپا و وقوع جنگهاي خونين در آن قاره شد. براي مثال، وحدت ايتاليا (1870)، وحدت آلمان، آزادي ملتهاي بالكان و تشكيل كشورهاي مستقلي چون يونان (1830)، بلژيك (1839) روماني، بلغارستان، آلباني و غيره، نتيجه ي اعمال و اجراي نظريه ي اصل مليتها بود.
اتفاق اروپايي و تصميمات آن: اتحاد مقدس كه از سال 1822 از فعاليت بازايستاده بود، با مرگ الكساندر امپرتور روسيه در سال 1825 كاملاً محو گرديد. اما از آن سال تا سال 1914، كنفرانسها و كنگره هاي كمابيش گسترده يا محدودي در اروپا تشكيل شد و نمادي را به وجود آورد كه به «اتفاق اروپايي»معروف است.
در اين مجامع نه تنها سرنوشت اروپا، بلكه وضعيت سرزمينهاي غير اروپايي نيز معلوم مي گرديد.«اين كنفرانسها نقش يك حكومت واقعاً بين المللي را به عهده گرفته بودند كه هر چند وقت يك بار ابراز وجود مي كردند. دولتهاي بزرگ اروپايي در اين كنفرانسها به حل مشكلات اروپا بسنده نمودند و سرزمينها را بين خود تقسيم كردند تا اين كه از اين رهگذر، به بيداري ملتها برخوردند و ناگزير شدند در بعضي از موارد بدان اعتبار بخشند. بيداري ملتها، گاه موجب وحدت به تشكلات جغرافيايي منجر مي شد. مداخله ي قدرتهاي بزرگ اروپايي، بويژه در تجزيه ي امپراتوري عثماني بين سالهاي 1825 تا 1914 آشكار شد...».
جنگهاي ناحيه اي قرن نوزدهم و پيامدهاي آن: حقوق در سالهايي كه مي توانست در پرتو رشد اقتصادي و اكتشافات علمي، به پيشرفت قابل ملاحظه اي دست يابد، جنگهاي كوتاه مدت و ناحيه اي قرن نوزدهم، از جمله جنگ معروف به «جنگ ترياك» ميان چين و انگلستان در سال 1839، جنگ كريمه در سال 1855، جنگ انفصال در آمريكا در سال 1861 و جنگ روسيه و عثماني در سال 1877، باعث از ميان رفتن صلح و ايجاد وقفه در زمينه اين پيشرفت ها گرديد. با اين همه، كنگره ها و كنفرانسهاي چندي در پاريس، ژنو ولاهه تشكيل شد و معاهدات بيشماري كه نفع عمومي را در برداشت، به امضاي كشورها رسيد (مانند عهدنامه ي ژنو مورخ 22 اوت 1864 در زمينه ي حمايت از مجروحان، بيماران و كاركنان بهداري).

بخش پنجم از كنفرانسهاي صلح لاهه تا پايان جنگ جهاني دوم

بند اول: كنفرانسهاي صلح لاهه
اولين كنفرانس لاهه و پيامدهاي آن: در 18 ماه مه 1899، بنا به پيشنهاد نيكلاي دوم امپراتور روسيه، اولين كنفرانس معروف به كنفرانسهاي صلح در شهر لاهه ي هلند تشكيل گرديد. هدف كنفرانس در آغاز، حفظ صلح بود و بدين منظور، روسيه پيشنهاد نمود تا توليد و به كار بردن تسليحات جنگي و تعرضي به طور آزمايش محدود شود، تا در نتيجه آن، صلح جهاني و همگاني برقرار گردد. در اين كنفرانس فقط 26 كشور شركت نمودند، شامل بيست كشور اروپايي، دو كشور آمريكايي، يعني ايالات متحده ي آمريكا و مكزيك و چهار كشور آسيايي، يعني ايران، چين، ژاپن و سيام. بنابراين، كنفرانس مزبور اجتماعي از كليه ي كشورهاي جهان نبود. كنفرانس، در ابتدا بيشتر جنبه ي سياسي داشت، ولي بعداً جنبه ي حقوقي آن چيره گرديد و روي سه مسأله اساسي توافق شد:
الف) تأسيس ديوان دايمي داوري به عنوان مرجع صلاحيتدار براي جلوگيري از جنگ از راه اقدامات اصلاحي ميانجيگري و داوري؛
ب) تهيه و تنظيم قوانين و عرفهاي جنگ زميني؛
ج) شمول عهدنامه ي 1864 ژنو به جنگ دريايي؛
دومين كنفرانس لاهه و پيامدهاي آن: دومين كنفرانس صلح لاهه نيز بنا به دعوت امپراتور روسيه از 15 ژوئن 1907 در شهر لاهه با شركت 44 كشور جهان تشكيل شد و تا تاريخ 18 اكتبر 1907 ادامه داشت. اولين اثر مثبت اين كنفرانس آن بود كه عده ي كثيري از كشورهاي جهان در آنجا به بعضي معاهدات بين المللي كه سابقاً منعقد شده بود، ملحق گرديدند (از جمله مقررات كنگره پاريس 1856راجع به تحريم راهزني دريايي ،مصونيت اموال اتباع دشمن كه با كشتيهاي بيطرف حمل شود،محاصره ئ دريايي ،هم چنين عهدنامه ئ 1864 ژنو)كنفرانس دوم لاهه، علاوه بر تكميل كارهاي كنفرانس اول، سيزده معاهده ي جديد مربوط به حقوق جنگ و بيطرفي را به امضاء رسانيد. در تنظيم اين قواعد و ساير امور، در اين كنفرانس يك روح آزادي خواهي و بشر دوستي در بين نمايندگان كشورها حكمفرما بود كه در كنفرانسهاي بين المللي قبل از آن،يعني در تاريخ روابط بين الملل سابقه نداشت.اموري كه محال بود ديپلماتها از مجاري خصوصي عادي و در پس پرده حل كنند، در محيط اين اجتماع به سهولت انجام يافت.
بند دوم: جنگ جهاني اول و تأسيس جامعه ي ملل

گفتار نخست: جنگ جهاني اول

وقوع جنگ اول و كنفرانس صلح پاريس:
بررسي علل وقوع جنگ جهاني و تشريح جزئيات آن، با حقوق بين الملل و بحث تحول تاريخي آن، ارتباط چنداني ندارد و تنها اثرات جنگ در مقررات بين المللي و تحول آن مورد نظر است. جنگ اول، جنگي تقريباً جهاني و عالمگير بود و آن چه در ابتدا مسلم است، اين جنگ تحول و تكامل حقوق بين الملل را مدت زماني به تأخير انداخت و با نقض بيطرفي كشورهايي چون بلژيك، لوكزامبورگ و ايران يكي از اصول حقوق بين الملل به طور كامل نقض گرديد.البته، مقررات بين المللي مربوط به احترام و مصونيت سفيران و ساير نمايندگان ديپلماتيك پابرجا بود و عهدنامه هاي ژنو و لاهه كمابيش اجرا مي گرديد، ليكن نه آن چنان كه لازمه ي چنين موقعيتي بود. پس از خاتمه ي جنگ، براي چاره جويي و اتخاذ تصميم درباره ي مسائل عديده اي كه ناشي از جنگ بود، كنفرانس صلح در ژانويه ي 1919 با شركت فاتحان در پاريس تشكيل يافت. وظيفه ي اين كنفرانس به مراتب سنگين تر و بااهميت تر از كنگره ي وين 1815 بود.
عهد نامه هاي صلح: در كنفرانس صلح پاريس، پس از شش ماه مذاكره و تبادل نظر، پنج معاهده با كشورهاي مغلوب امضا شد:
1) عهدنامه ي ورساي با آلمان (28 ژوئيه 1919)؛
2) عهدنامه ي سن ژرمن با اتريش (10 سپتامبر 1919)؛
3) عهدنامه ي نويي با بلغارستان (27 نوامبر 1919)؛
4) عهدنامه ي تريانون با مجارستان (4 ژوئن 1919)؛
5) عهدنامه ي سور با عثماني (10 اوت 1920)؛
به موجب عهدنامه هاي ياد شده ي بالا، كه معروف به «عهدنامه هاي صلح است، تغييرات سرزميني مهمي در اروپا به عمل آمد. كشورهاي لهستان، چكسلوكي، فنلاند، يوگسلاوي، ليتواني و استوني ايجاد گرديدند و بيطرفي بلژيك و لوكزامبورگ نيز براي هميشه لغو شد.
اعلاميه ي ويلسون: هدف نهايي عهدنامه هاي صلح، صلح جهاني بود و ويلسون رئيس جمهور وقت ايالات متحده ي آمريكا تنها كسي بود كه با افكار و عقايد خود، جهانيان را به اين هدف مقدس نزديك كرد. وي در 8 ژانويه 1918، پيشنهاد صلح خويش را در مورد چگونگي تأمين و استقرار صلح در جهان، در چهارده ماده به شرح زير اعلام نمود:
1) پس از انعقاد عهدنامه هاي علني صلح، ديگر معاهدات بين المللي خصوصي و سرّي نبايد بسته شود و در آينده، ديپلماسي بر اصول صداقت و صراحت و علني مبتني خواهد بود.
2) آزادي كامل دريانوري در كليه ي درياها، به استثناي درياي سرزميني يا ساحلي، چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، مگر در مواردي كه درياها كلاً يا بعضاً به موجب معاهدات بين المللي براي يك اقدام بين المللي مسدود شوند.
3) حتي الامكان از بين بردن كليه ي موانع اقتصادي و ايجاد شرايط مساوي بازرگاني براي كليه ي ملتهايي كه با صلح موافق باشند.
4) اخذ تصميمات لازم براي اينكه تسليحات ملل به اندازه اي محدود بشود كه واقعاً براي امنيت داخلي كشورها ضرورت دارد.
5) دعاوي مستعمراتي بايد طوري بي طرفانه و با بلند نظري حل و فصل شوند كه نسبت به اصل حاكميت، هم منافع اهالي رعايت گردد و هم درخواستهاي منصفانه كشوري كه مدعي حقي است در نظر گرفته شود.
6) تخليه ي كليه اراضي روسيه و حل كليه ي مسائل مربوط به روسيه، به گونه اي كه براي اين كشور امكان داشته باشد تا با همكاري صادقانه ي ساير ملل، در كمال استقلال و بدون هيچ گونه مانعي، وضع سياسي و ملي خود را تنظيم نمايد و به وسيله ي حكومتي كه خود انتخاب مي كند، در جامعه ي ملل آزاد وارد شود.
7) خاك بلژيك بايد تخليه و حاكميت اين كشور بدون هيچ گونه محدوديتي اعاده شود.اين اقدام، مؤثرترين وسيله اي است كه ملل نسبت به قواعد و قوانيني كه براي تنظيم روابط آنها وضع شده، باز اعتماد پيدا كنند. در غير اين صورت، حقوق بين الملل براي هميشه تضعيف خواهد شد.
8) خاك فرانسه بايد كاملاً تخليه شود و ظلمي كه دولت پروس در سال 1871 در مورد آلزاس و لورن به فرانسه روا داشت و قريب پنجاه سال صلح جهان را مختل نمود بايد رفع و جبران شود.
9) با رعايت خواست مليتهاي قابل تشخيص، در مرزهاي ايتاليا بايد تجديد نظر شود.
10) بايد به مردم كشورهاي اتريش و مجارستان امكان داده شود تا خودمختاري پيدا كنند و در بين ملل مقامي داشته باشند.
11) روماني و صربستان و مونته نگرو بايد تخليه شوند.صربستان بايد به درياي آزاد راه پيدا كند و روابط ميان كشورهاي بالكان بايد براساس تمايلات كشورها و سوابق تاريخي تعيين شود. اين كشورها مي بايست براي استقلال سياسي و اقتصادي و تماميت ارضي خودشان تضمينات بين المللي داشته باشند.
12) براي قسمتهاي ترك نشين امپراتوري عثماني بايد حاكميت و امنيت تأمين شود، ليكن ساير مليتهايي كه تابع اين امپراطوري هستند بايد بتوانند بدون مانعي، موجوديت پيدا كنند و خودمختاري داشته باشند تنگه داردانل بايد به طور دائم باز و با تضمينات بين المللي، محل عبور آزاد كشتيها و مراودات تجارتي كليه ي ملل شود.
13) مي بايست كشور مستقل لهستان، شامل اراضي محل سكونت لهستاني ها كه راه به درياي آزاد داشته باشند، تأسيس شود.
14) مي بايست براساس معاهدات رسمي، و به منظور فراهم كردن تضمينات متقابل سياسي و اراضي براي كليه ي كشورها، اعم از بزرگ يا كوچك، يك جامعه ي عمومي ملل تشكيل شود.

گفتار دوم: تأسيس جامعه ملل

فلسفه ي تأسيس جامعه ي ملل:
مهمترين اثر مثبت عهدنامه هاي صلح را، مي توان تأسيس جامعه ي ملل دانست.جامعه ي ملل به عنوان اولين سازمان بين المللي، مأموريتي عام در حفظ صلح و تمدن جهان به عهده گرفت و با تشكيل آن رؤياي كهن نويسندگاني چون ويليام پن، جرمي بنتام، امانوئل كانت، فيفته، و آبه دوسنت پير جامه ي عمل پوشيد. در بحبوحه جنگ جهاني اول، براي نخستين بار پاپ نبواي پانزدهم در پيام اوت 1917، نظريه ي تشكيل جامعه ي ملل را اعلام كرد و بعداً به سال 1918، ويلسون رئيس جمهور وقت ايالات متحده ي آمريكا ايجاد چنين سازماني را پيشنهاد نمود كه مورد موافقت شركت كنندگان كنفرانس پاريس قرار گرفت. احترام به تماميت ارضي، محدوديت تسليحات، سازش و تفاهم بين المللي، از جمله اصول جديدي كه رعايت آنها مستلزم وجود يك سازمان جمعي بود كه بتواند كشورها را موظف به احترام و رعايت اصول مذكور نمايد.
موفقيت و شكست جامعه ي ملل:جامعه ي ملل در مدت زماني كه پابرجا بود، دورنماي با شكوه و بي سابقه اي از جامعه ي مشتركي را كه روح بين المللي در آن دميده شده بود، به جهانيان عرضه كرد و آنها را به طور اختياري، به اصول حقوق ملل پاي بند نمود و از آن به بعد ژنو، مقر جامعه ي ملل، پايتخت جهان ديپلماسي گشت. در اين زمان، نهادهاي حقوقي مثبته از قبيل توسعه ي راههاي جلوگيري از جنگ، شكوفايي دادگستري بين المللي و طرح ريزي اوليه ي خلع سلاح عمومي به طور قابل ملاحظه اي پيشرفت كرد. متأسفانه به موازات اين تحرك ائتلافي جامعه ي بين المللي، در جهت معكوس نيز جنبشي برا متلاشي نمودن اين جامعه به وجود آمد و كوششهاي انجام شده را دچار مخاطره نمود.روسيه، از زمان انقلاب بلشويكي 1917 تقريباً كليه ي قواعد بين المللي را زير پا گذاشت و جز چند قاعده ي عرفي، تعهدات رژيم تزاري را نپذيرفت و از قبول معاهداتي كه توسط حكومت تزاري امضا شده بود، خودداري نمود.

بند سوم: حقوق بين الملل در فاصله ي دو جنگ جهاني

انعقاد معاهدات لوكارنو: معاهدات لوكارنو در 10 اكتبر 1925 در شهر لوكارنو پاراف گرديد و در اول دسامبر همان سال، در لندن به امضاء رسيد و از اول سپتامبر 1926 به مرحله ي اجرا درآمد. معاهدات لوكارنو مشتمل بر دو سند است:يكي معاهده ي چند جانبه ي منعقده ميان آلمان، بلژيك، انگلستان، فرانسه، ايتاليا و ديگري معاهدات دوجانبه ميان آلمان از يك سو و هر يك از كشورهاي بلژيك، فرانسه، لهستان، و چكسلواكي از سوي ديگر. طبق اين معاهدات، طرفين متعهد شدند كه سياست متقابل عدم تجاوز را در پيش گيرند و وضعيت موجود سرزميني را در اروپاي غربي حفظ و تضمين نمايند و آيين داوري را براي حل اختلافات خود برگزينند.اين پيمان ها با خروج آلمان از جامعه ي ملل در سال 1936 و اشغال نظامي منطقه ي بي طرف رناني-حريم بين فرانسه و آلمان-توسط آن كشور، عملاً قدرت اجرايي خود را از دست دادند.
انعقاد ميثاق بريان-كلوگ:ميثاق بريان-كلوگ با پاريس در 27 اوت 1928 به كوشش وزيران امور خارجه ي ايالات متحده ي آمريكا
(كلوگ)و فرانسه (بريان) ميان كشورهاي آلمان، آمريكا، فرانسه، ايتاليا، بلژيك، انگليس، ژاپن، لهستان و چكسلواكي منعقد شد. و بعد از آن تاريخ، كشورهاي بسيار ديگري به اين معاهده ملحق شدند. ميثاق بريان-كلوگ به عنوان يك معاهده ي عام منع با تحريم جنگ، اقدام مستقل حقوقي و جدا از ميثاق جامعه ي ملل است. امضاء كنندگان معاهده ئ مزبور، جنگ را به عنوان وسيله ي تعقيب سياست ملي در رابطه با يكديگر تحريم كرده و متعهد شدند كه اختلافات خود را تنها با وسايل مسالمت آميز حل و فصل نمايند. مسأله «تحريم جنگ» از ديد حقوق بين الملل شايان توجه خاصي است. زيرا قبل از انعقاد ميثاق پاريس، مبادرت به جنگ يكي از مظاهر استقلال و حاكميت كشورها محسوب مي شد و حتي جامعه ي ملل نيز جنگ را تحريم نكرده و فقط اقدام به آن را مبتني بر شرايطي دانسته است.

بند چهارم: جنگ جهاني دوم و حقوق بين الملل

وقوع جنگ جهاني دوم:
دولت آلمان كه از مقررات تحميلي متفقين جنگ اول، به ويژه از ناحيه ي فرانسه به تنگ آمده بود، از همان روزهاي اول پاياني جنگ، در صدد تلافي و انتقام برآمد، تا اينكه بالاخره به سال 1935 زنجيرهاي ورساي را گسست و به صورت اقدامي تهديد كننده جلوه گر شد. وحدت نظر موجود ميان متفقين، بويژه انگليس و فرانسه، از ميان رفت و رايش توانست با فراغ بال و بدون برخورد با موانع قدرت خويش را افزايش دهد و نواحي سار و اتريش و چكسلوكي را اشغال نمايد. اروپا وقتي از خواب غفلت بيدار شد كه لهستان به اشغال آلمان درآمده و جنگ كاملاً گسترش يافته بود؛ جنگي كه بي نهايت مخوف تر و منهدم كننده تر از جنگ جهاني اول بود.

حقوق بين الملل در دوران جنگ:
در دوران جنگ جهاني دوم، اصول و مقررات حقوق بين الملل معني و مفهوم خود را تا حدود زيادي از دست داد و كشورهاي بي طرف و بي دفاع مورد تجاوز و تعدي قرار گرفتند از جمله ايران كه با وجود اعلام بي طرفي، مورد حمله متفقين واقع شد و در 25 اوت 1941 (سوم شهريور 1320)به اين بهانه كه تعدادي اتباع آلماني در ايران هستند، توسط قواي روس و انگليس اشغال گرديد. البته دليل واقعي اشغال ها، موقعيت استراتژيك ايران به عنوان پل پيروزي براي متفقين از جهت كمك به قواي روسيه بود. بر همين اساس در 29 ژانويه 1942 «9 بهمن 1320)معاهده ي تحميلي سه جانبه بين ايران و روسيه و انگليس به امضاء رسيد.طبق معاهده ي مزبور، كشورهاي روسيه و انگليس متعهد گرديدند چنانچه تجاوزي از سوي آلمان يا ساير كشورها به عمل آيد، از ايران دفاع و تماميت ارضي آن را رعايت كنند و حداكثر ظرف مدت شش ماه پس از خاتمه ي جنگ ارتش خود را از ايران خارج ساخته، در حل مشكلات مالي ناشي از جنگ مساعدت لازم را مبذول دارند. در مقابل كشور ايران نيز متعهد گرديد به بهترين وجه با متفقين همكاري كند و راههاي كشور را در اختيار آنها قرار دهد تا بتوانند نيروها و ساير تجهيزات خود را به اتحاد جماهير شوروي (سابق)عبور دهند.

بخش ششم: از تأسيس سازمان ملل متحد تاكنون

تأسيس سازمان ملل متحد:
از سال 1944 پس از پيروزي قطعي و نهايي متفقين، ملل متحد به فكر تأسيس جامعه ي ملل جديدي افتادند كه بهتر و محكمتر از سابق پي ريزي شده باشد. در همين راستا در تابستان 1944 طرحي در دامبارتن اُكس ارائه شد و در 25 آوريل 1945 در سانفرانسيسكو، يك كنفرانس بين المللي براي ايجاد سازمان جديدي تشكيل گرديد. كنفرانس مذكور، به رغم مشكلات زيادي كه از نظر ديپلماسي داشت، سرانجام به هدفهاي خود نائل گرديد و در 26 ژوئن همان سال، اساسنامه ي سازمان جديد با عنوان «سازمان ملل متحد»به تصويب اكثريت كشورهاي شركت كننده در كنفرانس رسيد. اين سازمان روز به روز توسعه يافت و اعضاي آن به گونه قابل ملاحظه اي افزايش پيدا كرد، و امروزه بدون شك عامل مهمي در زندگي بين المللي و وسيله ي ارزنده اي در به ثمر رسيدن صلح جهاني به شمار مي آيد. سازمان ملل متحد كه مهمترين محل ملاقات كشورهاي مختلف و گروهاي متضاد است، براي پايان بخشيدن به مخاصمات و رقابتها، مشكلات زيادي در پيش دارد، ولي با اين حال تمام سعي خود را برآن داشته تا جامعه ي بين المللي مجدداً از هم پاشيده نشود.
تحول حقوق بين الملل از سال 1949 تاكنون: پس از خاتمه ي جنگ جهاني دوم و تأسيس سازمان ملل متحد، حوادث و وقايع بسياري تاكنون در جهان رخ داده كه كمابيش در تحول حقوق بين الملل مؤثر بوده اند. از جمله مهمترين آنها عبارتند از:
1) پيدايش دو بلوك شرق و غرب به سركردگي اتحاد جماهير شوروي (سابق)و ايالات متحده آمريكا؛
2) بيداري حس استقلال طلبي و رهايي از استعمار در آسيا و آفريقا و در نتيجه، تأسيس كشورهاي متعدد در اين دو قاره؛
3) كشف اتم، ساخت بمب هاي اتمي، آزمايشهاي هسته اي و مسأله تحديد يا خلع سلاح هسته اي؛
4) مسأله چين، اعلام موجوديت جمهوري خلق چين، اعطاي نمايندگي چين در سازمان ملل متحد، در ابتدا به چين ملي (تايوان) و سپس به جمهوري خلق چين و اخراج چين ملي از سازمان ملل متحد؛
5) مسأله فلسطين و تأسيس كشور اسرائيل؛
6) تنش زدايي و اصل همزيستي مسالمت آميز ميان شرق و غرب؛
7) مسأله عدم تعهد و تشكيل گروه كشورهاي غير متعهد؛
8) امنيت اروپا (مذاكرات هلسينكي؛
9) تأسيس جوامع اروپايي (اتحاديه ي اروپايي)؛
10) پايان اسلاميسم (تأسيس سازمان كنفرانس اسلامي، ايجاد و رشد نهضتهاي اسلامي و اعتلاي موج اسلام گرايي در ميان ملتهاي مسلمان)؛
11) اكتشافات فضايي؛
12) افزايش رو به تزايد سازمانهاي بين المللي؛
13) اضمحلال نظامهاي سوسياليستي ماركسيستي در اتحاد جماهير شوروي (سابق(و كشورهاي اروپاي شرقي؛
14) وحدت گرايي كشورها، مثل وحدت ويتنام، وحدت آلمان و وحدت يمن؛
15) تجزيه گرايي كشورها: فروپاشي اتحاد جماهير شوروي (سابق) و تشكيل چهارده جمهوري مستقل (شامل فدراسيون روسيه، روسيه ي سفيد (بيلوروسي)، اوكراين، مولداوي، لتوني، ليتواني، ارمنستان، آذربايجان، قزاقستان، گرجستان، تاجيكستان، ازبكستان، تركمنستان، قرقيزستان)، تجزيه ي يوگسلاوي و تشكيل پنج جمهوري مستقل (شامل فدرال يوگسلاوي (مشتمل بر صربستان و مونته نگرو)، كرواسي، اسلوني، مقدونيه و بوسني هرزگوبين، تجزيه چكسلواكي و تشكيل دو كشور چك و اسلواكي؛
16) جدايي طلبي سرزمينها:جدايي بحرين از ايران و تشكيل كشور مستقل بحرين. جدايي بنگلادش (بنگال شرقي) از پاكستان و تشكيل كشور مستقل بنگلادش، جدايي اريتره از اتيوپي و تشكيل كشور مستقل اريتره؛
17) مسأله لغو آپارتايد (الغاي تبعيض نژادي در آفريقاي جنوبي)؛
18) بحران گروگان گيري ديپلماتهاي آمريكايي در تهران؛
19) بحرانهاي حاد بين المللي، از جمله بحران اشغال چكسلواكي و افغانستان توسط نيروهاي شوروي (سابق)، بحران داخلي افغانستان، جنگهاي داخلي ميان جمهوريهاي مستقل شوروي (سابق)، بحران سومالي (پس از ورود نيروهاي چند مليتي به آن كشور)، بحران بوسني هرزگوين، بحران جنوب لبنان (ناشي از برخوردهاي مسلحانه نيروهاي اسرائيلي با حزب الله لبنان) بحران كوزو و مداخله نظامي ناتو، بحران فلسطين و بالاخره، بحران جهاني ناشي از حمله 11 سپتامبر 2001 و حمله ي متقابل آمريكا و متحدانش به افغانستان و سرنگوني طالبان و برقراري نظام جمهوري اسلامي در آن كشور؛
20) جنگ هاي شديد ناحيه اي و منطقه اي: جنگ هند و چين، جنگ كره، جنگ اعراب و اسرائيل، جنگ ويتنام، جنگ ايران و عراق، جنگ خليج فارس و بالاخره جنگ آمريكا و متحدانش عليه عراق و اشغال آن كشور.

پي نوشت :
1-در اوايل قرن نوزدهم ،لشگريان روسيه به گرجستان كه در آن موقع جزئ متصرفات ايران بود،حمله ور شدند و گرجيها نيز به ايران متوسل گرديدند و جنگ ميان ايران و روسيه در گرفت و به مدت ده سال ادامه يافت ،تا اينكه در سال 1813با وساطت سفير انگليس ،عهدنامه گلستان ميان ايران و روسيه به امضائ رسيد.طبق اين معاهده ،گرجستان ،در بند ،باكو،شيروان ،شكي،گنجه،قراباغ،و قسمتي از طالش از ايران جدا و به روسها واگذار شد وهم چنين حق كشتيراني جنگي در درياي خزر نيز از ايران سلب گشت.

نويسنده: محمد رضا ضيائي بيگدلي
..................................................................................
انتهاي پيام/

دوشنبه|ا|5|ا|اسفند|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن