واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: غزالي فيلسوف نيست
![](http://www.khabaronline.ir/images/position1/2009/3/dadbeh.jpg)
كد خبر:4566
زمان انتشار:يكشنبه 11 اسفند 1387 - 14:34:45
Print نسخه چاپي
انديشه - گزارش سخنراني اصغر دادبه در اولين روز همايش علمي امام محمد غزالي
هنگامه مظلومي: همايش علمي امام محمد غزالي شنبه دهم اسفندماه، با حضور اساتيد فلسفه و پژوهشگران مختلف آغاز به كار كرد. در پانل اول اين همايش غلامرضا اعواني، مصطفي محقق داماد، ضياء موحد، شهين اعواني، قاسم كاكايي و فتحالله مجتبايي سخنراني كردند. همچنين پانل دوم اين همايش با سخنراني رضا داوري و سعيد رحيميان آغاز و با بحث غلامحسين ديناني ادامه يافت. آنچه در پي ميآيد گزارشي از سخنراني اصغر دادبه در پانل دوم اين همايش است:
اصغر دادبه به عنوان نهمين سخنران به مقايسه امام محمد غزالي با فخر رازي پرداخت كه همگان اغلب آن دو را به دليل مخالفتشان با فلسفه در يك جبهه قرار ميدهند. دادبه بحث خود را با يك پرسش بنيادين آغاز كرد كه به گفته خودش شايد كمي خارج از عرف به نظر برسد. سؤال اين بود: «به چه كسي به واقع عقل گرا ميگوييم؟»
بديهي است تا زماني كه حكم عقل و شرع بر هم منطبق باشد و تضاد و تناقضي در اين بين رخ ننمايد، انتخابي ميان عقل و شرع مطرح نيست. اما گرايش عقلگرايانه و راسيوناليستي ما آن هنگام محك زده ميشود كه حكم عقل و شرع در تقابل با يكديگر قرار گيرند. آن هنگام است كه طرفدار عقل از طرفدار شرع تميز داده ميشود. عقلگرا كسي است كه در اين جدال جانب عقل را گيرد ليكن غزالي همواره در اين دعوا مانند تمامي متكلمان ديگر، به نفع شرع حكم عقل را پس رانده است.
دادبه يكي از دلايل گرايش افزون غزالي و در كنارش رازي را به شرع، تربيت فكري آن دو از بدو كودكي ميداند. با اين تفاوت كه رازي تا حدي داراي تربيت عقلاني و فلسفي همراه با درد دين بود اما غزالي به هيچ وجه از پيشينه فكري فلسفي بهرهمند نبود و دقيقاً از همينرو است كه اين دو متفكر راهشان از هم جدا ميشود.
بايد توجه داشت كه تا پيش از غزالي هم فلسفه و هم منطق مطرود انديشمندان دوران بودهاند و اندك اندك تازه در عصر غزالي منطق مورد اقبالهايي چند قرار گرفت. چنين است كه غزالي در تهافهالفلاسفه در كنار تاخت و تازش به فلسفه در برابر منطق و رياضي مسامحه ميكند. وي حتي پس از تحول بزرگ زندگيش و تولد گرايشاش به عرفان و تصوف، سه عهد با خود ميبندد كه يكي از آنان دوري جستن از تعصب و مناظره است ولي ميبينيم كه بعدها عليرغم اين عهد باز با گونهاي غيظ، رياضي را نيز به نفع شرع زير سؤال ميبرد. پيشتر كه طبيعيات و الاهيات را رانده بود و اينجا نيز منطق و رياضي را با همان چوب ميراند.
در هر حال اينگونه داوريهاي غزالي كه همه بر حول دغدغه دين شكل گرفتهاند به ما نشان ميدهند كه غزالي يك خردگرا نيست. چرا كه خردگرا پيش از هر چيز بايستي فردي بيطرف باشد كه حكمش از قبل در مواجهه با تناقضها و تضادها روشن است. در صورتي كه غزالي بيشك در هيچ برههاي از زندگياش بيطرفي پيشه نكرده است چنان كه با صراحت اعلام ميكند كه «بر پيشاني تمامي فلاسفه از پيش مهر كفر نقش بسته است».
گرچه فلسفه بر غزالي خواه ناخواه اثرگذار بوده است اما رويكرد وي به فلسفه و عقل رويكردي كلامي است و نه فلسفي. رويكردي جانبدارانه كه تمام احكام و شواهد عقلي را در جهت پيشبرد و اثبات حكم شرعي از پيش موجودش به كار ميگيرد. غزالي شايسته عناويني چون دانشمند، متكلم، اديب و مؤلف است اما فيلسوف نيست چرا كه فيلسوفان خردگرا و اهل تسامح هستند.
در سوي ديگر اما فخر رازي توانمندتر از غزالي در عرصه مناظرهها ظاهر ميشود و تمايز اساسياش را با غزالي به رخ ميكشد و آن اينكه سنگ بناي ذهن رازي نه كلامي بلكه فلسفي است. فخر رازي و غزالي گرچه هر دو به هواي رسالت دفاع از دين زيستهاند اما نميتوان بنيان فكري به مراتب فلسفيتر فخر رازي را نسبت به محمد غزالي ناديده گرفت.
كد خبر:4566
تاريخ درج خبر:يكشنبه 11 اسفند 1387 - 14:34:45
Print نسخه چاپي
يکشنبه|ا|11|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]