تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834792578
رسانه و فيسبوك ابزار لابي يهود براي ويراني جامعه آمريكا و شستشوي مغزي مردم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: رسانه و فيسبوك ابزار لابي يهود براي ويراني جامعه آمريكا و شستشوي مغزي مردم
خبرگزاري فارس: مردم آمريكا قرباني سياستهاي پشت پردهاي هستند كه قدرتشان را در بخش رسانهاي اين كشور نشان ميدهند؛ بيشتر برنامههاي تلويزيوني و اينترنتي آمريكا هدفي مشترك را دنبال ميكنند و آن هم چيزي جز ايجاد رعب و وحشت، اميدواري، انحراف از مشكلات اصلي، آشفتگي و حرص و آز در بين مردم اين كشور نيست.
به گزارش فارس، پايگاه تحليلي آمريكايي « وترنز تودي»، در مقالهاي به قلم «مايك استاتيز»، مينويسد: ديگر زمان آن رسيده است كه مردم آمريكا به خاطر منافع شخصي و جمعي خود در مقابل مافياي يهودي بايستند. وي با اشاره به استفاده اين قدرت از ابزار رسانهاي براي شستشوي مغزي آمريكاييها، به خصوص نسل جوان، خاطر نشان كرد كه بيشتر برنامههاي تلويزيوني و اينترنتي آمريكا هدفي مشترك را دنبال ميكنند و آن هم چيزي نيست جز ايجاد رعب و وحشت، اميدواري، انحراف از مشكلات اصلي، آشفتگي و حرص و آز در بين مردم اين كشور.
* خودشيفتگان در پي راهي براي ارضاي نيازشان به توجه هستند
آشفته بازار رسانههاي جمعي از خيلي جهات شبيه برنامههاي نه چندان جذاب تلويزيوني است؛ برنامههايي كه زندگي افرادي خودشيفته و مبتلا به اختلالهاي رواني را به تصوير ميكشد، افرادي كه در به در به دنبال توجه ميگردند. آنها اجازه ميدهند كه دوربين تلويزيون به زندگي خصوصيشان پاي بگذارد، تنها به اين اميد كه شايد شهرتي كسب كنند.
* اما شايد كنايهآميزترين جنبه اين برنامهها: بيشترشان از روي متن اجرا ميشوند
فرقي ندارد كه «شبكه آموزش» را تماشا كنيد يا «شبكه تاريخ» و «شبكه زندگينامه»، چرا كه همه جا با برنامههايي روبرو خواهيد شد كه تنها وقت شما را تلف ميكنند؛ يا دارند مشكلات افرادي را نشان ميدهند كه دچار بيماري چاقي هستند و ميخواهند لاغر شوند، يا در صدد رفع مشكلات رفتاري و يا هزاران معضل ديگرشان هستند. در برنامههاي ديگرشان هم چند كمعقل و بياعتقاد را جلوي دوربين به جان هم مياندازند.
* انحراف و فساد در لباس تجملگرايي
بيشتر اين برنامهها تنها با هدف ترويج انحراف و فساد در جامعه ساخته ميشوند. راهشان هم پرزرق و برق نشان دادن اسباب غرور، آز، بيقيدي و وحشيگري انسانهاست، كاري كه تنها «هاليووديهاي» همجنسباز، معتاد و انسانهاي مجنون ديگر ميتوانند انجام دهند.
* برخي مربيان سلامت تلويزيون خود به مشاور نياز دارند
هاليوود به خاطر آن دسته از مخاطبان غيرعادي خود كه به دنبال درمان مجاني بيماريشان هستند به عرصه سلامت رواني هم پاي گذاشته است و برنامههايي را به نمايش ميگذارد كه در آنها يك عده مربي سلامت و نيروهاي قلابي را كه خودشان بيشتر به مربي سلامت نياز دارند، به چهرههاي تلويزيوني تبديل ميكند.
* «اپرا وينفري» كه رسانهها او را «ملكه كلام» ميدانند، باعث مطرح شدن نام بسياري از اين چهرههاي قلابي است
خيلي از اين تبهكاران تنها با يك باز ظاهر شدن در برنامه «اپرا وينفري» ره صد ساله براي دستيابي به شهرت را يك شبه طي ميكردند. آنها در ادامه راهشان دهها كتاب بيفايده هم نوشتهاند كه توصيههاي اقتصادي وحشتناكي براي خواننده خود دارند. جنسي كه آنها به مردم ميفروشند حرص و آز است ولي در لباس دست نيافتنيهايي چون پول، عشق و خوشبختي. حتي برخي از آنها براي خود برنامه تلويزيوني ترتيب دادهاند و مطالب بهدردنخوري را تحويل مردم ميدهند كه از كسي جز عناصر «هاليوود» انتظار نميرود.
* سادهلوحاني كه با طناب اين شيادان به چاه مرگ شتافتند
ميليونها سادهلوح هم هستند كه گول اين شيادان را خوردهاند و صدها ميليون دلار به جيب آنها ريختهاند. حداقل هر كدام اين افرادي كه با برنامه «اپرا» براي خود اسم و رسمي بدست آوردهاند، مسئول مرگ چند تني هستند كه با توصيههاي آنها كارشان به مرگ كشيده شده است. چند سال پيش، «جيمز آرتور ري» كه خود را «جنگجوي روحاني» ميخواند، پس از شهرتي كه به دنبال شركت در برنامه «اپرا» در بين اصحاب رسانه كسب كرد، در نقطهاي نزديك شهر «سدونا» واقع در ايالت «آريزونا» يك مركز تشكيل داد. وي در يكي از برنامههاي خود، شركتكنندگان را وادار كرد كه براي رسيدن به «آمادگي ذهني» به مدت دو ساعت در يك «سوناي سنتي» بنشينند. نتيجه كاري «ري» اين بود: دو تن از اين افراد جان سپردند و چندين نفر ديگر هم راهي بيمارستان شدند. اگر به وبگاه «ري» سري بزنيد خودتان ميبينيد كه رسانهها تا چه اندازه باعث ترويج فعاليتهايش شدهاند.
* اپرا هيچگاه اظهار پشيماني نكرد
اگرچه «اپرا» طي تمام اين سالها باعث شروع و ترويج فعاليتهاي چنين شياداني شده است، هيچگاه مسئوليت زيانهايي را كه اين افراد به مردم زدهاند بر عهده نگرفته است. علاوه بر اين، حتي تا كنون هيچگونه انتقادي جدي هم از وي نشده است كه در ساختن برنامه از اين افراد با دقت عمل نكرده است. در عوض همواره او را به عنوان كسي كه خدماتي شايان به جامعه خود عرضه كرده است، ستايش كردهاند.
* دشمني اپرا با مردم آمريكا رودرروست
«اپرا» بيشتر از اين كه به جامعه خدمت كرده باشد، فاجعهاي عظيم براي مردم به ارمغان آورده است. به ياد داشته باشيد كه درآمد «اپرا» از طريق تبليغات و توافقنامهها تأمين ميشود؛ بدين معنا كه وي متعلق به بخش اداري آمريكاست و براي دشمن مردم اين كشور كار ميكند.
* اهداف برنامههاي تلويزيوني در عمل تغيير ميكند
فرقي ندارد كه برنامه مبتلايان به چاقي عاشق لاغر شدن را ميبينيد يا زنان جذاب ولي كمخردي را كه حاضرند جلوي چشم ميليونها بيننده شخصيت خود را ناديده بگيرند؛ همه اين برنامهها بر روي يك مسئله تمركز يافتهاند: جنبههاي تيره و منفي شركتكنندگان در برنامه. به نظر من آنها در پي يافتن راهي هستند كه از طريق آن بيننده در مورد زندگي شخصي خود احساس بهتري بدست آورد، اما به نظر ميآيد كه نتيجه كاملا عكس اين بوده است. در بسياري از موارد، اين گردنكلفتان، هرزهها و طبقه وازده جامعه، ستاره تلقي ميشوند.
* پيام همه شبكههاي تلويزيوني آمريكا مشترك است
بيشتر بخش جدي برنامههاي تلويزيوني را براي شستشوي ذهن سياسي و اجتماعي-اقتصادي افراد جامعه نگه ميدارند. در آمريكا به اين بخش «اخبار» ميگويند. مهم نيست كه چه شبكهاي را براي تماشاي خبر انتخاب كنيد. همه آنها يك پيام را به مخاطب ميرسانند؛ همان پيامي كه از رسانههاي تحت كنترل شديد و دستكاري شده جهان اولي انتظار ميرود. با كمال تعجب بايد بگوييم كه انتقال خبر در آمريكا براي ترويج موارد زير به كار ميرود:
رعب و وحشت: براي ترساندن مردم از تهديد تروريستها به دروغ و فريب چنگ ميزند؛ اين مسئله باعث ميشود كه ماشين جنگ آمريكا به كار خود ادامه دهد و آقايان ميلياردها دلار از ماليات دهندگان بچاپند تا ارتش و صنعت را تأمين مالي كنند.
اميدواري: بدين منظور كه مردم به خاطر اوضاع بد اقتصادي احساس بدي نداشته باشند. اين اقدامات نشاطبخش براي اين است كه اعتماد مشتريان جلب شود و در نتيجه مردم جامعه نسبت به اقتصاد و آينده خود اميدوار بمانند. با اين كار آنها تشويق ميشوند كه پول بيشتر خرج كنند و با اين كار اوضاع اقتصادي هم رونق مييابد.
آشفتگي: براي اين كه آنها بدون در دست داشتن رسانههاي جمعي نميدانند اوضاع اطرافشان در چه حال است. رسانه مانند يك تكيهگاه ذهني است، با اين حساب رسانه مطمئن است كه ميتواند از طريق تبليغات درآمد خود را تأمين و مخاطبان خود را حفظ كند؛ مخاطباني كه كماكان ميشود به آنها دروغ گفت.
انحراف از موضوع اصلي: بدين منظور كه مردم مشكلات اصلي خود را فراموش كنند. مخاطباني كه آنتنشان را برنامههاي ورزشي و اخبار ستارههاي «هاليوود» اشغال كرده است، به جاي اين كه به فكر اوضاع جاري اقتصادي باشند، تمام حواسشان پرت «ليبرون جيمز» و «بريتني اسپيرز» است، چون اگر واقعيتهاي اقتصاد، نظام بهداشت و سلامت و فعاليتهاي سياسي آمريكا را دريابند، خيلي پيشتر از اينها دولتشان را مورد حمله قرار ميدهند.
حرص و آز: براي اين كه مشتريان را به خريد اجناسي وادار كنند كه نياز يا توانايي خريدشان را ندارند. اين ديدگاه تنها به دست حاميان مالي رسانهها عملي نميشود، بلكه تبليغات آموزشي «پوكر» و برنامه بورس اوراق بهاداري هم كه توسط اين شبكهها و ايستگاههاي شبيهشان به آنتن فرستاده ميشود هم در اين قضيه نقش دارند.
* بيداري مردم تنها تا جايي كه به منافع دولت لطمه نزند
در كل ميتوان گفت كه هدف رسانه بيدار كردن افكار آمريكاييهاست البته تا آنجا كه دولت به راحتي قادر به كنترل آنها باشد. هدف ديگر رسانه آن است كه با تقويت وضعيت مصرفگرايي، «طرح پونزي» (يا همان طرح شبه هرمي كه وعده سودي كلان را در مدتي كوتاه ميدهد) در اقتصاد را كماكان ادامه دهد. با اين كار دولت ميتواند راحت و بدون هيچ گونه درگيري، آزاديها و اختياراتي را كه زماني مردم اين كشور از آن بهره ميبردند، سلب كند و همه را در اختيار بخش اداري آمريكا، «والاستريت» و نظام بانكي قرار دهد.
* جنايات رسانهاي اهداف سياسي دارد
سردمداران جنايات رسانهاي تا كنون صدها پيام ديگر به مردم فرستادهاند تا بتوانند مافياي يهودي را ترويج كنند. ازدواجهاي بين نژادي، چند فرهنگي، زندگي همجنسبازان، حرص و آز، فساد و بيبندوباري براي آن به ميان آمده است كه حواس مخاطبين را به سوي خود بكشاند، آنها را خاموش كند، روح انسان را از مسير اصلياش منحرف كند و فرديتگرايي را از بين ببرد.
* پيام بازرگاني در برابر ميليونها دلار پول
پيامهاي بازرگاني نقشي بسيار مهم در عالم رسانه ايفا ميكنند، چرا كه بخش زيادي از درآمد رسانهها از طريق تبليغات تأمين ميشود. ادارات دولتي هزاران دلار به دفترهاي تبليغاتي و مراكز روابط عمومي ارسال ميكردند تا در مقابل آنها هم پيامهاي بازرگاني بسازند؛ پيامهايي كه از نظر احساسي و رواني مخاطب را به انجام كاري تطميع كند. تلاش بيشتر اين تبليغات اين بوده است كه خواننده را متقاعد كند كه دچار افسردگي يا ساير اختلالات و بيماريهاي رواني است و در مقابل به آنها داروهاي معمولي و يا مكملهاي غذايي پيشنهاد ميكنند.
* استفاده دائم از وسايل ارتباط جمعي «چندكاره» بودن فرد را نشان نميدهد
بسياري از ديوانگان صفحه تلويزيون و نخالههاي جامعه وقتي هم كه پاي تلويزيون نيستند، سر از وبگاههاي رسانه جمعي در ميآورند. اكثر اوقات هم هر دوي اين كارها را با هم انجام ميدهند؛ يعني وقتي دارند به هم پيام ميفرستند، يا پيامك ميزنند، يا با گوشي هوشمند خود با كسي صحبت ميكنند. درست است كه اين افراد همواره به توانايي «چندكار» بودنشان افتخار ميكنند، اما اگر چند دقيقه از آنها بپرسيد كه به چه كسي پيام ميدادند، يادشان نميآيد. خيلي از اين افراد بنده وسيله الكترونيك خود شدهاند. اين همان چيزي است كه كل ساختار اقتصادي – سياسي جامعه ميخواهد.
* خيلي از آمريكاييها دارند تبديل ميشوند به معتادان تلويزيون
مطالب وبگاههاي روابط اجتماعي درست مثل رسانههاي آنتني و چاپي زايد و بدردنخور مينمايد. امروزه وقتي صحبت از روابط اجتماعي به ميان ميآيد، معمولا همه ذهنها به سوي بزرگترين پايگاه اينترنتي در حوزه روابط اجتماعي كشيده ميشود: «فيسبوك»
* رسانه يا دوست الكترونيك؟
تمايل به داشتن روابط اجتماعي ريشه در منافع بينظير مكالمه و دسترسي به انسانهاي ديگر در عالم ديجيتال دارد. كاربران ميتوانند عكس، فيلم، گفتگوها را به اشتراك بگذارند، پيوندهاي مقالهاي و نظر خود را براي هم ارسال كنند و نظرات ديگران در مورد خودشان يا مطالب ديگر دريافت كنند و بخوانند. از نظر من رسانه جمعي تبديل شده است به يك دوست الكترونيك، حامي الكترونيك و يك مركز تبليغاتي الكترونيك. برخي كاربران ارتباط جمعي خود را به دوستان نزديك و خانواده محدود ميكنند، ولي هستند افرادي كه دوست دارند با هر كسي كه سليقهاش با آنها يكي است ارتباط برقرار كنند. «فيسبوك» و ساير وبگاههاي اجتماعي ادعا ميكنند كه در برقراري ارتباط نزديك با دوستان و همكاران به مردم كمك خواهند كرد.
* «فيسبوك» فاصلهها را كم ميكند يا زياد؟
واقعيت آن است كه اين رسانهها دقيقا عكس اين كار را انجام ميدهند و مردم را تشويق ميكنند كه به جاي ملاقات رو در رو با يكديگر يا مكالمه تلفني واقعي (كه البته شامل پيامكها نميشود)، به اين راههاي ارتباطي مختصر بسنده كنند. ديگر طرفداران «فيسبوك» بر اين باورند كه اين شبكه راهي است براي پيشرفتشان در زندگي و كار و همچنين به اشتراك گذاشتن تفريحات و افكارشان با مردم دنيا يا با هركسي كه آنها انتخاب كردهاند.
* ارتباط «فيسبوك» با برنامههاي تلويزيوني در چيست؟
براي خيلي از افراد اين طور به نظر ميرسد كه هدف اصلي «فيسبوك» كمك به افرادي است كه در پي برآوردن نيازهاي خود براي جلب توجه هستند؛ البته بايد دانست كه اين نيازها از برنامههاي «گفتگوهاي كوتاه» كه به «ترش تيوي» (برنامههاي تلويزيوني آشغالي) معروف هستند، نشئت ميگيرد.
* استفادههاي مختلف از «فيسبوك»
امكان ديگري كه از طريق «فيسبوك» فراهم شده است، «روابط عاشقانه طولاني و كوتاه» است. خيليهاي ديگر هم پيدا ميشوند كه تنها ميخواهند وقتشان را بگذرانند.
* هدف بازيهاي «فيسبوك» خالي كردن جيب كاربر است
شايد كم مخاطبترين بخش «فيسبوك» بازيهاي (به اعتقاد من) بيفايده رايانهاي است، مگر اين كه نوجوان باشيد. هدف از طراحي اين بازيها صرفا تخريب ذهن افرادي است گنگ و بياراده و براي به چنگ آوردن موجودي كارت اعتباريشان. آنها پول خرج ميكنند تا لباس زيباتري بر قامت «آواتار» شان بپوشانند يا به مرحله بعدي يك بازي پوچ راه يابند. وقتي يك شركت ساخت بازيهاي رايانهاي يك برنامه تفريحي را با ارزش 10 ميليارد دلار ميسازد، بر همگان ثابت ميشود كه كاسهاي زير نيمكاسه است و قصد رسانههاي جمعي فقط سود مالي است.
* رسانه جمعي، مسائل جنسي، دروغ، قتل و تصاوير مستهجن
اين وبگاهها هرچه قدر هم كه جذابيت داشته باشند، باز هم نميتوان از خطرات و مضرات استفاده از آنها چشم پوشيد. در حال حاضر هم در وبگاههايي چون فيسبوك و «ماي اسپيس»، فعاليتهاي غيرقانوني و جنايي زيادي در حال شكلگيري است.
* تصاوير و فيلمهاي غيراخلاقي كاربران «فيسبوك» و «ماي اسپيس» را ميفروشند
پخش گسترده تصاوير مستهجن چيزي نيست كه بتوان به راحتي از كنارش گذشت. حتي بخشي پرطرفدار در شبكه اينترنت يافت ميشود كه به صورت خاص تصاوير و فيلمهاي غيراخلاقي كاربران «فيسبوك» و «ماي اسپيس» را به فروش ميرساند.
* انحرافات اخلاقي در بين كودكان در پي استفاده از «فيسبوك»
حتي در بين اين تصاوير، تصوير انحرافات اخلاقي در بين كودكان هم به چشم ميخورد. در تحقيقي كه در سال 2008 انجام شد، حدود 20 درصد از نوجوانان آمريكايي تصاوير عريان و نيمه عريان خود را به دوستانشان و به كل اعضاي يكي از وبگاهها فرستادهاند. پيامد چنين كاري يا زندان است يا تشكيل پروندهاي از فرد به نام «متجاوز جنسي» بر اساس «قانون مگان».
* الگوي بيشتر كودكان منحرف آمريكايي ستاره پرزرق و برق هاليوود است
اين رفتارهاي ناپسند اجتماعي حاكي از آن است كه مشكلات جديتري هم از ناحيه اين وبگاهها متوجه افراد جامعه است. با اين حال، نميتوان كودكان را به خاطر چنين رفتاري سرزنش كرد، چرا كه ميدانيم و ميبينيم نوجوانان و هرزههايي كه زرق و برق هاليوود كورشان كرده است، چطور ذهن اين كودكان را شستشو ميدهند. وقتي دختري تنها به خاطر پخش عمدي فيلم مستهجنش در فضاي اينترنت به پول و شهرت ميرسد، هيچ جاي تعجبي براي خانوادهها باقي نميماند كه ببينند بچههايشان دست به چنين اعمال ناپسندي ميزنند.
* حواس خانوادهها كجاست؟
از آنجايي كه نگاه خانوادهها به گونه ديگري است، پيامي كه به سيستم اداري آمريكا ميرسد تنها يك چيز است: واقعيتهاي ناپسند در مورد چهرههاي معروف جامعه امري است قابل قبول. در نتيجه بسياري از بزرگترين خردهفروشان حاضرند كه ميليونها دلار بدهند تا از اين افراد هرزه توافقنامه بگيرند. آيا ديگر خانوادهاي مسئوليتپذير پيدا نميشود كه به دنبال ممنوع كردن آن دسته ماركهاي تبليغاتي باشد؛ ماركهايي كه صاحبان شركتشان از چهرههاي مشهور ولي هرزه جامعه توافقنامه گرفتهاند.
آيا واقعا فكر ميكنيد فرزندتان فيلم غيراخلاقي «كيم كارداشيان» را نديده است؟ بهتر است بيدار شويد. در نهايت ميتوان خانواده را مسئول رفتار نابهنجار كودكشان قلمداد كرد، چرا كه به آنها اجازه ميدهند كه خود را در معرض اين برنامههاي بيمصرف تلويزيون قرار دهند. اما به خاطر برنامههاي اغراقآميز و منزجر كنندهاي كه از سوي هاليوود، فرهنگ عامه و ساير وسايل ارتباط جمعي ساخته ميشود و هم از لحاظ اخلاقي و هم از نظر رفتاري مخرب هستند، باز هم بايد خانوادهها را مسئول دانست، چرا كه در مقابل اين همه معضل اجتماعي نتوانستهاند به طور جمعي به پا خيزند و اعتراض كنند. واضح است كه بيشتر والدين وقتشان را كمتر صرف كنترل فرزندشان ميكنند و ترجيح ميدهند كه حواسشان را جمع حساب «فيسبوك» و تلفن هوشمندشان كنند.
* شستشوي مغزي جوانان راحتتر است
كودكان آنچه را كه در تلويزيون ميبينند، تكرار ميكنند، مخصوصا اگر چيزي را كه ميبينند، محبوبشان هم باشد. خطرات استفاده از اينترنت كافي است تا بدين مسئله برسيم كه كار كودكان با اين وبگاههاي ارتباطي را بايد محدود و محدودتر كرد. اما لازم نيست نفس خود را نگه داريد. يكي از مهمترين اهداف رسانههاي جمعي جوانان هستند. شستشوي مغزيشان راحتتر است و پول بيشتري را صرف خريد لباس، موسيقي، ابزار الكترونيك، تغذيه و نوشيدني ميكنند؛ البته پول خودشان كه نه، پول پدر و مادرشان.
* يهوديها فيلمهاي غيراخلاقي ميسازند
در بحث خطرات استفاده كودكان از اينترنت، رسانههاي جمعي و ساير رسانهها، نميتوان مشكل وحشتناكي به نام استفاده بلامانع كودكان از مطالب غيراخلاقي در اينترنت را ناديده گرفت. يك دقيقه به اين قضيه فكر كنيد. اگر فرزندي داريد ميدانيد كه خريد مجلههاي مستهجن از دكه سيگارفروشي براي فرزندتان ممكن نيست، اما آنها ميتوانند در سن 15، 12، 9 يا حتي 7 سالگي هم زنندهترين مسائل غيراخلاقي را در اينترنت مشاهده كنند. به نظر من يكي از نگرانكنندهترين مسائل حال حاضر در جامعه همين است؛ مشكلي كه براي رفعش تا كنون هيچ اقدامي صورت نگرفته است. من فكر ميكنم كه اگر شما فرزندي داريد، مهم نيست سنش چقدر باشد، و اگر مسئله فوق برايتان اهميتي ندارد، اصلا شايستگي و صلاحيت نگهداري درست از فرزندتان را نداريد و ميتوان شما را بيمسئوليت خواند.
* در استفاده از سايت بايد سن كاربر لحاظ شود
در نخستين روزهاي بازگشايي اينترنت، «قانون ارزشهاي ارتباطي» در سال 1996 تمام سايتهاي غيراخلاقي در آمريكا را موظف كرد كه به منظور تعيين سن كاربران، استفاده از كارت اعتباري را اجباري كند.
* لغو قوانين حفاظت كودكان در برابر خطرات اينترنت
يك سال پس از آن، اين قانون حافظتي از دستور كار «اتحاديه آزاديهاي مدني آمريكا» حذف شد. در مدت زمان كوتاهي پس از آن، به منظور حفاظت كودكان از خطرات شبكه اينترنت، «قانون حمايت از كودكان در شبكه اينترنت» در سال 1998 تصويب شد، اما اين قانون هم چندي بعد در سال 2004 توسط اتحاديه مذكور لغو شد.
* مبارزه براي حفظ حقوق مردم البته تا جايي كه حقوق خودش به خطر نيفتد
اين اتحاديه كه سازماني يهودي-محور است، ادعا ميكند كه هدفش نبرد براي حفظ حقوق شهروندان آمريكايي است، اما نكته مهم آن كه اين اتحاديه تنها وقتي از آزادي شهروندان دفاع ميكند كه به نفع يهوديان و در كل مافياي يهودي باشد. در دهههاي گذشته، موفق شد كه علاوه بر مبارزه براي بازپسگيري حقوق همجنسبازان، لغو مراسم مذهبي در مدرسه و بركناري تمام چهرههاي مذهبي از دولت را از آن خود كند.
* قيمت سود فيلمسازان يهودي ويراني جامعه آمريكاست
عجيبتر اين كه دسامبر هر سال يك «شمعداني يهودي» در حياط كاخ سفيد قرار داده ميشود. مشخص است كه هدف اين اتحاديه تقويت سودي است كه از طريق صنعت ساخت فيلمهاي مستهجن به جيبش سرازير ميشود، اما به چه قيمتي؟ به قيمت ويراني جامعه آمريكا. معلوم است كه كارشان را هم خيلي خوب انجام دادهاند. اين اتحاديه درست مانند «اتحاديه ضدافترا» هر روز جامعه آمريكا را به ورطه نابودي نزديكتر ميكند.
* استفاده بچهها از وبگاههاي غيراخلاقي به نفع مافياي يهود است
من فكر ميكنم كه اكنون زمان خوبي براي مردم آمريكا (مخصوصا والدين) است كه به اين دستكاريها در رسانه عمومي و شكستن حريم خصوصي افراد اعتراض كنند. كمترين كاري كه ميتوانند انجام دهند اين است كه دسترسي فرزندشان به اين گونه وبگاهها را ممنوع كنند. اگر به بچهها اجازه استفاده از اين وبگاهها داده شود، همهچيز در دست مافياي يهود خواهد بود.
* قانون مضحك اتحاديه ضد-افترا براي محكوم كردن آمريكاييها
كمك سازمان جاسوسي اسرائيل و گروه نژادپرست «اتحاديه ضدافترا» باعث شده است كه مردم آمريكا در آستانه قرار گرفتن در فهرست جناياتي چون «قلدري در فضاي مجازي» و همچنين «گفتار نژادپرستانه» باشند. همچنين اتحاديه مذكور قانوني مضحك از جرايم نژادپرستانه ترتيب داده است و سعي دارد كه با آن آمريكاييها را مجرم قلمداد كند.
* جرم جرم است
مهم نيست كه طبق قانون در اقدام نژادپرستانه قرباني بودن سفيدپوست ناممكن است. مهم نيست كه اقدام سياه پوستان عليه سفيدپوستان شايعتر از اقدام سفيدپوستان عليه سياه پوستان باشد. جرم جرم است. هيچكس نميتواند ذهن يك مجرم را در حين ارتكاب به جرم بخواند و بفهمد كه آيا اين كار را از روي خشم و تنفر انجام داده است يا خير. در هر صورت استفاده از «خشم نژادپرستانه» براي افزايش ميزان كيفرش خيلي مضحك است، چرا كه جرم جرم است.
ادامه دارد...
انتهاي پيام/100376/ج.ص
چهارشنبه|ا|14|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]
-
گوناگون
پربازدیدترینها