واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پيامبر اعظم(صلي الله عليه و آله وسلّم) در بيان غير مسلمانان//قسمت پاياني
خبرگزاري فارس: به گفته يك مورخ، معيارهاى عظمت هر فرد عبارت است از اين كه: آيا او نسبت به هم عصران خود برترى داشته است؟ آيا آنقدر عظمت داشته استكه از استانداردهاى زمان خود فراتر رود؟ آيا ميراث جاودانى براى جهان باقى گذاشته است؟

به گفته يك مورخ، معيارهاى عظمت هر فرد عبارت است از اين كه: آيا او نسبت به هم عصران خود برترى داشته است؟ آيا آنقدر عظمت داشته استكه از استانداردهاى زمان خود فراتر رود؟ آيا ميراث جاودانى براى جهان باقى گذاشته است؟ تجلى دو مورد آخر در رابطه با محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) قبلاً ذكر شدهاست.
و اما در رابطه با مورد اول: آيا پيامبر اسلام نسبت به معاصران خود برترى داشت؟ سوابق تاريخى نشان مىدهد كه هم دشمنان و هم دوستان معاصرمحمد(صلي الله عليه و آله وسلّم)، خصوصيات متعالى، صداقت بىنقص، فضايل، صميميت و قابل اعتماد بودن پيامبر اسلام را در تمام زمينههاى فعاليت بشرى به رسميتشناختهاند. حتى يهوديان و افرادى كه به او ايمان نياوردند، حكميت او را براى حل مناقشات فردى خود مىپذيرفتند. حتى افرادى كه به او ايماننياوردند، چارهاى نداشتند جز آنكه بگويند: «اى محمد! ما تو را دروغگو نمىدانيم ولى كسى را كه به تو كتاب داده است و تو را پيامبر قرار داده است، قبولنداريم.» آنها با تصور ديوانه شدن محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) سعى كردند با استفاده از خشونت او را درمان كنند، ولى آنها متوجه شدند كه نورى واقعى در وجود او زبانهمىكشد. نكته جالب اين است كه تمامى بستگان نزديك، عموزاده عزيز و دوستان صميمى وى كه از نزديك با محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) آشنا بودند، همگى به الهىبودن پيام وى ايمان داشتند. اگر آن زنها و مردها، كه همگى باهوش، نجيب و باسواد بودند، كوچكترين ترديدى در مورد صداقت محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) داشتند،بدون شك تلاش او براى ايجاد اصلاحات اجتماعى، از پيش محكوم به شكست بود. برعكس، ياران صديق او چنان به وى وفادار بودند كه حتى شيوهزندگى خود را از پيامبر الهى مىگرفتند. آنها به خاطر او تمام خطرها را به جان خريدند؛ از او اطاعت كردند و حتى تحت بدترين شكنجههايى كه گاهىاوقات به مرگشان مىانجاميد، به او وفادار بودند. آيا اگر متوجه كوچكترين لغزشى در محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) مىشدند، اين گونه رفتار مىكردند؟
تاريخ اسلام بيانگر رفتار بىرحمانهاى است كه در مورد زنها و مردهاى مسلمان اعمال مىشد: سميّه، زنى بىگناه، با نيزه قطعه قطعه مىشود. پاهاىياسر را به دو شتر بسته و در جهت مخالف حركت مىدهند. خباب ابن حارث را وادار كردند، روى بسترى از زغالهاى سوزان دراز بكشد، در حالى كهپاهاى خود را بر روى سينه او گذاشته بودند تا نتواند تكان بخورد و چربى زير پوستش آب شود. خبان ابن عدى را قطعه قطعه كردند. در اثناى شكنجه ازاو پرسيدند، آيا دوست نداشت در خانه با زن و فرزندان بود و محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) به جاى او كشته مىشد؟ او فرياد زد، حاضر است جان خود و زن و فرزندانشرا فداى محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) كند. آيا اين ميزان ايمان و اعتقاد در ميان پيروان محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) بهترين دليل بر راستگويى وى و اعتقاد عميق او به رسالت خود نبود.مردان و زنان پيرو او از بهترينهاى مكه و مردانى داراى مقام و ثروت و نيز از ميان خويشاوندان محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) بودند.به گفته دائرةالمعارف بريتانيا: «محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) موفقترين پيامبر و شخصيت دينى بود.» اين موفقيت تصادفى نبود بلكه ناشى از شخصيت تحسين برانگيزو ارزشهاى فردى او بود. شخصيت محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) از پيچيدهترين ويژگىهاى اوست. تنها با يك نگاه مىتوان ديد كه محمد پيامبر، فرمانده نظامى،فرمانروا، جنگجو، تاجر، واعظ، حكيم، سياستمدار، خطيب، مصلح، پناهگاه ايتام، پشتيبان بردگان، حامى زنان، قانونگذار، قاضى و قديس است.يتيم بودن بدترين بدبختى روى زمين است و او زندگى خود را اينگونه آغاز كرد. در سير تحول خود از يك كودك يتيم، تا فرارى تحت تعقيب، تا حاكمروحانى و زمينى و در جريان تمام وسوسهها و اغواگرىها، او از آتش آلودگى به دنيا سالم بيرون آمد تا الگويى براى هر انسان باشد. موفقيتهاى او تنهامحدود به يك جنبه زندگى نيست بلكه شامل تمام شرايط انسانى است.اگر بزرگى به معنى پاكسازى يك ملت كه در منجلاب وحشيگرى و ظلمت مطلق فرو رفته است باشد، شخصيت پويايى كه توانسته باشد چنين كارىانجام دهد و امتى را از حضيضى كه قوم عرب در آن گرفتار بود نجات دهد و آنها را به مكانى رهنمون شود كه پرچمدار تمدن گردند، به راستى مستحقبزرگى است. اگر بزرگى يعنى متحد كردن جوامع متفرق از طريق پاكدامنى و برادرى، باز هم بزرگى مستحق پيامبر صحراست. اگر بزرگى به معنى زدودنزنگ تعصبات و خرافات كور باشد، پيامبر اسلام اين كار را براى ميليونها نفر انجام داده است. اگر بزرگى به معنى نشان دادن معيارهاى والاى اخلاقىاست، محمد از نظر دوست و دشمن به عنوان امين و صديق شناخته شده است. اگر يك فاتح فرد بزرگى است، در اينجا يتيمى را مىبينيم كه فرمانرواى عربستان شد و امپراتورى بزرگى را بنا نهاد كه 14 قرن دوام آورده است. اگر معيار بزرگى يك رهبر، ميزان وفادارى به اوست، نام محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) هنوز قلوبميليونها نفر را در سراسر جهان مىربايد.او فلسفه را در مدارس آتن و رم، ايران، هند يا چين نخوانده بود. با اين حال، او كاشف عالىترين حقايقى است كه براى بشر ارزش ابدى دارد. او كهبىسواد بود، با چنان بلاغت و احساسى سخن مىگفت كه اشك مخاطبان را جارى مىكرد. او كه يتيم به دنيا آمد و از تنعمات دنيوى بىبهره بود، موردعلاقه همگان قرار گرفت. مردانى كه از نبوغ سخنرانى و خطابه برخوردار باشند، اندكند. دكارت يكى از كاملترين نمونههاى خطبا بود. هيتلر در جايىگفته است: «يك نظريهپرداز بزرگ الزاماً رهبر بزرگى نيست. در حالى كه يك سازماندهنده، هميشه رهبر بزرگى است. به اين دليل كه رهبرى به معنىتوان به حركت در آوردن تودههاى مردم است. استعدادهايى كه مولد ايدهها هستند، داراى توان رهبرى نيستند. ولى جمع شدن نظريهپرداز،سازماندهنده و رهبر در يك فرد، از نادرترين پديدههاى تاريخ بشرى است.» به اين ترتيب، پيامبر اسلام يكى از نادرترين پديدههاى خلقت بودهاست.
عالىجناب بوسورث اسميت مىگويد: «اگر در زمين مردى باشد كه بتواند ادعا كند از طرف خداوند فرمان رانده است، او محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) است؛ چون او تمامقدرت را بدون ابزار آن و بدون حاميان معمول، در اختيار داشت. او اهميتى به زرق و برق قدرت نمىداد. سادگى زندگى خصوصى او، در راستاى زندگىعمومى او بود».با فتح مكه، بيش از يك ميليون مايل مربع سرزمين در اختيار او بود. با اين حال او همچنان كفشهايش را خود تعمير مىكرد؛ لباسهاى خود را همچناناز پشم خشن انتخاب مىكرد؛ خود شير بزها را مىدوشيد؛ اجاق را تميز مىكرد؛ آتش را روشن و به امور معمولى خانواده رسيدگى مىكرد. خوراك او خرماو آب بود. برخى اوقات چندين شب خانواده او چيزى براى خوردن نداشت. تشك او از برگ درختان خرما تهيه شده بود و اكثر شبها را به عبادتمىايستاد. او با تضرع و زارى از خداوند درخواست مىكرد، قدرت كافى براى عمل به وظايف را به او اعطا كند. هنگامى كه از دنيا رفت، تنها دارايى كه ازخود باقى گذاشت، چند سكه بود كه بخشى از آن بابت بدهىهاى وى پرداخت شد و بقيه به مستمندان انفاق گرديد. لباسهايى كه او هنگام مرگ به تنداشت، پر از وصله بود.پيامبر خدا با تغيير شرايط، تغيير نكرد. چه در هنگام شكست و چه در پيروزى، در قدرت و ضعف، او همان مرد بود با همان شخصيت. صداقتمحمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) با هيچ معيارى قابل قياس نبود. او انسان بود. همدلى انسانى و عشق به انسانها تا اعماق جانش ريشه دوانده بود.در وجود او اثرى از غرور و تكبر نبود. چه نامى مىتوان روى او گذاشت، جز بنده و رسول خدا. او پيامبرى بود مانند تمام پيامبران در تمام دنيا كه شمابرخى از آنها را مىدانيد و بقيه را نمىشناسيد. در صورتى كه فردى به يك نفر از آنها نيز ايمان نداشته باشد، نمىتواند مسلمان باشد.
به گفته يك محقق غربى: «با توجه به احترامى كه پيروانش به او مىگذاشتند، اصلىترين معجزه محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) اين بود كه او هرگز ادعا نكرد، قدرت آوردنمعجزات را [بدون اذن الهى] دارد.» او معجزاتى انجام داد، ولى نه براى پيشبرد دين خود بلكه براى نشان دادن قدرت خدا. او هيچ گنجى در زمين وآسمان نداشت. او هرگز ادعاى اطلاع از آينده را ]بدون اذن الهى[ نداشت. اين موضوع در زمانى بود كه مردم به معجزات عادت داشتند.او پيروان خود را به مطالعه طبيعت و قوانين آن فراخواند. قرآن مىگويد: «خداوند آسمانها و زمين و هر چه را كه بين آنهاست، بيهوده خلق نكرده است.او همه آنها را براساس حق خلق كرده است؛ ولى بسيارى از مردمان نمىدانند».دنيا يك توهم يا عارى از هدف نيست. دنيا براساس حق خلق شده است. تعداد آياتى از قرآن كه انسان را به تدبر در عالم مىخوانند، چند برابر آياتىاست كه امر به نماز، روزه يا حج مىكنند.ايجاد روحيه علمى، ناشى از تعليمات محمد(صلي الله عليه و آله وسلّم) پيامبر خدا بود. قرآن مىگويد كه خدا انسان را براى عبادت خلق كرده است؛ ولى عبادت معانى متفاوتىدارد. عبادت خدا محدود به نماز نيست؛ ولى هركارى كه با نيت رضايت خدا انجام شود و در جهت منافع بشر باشد، عبادت تلقى مىشود. همچنين قرآنزندگى و كار براى آن را مقدس مىداند، به شرطى كه با صداقت، عدالت و خلوص نيت انجام شود. قرآن مىگويد، اگر از چيزهاى پاك تناول كنيد و خدا رإے؛لالاّّطشكر نماييد، او را عبادت كردهايد. حديثى از پيامبر نقل شده است كه مىگويد: «كسى كه به تمناى قلب خود پاسخ دهد، خدا به او پاداش مىدهد، بهشرطى كه از روشهاى مجاز استفاده كند.» شنوندهاى گفت: «اى رسول خدا، در اين صورت، او تنها به هواى نفس خود عمل كرده است.» در پاسخ شنيد:«اگر از شيوهاى نامناسب استفاده كند، به شدت تنبيه خواهد شد، ولى در غير اين صورت، چرا بايد به دليل انجام كار درست تنبيه شود».اين مفهوم جديدى از دين است كه علاوه بر توجه به معنويات، به بهبود زندگى دنيوى نيز مىانديشد. تأثير اين انديشه بر روابط انسانى، قدرت عظيمىكه بر روى تودههاى مردم دارد، تفسير جديدى كه از تكليف ارائه مىدهد، و نيز مناسب بودن آن هم براى افراد جاهل و هم دانشمندان، يكى از آموزههاىپيامبر اسلام است.ولى بايد در نظر داشت كه تأكيد بر اعمال صالح، به معنى قربانى كردن ايمان نيست. در حالى كه مكاتب مختلفى وجود دارد كه برخى عمل را به مسلخايمان و برخى ايمان را به مسلخ عمل مىبرند اسلام مبتنى بر عمل صالح و ايمان قلبى است. در اسلام، هدف به اندازه وسيله و وسيله به اندازه هدفارزش دارد. به گفته قرآن، افرادى كه ايمان دارند و عمل صالح انجام مىدهند، وارد بهشت خواهند شد. افرادى كه ايمان دارند ولى عمل نمىكنند، جايىدر اسلام ندارند. همچنين ايمان با عمل نادرست مغايرت دارد. قانون الهى يعنى قانون تلاش.
قرآن در رابطه با موقعيت انسان در جهان مىگويد: «خداوند هر آنچه را كه در زمين و آسمان است، مسخر شما گردانيده است. شما بر زمين و آسمانبرترى داريد».ولى در رابطه با خدا، قرآن مىگويد: «اى انسان، خداوند توانايىهاى عالى به تو داده است و مرگ و زندگى را خلق كرده است تا شما را آزمايش كند وببيند، كدام يك از شما عمل صالح انجام مىدهيد و كدام يك از راه راست منحرف مىشويد».هر انسانى علىرغم برخوردارى از اراده آزاد، تحت قيود مشخصى نيز قرار دارد. خدا در قرآن مىگويد، اراده او بر اين تعلق گرفته است كه هر انسانى رادر شرايطى كه براى او مناسب تشخيص مىدهد، خلق كند. به گفته خداوند، او شيوه خاصى براى امتحان هر انسان دارد. «شما همواره در حال امتحانشدن هستيد. در صورتى كه براساس دستورات خدا زندگى كنيد و بميريد، شما در راه خدا مردهايد.» قرآن به انسان مىگويد كه زندگى اين دنيا را انتهاىحيات انسان فرض نكند. چون زندگى جاويدان بعد از مرگ شروع مىشود.به گفته اسلام، كسانى كه موقعيتهاى دنيا را هدف قرار مىدهند، عاقبت عمل خود را خواهند ديد و سرانجام اعمال خود را مشاهده خواهند كرد. اسلام ازانسان مىخواهد كه با خواهشهاى نفس اماره مقابله كند و به جايى برسد كه نفس لوامه بيدار شده و به دنبال كمال روحى باشد.به گفته قرآن: «اى نفس آرام و مطمئن، بازگرد به سوى پروردگارت، در حالى كه تو از او راضى هستى و او نيز از تو راضى است. بنابراين، در صف بندگان من درآى و در بهشت من جاى گزين».از نظر اسلام، اين هدف اصلى انسان است؛ يعنى از يك طرف، تبديل شدن به ارباب كائنات، و از طرف ديگر، رسيدن به آرامش در سايه پروردگار خود.در اين مرحله، عشق خدا خوراك روح انسان و چشمه حيات، منبع نوشيدنى اوست. غم و شكست بر او چيره نخواهد شد و موفقيت باعث غرور اونخواهد گرديد.كشورهاى غربى سعى مىكنند ارباب جهان شوند ولى روح آنها هنوز به آرامش و طمأنينه نرسيده است.
توماس كارلايل، تحت تأثير فلسفه زندگى در اسلام مىگويد: «اسلام يعنى تسليم شدن در برابر خداوند، يعنى تمام قدرت ما وامدار تسليم در برابراوست. هرچه او با ما مىكند و هرچه به سوى ما مىفرستد، حتى اگر مرگ يا بدتر از آن باشد، خير است و براى ما بهترين گزينه. ما خود را به خدامىسپاريم».همين نويسنده ادامه مىدهد: «به گفته گوته، اگر اسلام اين است، آيا ما همگى مسلمان هستيم».خود كارلايل به پرسش گوته پاسخ مىدهد و مىگويد: «بله، هر يك از ما كه زندگى اخلاقى دارد، اينگونه زندگى مىكند. اين بالاترين درجه خردمندىاست كه از آسمان بر زمين آمده است».
.......................................................................................................
منبع: نشريه اسلام و دنياى جديد(Islam and modern age)
انتهاي پيام/
چهارشنبه|ا|7|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]