واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: بومي سازي علوم انساني؛ از تئوري تا عمل نهال انديشه ما
ليلا نعمتي *
اشاره:
از جمله نيازهاي اساسي در حيطه علم آموزي و فرهنگ پروري اجتماع كنوني ايران، تحقق همه جانبه امر خطير «بومي سازي علوم انساني» است.
علي رغم آنكه بومي سازي علوم انساني به عنوان يكي از دغدغه هاي اصلي علمي در چند سال اخير مطرح گشته است، اما متأسفانه اين امر به طور كامل مورد توجه قرار نگرفته است. عدم توجه به الزام و ضرورت رويكرد بومي سازي علوم انساني، عدم تبيين اهداف اين فرايند، اقدامات موقتي و موردي و بويژه شناخت ناكافي و كارآمد از فرايند بومي سازي علوم انساني از جمله چالش هايي است كه تحقق كامل اين فرايند را با موانع جدي روبه رو ساخته است.
بي ترديد اهميت و تأثير شگرف علوم انساني در بهبود اوضاع عمومي اجتماع، شكوفايي و پيشرفت سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه بر كسي پوشيده نيست. تحول و توسعه هر اجتماعي از لحاظ زيرساخت هاي فرهنگي و كاركردهاي سياسي و پرورش فرهنگ و تفكر در گرو پيشرفت علوم انساني ميباشد. در واقع علوم انساني به مثابه زيربنا و اصول نظري علوم و
دانش هاي ديگر است كه ميتواند زمينه هاي رشد و بهبود و توسعه علوم تجربي، فني و طبيعي را فراهم سازد. بدين ترتيب توجه به كاراييها و بومي سازي علوم انساني، باعث رشد و بهبود عرصه هاي علمي جامعه و غني سازي فرهنگ اجتماع خواهد شد.
در تعريفي اجمالي از علوم انساني مي توان اذعان داشت، علوم انساني مشتمل بر تمامي دانش هايي است كه با موضوعي تحت عنوان «انسان» از آن حيث كه انسان است، سر و كار داشته و روابط انسان را با خود، انسان هاي ديگر و جهان پيرامونش مورد بررسي و مطالعه قرار مي دهد. لذا علوم انساني با
زيرشاخه هايي چون حقوق، فلسفه، دانش سياسي، اقتصاد، ادبيات، علوم تربيتي و مديريتي، دانش بانكداري و... در مقابل علوم زيستي و طبيعي كه به بررسي بُعد بي روح طبيعت مي پردازد، قرار ميگيرد.
مبنا و ضرورت بومي سازي علوم انساني
مبناي عمده و اساسي فرايند بومي سازي علوم انساني، پذيرش تفاوت هاي عقيدتي و فكري در جوامع مختلف است. تفاوت در تعريف ماهيت انسان، نخستين سنگ بناي افتراق در علوم مي باشد. در تفكر غربي، انسان صرفاً به عنوان موجودي كه در چارچوب زندگي مادي و دنيوي محصور است، نگريسته مي شود. از اين رو در اين رويكرد انسان به عنوان يك موجود تك ساختي و تك بُعدي ترسيم ميگردد كه تمامي مسيرها به زندگاني موقتي و محدود وي در اين جهان ختم شده و بازتاب دانش و علوم به شناخت اين بُعد زندگي و ارائه را هكارهاي كاميابي در آن محدود مي گردد.
اما در ديدگاه و نگرش اسلامي و ايراني، انسان موجودي چند بُعدي تلقي مي گردد كه ميبايست ضمن شناخت ابعاد مختلف زندگي و حيات او به ارائه راهكارهايي در تفوق همه جانبه و سرافرازي و سعادت حقيقي وي گام برداشت. لذا اين تفاوت در شناخت ماهيت انسان به عنوان سرآغاز افتراق و تفاوت در انسان شناسي و هستي شناسي به عرصه هايي كاملاً متفرعن و جداگانه منتهي خواهد گشت، عرصه هايي كه هر كدام مسيرهاي مختلفي را در پيش چشم وي مي گشايد.
آنچه كه ضرورت رويكرد بومي سازي علوم انساني را ملموس تر و مشهودتر مي نمايد، نه تنها تفاوت ايدئولوژيكي و جهان بيني است، بلكه شيوع و گسترش حس كم رغبتي به علوم بومي و افراط در پذيرش بدون سنجه و محك دانش هاي غيرملي است. در اين بين ما با داشتن منابع و ذخاير بسيار غني و تخصصي در حوزه علوم انساني كه در نتيجه تلاش انديشمندان بومي و ملي به منصه ظهور رسيده اند و نيز با استمداد از مفاهيم ژرف شريعت اسلام در زمينه استقلال علومي با هيچ چالش جدي و مهمي روبه رو نيستيم.
اما متأسفانه بزرگ ترين چالش در اين راستا عدم شناخت كافي از علوم ملي- مذهبي و عدم اتكاي لازم به اين ذخاير علمي است. اعتماد مفرط علمي و دل سپردگي كامل به علوم و انديشه هاي غربي از اساسي ترين آفت ها و سموم تهديد كننده در شكوفايي علوم بومي است.
متأسفانه در عرصه اجتماع كنوني، علوم انساني رايج در محافل علمي و دانشگاهي، سيل عظيمي از نظريه ها و مباحث انديشمندان غربي را در پيش روي علم آموزان ميگشايد. مزين گشتن يك فرضيه يا نظريه با نام يك متفكر ولو گمنام غربي موجب تحسين و جلب اطمينان علمي ما به اين مباحث ميگردد. مباحثي كه در اغلب موارد نه تنها با مباني فكري و عقيدتي ما قرابت و همخواني ندارد، بلكه در موارد بسياري نيز با آن ناسازگار و ناهمگون است.
بيترديد اقتباس و بهره برداري از هر دانش مفيدي از هر مليت و هر نژادي، عملي قبيح تلقي نمي گردد، اما نسخه برداري كامل از اين علوم بدون توجه به درستي يا نادرستي مباني آن يا همخواني داشتن با تفكر ايراني- اسلامي، آن هم به عنوان يك رسم ديرينه و عادت هميشگي، زيبنده ملتي كه خود داراي مفاهيم بسيار ارزشمند و عالي در حيطه فن و دانش است، نمي باشد.
در واقع «دانش و علم وارداتي» مخرب ترين
تحفه اي است كه از سوي غرب بر روي كشورهاي شرقي عرضه ميگردد. در بسياري از اين موارد اين علم وارداتي ريشه در دانش ملي و تلاش انديشمندان شرقي دارد كه پس از تغيير ماهيت و ساختار و مزين گشتن با مباني منحط فكري و انديشه غربي دوباره به كشورهاي شرقي ارائه ميشود. لذا ميبايست از ريشه دار گشتن چنين جريان علمي كه امروزه به يك رويكرد سياسي مبدل گشته است، ممانعت نموده و با آن به مقابله برخاست.
تبيين بومي سازي علوم انساني
رويكرد بومي سازي علوم انساني در درجه نخست نياز به شناخت دقيق اين مفهوم دارد. تبيين ضرورت و اهداف بومي سازي علوم انساني و درنهايت ارائه
ساز و كارها و سياست هاي لازمه در راستاي تحقق اين فرايند ميبايست به صورت يك رهيافت درازمدت و حساب شده مطمح نظر قرار گيرد. شناخت عالمانه از فرايند بومي سازي علوم انساني، همانند تابلوي رهنما در ارائه مسير و چگونگي تداوم و استمرار اين جريان تأثير شگرفي را بر جاي خواهد گذاشت.
بايد خاطر نشان نمود كه رويكرد بومي سازي علوم انساني يك حركت سازمان يافته و فرايندي چندگانه و چند ساختاري ميباشد. در راستاي تحقق كارآمد و كامل بومي سازي علوم انساني ميبايست به موارد ذيل توجه فراواني مبذول داشت:
1-بومي سازي علوم انساني به معني گسترش و تحقق سنت پرستي و تحجر گرايي نمي باشد. بلكه هدف از اين فرايند، روشنگري و خدمت به تعالي دانش و فرهنگ جامعه است.
2- رهيافت بومي سازي علوم انساني مترادف با نفي كوركورانه و همه گير دانش هاي جهاني و غربي نيست. آنچه كه در اين رهيافت تقبيح مي گردد، رواج
همهجانبه و غير الزامي پديده تقليدي نمودن علوم و پذيرش ترجمهگرايي محض مي باشد.
3- تجدد ستيزي هرگز از آرمانها و اهداف رويكرد بومي سازي علوم انساني محسوب نميگردد.
4- اين رويكرد يك جريان كاملاً علمي و فرهنگي بوده و به صورت يك ارزش سياسي قلمداد
نميگردد، هر چند كه ممكن است داراي نتايج و تبعات مثبت سياسي در عرصه هاي ملي و
بينالمللي نيز باشد.
از اين رو در جهت پيشرفت و اعتلاي علوم انساني در درجه نخست، شناخت لازم و كافي از منابع ملي و مذهبي الزامي است. با شناخت دقيق علوم ملي و بومي به ژرفاي منابع علمي و تخصصي خود پي خواهيم برد. از اقدامات بعدي در جهت شكوفايي هرچه تمام تر دانش بومي، تكميل و به روز نمودن اين مباحث بومي ميباشد.
در برخي موارد ممكن است مباحث انديشمندان و متفكران ايراني- اسلامي كه در سده هاي پيشين ارائه گرديده است، به تجديد نظر، تكميل يا بازنگري نياز داشته باشد. با مطالعه كارشناسي و انجام بررسي و تحقيقات جامعتر مي توان به غنا و روزآمدن نمودن اين مباحث كمك نمود. به نظر ميرسد در اين راستا تشكيل كارگروه هاي علمي، تخصصي و كارشناسي در رصد و بازنگري اين علوم بومي، الزامي به نظر ميرسد.
ارج نهادن به انديشمندان ملي و متفكران بومي كه در راستاي اعتلاي علم و دانش كشور تلاش هاي مضاعفي را نموده و موانع فراواني را بر خود هموار ساخته اند، نيز مي تواند در رويكرد بومي سازي علوم انساني به تعميق هرچه تمامتر تحقيقات و مطالعات مساعدت نمايد.
در گام بعدي اگر مفاهيم درخور تأمل و سازگار با مباني فكري و هويت ملي و مذهبيمان از سوي انديشمندان غربي ارائه گرديده باشد، با شناخت دقيق و تبيين حدود و ثغور و زواياي اين مفاهيم و ضمن هماهنگ سازي بيشتر با مباني عقيدتي و ارزشي ميتوان به استفاده از آن نيز همت گماشت.
بايد خاطر نشان نمود كه اعتقاد به مباني ديانتي و روحاني موجب شكوفايي و گسترش هرچه تمام تر دانش انساني در سرزمين ما گشته است. با اين ايضاح كه تركيب و التقاط ديرينه اي كه در طول تاريخ بين علوم و معارف اسلامي و دانشهاي ملي صورت گرفته است، باعث غني گشتن و رونق خاص اين دو علم گشته است كه در نوع خود، منحصر به فرد و بينظير است. استفاده از دانش و معارف ديني از يك سو و علوم و دانستههاي محلي و بومي، نوعي امتياز است كه ميتواند باعث پيشرفت و رشد علمي دوچندان آن در قياس با ديگر جوامع گردد.
استفاده از كتب و رساله هاي دانشمندان اسلامي و نظريه پردازان بومي و محلي در نوشتهها و كتابهاي معاصر و تحقيق و پژوهش و موشكافي بيشتر اين آثار و جايگزين كردن آنها با برخي از كتبهاي درسي و دانشگاهي ميتواند فرصت استفاده از اين امتياز را كه در اختيار ديگر جوامع نيست، به ما بدهد. بدين ترتيب در آيندهاي نه چندان دور شاهد پيشرفت و رشد علوم انساني و سپس ديگر علوم و اقتباس غرب و كشورهاي اروپايي از علم و دانش ايراني – اسلامي خواهيم بود.
* كارشناس ارشد حقوق جزا
و وكيل پايه يك دادگستري
سه|ا|شنبه|ا|13|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 400]