تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816968567




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اينجا تعاوني كوي 13آبان است بوي خوش زندگي


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: اينجا تعاوني كوي 13آبان است بوي خوش زندگي
بنفشه سام گيس

از سر كوچه حسيني تا به خانه شماره 8 برسم بوي قورمه سبزي را نفس مي كشم. كوچه باريك است و خانه ها كوچك و محقر، تنگ هم چسبيده اند. يك وانت نيسان جلوي خانه شماره 8 ايستاده و بار وانت، سبزي و كلم و كرفس و گوجه فرنگي و خيار است. در خانه شماره 8 نيمه باز است. در را هل مي دهم و داخل مي روم. بوي دلنشين قورمه سبزي تمام مشامم را پر مي كند. داخل خانه، به جاي اسباب و وسايل معمول زندگي، ميزهاي بزرگ فلزي گذاشته اند و چند يخچال و ديگ هايي كه يك آدم مي تواند توي آنها بنشيند. (البته با پاهاي جمع شده ) پنج زن كه مانتو و روسري هاي سفيد به تن و سر دارند به سرعت مي روند و مي آيند. پياز و ليموترش و گوجه فرنگي شسته شده را خرد مي كنند و ظرف هاي يك بار مصرف را روي ميز بزرگ فلزي مي چينند و از محتويات قابلمه يي كه روي اجاق است مي چشند و آبليمو و نمك اضافه مي كنند و نان هاي لواش را با قيچي مي برند و داخل كيسه هاي پلاستيكي مي گذارند و. . . اينجا «آشپز خانه محلي» است. آشپزخانه زنان كوي 13 آبان.

---

آشپزخانه محلي يك شبه راه نيفتاد. بايد زمان را به قبل ورق بزنيم. به 11 سال پيش. زماني كه موسسه پژوهشي كودكان دنيا - يك انجمن غيردولتي فعال براي كودكان - طرح مهد هاي كودك سيار و رايگان را به دفتر يونيسف در ايران ارائه داد به منظور ايجاد زندگي بهتر براي كودكان. مسوولان يونيسف ضمن موافقت با اين طرح، به انجمن پيشنهاد دادند طرح را در محله 13 آبان - منطقه 16 - اجرا كنند. محله يي كه از چند سال قبل تر توسط ستاد شهر سالم از وجود آلونك ها و زاغه ها پاكسازي شده بود و به جاي تمام آلونك ها و زاغه ها، آپارتمان ها و خانه ها و پارك و باغچه هاي آبرومندانه يي ايجاد كرده بودند. اگرچه منطقه 16 از قديم تا همين امروز هم در رديف مناطق محروم كلانشهر تهران قرار دارد و قشر كم بضاعت را در خود پناه داده. موسسه پژوهشي كودكان دنيا با پيشنهاد يونيسف براي اجراي طرح در آن منطقه موافقت كرد و مرحله نخست طرح با اعزام مربيان سيار به محله براي آموزش كودكاني كه در پارك ها مشغول بازي بودند آغاز شد. مربيان از تمام زناني كه در كوچه و خيابان هاي محله مي ديدند مي خواستند كودكان خود را در ساعتي و روزي مشخص به پارك محل بياورند. خيلي از مادرها همان اول مخالفت كردند. مهد كودك سيار. اسمي كه نشنيده بودند ولي اين بضاعت را هم نداشتند كه كودكان خود را در مهدهاي محله ثبت نام كنند. چند مادر موافقت كردند. مادرها و بچه ها آن روز به پارك رفتند و مربيان موسسه كه نيروهاي جوان و داوطلب بودند با بچه ها مشغول بازي شدند. مادرها ديدند كه هيچ خطري بچه هايشان را تهديد نمي كند. روز بعد، تعداد بچه ها و مادرها بيشتر شد و روزهاي بعد بيشتر. همان مربيان جوان و داوطلب، در كنار بازي با بچه ها، براي مادرها هم كلاس هاي آموزشي برگزار كردند. آموزش مهارت هاي زندگي، رفتار با كودك، روانشناسي، رفتار با همسر، تغذيه سالم، مديريت خانه و خانواده و. . . اين آموزش ها به ساده ترين زبان براي مادران ارائه مي شد و مربيان جوان حس مي كردند هر روز نسبت به روز قبل، زنان جواني كه چشم به دهان آنها مي دوزند يك پله از نردبان آگاهي بالاتر رفته اند. در پايان آموزش ها، مربيان از مادرها پرسيدند آيا مايلند با تشكيل يك تعاوني، شغلي براي خود داشته باشند و درآمدي براي خودشان دست و پا كنند. اين زنان كه به كمك آموزش هاي موسسه به توانايي هاي هرچند ساده خود اعتماد پيدا كرده بودند از اين پيشنهاد استقبال كردند. خياطي و آشپزي اولين توانايي هايي بود كه اكثر زنان محل با آن آشنا بودند. اما چون هدف اصلي موسسه بهبود زندگي كودكان بود، حتي اين اشتغال هم بايد سمت و سويي براي زندگي بهتر كودكان پيدا مي كرد. پيشنهاد شد براي كودكان كتاب هاي پارچه يي بدوزند. پس، تكه پارچه هاي بي مصرف ديروز، امروز در كنار يكديگر قصه ها روايت مي كردند. پيشنهاد شد ساندويچ هاي كوچكي درست كنند و در بوفه مدارس محل بفروشند. مدارس موافقت نمي كردند چون اداره آموزش و پرورش منطقه موافقت نكرد. مادرها لقمه هاي كوچكي از غذاهاي خانگي درست كردند و روزها و روزها جلوي در مدارس، روي چرخ هاي كوچك به شاگرد مدرسه ها فروختند. ارزان؛ هر لقمه 50 تومان. مسوول مربيان به مادرها سفارش كرده بود كه هيچ بچه يي بدون اين لقمه ها به خانه نرود. پس تمام بچه ها يك ساندويچ داشتند. حتي آنها كه پول نداشتند اما ساندويچ داشتند. ساندويچ هايي كه از فرط تازگي، هنوز داغ بود، وقتي بچه ها اولين گاز را به نان مي زدند. ساندويچ هايي كه به پيشنهاد مادرها، هر روز در خانه يك نفر آماده مي شد. همان زمان كسبه محل به اداره اماكن شكايت بردند كه اين زن ها دستفروشي مي كنند و سد معبر كرده اند. از اداره اماكن مامور آمد. هم بهداشت ساندويچ ها را تاييد كرد و هم به خانم ها اجازه داد باز هم ساندويچ بفروشند اما به كسبه كه بدون مجوز ساندويچ هاي مانده و آلوده مي فروختند هشدار داد اگر بساط فروش ساندويچ را جمع نكنند پروانه كسب شان باطل مي شود. بعد از مدتي «ستاد شهر سالم» يك ساختمان در اختيار موسسه گذاشت. تا مدتي كتاب هاي پارچه يي و ساندويچ هاي خانگي در همان ساختمان آماده مي شد تا زماني كه ستاد، ساختمان را مطالبه كرد و خانم ها ناچار شدند از تخليه ساختمان. اما با گذشت يك سال از فعاليت شان به مرحله يي رسيده بودند كه بتوانند حجم وسيع تري از پخت غذا را با تنوع بيشتر انجام دهند. با سرمايه اندكي كه از فروش ساندويچ ها جمع كرده بودند، ساختمان دوطبقه يي اجاره كردند. براي اين ساختمان كه همين خانه شماره 8 كوچه حسيني است و طبقه بالا كتاب هاي پارچه يي مي دوزند و طبقه پايين، آشپزخانه محلي، هفت ميليون تومان وديعه داده اند و ماهي 220 هزار تومان اجاره. اجاره از محل فروش غذا تامين مي شود. همان طور كه دستمزد آخر ماه شان و اندوخته صندوق پس انداز كوچكي كه هر ماه قرعه كشي مي كنند و وامي به هر كدام از خانم ها مي دهند. درآمدشان، حتي آنكه بيشترين درآمد را داشته هم، از حداقل دستمزدي كه وزارت كار براي كارگران تعيين كرده كمتر است. به ازاي ساعت كاري كه در طول ماه كار كرده اند و با سرشكن كردن درآمد فروش، حقوق مي گيرند، بنابراين هيچ كس حقوق ثابت ندارد چون كار هم ثابت نيست. يك روز 200 سفارش دارند و يك روز پنج سفارش و يك روز 100 سفارش و يك روز هيچ. دو سال قبل، آشپزخانه محلي براي روزنامه «شرق» غذا مي فرستاد. روزنامه كه توقيف شد آشپزخانه به حالت نيمه تعطيل در آمد. خانم ها نوبتي مي آمدند تا فقط در آشپزخانه باز بماند. بعد از شش ماه، سفارشي از يك شركت گرفتند و تا امروز. اما آن وسعت كم اجازه قبول سفارش بيش از 300 پرس را نمي دهد. سفارش هاي 500 و 800 و 1000 پرسي را بارها رد كرده اند چون جايي براي پخت و آماده كردن غذا نداشتند.

---

تابلويي نيست. نه تابلو، كه از هيچ زرق و برق اضافي هم نشاني نيست. همه چيز كاربرد دارد و به تمام، از همه چيز استفاده مي شود. محيط زنانه است و تنها كاري كه به مردها واگذار شده خريد عمده پياز و بادمجان و سيب زميني از ميدان و حمل غذا براي مشتريان است. همين و بس؛ «وقتي نيسان برنج از بازار مي آيد، مثلاً سه تن برنج برايمان آورده. راننده صدا مي زند كه خانم بگو بيايند. مردها بيايند. آن وقت ما مي گوييم ما مرد نداريم. خودمان كيسه ها را جابه جا مي كنيم.» تمام كارها را خانم ها انجام مي دهند. حتي بلند كردن آن ديگ گنده كه يك آدم توي آن جا مي شود. آن ديگ، 30 كيلو برنج دم كشيده را در خود جا مي دهد. و موقع كشيدن برنج، پنج نفري سر ديگ را مي گيرند و روي زمين مي گذارند. همه، هر كاري مي كنند. كاري روي زمين نمي ماند. كسي مسوول چيزي نيست. همه مسوول هستند تا يك غذاي تميز و خوشمزه براي مشتريان آماده كنند. پس، از ساعت هفت صبح كه كار شروع مي شود كسي نمي نشيند تا ساعت 10 و نيم؛ زماني كه از بابت آماده شدن غذا خيال همه راحت باشد. امروز بايد براي سه شركت غذا بدهند. 125 پرس چلوكباب لقمه، 61 پرس قورمه سبزي، 19 پرس چلوكباب كوبيده. براي مديرعامل يكي از شركت ها هم جداگانه شش عدد كتلت آماده كرده اند. كتلت، همين شش عدد است. چون تمام غذاها همان روز پخته مي شود. بنابراين مشتريان بايد سفارش خود را از روز قبل بدهند تا مواد لازم براي آن غذا، ولو يك وعده، همان روز خريده و آماده شود. اگر مثل اين روزها براي شب هم سفارش شام داشته باشند، صبح مواد لازم خريده شده و بعد از تحويل سفارش ظهر، به آماده كردن شام مشغول مي شوند. مزه غذاهايشان را دوست دارند. مي گويند بايد آن چيزي را به مردم بدهيم كه خودمان هم دوست داريم بخوريم. گلناز عسگري، عضو هيات مديره تعاوني و يكي از زنان آشپزخانه، از مشتريانش به دفعات شنيده كه «غذاهايتان طعم غذاي خانه را مي دهد.» هيچ سفارشي از محل ندارند. اگر هم باشد براي سبزي سرخ شده است. مي گويد «اينجا بيشتر خانم ها خانه دار هستند. پول براي غذاي آماده نمي دهند. مشتري هاي ما از شمال شهر هستند.»

با مقدار سفارش فعلي، پنج نفر هر روز در آشپزخانه حضور دارند. هنگام كشيدن غذا كه بايد سرعت بيشتري داشته باشند، از خانم هاي كارگاه كتاب هاي پارچه يي هم كمك مي گيرند. فهرست غذاهايي كه تا نيمه اين ماه بايد آماده كنند، روي ديوار نوشته شده است. فهرست كامل غذاهاي آشپزخانه را هم با قيمت ها به ديوار زده اند. 36 جور غذا در فهرست هست و مي گويند كه به غير از فهرست، هر غذايي كه سفارش بگيرند را هم مي پزند. قيمت ها ارزان است. اين طور كه با پول پنج پرس از بعضي غذاهاي آشپزخانه ممكن است بتوانيد در يكي از رستوران هاي شمال شهر يك پرس غذا بخوريد. گران ترين غذا باقلاپلو با گوشت گوسفند - 5500 تومان - و ارزان ترين غذا، فلافل -دانه يي 200 تومان. توضيح زيادي لازم نيست كه چرا قيمت غذاها ارزان است. زنان آشپزخانه محلي هيچ طمعي در درآمد ندارند. آموزش هاي موسسه آنقدر مناعت طبع شان را تقويت كرده كه فقط دلخوش باشند به اينكه با دستمزد ناچيزي كه آخر هر ماه مي گيرند، بتوانند اندوخته يي فراهم كنند تا روزي كه به زخمي بخورد يا براي دلبستگي هاي ساده شان از جيب خودشان مايه بگذارند. حالا مي شود برق غرور را در نگاه هاي خسته شان ديد وقتي كه مي گويند؛«ديگه براي هر چيز كوچك به شوهرم التماس نمي كنم كه پول بده.» از همين الان برنامه ريخته اند كه ايام عيد با خانواده هايشان راهي مشهد بشوند. استراحتي بعد از يك سال كار و اين سفر، به خصوص بعد از تحويل سفارش هاي كمرشكن اسفند ماه خيلي مزه مي دهد. گلناز مي گويد؛ «اسفند ماه به غير از سفارش غذا براي مشتري ها، سفارش سبزي و پياز و بادمجان سرخ شده هم داريم كه خانم هاي خانه دار مشتري مان هستند. خانم هايي كه فكر نمي كنند ما هم خانه تكاني عيد داريم و آخرين لحظه، بعد از آنكه خانه شان را تميز كردند و يخچال شان را شستند، به ما سفارش 20 ، 30 كيلو سبزي و پياز و بادمجان سرخ كرده مي دهند. پارسال تا شب چهارشنبه سوري هم سفارش داشتيم. ما هم ياد گرفتيم. خانه تكاني عيدمان را بهمن ماه انجام مي دهيم تا بتوانيم براي اسفند سفارش بگيريم. ولي به شوهرهايمان گفتيم كه مشهد برويم يك استكان چاي هم درست نمي كنيم. آنجا فقط استراحت.» «شوهرها» مرداني هستند كه در ابتدا سنگ هاي زيادي پيش پايشان گذاشتند. باورهاي آن محل چنين در ذهن شوهرها ريشه دوانده بود كه زن بايد در خانه بماند و از بچه ها مراقبت كند و به امور خانه برسد. زن در ذهن آنها كه دست پرورده خانواده يي با همان تفكر بودند وظيفه يي جز اين نداشت كه نگهبان خانه باشد، توجيه مردها هم شايد اين بود كه «زن مال توي خانه است و مرد مال بيرون خانه پس مرد پول به خانه مي آورد و زن غذا مي پزد و بچه مي زايد و اين سير تسلسل تا ابد ادامه دارد.» براي آن مردها و شايد بسياري از مردان در ديگر نقاط شهر و كشور، اين جملات بي معناتر از هر ابهامي بود كه از زن خانه بشنوند كه «دلمان مي خواهد براي خودمان درآمدي داشته باشيم. دلمان مي خواهد دست مان توي جيب خودمان باشد. نمي خواهيم توي خانه و با كارهاي روزمره و تكراري خانه فسيل شويم. مي خواهيم براي چيزهايي كه خودمان دوست داريم هم وقت بگذاريم.»

تك تك مرداني كه به خواستگاري اين زن ها رفتند هم، هيچ وقت به ذهن شان خطور نكرد روزي بايد براي مجاب كردن همسرشان به ماندن در خانه و كار نكردن بيرون از خانه به چه ترفندهايي متوسل شوند. ولي آن روز آمد. براي بعضي ها، بعد از 16 سال زندگي مشترك. مثل همسر ليلا گلي زاده. براي بعضي ها بعد از 18 سال زندگي مشترك، مثل همسر گلناز. و با وجود تفاوت زماني كه هر كدام از اين خانم ها در آشپزخانه مشغول به كار شده اند، به شيوه هاي متفاوتي براي اثبات آنكه دوست دارند كار كنند و درآمد داشته باشند و تنوعي به زندگي شان بدهند با شوهرها جنگيده اند. گلناز كه توانسته با درآمد ناچيز آشپزخانه و به طور شريكي، خانه يي در شهريار بخرد، مي گويد؛ «كار ما ساعت ندارد. تعطيلي نداريم. اگر روز تعطيل سفارش داشته باشيم، بايد كار كنيم. سال هاست كه مزه خواب صبح را فراموش كرده ايم.»

اين خانم ها وقتي به خانه مي رسند بايد تمام آن ساعت هايي كه غيبت داشتند را جبران كنند و شايد هم با شدتي بيشتر. بيشتر شوهرها هم انگار لج افتاده اند. دست به سياه و سفيد نمي زنند. قبلش هم نمي زدند. در آن محل تفكر بسياري از مردان حكم مي كند كه «خانه داري وظيفه زن است.» ليلا مي گويد؛ «اگر صبح جمعه نان توي خانه نداشته باشيم، شوهرم نمي رود نان بخرد. مي گويد نان را بايد روز پنجشنبه مي خريدي. به شوهرم مي گويم خب من هم مثل تو كار مي كنم. از همان ساعتي كه تو بيدار مي شوي من هم بيدارم و كار مي كنم. قبول نمي كند. مي گويد مجبور نيستي. بمان خانه بچه داري ات را بكن. آخر هم خودم مي روم و نان مي خرم.»

اما عشق به كار و لذت از حس مفيد بودن و غير از كار هاي تكراري خانه، مسووليتي را عهده دار شدن، آنقدر براي اين زن ها جذابيت دارد كه تمام بدخلقي هاي شوهر و خانواده شوهر را بشنوند و سكوت كنند. در پس تمام سختي ها و خستگي ها به اين درك رسيده اند كه بايد ساعت هايي را به خودشان و به علايق شان اختصاص دهند. خانم قاسميان كه يكي ديگر از اعضاي هيات مديره تعاوني است، مي گويد؛ «من نياز مالي نداشتم. ولي آمدم آشپزخانه چون دلم نمي خواست تمام عمرم را به شستن ظرف و لباس و پوسيدن در خانه بگذرانم. دلم مي خواست وقتم را به يك مسووليت مورد علاقه خودم اختصاص بدهم.»

گلناز وقتي با شوق كودكانه يي مي گويد كه «سال آينده ماشين مي خرم. الان هم كلاس تعليم رانندگي ثبت نام كرده ام»، حس مي كنم كه چه آرزو هاي خفته يي در دل هاي ساده اين زن ها بوده كه به هر دليل، هيچ گاه فرصت بروز نيافته.

روي در، يك كاغذ خطاطي شده چسبانده اند «تا غم مردم داريم، تا مردم غم دارند، آسايش خوابي است و رويايي».

شرط اصلي براي خانمي كه بخواهد در آشپزخانه محلي كار كند اين است كه سفارش آنقدر باشد كه به نيروي اضافه احتياج داشته باشند. شرط دوم اين است كه حتماً و حتماً ساكن كوي 13 آبان باشد و شرط سوم اينكه كلاس هاي آموزشي موسسه پژوهشي كودكان دنيا را گذرانده باشد. از شنيدن خبر قرعه كشي و اينكه قرعه 500 هزار تومان وام به اسم كدام افتاده خوشحال مي شوند. مرفه نيستند، اما از درآمد اندكشان هم چيزي براي مخارج خانه صرف نمي شود. مگر براي خانواده راضيه ميربكر كه شوهرش از پنج ماه قبل بيكار شده و راضيه اين ماه با 130 هزار تومان دستمزدي كه از آشپزخانه گرفته زندگي چهار نفر را اداره كرده است. رقيه اسعدي هم شوهرش را چهار سال قبل از دست داده است. يك خانم 60 ساله كه حكم بزرگ تر آشپزخانه را دارد و امروز با پسرش زندگي مي كند و خوشحال كه با 170 هزار توماني كه اين ماه دستمزد گرفته هم مي تواند به خرج خانه كمك كند و هم به نياز هاي ساده خودش جواب بدهد؛ يك جفت جورابي، كفشي، سفري، زيارتي.

صفورا تفنگچي ها مديرعامل تعاوني زنان كوي 13 آبان و يكي از اعضاي موسسه پژوهشي كودكان دنياست. تفنگچي ها تاكيد مي كند كه كار اين موسسه به هيچ وجه اشتغال زايي براي خانم ها نبوده و صرفاً بايد با آموزش خانواده، به زندگي بهتر كودكان كمك كنند. به گفته او، تعاوني زنان كوي 13 آبان كه در تاريخ 18 ارديبهشت سال 1380 در دفتر ثبت شركت ها به ثبت رسيده مي تواند به خانم ها، پيام زندگي بهتر را منتقل كند؛ «همين خانم هايي كه شما ديديد، از نظر فرهنگي بسيار تغيير كرده اند. ما البته نمي توانيم كمك مادي به آنها بدهيم چون موسسه هم از هيچ حمايت مالي برخوردار نيست و تمام اعضا، داوطلب كار مي كنند. تنها كاري كه ما براي اين خانم ها انجام داديم گذشته از آموزش هايي كه خيلي ضروري بود، تقبل نيمي از سهم بيمه شان بود. موسسه از چند ماه قبل براي بيمه هر كدام از خانم ها 34 هزار تومان پرداخت مي كند و باقي سهم را هم خود خانم ها مي دهند كه البته بيمه خيلي برايشان مهم بود. حتي مخالفت شوهرها از زماني كه خانم ها بيمه شدند كمتر شد.»

تفنگچي ها مهم ترين اثر حاصل از راه اندازي آشپزخانه زنان كوي 13 آبان را تغيير فرهنگ و باور اين زنان و انتقال اين تغيير به نسل هاي بعد مي داند و مي گويد؛ «اين خانم ها با آگاهي كه نسبت به حقوق خود پيدا كردند مي توانند روي فرزندان شان هم تاثير بهتري داشته باشند. همين كه امروز، به آموزش و زندگي فرزندان شان اهميت بيشتري مي دهند، انتظارشان از خود و خانواده بيشتر شده و براي زندگي بهتر تلاش مي كنند، اين نشان از تاثير مثبت دارد. وضعيت مالي شان شايد بهتر نشده اما امروز راحت تر مي توانند براي مشكلات شان راه حل پيدا كنند.»

---

صداي مردي از بيرون خانه شنيده مي شود. خانم ها مي روند و هر كدام با يك كيسه بزرگ پلاستيكي پر از ماهي قزل آلا برمي گردند. غذاي فردا، سبزي پلو با ماهي است.

دوشنبه|ا|5|ا|اسفند|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 186]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن