واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - همین که کتاب را بردم و شروع کردم به خواندن، نتوانستم بگذارم زمین...مترجمهای معروف مستقیم درباره کارم نظری نداشتند ولی میگفتند خانم آقای دریابندری از خوانندههای پروپاقرص شماست. به گزارش خبرآنلاین، هفت جلد «هریپاتر» در اینجا در 12 مجلد منتشر شد، مجلدهای مختلف بین 15 تا 22 نوبت چاپ داشتند. هر نوبت چاپ هم 5 هزار جلد تیراژ داشت. یک حساب سرانگشتی میشود فروش بالای یک میلیون جلدی هری پاتر در همین یک دهه گذشته... همشهری جوان با «ویدا اسلامیه» به عنوان پرمخاطبترین مترجم دهه80 گفت و گویی کرده است؛ وی متولد سال 1346 است و لیسانس زبان انگلیسی دارد. برویم سراغ ماجرای ترجمه چیشد که رفتید سراغ هریپاتر؟ به نظرم کار اولتان هم بوده.نه، من قبلش یک کار از آگاتاکریستی ترجمه کرده بودم. اسمش بود «مرگ در ابرها». پس هریپاتر دومین کارتان بوده؟میشود این جوری گفت، چون بعدش من یکسری کار ویرایش انجام دادم روی کارهای دیگران. چندتایی ترجمه کردم که منتشر نشد. ماجرای ترجمه هریپاتر چطوری پیش آمد؟با این ناشر که آشنا شدم، دو سه تا کار به من دادند که من چون قبلاً کتابهایم مانده بود، خیلی حساسیت به خرج میدادم. تا اینکه هری پاتر را به من پیشنهاد دادند. من هم آن موقع اصلاً شناخت نداشتم. بچه کوچک داشتم، اصلاً دور بودم از قضای کار و کتاب و اینها. آن موقع اینترنت هم مثل حالا نبود که آدم راحت دسترسی داشته باشد در هر لحظه. خلاصه پیشنهاد دادند گفتند یک داستان مجموعهای هست که خیلی صدا کرده. آن موقع من هم جوانتر بودم. به من گفتند این کار کودک و نوجوان است. خب، من خیلی دلم میخواست یک کار جدیتر باشد، یک کار فلسفی که تأثیر گذار باشد، این را که پیشنهاد کردند به خودم گفتم حالا اول کارت است عیبی ندارد، قبول کن. یعنی میخواهم بگویم تمایلی هم نداشتم؛ پیش خودم فروتنی کردم. همین که کتاب را بردم و شروع کردم به خواندن، نتوانستم بگذارم زمین. کتاب سومش هم بود که به من داده بودند. دوتای قبلی را داده بودند افراد دیگری... ولی شما که کتاب دوم را هم ترجمه کردهاید.همین، وقتی ترجمهام را تحویل دادم و خواندند، خیلی خوششان آمد. گفتند کتاب اولش که ترجمه شده، شما آن را ویرایش کن، کتاب دوم را هم با مترجم به توافق نرسیده بودند. پرسیدند آن را هم شما ترجمه میکنی، گفتم آره. آن موقع هم سه تا بیشتر نیامده بود که من اول سومی را ترجمه کردم، بعد دومی را بعد منتظر کتاب بعدی شدیم و در روند افتادیم. توی ژانر فانتزی، توصیف و موجودات و فضاهای خیالی با ترجمه بد نامفهوم میشوند. حالا شما خودتان فکر میکنید چقدر به خواننده آن لذت را دادهاید؟فکر میکنم که بوده. میدانید چرا؟ چون آن اتفاقی که برای هری پاتر توی جوامع انگلیسی زبان افتاد، توی ایران هم افتاد. یعنی از همه قشری، پیرمرد، جوان، همه، این کتاب را می خواندند و هیجانزده بودند. ولی هریپاتر یک موج جهانی داشت که به ما هم رسید. فیلمهایش بود. تبلیغات داشت. همین که 18 ترجمه از یک جلدش آمد یعنی این موج بوده. سؤال من این است که شما خودتان چقدر توی ساختن این موج تأثیر داشتید؟ یعنی ارزیابی خودتان از کار خودتان چطور است؟من حالا نمی خواهم بیفتم توی خودخواهی، ولی وقتی ما یه تا کتاب اول را ترجمه کردیم، فکر کنم فقط «هریپاتر و سنگ جادو» یک ترجمه دیگر هم داشت. سر«هری پاتر و جام آتش» یک عده دیگری هم وارد شدند که این رقابت سرکتاب «محفل ققنوس» به اوجش رسید که 18 ناشر وارد شدند، ولی من فکر میکنم کتاب ششم و هفتم میتوانست خیلی پرفروش باشد و موضوعی باشد برای رقابت. مترجمهای معروف نسبت به ترجمههای شما نظری نداشتند؟مستقیم نه، ولی از این و آن میشنیدم مثلا میگفتند خانم آقای دریابندری از خوانندههای پروپاقرص شماست. خوانندهها درباره ترجمه شما چه میگفتند؟خب، خیلیها میآمدند میگفتند اینجاش این طوری است، اینجا را اسلامیه از خودش درآورده ایراد میگرفتند. برای من جالب بود که بچههایی در این سن تا حد نقد ترجمه رفتهاند جلو و من از این موضوع ذوق میکردم؛ چون ما، در زمان نوجوانی خودمان خیلی که توجه میکردیم به اسم نویسنده بود ولی بچهها میدانستند چند نفر ترجمه کردهاند کی چی گفته و کدام بهتر است. خیلی جالب بود. انتقاد درست هم بود؟ یعنی انتقادی که مجبور بشوید توی چاپ بعدی اصلاح کنید؟بود اما ما چون هر اصلاحی می کردیم باید میرفتیم دوباره مجوز میگرفتیم و طول میکشید یک مقدار دستمان بسته بود. خب، یکی از این ایرادها را الان بگوییدیک ایرادی که من قبول دارم اینکه من وقتی سه تا کتاب را ترجمه کردم، تعداد وردهایی که به کار رفته بود خیلی کم بود. من هم گفتم نمیخواهد ترجمه بکنیم. چون لازم نیست که ورد معنی داشته باشد همین که یک چیز بیمعنی بگویی و یک اتفاقی بیفتد جالب است. تا کتاب سوم تعداد وردها چهار، پنج تا بود. ولی کتاب چهارم که رسید یک دفعه دیدیم وای خدایا، یک عالمه ورد است که من اگر همه را بخواهم همان جوری بگذارم شاید مخاطبان گیج بشوند. به نظرم رسید بیایم اینها را ترجمه بکنم. خیلی هم زحمت داشت برایم که یک چیز خوبی دربیاورم. خیلی هم کار کردم، به نظر خودم بد نشد ولی خیلیها دوست نداشتند. یکی از انتقادها همین بود. 201/ 60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1061]