واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: همه مسافران را به هواپيما تحميل كردهايم
هوايي- سينا قنبرپور:
گرچه حملونقل هوايي بخش قابل توجهي از جابهجايي مسافران كشور را انجام نميدهد اما براي گردشگري عرصه مهمي به شمار ميآيد، تا آنجا كه افزايش بدون برنامه و ناگهاني قيمتها در 23 ديماه 1387 حرف و حديثهاي بسياري را پيرامون آينده اين بخش رقم زد.
اين گراني بليت كه البته نه بهدليل گراني سوخت بوده و نه بهدليل گراني ساير خدمات، بهانهاي شد تا با مردي 46 ساله كه در اين عرصه نامآشناست به گفتوگو بنشينيم.
او از سال 1370 معاون سياحتي بنياد بوده و مدتهاست كه در بخش خصوصي گردشگري فعاليت دارد. البته در كارنامهاش مديرعاملي باشگاه فوتبال پرسپوليس را هم يدك ميكشد. « اكبر غمخوار» درباره گراني بليت هواپيما به مشكلات اين عرصه اشاره كرده و ميگويد:« نيازمند آن هستيم كه بحث سفر را درست سازماندهي كنيم. ما بهگونهاي رفتار كردهايم كه مسافر اتوبوس و قطار هم به سراغ هواپيما آمدهاند و همين امر ترافيك مسافرت با هواپيما را افزايش داده، در حالي كه ظرفيت هيچكدام از اين عرصهها بهويژه هواپيمايي افزايش نيافته است.»
او با مقايسه رفتار كشورهاي خارجي با مديريت كشورمان در عرصه هواپيمايي تاكيد ميكند كه عدمتناسب ساعت پروازي و فعاليت فرودگاهها، نبود شركتهاي هواپيمايي ارزانقيمت (لو كاست كرير)، نبود فرهنگ پيش خريد و لزوم داشتن يك آژانس مسافرتي خاص براي خانواده، نظير پزشك خانواده و وكيل خانوادگي مشكلات مديريت گردشگري هوايي را دو چندان كرده است.
همانطور كه در جريان هستيد بليت هواپيما در آستانه تعطيلات 22 بهمن و نوروز گران شد، بدون آنكه سوخت گران شده باشد و ساير خدمات هم همينطور. اين گراني بدون مبنا را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
بگذاريد اول موضوع حملونقل هوايي را در 3بخش ريشه مشكلات، وضع موجود و چشمانداز آينده بررسي كنيم. ببينيد حملونقل هوايي در كشور پهناوري مثل ايران و دوري مسافتها كار سادهاي نيست. ما در اين وضعيت 3 نوع مسافرت داريم. سفر به منظورگردشگري و سياحت، يك دسته از مسافرتها را تشكيل ميدهد. سري ديگر مسافرت بهدليل سيستم متمركز مديريت كشور است كه عدهاي مجبورند به پايتخت يا مركز استان خود سفر كنند. نوع سوم هم سفرهاي دولتي است. مدتها قبل آماري گرفتم كه نشان ميداد دستكم 25 درصد از ظرفيت صندلي هواپيماها را ماموران دولتي اشغال ميكنند.
در اين شرايط ما نيامدهايم بحث سفر را درست سازماندهي كنيم و حملونقل عمومي هم به خوبي پيش نرفته است. براي مثال آن توسعهاي كه در بحث مسافرت با قطار داشتهايم پاسخگو نبوده در حالي كه در بخش ريلي ما درگير تحريم هم نبودهايم. بنابراين شرايطي را رقم زدهايم كه مسافران عرصههاي ريلي و جادهاي هم به سوي هواپيما هجوم آوردهاند. مشكل ديگر اينكه ما آمدهايم و تحت فشار يكسري افراد و جريانها در نقاط مختلفي از كشور فرودگاه ساختهايم و بعد گفتهايم خب، پروازي هم براي آن بگذاريد، در حالي كه اساسا آن مسير را بايد با قطار و يا اتوبوس پيمود. پس انحراف اصلي ما از همين جا رقم خورده كه اينك با گرهاي در مسافرت هوايي مواجهيم.
* تحريم اين ميان چه نقشي داشته؟ آيا بيشتر به يك بهانه براي سوء مديريتها در گردشگري هوايي و مديريت آن تبديل نشده است؟
البته تحريم تاثيرگذار بوده است. اما ما به جاي آنكه بياييم و نشنال كرير مان( ايراناير) را تقويت كنيم و يا بياييم از سياستهاي مؤثر استفاده كنيم كه به آن اشاره خواهم كرد، مرتب به اين شركت و آن شركت مجوز دادهايم كه بيايند هواپيما اجاره كنند و پرواز بگذارند. نتيجه آن شده كه براي هر يك يا 2 استان يك شركت هواپيمايي راهانداختهايم. آيا در دنيا چنين رفتاري در مديريت هوايي معمول بوده است؟
* پس شما هم اعتقاد داريد كه مشكل از نحوه مديريت در حملونقل هوايي و برنامهريزي براي آن است؟
بگذاريد بحثي را اينجا مطرح كنم. ببينيد ما با احتساب آنكه نميتوان به آمارها اعتماد كافي داشت هر سال چيزي حدود 800هزار تا يكميليوننفر را براي حج تمتع و عمره به عربستان ميفرستيم. حدود 550 هزار نفر مسافر به تركيه داريم. 650 تا 700 هزار مسافر زيارتي به عراق داريم. 40-30هزار مسافر به مقصد مالزي، 40 هزارمسافربه تايلند و 800 – 700 هزار نفر به دبي.
200 هزار مسافر هم به اروپا داريم. اشكالي كه پيش آمده اين است كه مثلا تمام پروازهايي كه ما به اروپا داريم صبح است. هواپيما ظهر ميرسد به مقصد اوليه خود و اگر بخواهد به مقصد بعدي خود مثلا در آمريكاي جنوبي برود همه مسافران آن رفتهاند زيرا از اروپا به آمريكاي جنوبي پروازها صبح برقرار بوده است، در حالي كه ما فرودگاهمان را شب در اختيار پروازهاي خارجي قرار ميدهيم و آنها از ساعت بلااستفاده خود در اروپا استفاده ميكنند و براي پروازهاي بعدي خود به موقع در فرودگاه اروپايي هستند.
اينكه ميگويند ايران اير كارايي ندارد مربوط به همين ظرافتهاي مديريتي در برنامههاي پروازي است و عدمبرنامهريزي مناسب در استفاده از زمان و مكان. علاوه بر اينكه ما محدوديت هم داريم؛ يعني اگر مسافري بخواهد از تهران به فرانكفورت و از آنجا به ونكوور برود هزينهاش با ايراناير دوبرابر هزينه همين مسافرت با لوفتهانزا ميشود.
* خب اين چه ربطي به پروازهاي داخلي پيدا ميكند؟
ببينيد ما بايد در درجه اول مشكل حملونقل هوايي در كشورمان را با راهاندازي شركتهاي هواپيمايي ارزانقيمت (لو كاست كرير) حل كنيم، بهويژه اينكه ما در ايران سوخت ارزان به هواپيماها ميفروشيم.
لو كاست كريرها با پايينآوردن خدمات حذف يكسري تشريفات قيمت بليت را به حداقل رساندهاند. مثلا الان ايرعربيا در شارجه با همين سياست دارد مسافران خوبي را جذب ميكند. مثلا براي مسافر تهران - تبرير يا تهران- اهواز چه اهميتي دارد كه غذا بخورد. او ترجيح ميدهد براي يك ساعت پرواز بليتي ارزان بخرد.
مدل ديگر اينكه بهصورت شاتل هواپيما بگذارند مثل سنگاپور – مالزي كه ساعت به ساعت پرواز دارد و همين كه هواپيما پر شد حركت ميكند. اينها سياستهايي است كه بهدليل سوخت ارزان در كشور ما به سرعت جواب ميدهد. اما قيمت تمام شده بليت هواپيما در كشور بيشتر بهدليل آنكه شركتها هواپيماي اجارهاي دارند و هواپيماي ملكي ندارند گران ميشود زيرا آنها هم بايد اجاره و هندلينگ را بپردازند و هم هزينههاي ديگررا. البته به اين مجموعه هزينههاي سربار ديگر را هم بيفزاييد. ما پرسنل زيادي هم در شركتهاي هواپيمايي داريم كه اين منجر به هزينه سربار ميشود، درحالي كه شركتهاي هواپيمايي ديگر با تعداد بيشتر هواپيما اينقدر پرسنل ندارند.
* با اين وصف اگر بخواهيم مشكلات گراني بليت هواپيما را بررسي كنيم كه مسافر نبايد هزينه آن را بپردازد به چه موضوعاتي برميخوريم.
من 5 دسته عامل را مهم ميدانم. اول اينكه نسبت پرسنل به تعداد هواپيما در كشورما بالاست و همين، تبديل به هزينه سربار شركت هواپيمايي شده و در نهايت يكي از عوامل ضرر شركت هواپيمايي است كه با گران شدن بليت جبران ميشود. دوم اينكه ما پروازهاي دستوري داريم چه براي داخل و چه براي خارج از كشور كه اين منجر به ضرر شركت هواپيمايي و كمبود صندلي در مسيرهاي پرتردد است. سوم عدماستفاده متناسب نوع هواپيما در مسيرهاي پروازي است. چهارم بحث زمان و بهكارگيري هواپيماهاست.
ما فرودگاهمان را براي خارجيها شب فعال ميكنيم ولي براي پروازهاي داخلي نه. اگر ما به اندازه كافي از ساعتهاي پروازي هواپيماهايمان استفاده كنيم ميتوانيم در ساعات بعد از نيمهشب هم پرواز داخلي بگذاريم و اينگونه ميتوانيم از ترافيك موجود بكاهيم. پنجم هم بحث مستهلك بودن هواپيماهاست كه در بسياري مسيرهاي خارجي قابل استفاده نيستند.
* ببينيد همه اينها به ضرر مسافر تمام ميشود. اين وسط مسافر با نبود بليت و گراني آن چگونه ميتواند دل به سفر بدهد و موجب رونق گردشگري شود؟
اشتباه نكنيد. بخش عمدهاي از مشكل مربوط به فرهنگ گردشگري ماست. در همه كشورها مسافري كه از قبل بليت تهيه ميكند ميتواند با يكپنجم يا يكششم قيمت بليت مورد نظرش را تهيه كند ولي وقتي بليت روز ميخواهد بخرد شايد 8 برابر قيمت معمول آن را بپردازد. اين سياست و راهبرد بازاريابي شركتهاي هواپيمايي خارجي است زيرا برايشان به صرفه است كه از 4 تا 6 ماه قبل 50درصد ظرفيت خود را با 50درصد قيمت بفروشند ولي صندليهايشان اشغال باشد. مشكل صنعت حملونقل هوايي اين است كه قابل انبارداري نيست اما در ايران ما از اين مهم پيروي نميكنيم.
* خب، بخشي از اين موضوع برميگردد به اينكه معمولا ما پيشفروش نداريم. دير ظرفيتها روي شبكه قرار ميگيرد و وقتي هم قرار ميگيرد پر است. بنابراين جايي براي اعتماد به اين روش نيست.
نه معمولا پروازها باز است، به جز آنها كه چارتر شدهاند. ميخواهم اينجا از چارتركنندگان هواپيما هم دفاع كنم زيرا آنها تعديل كننده بازار هستند. ببينيد ما در ماه مبارك رمضان و ماه محرم با كاهش سفر مواجه ميشويم. بنابراين كسي كه هواپيما را چارتر كرده و هزينه سالانه آن را پرداخت كرده، در اين اوقات بليت ارزان ميفروشد و آن را در پكيج مسافرتياش قرار ميدهد ولي در پيك سفر هم مجبور است گران بفروشد تا جبران روزهاي ركود سفر را بكند. ما حتي گاهي شاهد فروش بليت كيش به قيمت 10هزار تومان بودهايم چون سفر صورت نميگرفته، در حالي كه قيمت بليت كيش 138 هزارتومان است.
* ببينيد مشكل اينجا پيش ميآيد كه براي كارهاي ضروري به مانع برميخوريم. ما براي مواقع ضروري به فرودگاه ميرويم و بليت گير نميآوريم، در حالي كه چارتر كنندهها نميدانند با بليت چه كنند؟
در درجه اول بايد بدانيد كه كسي كه از قبل برنامهريزي كرده حق اين را دارد كه بليت ارزانتر بخرد و كسي كه به روز ميخواهد بليت بگيرد بايد هزينه بيشتري بپردازد. اما مشكل اينجاست كه ما به گردشگري هم بهعنوان امري خلقالساعه مِينگريم. اگر ما هم مثل مردمان كشورهاي اروپايي بوديم بهتر ميشد وضع را مديريت كنيم. در آنجا مردم هم پزشك مخصوص دارند و هم وكيل مخصوص و هم آژانس مسافرتي مخصوص. آژانس مسافرتي مخصوص فرد هم كه در لوسيزن و هايسيزن براي او بليت تهيه كرده حتما در مواقع ضروري گرهگشاي او خواهد شد. بنابراين بايد تاكيد كنم كه در فرودگاه دنبال بليت نگرديد، يك آژانس مخصوص خود داشته باشيد تا مشكلتان حل شود.
شنبه|ا|10|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]