تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خرج کردن در راه طاعت خدا دریغ مکن وگرنه دو برابرش را در راه معصیت او خرج خوا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821097191




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اخلاق، معجزه دوم نبوي


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: اخلاق، معجزه دوم نبوي


اشاره :استاد محترم، آيت الله دكتر بهشتي در نوشتار زير بر آن است كه اخلاق نبوي هم معجزه است و هم مرتبه آن متوسط ميان قرآن و ساير معجزات است و به همين جهت، معجزه دوم ناميده شده. ايشان پس از تعريف و تبيين اجمالي معجزه، به دسته‌بندي معجزات حضرت پيامبر(ص) در سه گروه مي‌پردازند: قسم اول، قرآن است كه معجزه‌اي جاويد است و ازلا و ابداً كسي قادر به آوردن مثل آن نبوده و نيست. قسم دوم، اخلاق آن بزرگوار است كه به عنوان معجزه دوم ايشان مطرح شده و آن حضرت مفتخر است كه براي تتميم مكارم اخلاق مبعوث شده است. قرآن و اخلاق، از ديرباز به عنوان دو عامل مهم پيشرفت دين و نفوذ معنوي پيامبر اكرم(ص) مطرح بوده است. قسم سوم، معجزاتي مقطعي است كه تعداد آنها كم نيست؛ ولي امثال آنها هم به دست انبياي سلف و هم به دست امامان خلف انجام شده است. اينها نيز در پيشرفت دين خدا نقش داشته‌اند، ولي نه به اندازه دو قسم نخست.

طرح مساله‌

پيامبران سفراي الهي و آسماني‌اند. هر سفيري استوارنامه‌اي دارد كه سند سفارت اوست. سند سفارت پيامبران معجزات آنهاست. انسان‌هايي كه در وادي پهناور عرفان سير و سلوكي دارند، مي‌توانند كارهاي خارق‌العاده از قبيل ترك غذا براي مدتي مديد و انجام كارهاي سختي كه ديگران از عهده آن برنمي‌آيند و اخبار از غيب و تصرف در طبيعت انجام دهند.1 پيامبران، قله‌نشين عرفان و اسوه عارفان و راهنماي سالكان اند. آنها معجزه را به منظور احقاق حق و ابطال باطل انجام مي‌دهند، تا انسانها را به راه راست هدايت كنند؛ چرا كه انسان به رهبري آنها محتاج است و نمي‌تواند بدون استفاده از تعاليم آنها زندگي اجتماعي خود را سر و سامان بخشد.2 معجزه بايد به گونه‌اي باشد كه در ميان امت كسي نباشد كه بتواند مثل آن را بياورد و نيز بايد از جانب خدا يا به فرمان او و خارق عادت باشد.3 اختلاف معجزات به خاطر اختلاف امتها و تمدنها و فرهنگها و مقتضيات زمان و مكان بوده است.4‌

پيامبر بزرگ اسلام(ص) معجزات بسياري دارد. برخي آنها را افزون از چهار هزار شمرده‌اند.5 قرآن معجزه اول آن بزرگوار است كه طي آياتي به آن تحدي شده و ناتواني خلق به آوردن مانندش نمايان گشته است. تحدي يعني دعوت به معارضه و مبارزه. اكنون در پانزدهمين قرن نزول قرآن به سرمي‌بريم. تاكنون كسي نتوانسته است به تحدي قرآن پاسخ مثبت دهد. (اسراء: 90، بقره: 21، هود: 16 و طور: 33 و34). عجيب اين است كه مواد اوليه ساختار ماندگار قرآن، چيزي غير از مواد اوليه ساختار گفتار و نوشتار مردمي كه قرآن به زبان آنها نازل شده است، نيست. آنها با بيست و هشت حرف، كلمات و با كلمات، جملات مي‌ساختند. وحي نبوي و معجزه نخستين حضرت محمد(ص) از ساده‌ترين چيزي تشكيل شده كه در اختيار همگان است، يعني حروف و كلمات. اين معجزه مقطعي نيست، بلكه هميشگي و ماندگار است و همچون چشمه‌اي زلال بر بستر زمان و مكان جريان دارد و هرگز كهنه نمي‌شود. ساير معجزات - كلا يا بعضا - چنين نيستند. سخن ما درباره اين است كه آيا پيامبر خدا معجزه ماندگار ديگري غير از قرآن دارد يا ندارد؟

معجزات سه‌گانه پيامبر اسلام‌

قطعا اخلاق نبوي را بايد اخلاق قدسي و الهي بشماريم و از ويژگيهاي اخلاق سكولار پيراسته‌اش بدانيم. فيلسوفان اخلاق ميان اخلاق قدسي و اخلاق سكولار فرق گذاشته‌اند، اخلاق قدسي خدا محور و كمال‌طلب و اخلاق سكولار انسان محور و مصلحت‌گراست.6 وقتي از اخلاق سخن مي‌گوييم، بايد توجه داشته باشيم كه به قول ادموند برك، سخن گفتن درباره آن سخت و سكوت درباره آن ناممكن است.7 به ويژه اگر محور سخن، اخلاق نبوي باشد كه حقيقتا آسماني است و اوصافي است خدايي كه در وجود پيامبر اعظم تجلي يافته است. اين نوشتار برآن است كه اخلاق نبوي را به عنوان معجزه‌اي مطرح كند كه بعد از قرآن، موثرترين وسيله پيشرفت اسلام و دعوت پيامبر خاتم بوده است. نگارنده برآن است كه معجزات نبوي را سه قسم كند: قرآن، اخلاق و ساير معجزات.‌

درباره معجزه بودن قرآن و مقطعي نبودن آن و اينكه بايد معجزه اول نبوي و در صدر همه معجزات قرار داده شود، گفتگويي نيست. گفتگو در اين است كه آيا مي‌توان اخلاق نبوي را به عنوان معجزه مطرح كرد يا نه؟ در صورتي كه ‌پاسخ سوال مثبت باشد، سوال ديگر اين است كه آيا اخلاق نبوي معجزه‌اي است همتاي قرآن يا معجزه‌اي است همتاي هزارها معجزه‌اي كه در احاديث و تواريخ نقل شده است يا حد وسط ميان قرآن و ساير معجزات و در اين صورت، بايد به عنوان معجزه دوم نبوي به تعريف و توصيف آن پرداخته شود.‌

بايد توجه كرد كه قرآن كلام خداست، نه كلام پيامبر و فعل بي‌واسطه خداست، نه فعل با واسطه او. ساير معجزات فعل بلاواسطه پيامبر و به اذن خداست. نظير اين قبيل كارهاي خارق‌العاده، به وسيله پيامبران سلف و امامان خلف نيز انجام شده است. احياي مردگان يا اخبار از غيب يا استجابت دعاها، كار عادي پيامبران و امامان معصوم بوده؛ ولي آوردن قرآن براي هيچ پيامبر و امامي مقدور نبوده و نيست. اگر اخلاق نبوي معجزه و از قسم اول باشد،‌ كار خداست و ا گر ازقسم سوم باشد، كار پيامبر و به اذن خداست. دراين صورت بايدمعجزات نبوي را دو قسم كرد و اخلاق را از قسم اول يا قسم سوم قرار داد.

وجه تفاوت و تشابه وحي نبوي و اخلاق نبوي‌

هر چند برخي در تعريف اخلاق نبوي گفته‌اند: خلق او همان قرآن است.8 و در اين صورت بايد در رديف معجزه اول باشد؛ ولي با توجه به اينكه با هر دو قسم فرق دارد، بايد به عنوان حد وسط ميان آنها مطرح شود. اينكه از قسم اول نيست، به دليل اين است كه قرآن كلام خدا و انزال آن فعل خداست؛ ولي اخلاق، فعل پيامبر و به تأييد خداست و اينكه از قسم سوم نيست، به دليل اين است كه شبيه اين قسم را هم پيامبران سلف و هم امامان خلف انجام داده‌اند؛ ولي بسيار دشوار است كه كسي ادعا كند انبياي سلف و امامان خلف، در اخلاق، همتاي پيامبرند. اگر چنين باشد، ناگزيريم اخلاق نبوي را در رديف معجزاتي قرار دهيم كه هم به نيروي يد اللهي انبيا انجام شده است و هم امامان معصوم.

مدعا اين است كه اخلاق نبوي با وحي نبوي هم وجه مفارقت دارد و هم وجه مشابهت. وجه مفارقت اين است كه وحي نبوي فعل خدا و اخلاق نبوي فعل پيامبر است. وجه مشابهت اين است كه اخلاق نبوي همچون وحي نبوي ويژه مقام خاتميت است و نام‌آوران سلف و خلف عرصه نبوت و امامت به آن مقام نرسيده‌اند و اگر امامان رسيده‌اند، شاگرد اويند، نه مربي او و پيرو اويند، نه رهبر او.

وجه تفاوت و تشابه اخلاق نبوي با ساير معجزات‌

بر همين قياس، اخلاق نبوي با ساير معجزات نيز وجه مفارقت و وجه مشابهت دارد. وجه مفارقت اين است كه معجزه اخلاق نبوي مانند قرآن در توان انبياي سلف و امامان خلف نيست و وجه مشابهت اين است كه به خاطر عدم معاصرت و صحابت و مجالست، بايد با مراجعه به آيات و روايات معتبر و تاريخ مستند، جلوه‌هاي آن را مطالعه و ملاحظه كنيم. ساير معجزات نيز چنين است. بنابراين، ناگزيريم قرآن را معجزه اول نبوي و اخلاق را معجزه دوم و چند هزار معجزه ديگر را يك‌جا به عنوان معجزه سوم مطرح كنيم. ما براي اثبات مدعاي خود، ادله و شواهدي داريم كه در معرض داوري اهل نظر قرار مي‌دهيم.‌

چيستي معجزه‌

شيخ طوسي در كتاب تمهيدالاصول مي‌نويسد: 9وي - كه در علو مقامش شكي نيست - چند شرط براي معجزه ذكر مي‌كند:

1- بايد به عنوان اينكه منسوب به خداست، برتر از همه چيز باشد.

2- بايد شكننده روش هميشگي باشد.

3- نمونه‌اي از نوع آن براي آفريدگان انجام ندادني باشد.

4- براي راستگو بودن آورنده آن انجام گيرد.

آيا نمي‌توان با توجه به بيانات وي - كه يكي از اركان كلام اسلامي و شيعي است - اخلاق نبوي را معجزه شناخت، آن هم معجزه‌اي فوق همه معجزات و دون معجزه قرآن؟

جايگاه والاي اخلاق انبياي سلف و امامان‌

منظور نگارنده از اينكه اخلاق را معجزه دوم نبوي قرار مي‌دهد، كوچك كردن مقام و منزلت اخلاقي پيامبران سلف و امامان نيست. آنها مسندنشين اخلاق‌اند و بر نقطه اوج قله اخلاق گام نهاده‌اند، به ويژه ائمه اطهار كه به شهادت روايات، مقامشان دون مقام خاتميت است و اصولا عارفان والامقام به گفته ابن‌سينا، شجاع، جواد، صفاح و نساء احقاد و كينه‌ها و گشاده‌رو و خندان‌اند10 و كودكان را همچون بزرگسالان اكرام مي‌كنند. از آدم گمنام همان‌گونه استقبال مي‌كنند كه از آدم مشهور و نامدار؛ چرا كه به حق مسرور و شادند و خدا را در هر چيزي مي‌نگرند و به نظر آنها همگان درخور رحمت‌اند؛ ولي بسياري به باطل اشتغال ورزيده‌اند.11

امامان، مقتداي عارفان‌اند. اينها همه به خاطر اين است كه ياد عارف تنها به حق مشغول است. پيامبران و امامان معلم عرفان و اسوه اخلاق و ايمان و مجسمه فضيلت و احسان‌اند. در عين اذعان و اعتراف به اين حقيقت، معتقديم كه اخلاق نبوي همچون خورشيد جهان‌تاب بر محاسن و مكارم اخلاقي خاص و عام پرتو افكنده و از آدم ابوالبشر تا خاتم‌الاوصيا همه را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. از ديدگاه عارفان پيامبر خاتم، والد اكبر و آدم ابوالبشر، والد كبير است. در حقيقت، آدم حقيقي روح محمدي است و او بر همه ارواح سيطره دارد و به جز وصف وجوب ذاتي كه مخصوص حق است، همه اوصاف خدايي در او جمع است.12 اگر بخواهيم بشريت را درجه‌بندي كنيم، بايد مقام خاتميت را در درجه اول و ائمه اطهار را در درجه دوم و انبياي سلف را در درجه سوم و عارفان را در درجه چهارم و بقيه را در مراتب بعد قرار دهيم. صدرالمتألهين درباره امام علي(ع) مي‌گويد: 13 اگر او مولاي همه كساني است كه پيامبر خاتم(ص) مولاي آنهاست، بر همگان حتي بر ساير پيامبران، مولويت دارد و چون همه امامان نور واحدند، براي ساير ايشان نيز مولويت بر ديگر پيامبران ثابت است.14

حاجي سبزواري درباره پيامبر خاتم مي‌گويد: 15 به نظر او نبوت ختميه، روحانيت عقل كلي و ولايت علويه، روحانيت نفس كلي است كه تنزل عقلي كلي و افاضت اوست و هر دو يك روح و يك نورند و به اعتبار مختلف‌اند و دومي مظهر وراثت حقيقت محمديه است.16 او در مقام توصيف امام قائم مي‌گويد: 17

امام علي(ع) درباره امامان فرمود: 18 و نيز فرمود: ‌19

اين گونه روايات نشان دهنده برتري ائمه بر همه انسانهاست، به جز پيامبر خاتم و والد اعظم(ص) كه معلم و هادي همگان است. مولوي از زبان آن بزرگوار گويد:‌

گر به ظاهر من ز آدم زاده‌ام

پس به معني جد جد افتاده‌ام‌

ادله و شواهد معجزه دوم بودن اخلاق نبوي

ما شواهد و ادله مدعاي خود را سه دسته كرده‌ايم: قرآني، روايي و تاريخي.

شواهد قرآني ‌

1‌) (ن/4)چنين تعبيري از جانب خداي متعال براي پيامبر اسلام بسيار مهم و پربار است. هرچند پيامبران خدا همه و همه، مظاهر اخلاق پسنديده بوده‌اند، اما اينكه استعلاي آنان بر قله خلق عظيم از سوي خداي متعال مورد تاييد و تصديق قرار گرفته باشد، شاهدي ندارد. خلق عظيم به خودي خود، كمالي بزرگ و جمالي سترگ است، اما با توجه به تعبير لطيف و بليغ قرآني، مي‌توان انسانها را در ارتباط با خلق عظيم، سه قسم كرد: قسم اول خيل عظيم كساني است كه درجه آنها درجه خلق عظيم نيست، بلكه پايين‌ترند. اينان برحسب قرب و بعد از آن مرتبه والا مراتبي دارند كه برخي دور و برخي دورتر و برخي دورترين و برخي متوسط‌ و برخي نزديك و برخي نزديك‌تر و برخي نزديك‌ترين‌اند. قسم دوم آنان‌اند كه همتاي خلق عظيم و در درجه مساوي آن قرار دارند. قطعاً مقامات عاليه عصمت، با تفاوت مراتبي كه دارند، در آن رتبه‌اند، هرچند ممكن است در رتبه مساوي هم مشمول قرب و بعد باشند. قسم سوم مقام والاي خاتميت است كه به تصديق وحي آسماني بر خلق عظيم اشراف و استعلا و برتري يافته است. از آنجا كه خطاب متوجه شخص پيامبر گرامي اسلام است، معلوم مي‌شود كه اين مقام ويژه اوست، به خصوص كه با حرف و حرف تاكيد شده و با كلمه كه مفاد آن، استعلاء و برتري پيامبر اعظم بر است، تثبيت شده است و از آنجا ‌كه واژه خلق با صفت عظيم توصيف شده، معلوم مي‌شود كه هيچ خلقي بالاتر از خلق آن حضرت نيست و اگر چنين باشد، خلق او حقير است نه عظيم و اگر استعلاء ندارد، برتري او بر ديگران ثابت نيست.‌

2‌) (التوبه/ 128) اين آيه مصاديقي براي خلق عظيم پيامبر برشمرده است كه عبارت‌‌اند از:

الف - تحمل مشقت پيروان برايش سخت و دشوار است. در حقيقت مي‌خواهد بگويد آسايش و آرامش آن رهبر بزرگوار و خيرخواه امت در اين است كه امت خود را در آسايش و آرامش بنگرد.

ب - حرص از صفات اخلاقي است كه نه همه جامطلوب و ممدوح و نه همه جا منفور و مذموم است. حرص مال و جاه و مقام مذموم است؛ ولي حرص بندگي خدا و علم و كمال و سعادت و هدايت مردم، ممدوح و مطلوب است. رهبر بزرگ اسلام به شهادت وحي، بر پيروان خودحريص بود. معلوم است كه حرص بر مومنان يعني حرص برسعادت و هدايت ايشان.

ج - رافت و رحمت بر مومنان از ويژگيهاي اخلاقي آن رهبر بزرگوار است. در مورد دو صفت پيش، مخاطب همه امت بود؛ ولي اكنون رافت و رحمت نبوي را به مومنان اختصاص داده است. ظاهراً راغب اصفهاني رافت و رحمت را به يك معني دانسته است. فراهيدي، صاحب‌العين و زمخشري فرقي ميان آنها نگذاشته‌‌اند؛ ولي باتوجه به اينكه اين دو كلمه با هم آمده‌‌اند، بعيد است كه معناي آنها يكي و تكرار باشد. چه بسا منظور از رافت، لطف و محبت آن بزرگوار نسبت به آن دسته از مومناني است كه هيچ‌گونه تخلفي ندارند و رحمت آن بزرگوار، لطف و محبت او نسبت به گنهكاران است. اين دو صفت از صفات خدايي است، چنان كه مي‌فرمايد: (حديد/9). اگر حضرتش گاهي فرمان بسيج جنگي صادر مي‌كند و مومنان را به مشقت مي‌افكند، به معناي عدم لطف و محبت نيست.

3) (انبياء/107) اين رحمت، رحمت مطلقه است. هم از لحاظ زمان و هم از لحاظ مكان و هم از لحاظ مشمولين رحمت، فراگير و گسترده است و حد و مرزي ندارد. اين سوال مطرح است كه آيا منظور از تنها انسانهاي آخرالزمان است؛ يعني از عصر بعثت تا قيام قيامت، يا انسان‌هاي پيش از عصر بعثت را هم شامل مي‌شود. دليل ندارد كه اطلاق يا عموميت را محدود كنيم به انسانهاي بعد از بعثت نبوي. وانگهي همان‌طور كه رحمت نسبت به زمان و مكان و متعلق، اطلاق دارد، به لحاظ كيفيت نيز مطلق است؛ يعني مي‌توان رحمت مطلقه آن پيامبر رحمت را محدود به حدي و مقيد به قيدي كرد و اين، مقتضاي ظهور آيه است. اگر وجودش وجودي بيكران درحوزه امكان است، كمالات وجودي او هم بيكران است؛ چرا كه كمالات وجودي مساوق وجود و به لحاظ مصداقي عين وجود است.20

محيي‌الدين عربي در مقام صلوات بر حضرتش گفته است: 21 آري، او مدد دهنده همتها و واسطه است ميان اهل عالم و رب‌الارباب. پس او رحمت است براي همه عالميان از اول تا آخر زمان، درست است كه او رحمت عام و فراگير است؛ ولي هر كسي به اندازه درخواست و استعدادش از رحمت بيكران او بهره مي‌گيرد. نصيب گنهكاران از رحمت او مغفرت و نصيب مطيعان رضا و لقاي ملك منان و نصيب عارفان لذت معارف يقيني و ذوق ايقان و نصيب انبيا و اوليا كه كامل و مكمل ا‌ند و رهنماي مناهج دين و واقفان مراصد يقين‌اند، تجليات ذاتي و آثار لمعات اسمائي و صفاتي.22 كفار و مشركين هم درحد استعداد و طلب خود از اين رحمت بيكران بي‌بهره نيستند.

هر كس به قدر همت دارد از او نصيبي‌

عشاق و شوق جانان زهاد و گفت و گويش‌

كي وصل او توانم در يافتن وليكن‌

آن به كه بگذرانم عمري به جست و جويش‌

رويي به غير رويش امروز اگر ببينم‌

فردا روي خجلت چون بنگرم به رويش‌

خوارزمي مي‌گويد: از آيه استفاده مي‌شود كه هم آنهايي كه راه ايمان طي مي‌كنند از رحمتش مدد مي‌گيرند و هم كفار. اگر رحمت او نباشد، كفار هم در كفر خود به مطلوب خود نمي‌رسند. يكي از رحمت او به نيكي مي‌گرايد و ديگري به بدي.‌

باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست‌

در باغ لاله رويد و در شوره‌زار خس‌

3) (احزاب/56). در اين آيه گفته شده است كه و ملائكه‌اش بر پيامبر صلوات مي‌فرستند و گفته نشده است يا ؛ چرا كه اسم اعظم است و فرشتگان مظاهر اسمائي مي‌باشند كه به منزله پرده‌داران و دربانان آن‌اند و لذا آنها هم از مخدوم خود تبعيت مي‌كنند و صلوات مي‌فرستند. صلوات خدا، رحمت و صلوات فرشتگان، استغفار و صلوات مومنان، پاداشي است به لحاظ اينكه او واسطه وجود و فيض همگان است؛ اما سلام او تجلي اسم سلام است كه موجب تنزه از هر نقصي است و سلام مومنين يا قولي است يا فعلي؛ سلام قولي دعا و سلام فعلي اطاعت و انقياد است، چنان كه قرآن مي‌گويد: (نساء/68)‌

عارفان معتقدند كه: آنها به حق معتقدند كه وجود او واسطه حدوث و بقاي همه موجودات است.

پس او كمال رحمت بر همه كائنات است. ادامه رحمت تكويني او، رحمت تشريعي اوست. اگر او نبود، نه خلقتي بود و نه شريعتي، نه نبوتي بود و نه امامتي، نه اخلاقي بود و نه فقه و حقوقي. اگر كتابش معجزي است فوق همه معجزات و آيات و سور وحيش مهيمن است بر همه كتب آسماني و آيات الهي .(مائده/52) اخلاقش نيز معجزي است دون قرآن و فوق همه معجزات و كرامات و همين بود كه براي مردم جاذبه داشت و آنها را به سوي شمع وجود او جذب مي‌كرد و پروانه‌وار بر گردش مي‌چرخيدند و عاشقانه به رسالتش شهادت مي‌دادند. قرآن كريم در اين‌باره مي‌گويد: (آل‌عمران/159) آنگاه قرآن كريم برنامه مكارم اخلاقي را براي آنكه بايد بر خلق عظيم استعلا داشته باشد - و دارد - به نمايش گذاشته، مي‌گويد: ‌

چه زيباست مفاهيم عفو، استغفار، مشاوره و توكل كه او بايد به عنوان اسوه و الگوي همه پويندگان راه اخلاق قدسي و ملكوتي به معرض نمايش گذارد، تا دلها و جان‌هاي انسان‌هاي حاضر و غايب را تسخير كند و آنها را به پيروي خاضعانه و اطاعت خاشعانه و تسليم و سرسپردگي عاشقانه وادار كند. بي‌جهت نيست كه هرگاه كسي مسلمان مي‌شد، مشركان و كافران نمي‌گفتند مسلمان شده است، بلكه مي‌گفتند شيفته شده است. آري، آنها شيفتگان اخلاق پيامبر اعظم بودند.

شواهد روايي‌

او خود غايت و هدف بعثت خود را تتميم و تكميل مكارم اخلاق معرفي كرد. در حقيقت، او كار همه انبيا را تكميل كرد. او اعلام كرد كه خداوند، دوستدار مكارم اخلاق و دشمن اخلاق زشت و ناپسند است و به همين جهت امت خود را ترغيب كرد كه در راه مكارم اخلاق گام نهند و با مجاهدت و رياضت، از اخلاق زشت دور و به اخلاق قدسي نزديك شوند.

اصولا در روايات آمده است كه خداوند پيامبران را به مكارم اخلاق مخصوص ساخته است. فرق است ميان محاسن اخلاق و مكارم اخلاق. دومي برخاسته از بزرگواري و كرامت نفس است؛ ولي اولي ممكن است ظاهري و تصنعي باشد. اولي با اخلاق سكولار سازگار است و دومي نه. امام صادق(ع) درباره حسن خلق فرمود: عبارت است از نرمخويي و خوش‌گويي و گشاده‌رويي.23 اينها مي‌تواند ظاهري باشد و مي‌تواند برخاسته از بزرگواري و كرامت‌نفس باشد. به همين جهت است كه بايد از محاسن اخلاق به مكارم اخلاق رسيد.‌

شيخ عباس قمي با استفاده از احاديث و اخبار فريقين، درباره ويژگيهاي اخلاقي آن پيامبر والامقام به بحث پرداخته است. عناصر مهمي از مكارم اخلاق نبوي كه مورد توجه او واقع شده است، عبارتند از: حلم، عفو با وجود داشتن قدرت، صبر بر مكروهات، جود و كرم و سخاوت، شفقت و رافت و رحمت، وفاي به عهد، صله ارحام، تواضع، عدالت، امانت‌داري، شجاعت و دلاوري، حيا، سعه صدر، ادب، حسن معاشرت، عفت، راستگويي، وقار، سكوت، مروت، حسن هديه، فصاحت و بلاغت، نظافت، خوشبويي، اجتناب از پليديهاي ظاهري، زهد، ترس از خدا، طاعت، شدت عبادت و... بحث درباره يكايك عناصر فوق، فرصتي بيشتر مي‌طلبد كه در حال حاضر فراهم نيست.

در اينجا از كلام نيكو انتظام امام علي(ع) هم بهره مي‌گيريم كه خود را شاگرد اخلاق نبوي معرفي كرده، مي‌گويد:
همه روزه برايم پرچمي از اخلاق خود برمي‌افراشت و مرا به پيروي آن فرمان مي‌داد.> و نيز فرمود: ‌حكيم نظامي مي‌گويد:

شمه نه مسند و هفت اختران‌

ختم رسل خاتم پيغمبران‌

احمد مرسل كه خود خاك اوست‌

هر دو جهان بسته فتراك اوست‌

امي گويا به زبان فصيح‌

از الف آدم و ميم مسيح‌

همچو الف راست به عهد و وفا

اول و آخر شده بر انبيا

بود در اين گنبد فيروزه خشت‌

تازه ترنجي ز سراي بهشت‌

رسم ترنج است در اين روزگار

پيش دهد ميوه پس آرد بهار

او خود همواره از خدا مي‌خواست كه خلقش را نيكو دارد و مي‌گفت: اللهم جنبني منكرات الاخلاق: خدايا مرا از اخلاق ناپسند به دور بدار.> بدون شك خداوند دعايش را مستجاب كرد و در پرتو نور وحي، او را به نيكوترين اخلاق بياراست و خود در آيات قرآني، خلق عظيم او را ستود و آراستگي او به مكارم اخلاق و پيراستگي‌اش را از عيوب اخلاقي تصديق كرد.

اخلاق نيكو تجلي اوصاف جميل خداي متعال است. انسان كامل كسي است كه مظهر اوصاف جمال و جلال خداي متعال باشد. آنكه به طور كامل، منزه از خلقيات ناپسند و آراسته به خلقيات پسنديده است، مظهر تام صفات جلال و جمال حق است. امام علي(ع) در وصيت به فرزند گرامي‌اش حضرت مجتبي(ع) تصريح كرده است كه امر به معروف و نهي از منكر دو خلق پسنديده از اخلاق خدايي است. آنكه به تعبير عرفا همه اوصاف خدايي را - به جز وجوب ذاتي - داراست، اخلاقش معجزه و در صدر همه معجزات به جز قرآن كريم است.‌

شواهد تاريخي‌

بحث درباره شواهد تاريخي فرصتي كافي و وافي مي‌طلبد. در اينجا به ذكر يك نمونه تاريخي اكتفا مي‌كنيم: با اينكه مردم مكه نبي اكرم را بسيار آزرده بودند، پس از آن فتح تاريخي كه بدون خونريزي تحقق يافت، به آنها فرمود: گفتند: فرمود: ‌

او با اينكه عده‌اي را - از قبيل عكرمه`‌بن ابوجهل، صفوان‌بن اميه و هبار بن اسود كه دختر پيامبر را ترسانيد و موجب سقط جنين شد - مهدورالدم اعلام كرده بود، آنها را پس از فتح مكه عفو كرد.‌

پي‌نوشتها:‌

1‌و2. ابن سينا، الاشارات و التنبيهات، ج 3، ص 371 و 397 - 398‌

3‌. علامه حلي، كشف‌المراد، تصحيح حسن‌زاده آملي، ص 475‌.

4.‌ بهشتي، احمد، ، مقالات و بررسيها، دفتر 76 ،پاييز و زمستان 83، ص180‌ .

5. قمي، شيخ عباس، منتهي‌الامال، ج 1، ص 20-38.‌

6. صادقي، هادي، درآمدي بر كلام جديد، ص 256-260.‌

7. برك، ادموند، اخبار فلسفه، سال اول، شماره 4، تير ماه 86، ص 15.‌

8. قمي، شيخ عباس، سفينه البحار و مدينه الحكم و الآثار، ج1، ص 411.

9. شيخ طوسي، تمهيدالاصول، شرح بخش نظري رساله‌العلم والعمل سيدمرتضي، ترجمه عبدالحسين مشكاهالديني، ص 690‌.

11 و .10 طوسي، خواجه نصيرالدين، شرح‌الاشارات، ج 3، ص 393 و 391.‌

12. ابن‌العربي، محي‌الدين، فصوص‌الحكم با شرح قيصري، ص 96 و 85.

13. صدرالمتالهين، اسفارالاربعه، ج1، ص7.

14.كليني، محمدبن يعقوب، الكافي، ج1، ص 194 - 196.

15، 16 و .17 سبزواري، حاج ملاهادي، اسرارالحكم، با حواشي شعراني، ص 40 و 466 و454‌ .

18‌. كليني، محمدبن يعقوب، ج1، ص 204

19. ابن ابي‌الحديد، ج7، ص 76 - 84

20‌- صدرالمتالهين، الشواهد الربوبيه، تصحيح آشتياني، ص 7.

21و22- خوارزمي، تاج‌الدين حسين‌بن حسن، شرح فصوص الحكم، ج 1، ص 42 و 41.

23. قمي، شيخ‌عباس، سفينه البحار و مدينه الحكم والآثار، ج1، ص411 و 410.





شنبه|ا|10|ا|اسفند|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 203]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن