تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836961933
حكيم طوس درمانگر جسم و جان
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: حكيم طوس درمانگر جسم و جان
شاعران- دكتر محمد حسين طوسي وند*:
زيبايي كلام و ژرفاي فكري فردوسي تا بدانجاست كه او را از بزرگان دانش و ادب جهان شمردهاند و لقب برترين حماسهسراي جهان را برازنده وي دانستهاند
شاهنامه نيز بهعنوان ميراث گران سنگ ادبي، تاريخي، علمي و فلسفي ايرانيان از دانشهايي سخن گفته كه بيشك پژوهشهاي علمي و تخصصياي را ميطلبد تا نگرههاي گوناگوني كه در اين كتاب سترگ نهفته است، بهروز براي جهانيان عرضه نمايد.
شاهنامه نه تنها حماسه ساكنان ايران زمين؛ بلكه حماسه نوع بشر را ميسرايد و از اينرو كه سرمايه دانشهاي بشري را بهگونه نظم به يادگار گذارده، اثري بينظير در ميان ميراث مكتوب جهاني به شمار ميرود كه در ميان اقوام گوناگون همواره هواداراني داشته است و تاكنون به بيش از 40 زبان زنده دنيا برگردانده شده است و هزاران نسخه از شاهنامه حكيم توس در كتابخانههاي بزرگ جهان در اين يك هزار سال كه از به پايان رسيدن سرايش شاهنامه ميگذرد، نگهداري ميشود تا پيشينه دانشهاي تمدنهاي بزرگ جهاني، بهويژه فرهنگ و تمدن ايران بزرگ براي آيندگان به يادگار بماند. يكي از اين دانشها كه در شاهنامه بدان پرداخته شده دانش پزشكي است.
تاريخچه دانش پزشكي به روزگاران كهن باز ميگردد، آن هنگامي كه انسانها درد و بيماري را در وجودشان احساس كردند در پي چارهجويي برآمدند و نياز به مداوا و درمان داشتند؛ بدين روي حكيم توس، دانش پزشكي را با داستانهاي اساطيري و بر پايه مستندهاي تاريخي روزگار خويش در دانشنامه شاهنامه گردآوري كرد.
پزشكي در شاهنامه نخستين بار در هزاره نهم تاريخ باستاني ايران در دوره پادشاهي جمشيدجم، فرزند طهمورث ديوبند آورده شده است؛ شاهنامه، جمشيد را با فر ايزدي، فر شهرياري و فر موبدي معرفي مينمايد.
جمشيد، نخستين بار آهن را گداخت و با آن ابزار جنگي و خانه ساخت و مردمان را به فرهنگ پوشش و رعايت امور بهداشتي تشويق كرد. جامعه آن روزگار را بر پايه نيازهايشان دسته بندي كرد و از آن جمله برخي را به نيايش ايزد و پژوهش در امور ديني و گروهي ديگر را به جنگاوري ترغيب كرد و گروه ديگري را به كشاورزي و برخي ديگر را به كار صنعت گمارد.
جمشيد به معماران چيرهدست نيز دستور داد تا كاخهاي با شكوهي بسازند و گرمابهها و درمانگاههاي فراواني در اين دوران ساخته شد. وي پس از اين آبادانيها به يافتن داروهاي شفابخش براي درمان بيماران و ساخت عطرهاي گياهي و آموزش پزشكان فرمان داد.
دگر بويهاي خوش آورد باز
كه دارند مردم به بويش نياز
چو بان و چو كافور و چون مشك ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب
پزشكي و درمان هر دردمند
در تندرستي و راه گزند
جمشيد اما در روز نخستين سال به نام اورمزد يا هرمزد از ماه فروردين بر تخت نشست كه از آن پس مردمان ايران آن روز را نوروز ناميدند و چون اين روز آغازي بود براي دوران هفتصد ساله تمدني باشكوه ايرانيان همه ساله در چنين روزي كه سرآغاز بيداري طبيعت نيز هست در سراسر جهان جشن ميگيرند.
اما افسوس كه جمشيد گرفتار وسوسه اهريمني گشت و بهخودپرستي و منيت گرفتار شد تا جايي كه خود را خدا انگاشت و بدين روي فر ايزدي از وي روي گردان شد؛ شگفتا كه اين خودپسندي از بيماريهاي رواني به شمار ميرود كه در شاهنامه به اين بيماري جمشيد در پايان زندگانياش به درستي اشاره شده است.
بزرگي و ديهيم و شاهي مراست
كه گويد كه جز من كسي پادشاست
جز از من كه برداشت مرگ از كسي
و گر بر زمين شاه باشد بسي
گر ايدون كه دانيد من كردم اين
مرا خوانده بايد جهانآفرين
هنر در جهان از من آمد پديد
چو من تاجور تخت شاهي كه ديد
به دارو و درمان جهان گشت راست
كه بيماري و مرگ كس را نكاست
مني چون به پيوست با كردگار
شكست اندر آيد ز هر سو هواس
با اين كفر نعمت، روزگار از جمشيد روي گردان شد و مردي از ناحيه هاماوران (يمن كنوني) به نام آژيدهاك _ كه ايرانيان او را ضحاك ميخوانند _ بر وي چيره شده و با اره به دو نيم اش كرد و بدين ترتيب است كه دوران يك هزار ساله تاريكي و خفقان ضحاكيان آغاز ميشود.
از ديد كتاب اوستا اما فريدون نخستين پزشك ايراني بوده و اين در حالي است كه پارسيان سيناي پزشك را _ كه در حدود يكصد سال پس از زرتشت ميزيسته و او را به سيمرغ تشبيه كردهاند _ نخستين پزشك ايراني ميدانستهاند.
در شاهنامه نيز از فريدون بهعنوان پزشكي ماهر ياد شده، وي به جستوجوي داروهاي گياهي پرداخت و با كارد ساخته خود، جراحي ميكرد و غدههاي ناپاك را برش ميداد و از بدن بيمار جدا ميساخت و با داغ كردن، زخمهاي بدن را ميسوزانيد كه امروزه نيز در جراحي «كوتري زاسيون» ناميده ميشود.
وي به ويژگي گياه هوم پي برد و از آن براي درمان سرماخوردگي و برونشيت و مداواي هر گونه درد و التهاب بهره برد. همچنين با داروهاي گياهي ديگر به درمان تب، بيماري جذام، مارگزيدگي و پوسيدگي استخوانها پرداخت.فريدون به خاصيت گياه خشخاش (مرفين) نيز پي برد و از آن براي تسكين درد و درمان بيماري افسردگي بهره گرفت.او براي ترويج شادي همانند جمشيد كه جشن نوروز را برپا ساخت، جشن مهرگان را پايهگذاري كرد.
سرانجام فريدون، اين فرهيخته ايراني چارهاي جز مبارزه با ضحاك نيافت و با پيروزي بر ضحاكيان به دوره تاريكيها پايان داد و آنچنان كه در شاهنامه روايت شده وي در روز مهر از ماه مهر كلاه كياني بر سر نهاد و بر تخت نشست و به تبليغ يكتاپرستي پرداخت. از اين پس مهرگان به مناسبت پايان يافتن دوره تاريك ضحاكيان نزد ايرانيان با برپايي جشني گرامي داشته شد.
فردوسي توسي در نامورنامه خود از آگاهي پزشكي نزد ايرانيان سخن بسيار گفته و بر اين باور بوده است كه پزشكان ايراني در زمينههاي يافتن داروهاي بيهوشي و عملهاي موفق جراحي سرآمد بوده و در تشخيص بيماريهاي داخلي از رنگ رخساره و زبان آگاهي كاملي داشتهاند؛ هم اينان با بهرهگيري از داروهاي گياهي براي درمان بيماريهاي تن هم چون گواتر (تيروئيد) و درمان بيماريهاي روان هم چون اسكيزوفرني تجربه داشتهاند.
يافتههاي باستانشناسانه در شهر سوخته سيستان از جمله جمجمه جراحي شده متعلق به 4هزار سال پيش نمونهاي براي اثبات وجود پزشكان و جراحان ماهر در ايران باستان بوده است.
حكيم ابوالقاسم فردوسي اگرچه پزشكي رسمي به شمار نميرفته اما با توجه به اينكه حكما در آن روزگاران به همه دانشها چيرگي داشتهاند، حكيم توس نيز با بهرهگيري از اسناد و كتابهاي كهن نگرههاي بيشماري را در شاهنامه ارائه كرده است؛ از اينروي با تشبيه مناسبي حكيم توس تندرستي را به مانند ريشه درخت، شادماني را مثل ميوه درخت و پزشك را بهعنوان باغبان درخت زندگي و حيات ميداند.
وجود موجودي اساطيري به نام سيمرغ كه در بسياري از داستانهاي شاهنامه در قامت پزشك آشكار ميشود كه از آن جمله ميتوان به راهنمايي فكري سيمرغ به زال در داستان زادهشدن رستم و التيام زخمهاي رستم در نبرد با اسفنديار رويين تن اشاره داشت و يا حتي هنگامي كه خاندان زال به خاطر موي سپيدش و تصور آنكه وي بيماري واگيرداري دارد، وي را رها ميكنند اين سيمرغ است كه به زال پناه ميدهد و او را ميپروراند.
به آن جاي سيمرغ را لانه بود كه آن جاي از خلق بيگانه بود
هم از اينرو سيمرغ در ادب غيرحماسي ايرانيان بهعنوان موجودي ماورايي و يا كنايي از انسان كامل رخ مينمايد كه از ديدهها نهان است و هر از چندگاهي در دشواريهاي زندگاني آدميان بهعنوان مرغي فرمانروا يا پزشكي حكيم و يا مشاوري امين و راهنمايي بزرگ در داستانهاي اساطيري شاهنامه به صحنه ميآيد.
سيمرغ در هنگام زادهشدن رستم به ياري زال ميشتابدكه ثمره ازدواج زال با رودابه دختر فرمانرواي كابل، رستم است. رستم، كسي است كه محور همه دورههاي پهلواني شاهنامه بوده و همواره ياور ايرانيان در نبردهاي دشوار است.
در داستان زادهشدن رستم، رودابه از كودك فربهي كه در بطن خويش داشت به سختي رنج ميكشيد و به همين خاطر همه را آشفته ساخته بود اما سيمرغ به زال اندرز ميدهد كه از درد زايمان رودابه نهراسد و روشي را به پزشكان ميآموزد كه از آن پس به رستمزاد مشهور ميشود، شگفت آنكه اين نوع زايمان پس از هفتصد سال از درگذشت حكيم توس در لغت نامه پزشكي اروپاييان (آنسيكلوپدي ) با واژه فرانسوي سزارين شناخته شده است.
با پژوهشي گسترده متوجه شدم، نخستين بار واژه سزارين در سال 1766 ميلادي به وسيله «فرانسوا موري سييو» بهعنوان عملي غيرانساني و خطرناك به كار برده شده و آن را زايماني دانسته كه تنها پس از مرگ بانوي باردار ميتوان از آن بهره برد، چون در تاريخ پزشكي در اروپا هيچ گاه پس از اين عمل جراحي مادر زنده نميماند.
در سال 1881 ميلادي نيز «پائول اسويفل»، عمل جراحي سزارين را روشي نوين در زايمان بانوان ميانگارد و در همان سالها، 6 عمل سزارين به ثبت رسيده كه جز يك مورد همگي مادران در هنگام اين عمل جراحي مردهاند.
اين عمل جراحي تا سال 1960 ميلادي كه در آلمان دانشجوي پزشكي بودم بهعنوان يك عمل بزرگ در وضع حمل بانوان به شمار ميرفت؛ بهگونهاي كه تنها با نظارت رئيس بخش زنان و زايمان بيمارستانهاي معتبر ميتوانست انجام شود.
از ديگر سو هيچ سندي وجود ندارد كه عمل سزارين تا سال 1886 ميلادي در اروپا با موفقيت به انجام رسيده باشد پس نسبت دادن اين عمل به دوره قيصر روم از چه روي ميتواند باشد؟
در بررسيهاي تاريخي به قانوني پزشكي برميخوريم كه به وسيله «نوما پومپيليوس»، قيصر روم باستان در سالهاي 673 تا 715 پيش از ميلاد مسيح تصويب شد كه در كتاب «قانون مدني روم باستان» آورده شده است:
«هر بانوي بارداري كه بميرد بايد زير شكمش شكافته شود تا شايد بتوان نوزاد وي را نجات داد و پس از آن وي را ميتوان به خاك سپرد. »
اما با توجه به ثبت نام كساني كه از اين طريق به دنيا آمدهاند و به وسيله «پلي نيوس» در سالهاي 22 تا 79 ميلادي در كتابي گزارش شده است، نام بزرگان و شخصيتهايي ياد ميشود كه پس از فوت مادر و شكاف زير شكم، متولد شدهاند اما هيچ گاه از تولد ژوليوس سزار رومي بدين روش نامي برده نشده است و از ديگر سو تاريخ دقيق فوت «آئوريليا»، مادر ژوليوس سزار در سال 54ميلادي و در حقيقت 10 سال پس از قتل پسرش ذكر شده است و هنگام شست و شو و تدفين وي نيز هيچگونه برشي روي شكم مادر سزار ديده نشده است.
بنابراين سندهاي تاريخي عمل جراحي كه به نام سزارين مشهور شده و با توجه به اشارات دقيقي كه حكيم ابوالقاسم فردوسي در شاهنامه آورده است و به زنده ماندن رودابه، مادر رستم پس از زايمان رستمي تصريح دارد، بايستي از اين پس به جاي اصطلاح نادرست سزارين از واژه «رستم زاد» بهره جست و البته گفتني است اين واژه به وسيله فرهنگستان زبان و ادب پارسي نيز برگزيده شده است.
به هر روي فردوسي مراحل عمل رستم زاد را همانند پزشكي ماهر، برمي شمرد و يكايك اصطلاحهاي پزشكي را به كار ميبرد: نظير خنجري آبگون به جاي كارد جراحي، مرد برنا دل پرفنون به جاي جراح و متخصص شكافتن، بتابيد مر بچه را سر ز راه جايگزين چرخش سر نوزاد در زهدان به خاطر غيرعادي قرار گرفتن وي در رحم، فرو دوختن به جاي بخيه جراحي زدن، ميبه جاي داروي بيهوشي، مست كردن به جاي بيهوشي بانوي باردار، شكافتن به جاي شكاف جراحي و سرانجام به پانسمان كردن با پمادي مخصوص از گياهي طبي كه با شير و مشك آميخته شده براي ماليدن بر زخم (خستگي) و بهبود زخم، ميتوان اشاره كرد.
با اين همه نكتههاي شگفت از دانش پزشكي كه در شاهنامه بدان اشاره شد بايد بهطور تخصصي درباره اين دانش به مانند ديگر دانشهايي كه در گنجينه شاهنامه نهفته است پژوهشهاي دامنه داري را آغاز كرد.
به همين منظور به برخي سرفصلهاي مهم پزشكي در شاهنامه بسنده ميكنم:
1 - نخستين كنگره جهاني پزشكي براي ارائه مشاورههاي علمي و دستاوردهاي پزشكي در دوره انوشيروان در حدود يك هزار و پانصد سال پيش در دانشگاه جندي شاپور برپا شد.
پزشكان فرزانه گرد آمدند همه يك به يك داستانها زدند
2 - پرهيز از پرخوري و استفاده نكردن از خورشها و غذاهاي چرب و سنگين كه استادان دانش تغذيه نيز به اين موارد سفارش موكدي دارند.
بدو گفت آن كس كه افزون خورد
چو بر خوان نشيند خورش نشمرد
نباشد فراوان خورش تندرست بزرگ آنكه او تندرستي بجست
3 - ورزش كردن و آمادگي جسماني براي دستيابي به تندرستي.
ز نيرو بود مرد را راستي
ز سستي كژي زايد و كاستي
4 - سفارش به بيماران براي بيان شرح دقيق نشانهها و علايم بيماري شان به پزشكان مورد اعتماد خود براي مدد به تشخيص درست بيماري و درمان آن.
هر آن كس كه پوشيد راز از پزشك
ز مژگان فرو ريخت خونين سرشت
5 - پرهيز از نوشيدنيهاي الكلي و مشروب كه از خرد و ارج آدمي ميكاهد.
كسي كو خورد داروي بيهشي نبايد گزيدن جز از خامشي
به مستي بزرگان نبندند بند بهويژه كسي كو بود ارجمند
6 - پرهيز از خشمگين شدن كه مايه پشيماني و زيانباري است.
چو خشم آوري هم پشيمان شوي
به پوزش نگهبان درمان شوي
7- آگاهي از بيماريهاي وراثتي و ژنتيك كه آن را سرشت (ژن) ميناميدند كه به آساني درمان نميشده است.
درختي كه تلخ است وي را سرشت
گرش برنشاني به باغ بهشت
ور از جوي خلدش به هنگام آب
به بيخ انگبين ريزي و شهد ناب
سرانجام گوهر به بار آورد همان ميوه ي تلخ بار آورد
8 - بهرهگيري از نوشدارو يا پادزهر در آستانه مرگ سهراب.
9- استفاده از داروهاي بيهوشي از جمله كافور و حنف (كانابيس) در داستانهاي بيژن و منيژه، سياووش و سودابه و جراحي رستم زاد.
همي ريخت كافور، گرد اندرش
بدين گونه بر تا نهان شد سرش
10- اشاره به بيماريهاي روحي و رواني نظير اسكيزوفرني و تيك عصبي يا حالتهاي غيرعادي مانند صداهاي عجيبي كه بيماران رواني در حملههاي عصبي از خود نشان ميدهند.
به دقت جماعش يكي جنجه خواست
تو گويي كه گاوي بغريد راست
10- بهرهگيري از داروهاي گياهي براي درمان و پيشگيري از نابينا شدن سپاهيان كيكاووس در مازندران.
11- بهرهگيري از داروهاي خاص كه طرز تهيه آن در شاهنامه آمده است.
گياهي كه گويمت با شير و مشكبكوب و بكن هر سه در سايه خشك
بساي و به آلاي بر خستگيش تو بيني هم اندر زمان رستگيش
12- اشاره به سنجههاي گوناگون پزشكان ايراني از جمله نشانههاي ظاهري از جمله رنگ رخسار و زبان و حتي آزمايش گرفتن از بيماران كه اكنون نيز مرسوم شده است.
پزشك آمد و ديد پيشاب شاه
سوي تندرستي نشد كار شاه
13- سفارش به زندگاني با آرامش و بدون اضطراب (استرس) و توصيههاي اخلاقي به رعايت ميانه روي و اعتدال.
به كار زمانه ميانه گزين
چو خواهي كه يابي همي آفرين
در پايان، سخن «سر لويد الگود»، نگارنده كتاب «دانش پزشكي ايرانيان در روزگاران كهن» ميتواند نشانگر جايگاه والاي پزشكان ايراني باشد:
«ايرانيان را بايد مبتكر و باني نگرههاي دانش پزشكي امروز در جهان دانست كه بر اين پايه بقراط توانست حدود پانصد سال پيش از ميلاد رساله پزشكي مشهور خود را كه در آن واژههاي ايراني و هندي فراواني به كار گرفته است را نام برد. »
*بنيانگذار بنياد فردوسي
دوشنبه|ا|12|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]
-
گوناگون
پربازدیدترینها