واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: آيتالله سيستاني و عراق جديد 23
اشغالگران و قدرت مزاحم
ورود يك مرجع تقليد با نفوذ به صحنه سياست و مديريت بحران بگونهاي كه بسياري از بهانهها را از اشغالگران بگيرد و حتي مانع اجراي بسياري از توطئههاي آنها شود، واقعه ناگواري براي آمريكا و حاكمان نظامي و غيرنظامي آمريكا در عراق بود. اشغالگران، در شرايط هرج و مرج و اوضاع آشفته، بهتر ميتوانستند اهداف خود را محقق سازند، زيرا به بهانه پايان دادن به آشفتگيها وسروسامان دادن به اوضاع كشور، خود را براي هر اقدامي مجاز ميدانستند، ولي هنگامي كه با يك قدرت معنوي فوق ضوابط معمولي مواجه شدند، به اين نتيجه رسيدند كه صاحب چنين قدرتي ميتواند علاوه بر از بين بردن بهانهها حتي مشكلاتي نيز براي بيگانگان ايجاد كند و سدي باشد بر سر راه اهداف ضد مردمي آنها.
طبعاً آمريكائيها نميتوانستند در برابر چنين قدرت مزاحمي بيتفاوت باشند. آنها براي آنكه اين قدرت را بياثر كنند يا از سر راه خود بردارند به تطميع، تبليغ و تهديد متوسل شدند ولي هيچيك از اين اقدامات به نتيجه نرسيد و اشغالگران در همه? زمينهها ناكام ماندند.
طرح تطميع اين بود كه آمريكاييها به شكلهاي مختلف تلاش كردند آيتالله سيستاني را وارد چرخه قدرت سياسي كنند و براي سپردن مناصب سياسي به ايشان اعلام آمادگي نمايند. يكي از راههاي مناسب از نظر آمريكائيها براي ضربه زدن به مرجعيت و پايان دادن به نفوذ كلمه و قدرت معنوي آيتالله سيستاني اين بود كه يكي از مسئوليتهاي سياسي را به ايشان بسپارند. آنها در نظر داشتند با اين ترفند، سه هدف را تأمين كنند؛ يكي اينكه به صورت غيرمستقيم به مردم بگو?ند آيتالله هم مثل سياسيون عراقي در پي به دست آوردن مناصب سياسي و جاه و مقام است، ديگر اينكه از طريق درگير كردن ايشان با مسئوليتهاي ناشي از منصب وسمتي كه ميپذيرد مطالبات مردمي را متوجه مرجعيت كنند و از همه مهمتر اينكه چنين وانمود نمايند كه شاخصترين فرد روحانيت شيعه در عراق نيز با اشغالگران همكاري ميكند و با اين همكاري حضور اشغالگران در عراق و اصل اشغالگري را تأييد مينمايد.
براي رسيدن به اين هدف، علاوه بر اقدامات ديگر، آمريكائيها به رسانههاي خود نيز متوسل شدند. روزنامه نيويورك تايمز با ارسال چند سؤال به دفتر آيتالله سيستاني، سؤالي را هم در اين زمينه مطرح ميكند و ميپرسد:
"آيا مرجعيت ديني خواستار جايگاه و منصبي در حكومت عراق هستند؟"
دفتر آيتالله سيستاني به اين سؤال با زيركي ويژهاي چنين پاسخ ميدهد:
"اين موضوع درباره آيتالله سيستاني بهيچوجه راه ندارد"1.
همين سؤال، با شكل و شمايلي ديگر توسط يك مجله لهستاني مطرح شد كه باز هم جواب، زيركانه و براي طراحان سؤال نااميد كننده بود. اين مجله، با قرار دادن سؤال اصلي خود، كه درباره ورود مرجعيت به حكومت بود، در پائينترين رديف، تلاش كرد آن را بدون آنكه حساسيت برانگيز باشد مطرح كند تا جواب بگيرد و اگر جواب دلخواه خود را به دست آورد روي آن تبليغات نمايد. اما اين ترفند هم به نتيجه نرسيد و پاسخ، مأيوس كننده بود.
سؤال اين بود:
"به نظر شما چه كسي براي دردست گرفتن زمام رياست در عراق مناسب است؟"
همانطور كه از متن سؤال پيداست، انتظار سؤال كننده اين بود كه آيتالله سيستاني در جواب، از خود و يا يكي از همكاران روحاني خود نام ببرند و يا لااقل بطور كلي روحانيون را شايسته اين مقام بدانند. ولي جوابي كه ايشان دادند بسيار سياستمدارانه و مدبرانه بود بطوري كه جاي اندك سوءاستفادهاي براي طراحان سؤال باق? نگذاشتند. جواب اين بود:
"رياست را بايد كسي در اختيار بگيرد كه مردم عراق او را انتخاب ميكنند"2
جالب اينست كه اين مجله، سؤالات حساس و حساب شده ديگري نيز مطرح و براي آنها نيز پاسخهاي زيركانهاي دريافت كرده است. اين سؤال و جوابها از اين قرارند:
* نظر شما درباره حضور آمريكائيها در عراق چيست؟
- اين، اشغالگري است كما اينكه قطعنامه سازمان ملل نيز آن را اشغال دانسته است.
* آيا شما با حضور آمريكائيها در عراق موافق هستيد؟
- بديهي است كه با اشغاال موافق نيستيم، زيرا ما خواستار حاكميت ملت عراق بر كشورشان و تسلط كامل آنها بر اين سرزمين هستيم.
* آيا شما نيروي نظامي يا شبه نظامي ويژهاي در اختيار داريد؟
- نه، ما چنين نيروهائي در اختيارنداريم و حمايت از نيروهاي عراقي را ضروري ميدانيم.
حساسيتي كه غربيها نسبت به انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي ايران دارند، در سؤالهاي مطرح شده توسط اين مجله نيز خود را نشان داد. پاسخ به اين سؤال هم دقيق بود. متن اين سؤال و جواب چنين است:
* آيا مايل هستيد در عراق حكومت اسلامي تشكيل شود و شما زمام امور را دردست داشته باشيد؟
- آنچه اكثريت مردم عراق بخواهند خواسته ما نيز همان است. بنابر اين بايد به مردم عراق امكان انتخاب داده شود.3
توجه به اين نكته مهم است كه اين مطالب از يك سياستمدار معمولي سؤال نشده بلكه سؤال شونده يك مرجع ديني شاخص است كه با استفاده از قدرت معنوي خود، همه? جريانهاي سياسي موجود در عراق را تحت الشعاع قرار داده و حتي اشغالگران متكي به ارتش و امكانات گسترده را نيز دچار مشكلات زيادي كرده بود. به همين دليل، انتخاب اين قبيل موضوعات و مطرح ساختن آنها در قالب سؤال از چنين شخصيتي با هدف خاصي صورت گرفت و بهيچوجه امري طبيعي نبوده است.
روشن است كه دست اندركاران اين مجله لهستاني با مجموعه اشغالگران به ويژه آمريكائيها هماهنگ بودند و چه بسا اين سؤالها به سفارش آمريكائيها مطرح شده بود تا بدون آنكه حساسيتي ايجاد كند، اهداف تبليغاتي مورد نظرشان تأمين گردد. البته هوشمندي آيتالله سيستاني مانع سوءاستفاده آمريكائيها و عوامل آنها شد و به آنها اجازه بهرهبرداري مورد نظرشان را نداد.
بعد از آنكه طرح تطميع به نتيجه نرسيد، اشغالگران به توطئه تبليغاتي عليه آيتالله سيستاني متوسل شدند. آنچه در بخشهاي گذشته اين سلسله مقالات در زمينه خدشه وارد ساختن به عنوان مرجعيت آيتالله سيستاني و يا اينكه ايشان ايراني است و نبايد در امور مربوط به عراق اظهار نظر نمايد، يادآوري شد، در چارچوب توطئه تبليغاتي عليه ايشان قرار داشت. همانگونه كه قبلاً نيز اشاره شد، اين قبيل مطالب معمولاً از زبان بعضي از عراقيها و حتي بعضي از روحانيون شنيده ميشد، اما پشت پرده اين تبليغات سوء، دستهاي آلوده اشغالگران مشغول فعاليت بود.
علاوه بر اين، شايعاتي كه اشغالگران درباره همكاري مراجع از جمله آيتالله سيستاني با اشغالگران به راه انداخته بودند، يكي از خطرناكترين نمونههاي تبليغات عليه ايشان بود. مرموزترين شكل اين نوع تبليغات، ادعاهائي بود كه "برمر" حاكم آمريكائي عراق درباره نامهنگاري با آيتالله سيستاني، رفت و آمد واسطهها ميان وي و آيتالله و تبادل نظرهاي مستمر با ايشان درباره مسائل مهم عراق، ميكرد.
برمر، در خاطرات خود مدعي شد: "رهبران شيعه از جمله آيتالله سيستاني از زمان آزادي عراق پيروان خود را به همكاري با ائتلاف تشويق كردند"4
دفتر آيتالله سيستاني اين ادعا را تكذيب كرد و اعلام نمود "هيچ مطلبي از سوي حضرت آيتالله منتشر نشده كه حاكي از مقوله تعاون و همكاري با اشغالگران باشد.5
بي نتيجه ماندن توطئه تبليغ موجب شد، اشغالگران به تهديد پناه ببرند. آنها از يكطرف گروههاي خلق الساعه را به توطئه عليه جان آيتالله سيستاني تحريك ميكردند كه نمونهاي از آن، ماجراي گروه "جندالسماء" است، گروهي كه قصد داشت به نجف حمله كند، حرم حضرت علي عليه السلام را اشغال نمايد وبه مراجع تقليد پيشنهاد بيعت بدهد و اگر قبول نكردند آنها را به قتل برساند.6 و از طرف ديگر، حاكم آمريكائي عراق، معاون خود را به نجف اعزام ميكرد تا به دفتر آيتالله سيستاني بگويد آمريكائيها آمادگي دارند از جان شما حفاظت كنند.
اين ترفند نيز اهداف ويژهاي را دنبال ميكرد كه علاوه بر تهديد، متهم ساختن آيتالله سيستاني به پذيرفتن چتر امنيتي آمريكا را به همراه داشت. اين توطئه نيز خنثي شد و آيتالله با هوشياري كامل، چنين اتهامي را رد كردند: "سرلشكر احمد كاظم (وكيل وقت وزارت كشور) آمد و ملاقاتي ميان او و يكي از كارمندان دفتر حضرت آيتالله سيستاني در ساختمان استانداري صورت گرفت. پس از ارائه توضيحاتي درباره خطر ادعائي و ادامه پيشنهاد اقدامات احتياطي، سرلشكر احمد گفت: يك مسئول امنيتي از طرف سفير "پل برمر" آمده و قصد دارد با شما ملاقات كند. كارمند دفتر پاسخ داد: "من اجازه ندارم با او ملاقات كنم، من فقط مجاز هستم با شما ملاقات كنم." او با نماينده برمر ملاقات نكرد و هيچگونه كمكي در ارتباط با حفاظت از حضرت آيتالله سيستاني حتي در سطح تئوري دريافت نكرد."7
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1 - النصوص الصادره عن سماحه السيدالسيستاني في المسأله العراقيه - حامد الخفات صفحه 17
2- همان 68
3- همان صفحات 67 و 68
4- عام قضيته في العراق - صفحه 75
5- ملاحظاتي درباره خاطرات برمر- مأموريت من در عراق - صفحه 56
6 - سفر به عراق اشغالي - صفحه 131
7- ملاحظاتي درباره خاطرات برمر - مأموريت من در عراق - صفحه 370
چهارشنبه|ا|14|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102]