واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نگاهي به فيلم طالبي/مشكل چند مضموني شدن در "دستهاي خالي"
فيلم سينمايي "دستهاي خالي" ساخته ابوالقاسم طالبي با طرح چند موضوع كه در امتداد هم قرار نميگيرند، نميتواند قهرمان و مسئله او را براي مخاطب مهم و تأثيرگذار جلوه دهد.
به گزارش خبرنگار مهر، ششمين فيلم ابوالقاسم طالبي را ميتوان در ادامه نگاه ارزشي او به دنياي اطراف دانست. نگاهي كه نقطه نظرات فيلمساز را نه به شكل ظريف و هنرمندانه بلكه بدون ابائي از متهم شدن به شعارزدگي، اغراقشده به تصوير ميكشد.
"دستهاي خالي" فيلمي است كه ميتوان اغتشاش مضموني و از اين شاخه به آن شاخه پريدن آن را به ذهن عجول فيلمساز نسبت داد. فيلمسازي كه نه به خودش و نه به مخاطب فرصت رسوب مفاهيم و سير در اعماق را نميدهد و در نهايت آنچه از ارزش و ضدارزش در ذهن مخاطب باقي ميگذارد، چيزي فراتر از شعار نيست كه در مقطعي سينما را به تأسي از جامعه انباشت و مخاطب را هم پس زد.
فيلم با يك سوءتفاهم غيرمنطقي آغاز ميشود. سوءتفاهمي كه فيلمساز به اجبار بر موقعيت اوليه حاكم ميكند تا تعليقي كممايه به آغاز فيلم بيفزايد. سوءتفاهم يك دختر (مريلا زارعي) درباره مادرش (فاطمه گودرزي) وقتي ميتواند باورپذير از كار درآيد كه اشارهاي به سابقه رابطه مادر و دختر و يا رفتار مادر شده باشد. در غير اين صورت با نشان دادن چند سكانس گفتگوي تلفني پنهاني مادر، غذا پختن و حرفهاي يك مزاحم تلفني كسي به مادر شك نميكند.
در چنين شرايطي كه بيش از پيش بر پايه گفتههاي يك مزاحم تلفني و سكوت مادر استوار است، فيلمساز بيش از ظرفيت چنين موقعيتي روي آن مانور ميدهد و اولين نقطه عطف را بر باز شدن اين گره متمركز ميكند كه با بازگشت پدر (خسرو شكيبايي) به عنوان يك آزاده جانباز جواب ميگيرد. رفت و برگشت در چنين موقعيت دراماتيكي نياز به زمينهچيني و پرداختي ظريف دارد كه با رويكرد عجولانه فيلمساز بدل به گرهي ساده با رنگ و بوي سوءتفاهمي نچسب شده است.
به علاوه فيلمساز در اين بخش كدهاي شخصيتي ارائه ميدهد كه در ادامه كاربردي پيدا نميكنند و در اغراقي پررنگ براي معرفي سريع كاراكتر باقي ميمانند. مانند دغدغه دختر براي شركت در فعاليتهاي حسينيه و ... كه تنها در يك سكانس به آن پرداخته ميشود و در ادامه از اين دلمشغولي خبري نيست.
پس از خروج از اولين سطح روايي، همه وجوه متمركز ميشود بر شكلگيري رابطه ناكام اين پدر و دختر كه قرار است به نوعي يكديگر را شناسايي كنند و اين رابطه عاطفي بازسازي شود. رابطهاي كه با بار دراماتيك خاص نياز به پرداختي جزئينگرانه دارد تا به عمق آن نفوذ شود. بخصوص كه عارضه موجي بودن پدر كه در لحظات بحراني بروز پيدا ميكند، شرايطي براي احياء مسائل روحي، رواني و عاطفي اين نسل فراهم ميكند.
فيلمساز در بخش پرداختن به دلمشغوليهاي دروني پدر با استفاده از تمهيدات تصويري خاص ميتواند لحظات حمله روحي او را به زيبايي به تصوير بكشد. گردابي كه جانباز گرفتارش است، به عينه بدل به تصاويري گنگ از زمان جنگ، مارش حمله و ... ميشود كه در كنار بازي تأثيرگذار زندهياد شكيبايي بخصوص در اين لحظات ملموس ميشود.
هر چه از اين لحظات خاص كه با پرداخت تصويري تأثيرگذار شده بگوييم، اين نكته را بايد يادآور شويم كه اينها تنها لحظاتي زيبا و توقفگاههاي موقت هستند كه چند رفت و برگشت به آنها كفايت ميكند و نبايد بر كليت فيلم حاكميت پيدا كنند كه اين اتفاق در مواردي افتاده است.
به نظر ميآيد حركت بر اين سطح روايي هم براي فيلمساز كفايت نكرده كه او را وادار به حركت در مسيرهايي كرده كه فيلم را دچار اغتشاش كرده است. حضور پدر در خانه و شدت گرفتن بحران روحي بر اثر شرايط زندگي عادي و همچنين تماسهاي مزاحم تلفني، خانواده را واميدارد به طبيعت سبز شمال سفر كنند تا چند سكانس پي در پي به موقعيت با ثبات خانواده هم پرداخته شود. غذا پختن، لباسهاي رنگارنگ، طبيعت زيباي شمال و ...
از آنجا كه با تغيير مكان امكان ايجاد تعليق و فشار از طريق تلفن كاركرد اوليه خود را از دست ميدهد، فيلمساز در عين استفاده از اين وجه كه به گونهاي غيرمنطقي ادامه پيدا ميكند، يك سطح روايي جديد را آن هم به شيوهاي كاملاً تصادفي وارد فيلم ميكند كه كاملاً خارج ميزند.
درگيري دختر در يك برخورد تصادفي منجر به قتل، شرايطي پديد ميآورد تا موقعيت سكونت در شمال هم واجد گره و نقطه عطف شود. در چنين شرايطي فيلم تلاش ميكند از يكسو تكليف مزاحم تلفني را با نسبت دادن آن به سابقه زمان جنگ پدر كه در عملياتي ناخواسته منجر به شهادت فرزند آن خانواده شده، حل كند. آنچه در ادامه ميماند زنداني شدن دختر جوان به اتهام قتل است كه ماجرا و خطوط فرعي خاص خود را در راستاي موضوع اصلي ميطلبد.
اما در اين ميان فيلمساز دچار نگراني از تكبعدي بودن فيلمش شده و آخرين برگ برنده خود را رو ميكند تا مخاطب را از هيچ مضموني بينصيب نگذاشته باشد. بيديني و كفرورزي مردي كه پدر براي گرفتن رضايت او رفته، زمينهاي فراهم ميكند تا نقبي هم زده شود به زندگي مرفه بيدرد الكلي كه البته فرزند به اغماء رفتهاي هم دارد!
پدر طلب شفا ميكند، پسر از كما خارج ميشود، پدر مقتول رضايت ميدهد، دختر از زندان آزاد ميشود و امواج دريا آرامش نهايي را براي همگان به ارمغان ميآورد. همه راضي در عين حالي كه چند موضوع نه چندان مرتبط نه چندان هنرمندانه در امتداد هم قرار گرفتهاند تا مخاطب از تك موضوعي بودن فيلمهاي ايراني گله نكند.
"دستهاي خالي" مشكل از اين شاخه به آن شاخه پريدن دارد و با چنين رويكردي نتيجهاي جز اين حاصل نميشود كه همه مضامين مطروحه در سطح حركت ميكنند بدون آنكه نزديك شدن به عمق موقعيتهاي دراماتيك بتواند مخاطب را درگير كند..
فيلم سينمايي "دستهاي خالي" پنجشنبه هشتم اسفند ساعت 20:30 از شبكه سه پخش شد. زندهياد خسرو شكيبايي، فاطمه گودرزي، مريلا زارعي، مسعود رايگان و زهرا داودنژاد در آن بازي كردند. اين فيلم سال 1385 بر مبناي فيلمنامهاي از خود كارگردان توليد شد.
در خلاصه داستان فيلم آمده: حوريه كه پدرش اميرحسين سالها در اسارت عراقيهاست، نسبت به خروجهاي بيموقع مادرش مريم از منزل مشكوك ميشود و اين شك با تماسهاي تلفني مشكوك كه در آنها از تصميم مريم براي ارتباط با يك مرد ديگر صحبت ميشود، افزايش مييابد.
جمعه|ا|9|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]