تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837367804
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز سان تاريخي رفسنجاني از ارتشعراق
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز سان تاريخي رفسنجاني از ارتشعراق
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «در حاشيه سفر هاشمي به عراق؛ همسايه با ثبات»،«چرا سكوت ؟!»،«روزگار غريب!»،«درآمدي بر رقابتهاي انتخابات آينده»،«ايران كدام ميانجي رامي پسندد؟»،«آقاي لاريجاني، اين بازي دو سر باخت است»،«سان تاريخي رفسنجاني از ارتش عراق» كه برخي از آنها در زير ميآيد.
اعتماد ملي
«در حاشيه سفر هاشمي به عراق؛ همسايه با ثبات» عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد ملي است كه در آن ميخوانيد؛روابط تاريخي دو ملت ايران و عراق گرچه در گذر زمان دستخوش تحول و برخوردهاي خصمانه رژيمهاي حاكم بوده اما همواره، پيوندي عميق ميان دو ملت در طول ازمنه و اعصار گذشته برقرار بوده و ابرهاي تيره كدورت و درگيري به سرعت از ميان رفتهاند و افق همگرايي ديني، مذهبي و تمدني دو ملت جريان غالب رابطه دو كشور بوده است. نگراني از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران، حكام رژيم بعث بغداد را به آغاز جنگي ناخواسته براي دو ملت وادار كرد كه نتيجهاي جز انهدام امكانات بالقوه و بالفعل جهان اسلام و منطقه براي مقابله در برابر خطرات و محورهاي تهديد نداشت.
امروز كه متجاوز سرنگون شده و ملت عراق آزادي خود را به دست آورده است و در مسير استقلال و توسعه عزم خود را استوار كرده، مهمترين موضوعي كه از آن رنج ميبرد بحث ناامني، بيثباتي و مشكلات اقتصادي ناشي از آن است. عراق به دليل برهم خوردن نظم حاكم بر اين كشور، حضور نيروهاي بيگانه و همچنين وجود باقيمانده رژيم بعثي و تروريستهاي القاعده از ناامني و به تبع آن مشكلات اقتصادي رنج ميبرد. اين مشكلات با استقرار دولت قانوني و مردمي در عراق روند رو به بهبودي يافته است، از ميزان عملياتهاي خرابكارانه تروريستي كاسته شده، امضاي موافقتنامه امنيتي از ميزان نفوذ و آزادي عمل نيروهاي بيگانه جلوگيري كرده و برنامه زمانبندي خروج نيروها از عراق كليد خورده است. از سوي ديگر انتخابات اخير شوراهاي استاني عراق در امنيت و آرامش و با مشاركت مطلوب مردمي برگزار شد و در اين ميان گروههاي سني با دست برداشتن از تحريم انتخابات روند مسالمتآميز مشاركت در آينده عراق را طي كردند. در چنين فضايي سفر آقاي هاشميرفسنجاني به عراق، مفهوم و ارزش ويژهاي را دربردارد و پيامآور خرسندي ايران از طي مراحل استقرار و ثبات عراق است كه يقينا سهم بسزايي در آرامش بخشي به امنيت منطقه و چشمانداز صلح دارد. وجود اعتاب مقدسه در نجف، كربلا، كاظمين و سامرا، و نيز قطب هزارساله نهاد مرجعيت و حوزه علميه نجف اشرف كه همواره مركز الهامات و كانون گرم اقدامات نهضت اصلاحطلبي و مبارزه با استعمار و نفوذ بيگانگان در اين دو كشور بوده است بهعنوان يك كانون پيونددهنده همواره در برابر تلاش نيروهاي گسسته ميان دو ملت ظهور كرده است.
رابطه تاريخي، فرهنگي، ديني و قومي دو ملت همواره بهعنوان اهرمي در جهت تقويت فرايندهاي صلح و ثبات در منطقه عمل كرده و از اينرو، پس از سقوط رژيم بعثي در بغداد، ملت ايران با تمام توان و تلاش خود براي بازسازي نظام شهري، اجتماعي و اقتصادي عراق پا به ميدان گذارد و در اين ميان به لحاظ سابقه جنگ هشتساله و زيانهاي مادي و معنوي فراوان ناشي از آن، لحظهاي درنگ و تامل نكرده و به كمك مردم عراق شتافت. سفر آقاي هاشمي از آن جهت مهم و در شرايط كنوني حساس ارزيابي ميشود كه رايزنيهاي ايشان با مقامات دولتي، دانشگاهي، حوزوي، حزبي و سياسي نويدبخش همگرايي و تنشزدايي گروهها و جناحهاي رقيب و متخاصم شده و زمينه را براي آغاز دوران گذار به توسعه و سازندگي عراق فراهم كند. بدون شك رشد و توسعه امنيت و اقتصاد و تحول اجتماعي در عراق همسو با مصالح عاليه ملي كشورمان و ساير همسايگان عراق خواهد بود؛ همسايهاي باثبات، چشمانداز منافع ملي و راهبردي كشورهاي منطقه را به واقعيت نزديكتر ميكند.
كيهان
«چرا سكوت ؟!» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد؛برتراند راسل، فيلسوف بلندآوازه انگليسي مي گفت « از كساني تعجب مي كنم كه با وجود دهها زمينه مناسب براي دست زدن به يك خطاي جديد، بازهم اشتباهات قبلي را تكرار مي كنند»! در ادامه سخن برتراند راسل مي توان گفت؛ مقامات آمريكايي بايد بسيار خشنود و خرسند باشند وقتي مي بينند بعضي ها در ايران اسلامي، اين آمادگي را دارند كه براي چندمين بار از يك سوراخ گزيده شوند و مي توان به آنها حق داد! كه در مقابل كم هوشي برخي از دست اندركاران امور كشورمان، خود را بسيار هوشمند و نابغه تلقي كنند!
از مقدمه اي كه در ابتداي اين وجيزه آمده است تعجب نكنيد. كافي است نگاهي گذرا به آنچه در پي خواهد آمد داشته باشيد تا دراين باره با نگارنده همصدا شويد و شايد هم صداي شما به فرياد بلند شود كه صدالبته، حق داريد.
چند روزي است كه يك هيئت سرشناس از سينماگران آمريكايي از جمله «تام پولاك» رئيس كمپاني يونيورسال و سد جنيس (سد گانيس) رئيس آكادمي علوم و هنرهاي تصاوير متحرك آمريكا-اعطاكننده جايزه اسكار- و آنت بنينگ هنرپيشه معروف هاليوود و بازيگر نقش اول در فيلم «زيباي آمريكايي» و... به ايران آمده اند. برخي از اعضاي اين هيئت، از جمله جنيس، از سياستگذاران اصلي هاليوود و در آمريكا داراي مقام رسمي در حد يك وزير است. او بدون كمترين مانع و هر وقت بخواهد مي تواند با عالي ترين مقامات آمريكايي ديدار كند. او طي چند سال اخير با جرج بوش، سناتورهاي آمريكايي- از هردو جناح بازها و كبوترها- و اعضاي ديوان عالي آمريكا ملاقات هاي پي در پي داشته است. وظيفه جنيس و هيئت همراه او گسترش فرهنگ و سيطره سياسي آمريكاست. خب! مي توان گفت؛ اعضاي اين هيئت به وطنشان علاقه دارند، اين كه جرم نيست!... اعضاي اين هيئت سابقه طولاني و شناخته شده اي در ساخت فيلم هاي ضد ايراني و ضد اسلامي و تهيه چندين فيلم معروف در دفاع از صهيونيست ها و قانوني جلوه دادن جنايات آنها و... دارند. فيلم هايي نظير «ماجراهاي اينديانا جونزجوان» در تبليغ و ترويج اسطوره هاي صهيونيستي، فيلم «قلمرو» با توهين آشكار و مشمئزكننده به اسلام و مسلمانان. فيلم «ايوان قدرتمند»؛ فيلمي وهن آميز عليه باور به خداوند سبحان- كه بسياري از كشورهاي اسلامي نمايش آن را ممنوع اعلام كردند- فيلم «يونايتد 93» توهين به اسلام و تلاش براي تروريست جلوه دادن مسلمانان و دهها فيلم مشابه ديگر و...
ممكن است گفته شود حضور اين هيئت در جمهوري اسلامي ايران مي تواند آنها را از نزديك با واقعيات آشنا كند و زمينه اي براي توهم زدايي از اذهان به خطا رفته آنان باشد. اين برداشت اگرچه بر فرض صحت نيز ساده انديشانه است ولي چندان پاپيچ آن نمي شويم و فعلاً با تسامح مي پذيريم كه اگر با اين هدف آمده بودند يا دعوت شده بودند چندان نگران كننده نبود. اما واقعيت غير از اين است و ماجرا، آن گونه كه خود به صراحت مطرح كرده و ميزبانان ايراني آنها نيز نه فقط تائيد بلكه تأكيد كرده و مي كنند چيز ديگري است. اهداف سفر هيئت ياد شده را از زبان مديرعامل خانه سينما كه ظاهراً ميزبان آنهاست، بخوانيد؛ «اين هيئت به ايران آمده اند تا در راستاي برنامه توسعه علمي- آموزشي و ارتقاي شغلي اعضاي جامعه اصناف سينماي ايران، سمينارهاي تخصصي و كارگاه هاي آموزشي برقرار كنند تا به تبادل تجارب با جامعه سينمايي ايران پرداخته و دانش سينمايي خود را به اين سينما انتقال دهند»!!
اكنون با توجه به سوابق اين هيئت در دشمني و كينه توزي عليه اسلام و ايران و اهداف رسماً اعلام شده آنان كه تبادل تجربيات و آموزش دانش سينمايي خود به سينماگران ايران است! انگشت حيرت به دندان نمي گزيد؟ و از ساده لوحي برخي دست اندركاران- كه كمترين برخورد منطقي و قانوني با آنان كنار گذاشتن از مسئوليت است- خنده تلخ بر لب هايتان نمي نشيند و در همان حال، از اين كه احتمالاً برخي ديگر از دست اندركاران كاسه اي زير نيم كاسه دارند و هنوز بر سر كارند- يا به بيان گوياتر، مسئولان را سر كار گذاشته اند- تأسف نمي خوريد؟!
آيا شرم آور نيست كه كساني در جمهوري اسلامي ايران از سازندگان و تهيه كنندگان فيلم هاي ضد اسلامي و ضد ايراني براي انتقال تجربيات و آموزش به سينماگران ايراني دعوت كنند و علاوه بر رسانه ها و مجامع و محافل آلوده و بدسابقه، برخي از دست اندركاران ساده لوح نيز براي آنها هورا بكشند و به به و چه چه راه بيندازند؟!
همين چند روز پيش بود- 5/12/87- كه آقاي قشقاوي سخنگوي محترم وزارت امور خارجه كشورمان با نگراني اعلام كرد «هاليوود ساخت 30 فيلم ضد ايراني را در دستور كار خود دارد» و هشدار داد كه «حوزه هنر، حوزه اي ارزشمند است كه نبايد آلوده شود». و برخي ديگر از مسئولان نيز خبرها و هشدارهاي مشابهي در همين راستا داشته اند! مگر افرادي نظير «سدجنيس» و «تام پولاك» سردمداران هاليوود نيستند؟!
راستي! آيا هيئت ياد شده با بهره گيري از كرامات عرفاني! و از طريق «طي الارض»! به ايران آمده است؟! خب! چه كساني از آنها دعوت كرده اند؟ چه كساني به آنها ويزا داده اند؟ چه كساني ميزباني آنان را برعهده گرفته اند؟ چه كساني با برنامه اعلام شده اين هيئت يعني انتقال تجربيات سينمايي آنها به سينماگران ايراني- با توجه به سوابق ضد ديني و ضد ايراني آنان- موافقت كرده اند؟! سكوت نكنيد! اين پرسش ها نمي تواند بي پاسخ بماند و كساني كه در اين ماجرا كوتاهي و قصور و يا عناد و تقصير داشته اند نمي توانند براي هميشه از نگاه تيزبين مردم مؤمن و انقلابي ايران اسلامي پنهان بمانند.
و اما، پشت صحنه اين ماجرا كه بارها از سوي مقامات آمريكايي اعلام شده شنيدني تر است و البته عبرت انگيز و در همان حال تعجب آور كه چرا مسئولان محترم و ذيربط در كشورمان از آن بي خبرند؟! و اگر قرار نيست اينگونه رخدادها و طرح ها و پروژه هاي رسماً اعلام شده دشمن را رصد كنند، پس در چه كارند؟! در اينجا فقط به يك نمونه از آن بسيارها اشاره كرده و شرح كامل داستان را به فرصتي ديگر موكول مي كنيم؛
در سال 1385- 2006 ميلادي- همزمان با مصوبه سازمان CIA كه در آن، هاليوود را به ساختن فيلم هاي جذاب! براي توجيه جنگ آمريكا عليه تروريسم!! موظف كرده بود، كاخ سفيد و وزارت خارجه آمريكا نيز پروژه اي به نام «مديريت ديدارهاي بين المللي» ميان شهروندان آمريكايي با چند قشر از اقشار كشورهاي هدف - از جمله ايران اسلامي- تدوين كرده و به تصويب رساندند. براساس اين طرح كه به ECA مشهور است و سايت وزارت خارجه آمريكا در همان هنگام متن خلاصه اي از آن را منتشر كرد، ديدارهايي از سوي آمريكايي ها با سينماگران، ورزشكاران، هنرمندان و دانشجويان ايراني- در ايران و آمريكا- پيش بيني شده بود و هدف از اين ديدارها، ترويج و توجيه سياست هاي خاورميانه اي آمريكا در پوشش هاي هنري، ورزشي، علمي و... اعلام شده بود.
كاندوليزا رايس از اين طرح با عنوان «ديپلماسي شهروندي» -CITIZEN DIPLOMACY- ياد كرده و گفته بود؛ در اين حركت راهبردي، هريك از شهروندان آمريكايي در تماس با ايرانيان، نقش يك ديپلمات آمريكايي را برعهده خواهند داشت و ديدارهاي آنان قبل از آن كه هنري، ورزشي، علمي و... باشد، ماهيت سياسي دارد. رايس در كنگره از اختصاص اوليه 900 ميليون دلار براي انجام اين ديدارها خبر داده بود. جالب است كه هيئت سينمايي مورد اشاره اعلام كرده اند كه با هزينه شخصي به ايران آمده اند!
اين نكته را نيز به نقل از سايت وزارت خارجه آمريكا بخوانيد؛ «وزارت خارجه براي هنرمندان ايراني در محصولات آمريكايي موقعيت حضور و فعاليت ايجاد مي كند تا براساس يك چشم انداز امنيتي بتواند از آنان به عنوان سفيران ارزش هاي سكولار ايالات متحده بهره گيرد»... و اين قصه سر دراز دارد كه پيش از اين به آن پرداخته و باز هم خواهيم پرداخت... حالا با آنچه در صدر اين نوشته آمده است موافقيد؟!
آفتاب يزد
«روزگار غريب!» عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛روز گذشته، برخي از روزنامههاي اصلاح طلب خبري را منتشر كردند كه نشان ميداد از سخنراني مهدي كروبي در دانشگاه گرگان جلوگيري شده است. براساس مندرجات يكي از همين روزنامهها، رئيس دانشگاه دولتي گرگان در توجيه اقدام خود براي ممانعت از سخنراني اعلام كرده است: »تلقي ما از سخنراني اين بود كه در شرايط كنوني، جنبه تبليغاتي و جمع ا~وري راي خواهد داشت«. قاعدتاً همه كساني كه آن خبر و اين توجيه را ميخوانند، با نگارنده همعقيده هستند كه »روزگار غريبي است«! از سخنراني يك روحاني سرشناس - كه كانديداي رياست جمهوري هم هست - جلوگيري ميكنند زيرا ممكن است از ميان صدها دانشجو، عدهاي از آنها براي راي دادن به اين كانديدا قانع شوند. لابد به نظر اين مدير دولتي، استفاده از امكانات عمومي و دولتي براي تبليغ به نفع يك كانديدا ممنوع است. بسيار خوب! ما هم ميپذيريم اما اين اقدام ميتواند بسياري از اقدامات و اظهارات در رسانههاي عمومي را نيز زير سوال ببرد. دقيقاً سه هفته پيش، تريبون سخنراني 22 بهمن، برخلاف تمام سالهاي پس از انقلاب، به تريبوني براي تبليغ موفقيتهاي مشعشع دولت نهم تبديل شد تا مردم بدانند آنچه از زمان خلقت حضرت آدم (ع) تا سال 84 انجام شده، قدرت برابري با فعاليتهاي سه سال و نيم اخير را ندارد! البته از حق نگذريم.
سخنراني انجام نشده كروبي با سخنراني 22 بهمن يك تفاوت اساسي داشت كه شايد همين تفاوت، موجب شده است كه كسي نسبت به مراسم 22 بهمن ايراد نگيرد اما براي اجراي قانون، از سخنراني كروبي جلوگيري كنند! اين تفاوت در گستره مخاطبان و نحوه حضور آنها در مراسم است. بزرگداشت پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن، مراسمي است كه انگيزههاي گوناگون براي حضور در آن وجود دارد و بسياري از افراد، بدون توجه به اينكه چه كسي سخنران مراسم است براي اداي يك تكليف انقلابي در راهپيمايي حضور مييابند. اين دسته از افراد چارهاي ندارند جز آنكه سخنراني را - حتي اگر باب ميل آنها نباشد - بشنوند. از سوي ديگر علاوه بر پخش مستقيم، اظهارات سخنران در چند نوبت از بخشهاي مختلف خبري صدا و سيما پخش ميشود ولذا بسياري از افراد به صورت خواسته يا ناخواسته در معرض موج تبليغاتي سخنراني قرار ميگيرند كه درسال جاري، اين سخنراني يك تبليغ تمام عيار براي دولت نهم و كانديداي دوره دهم رياست جمهوري بود. اما به فرض صدور مجوز براي سخنراني كروبي، تنها كساني به سخنراني گوش فرا ميدادند كه با پيش بيني قبلي، براي استماع همين سخنراني آمده بودند.
چند روز بعد از سخنراني تبليغاتي 22 بهمن، مصاحبهاي اختصاصي براي رئيس جمهور ترتيب داده شد تا تفاوتهاي مورد اشاره در سخنراني سالگرد انقلاب را با آمار و ارقام ثابت كند. بعد از آن هم با درخواست رئيس ديوان محاسبات براي پـاسـخگويي آماري به ادعاهاي رئيس جمهور مخالفت كردند تا خداي نخواسته رسانه ملي به ابزاري براي تبليغ عليه يك كانديدا - توجه كنيد فقط يك كانديدا - تبديل نشود!
در همين روزها بعضي از تريبونداران و كساني كه به لحاظ قانوني و شرعي از دخالت در چالش هاي سياسي منع شدهاند با استفاده از امكانات بيتالمال و در تريبونهاي عمومي به تخريب اصلاحطلبان ميپردازند و هر گاه فرصتي پيدا كنند در شأن و شوكت دولت نهم و رئيس آن، اظهار نظر مينمايند.
همين ديروز يك مقام نظامي در اظهارنظري صريح ضمن متهم كردن برخي جريانهاي داخلي به برخورداري از حمايت دشمنان اظهار داشته است: جريان اصلاح طلب براي رسيدن به قدرت، راهبردهاي اجماع، تخريب پايگاههاي اصولگرايان و ايجاد تفرقه در جريان رقيب را در دستور كار خود قرار داده است.
آيا نشانه «غريبي روزگار» نيست كه از سخنراني در يك دانشگاه به بهانه احتمال تبليغاتي بودن آن جلوگيري ميكنند اما همه امكانات تبليغي، حيثيتي و انقلابي به كار گرفته ميشود تا اولا ضعفهاي يك كانديدا و همكاران او - رئيس و اعضاي دولت فعلي - را بپوشانند و ثانياً در وصف موفقيتهاي حاصل شده و حاصل نشده او، داد سخن بدهند؟
البته اين گروه، در حال آزمودن تجربهاي است كه قبلاً موجب به كما رفتن يك جناح سياسي شده است. اما ظاهراً شيفتگي به يك كانديدا و كينه به كانديداهاي ديگر آنقدر زياد است كه حتي تجربه غيرقابل انكار 12 سال پيش نيز نتوانسته است دست اندركاران و حاميان آن جناح را از تكرار آن تجربه شكست خورده، برحذر دارد. همين فراموشي نيز ثابت ميكند كه «روزگار غريبي است.»
رسالت
«درآمدي بر رقابتهاي انتخابات آينده» عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد مهدي انصاري است كه در آن ميخوانيد؛تنور انتخابات بهار 88 را اصلاحطلبان داغ كردند ، آن هنگام كه كروبي قاطعانه گفت پا در ركاب كرده و تا آخر ميايستد و بويژه وقتي خاتمي هم رسما كانديداي رقابتهاي انتخاباتي رياست جمهوري دهم شد. ميرحسين موسوي هم ، آنچنان كه از قراين برميآيد ، بيميل نيست كه درعرصه سياست و اجتماع نقشآفرين باشد و پس از 20 سال دوري از حوزه قدرت، اكنون از ابعاد نوستالژيك شخصيت و شرايط خاص دوره نخست وزيرياش در دهه 60 بهره جويد و نمايندگي بخشهايي از جريان اصولگرايي و اصلاحطلبي را عهدهدار شود . آمدن يا نيامدن برخي چهرههاي ديگر همچون عبدالله نوري نيز با گمانههاي نه چندان دقيقي همراه است . ناظران سياسي و تحليلگران داخلي و خارجي همچون بسياري از نخبگان و مردم، كماكان منتظر گذر زمان هستند چه اينكه مقطع نوروز در كشور ما، مكث و توقف نسبتا طولاني مدتي را در روند موجسازي و موجآفريني احزاب و شخصيتهاي سياسي ايجاد ميكند بويژه كه سرنوشت انتخابات رياست جمهوري، برخلاف انتخابات مجلس نه با ريش سفيدي و طايفهگري و مناسبات محلي كه با امواج فراگير افكار عمومي و اعتماد ملي لايههاي متنوع اجتماعي رقم ميخورد.
در اين بين ؛ همه گمان داشتند اگر خاتمي اعلام نامزدي كند ، تمام معادلات تغيير ميكند و نظرسنجيها ، دگرگون ميشوند و موج عظيمي در جامعه به راه ميافتد و همه كنار ميكشند، به راستي چرا اين طور نشد؟! آيا واقعا بخت و اقبال خاتمي افول كرده يا اينكه از منظر جريان اصلاحطلبي، خاتمي مرد بردن بازي سياست و يكسره كردن كار نيست كه بخواهند روي او سرمايهگذاري كنند؟! شايد هم تنها خاصيت خاتمي اين باشد كه فعلا در صحنه بماند تا سناريوي كنار كشيدن او به نفع ميرحسيندر دقيقه 90 به نتايج سودمندتري منتهي گردد. به هر حال ، خاتمي چندان با نشاط و با انگيزه به صحنه نيامده و خود نيك ميداند كه شكست او در انتخابات رياست جمهوري خرداد 88، به منزله پايان عمر سياسي و اجتماعي اوست . برخي هم معتقدند جريان اصلاح طلب با كانديداتوري خاتمي، آخرين برگ خود را رو ميكند و باعث ميشود سرنوشت اين جريان به مخاطره بيفتد ، هرچند شنيدهها و قراين حاكي از آن است كه خاتمي در ماههاي گذشته تحت بيشترين فشارهاي مجموعه اصلاحطلبان قرار داشته است . با اين حال ، كروبي كماكان نظرسنجيها را قبول ندارد و معتقد است همين نظرسنجيهاي ساختگي بود كه در انتخابات سال 84، اساسا براي او در صف طويل كانديداها جايگاهي قائل نبود اما كروبي سوم شد ، البته اگر آن خواب اصحاب كهف نبود! سخنگوي حزب اعتماد ملي هم با عصبانيت در برابر اخبار احتمالي كنارهگيري كروبي گفته است : «20 هزار بار گفتهايم كه كروبي تا آخر انتخابات هست...»
با اين اوصاف ، در ميان اصلاحطلبان تلاشهايي نيز براي وحدت و همگرايي از جمله فعالسازي شوراي حكميت ديده ميشود اما نمي توان آثار انسجام گفتماني و فكري و تشكيلاتي را در ميان اين جريان ملاحظه نمود. بزرگان و تئوريسينهاي اصلاح طلب به نيكي ميدانند كه نه ميرحسين و نه خاتمي هيچ كدام ماجراجو نيستند و آن گونه كه رگههاي افراطي اين جريان مطالبه ميكنند وي به ساختار شكني و بيپروايي در عرصه سياست و قدرت روي نخواهد آورد و اين سرآغاز چالشي بزرگ بين اين دو چهره با اصلاحطلبان تندرو است . اما نبايد از نظر دور داشت كه ظرفيتها و توان رسانه اي و تبليغاتي و قدرت اثرگذاري بر لايههايي از افكار عمومي از جمله دانشجويان و دانشگاهيان و زنان و ... در جريان اصلاحطلبي بسيار بالاست و با اجراي سناريوي پيش گفته مبني بر كنار كشيدن خاتمي به نفع ميرحسين در روزهاي پاياني منتهي به انتخابات و راضي كردن كروبي به انصراف ، ميتوانند موج سواران خطرآفريني براي اصولگرايان باشد.اصولگراياني كه هنوز به طور جدي و هماهنگ در خصوص انتخابات سال آينده ، موضع شفافي بروز ندادهاند.
اصولگرايان در شرايط كنوني بايستي انسجام تشكيلاتي خود را تقويت كنند و ريسكپذيري خود را در رقابتهاي خرداد سال آينده به حداقل برسانند و با عقلانيت و پرهيز از موضعگيريهاي غيرمعقول و يا فرار از تشكيلات و غفلت از مصالح جناحي و جرياني، به مديريت افكار عمومي براساس واقعيات كشور و آينده انقلاب بپردازند.
اين گفته آقاي رئيس جمهور مبني براينكه دولت مردمي اصولگرا وامدار هيچ حزب يا جرياني نيست، نه تنها يك ايدهآل مجموعه ارزشي و انقلابي كشور است بلكه در نظام اسلامي نيز اصولا قدرت و مناصب سياسي نبايستي به وادي سهم خواهي و جاهطلبي افراد و احزاب كشانده شود و حتي احزاب و تشكلهاي اصيل و باسابقه انقلابي نيز از اين رويكرد مكتبي و صادقانه دولت استقبال كرده و ميكنند اما تكرار اين بحث در محافل مختلف آن هم در آستانه انتخابات شايد موجب برخي دلگيريها و سوء تفاهمات و تحليلهاي نادرستي قرار گيرد چه اينكه، در حقيقت خواسته و ناخواسته نوعي گريز از كار منسجم و تشكيلاتي كارآمد نيز خواهد بود. مضاف براينكه دولت نهم كه به نام جريان فراگير اصولگرايي برسركار آمده در طول سه ماه و نيم گذشته از افراد متعهد، صالح، شايسته و مجرب تمام زيرمجموعههاي جريان اصولگرايي بهرهمند بوده و از فكر و تجربه آنان در مديريت صحيح امور كشور استفاده ميكند و اساسا نيازي به اينگونه موضعگيري نيست. بنابراين ، آقاي احمدينژاد به عنوان رئيس جمهور با صلابت و با قدرتي كه جسارت كارهاي بزرگ و تاريخي را داشته ميتواند وحدت آفرين بوده و كانديداي واحد و قدرتمند اصولگرايان باشد و همه ظرفيتها حول وي گردآيند تا نسبت به كارآمدي جريان اصولگرا در اداره شئون كشور هماهنگي و انسجام لازم ايجاد شود.
جريان اصولگرا هم به خوبي ميداند كه رقيب، با تمام توان به ميدان آمده و ريسك بزرگي را پذيرفته يعني از سرمايه اجتماعي همراه خود بهره جسته و به شخصيتهاي با سابقه خود چون ميرحسين،كروبي،خاتمي و كرباسچي و ... براي حضور فراخوان داده تا به ميدان بيايند و نقشآفرين انتخابات حساسي باشند كه به تحليل نيويورك تايمز ، شايد بعد از انتخابات آمريكا ، مهمترين انتخابات رياست جمهوري جهان در ماههاي آينده باشد. پس بايد با تمام توان به پيروزي مجدد انديشيد.
ابتكار
«ايران كدام ميانجي رامي پسندد؟» عنوان سرمقالهي روزنامهِ ابتكار به قلم جواد ماه زاده است كه در آن ميخوانيد؛رفت و آمدهاي ديپلماتيك به تهران و سفرهاي مقامات بلندپايه ايران به كشورهاي همسايه را اگر كنار تلاش هاي مستقيم علي لاريجاني و اسفنديار رحيم مشايي و...بگذاريم، كوشش ها براي ارسال سيگنال هاي مثبت در مذاكره ايران و آمريكا نمود بيشتري مي يابد و نقش ميانجي هاي احتمالي در اين ميان پررنگ تر از قبل مي شود. ماهيت ابرقدرتي و موضع بالادستانه آمريكا حكم مي كند -چنانكه تاكنون چنين بوده است - كه هر گونه تمايل يا عدم تمايل براي برقراري رابطه با دشمنان و نيز شرط و شروط هاي لازم براي قدم گذاشتن در اين عرصه، به صورت شفاف بيان مي شود و در اين راه ابزارهاي لازم و طرف هاي مناسبي براي تسريع و تسهيل شرايط معرفي مي شود و با محاسبه هزينه و فايده يا به سمت رابطه مذكور پيش مي رود و يا با همين محاسبه از آن دور مي شود.
ايالات متحده براي حل مشكل خاورميانه اي خود نيازمند نقش آفريني ايران و البته كاستن از اين نقش آفريني در برخي مسائل است. اما هيلاري كلينتون همچنان براي انجام سفر خاورميانه اي و روسي اش جز از آسمان ايران عبور نمي كند. همچنان نيكلا ساركوزي و متحدان اروپايي براي رفع گره هاي سياسي لبنان و سوريه و فلسطين و اسرائيل به مصر و تركيه و قطر و عربستان نظر دارند و در حالي كه ايران را سرنخ ماجراها مي دانند، فاصله خود را با آن حفظ كرده و گويي در محاسبه هزينه -فايده شان، ايران جايي ندارد. اتهاماتي چون حمايت از تروريسم، تهديد هسته اي و زيرپا گذاشتن قواعد بين المللي حقوق بشري و تسليحاتي كه به ايران نسبت داده مي شود و هر از گاه از زبان روساي دولت هاي مختلف به گوش مي رسد و وزارت خارجه ايران نيز با يك ادبيات از پيش آماده به آن پاسخ مي دهد، سبب شده است تا ايجاد رابطه از هر دو سو منوط به پيش شرط هايي الزام آور و مشروعيت بخش شود.
هم ايران و هم غرب براي نزديكي بيشتر دلايل و توجيهات پرشماري دارند اما در تحقق بخشيدن به آن با موانعي مواجه اند كه وجود يك طرف سوم يا ميانجي را ضروري ساخته است. اين طرف سوم بنا بر قاعده منفعت محوري، جايي خواهد بود كه دو طرف مخاصمه در آن تاثيرگذار بوده و مشمول منافع يا خطرهايي از جانب آن باشند. در روزهاي گذشته زمزمه هايي مبني بر انجام ملاقات ها و تماس هايي با استفاده از يك طرف سوم با هدف آماده سازي ميز مذاكره ايران و آمريكا به گوش رسيده است.
از تركيه خبر رسيد كه اردوغان گفته است ايران براي مذاكره با غرب اعلام آمادگي كرده و از تركيه براي ميانجي گري درخواست هايي داشته است. اردوغان گفته كه در صورت تمايل آمريكا به اين درخواست جامه عمل مي پوشاند. فارغ از صحت و سقم اين خبر بايد ديد كه اساسا اگر قرار به حضور طرف سومي در ماجراي گفتگوي ايران و آمريكا باشد، آيا تركيه محلي مناسب براي اين امر خواهد بود؟ اگرچه نزديكي هاي دو كشور و مناسبات اقتصادي موجود و همچنين ايفاي نقش ميانجي گرانه تركيه در قبال سوريه و اسرائيل، واگذاري اين وظيفه را براي تركيه خوشايند و سودآور مي سازد اما به نظر مي رسد امتيازات ايران در تركيه و فضاي بازيگري آن در پايين ترين سطح نسبت به ساير طرف هاي احتمالي قرار دارد.
يكي ديگر از طرف هاي احتمالي افغانستان است كه در آن كارت هاي بازي بيشتري در دست ايران است و ميدان عمل وسيع تري را براي پيشبرد اهداف و پيش شرط ها در اختيار ايران مي گذارد. روي همين اصل مي توان گفت كه انتخاب افغانستان براي موضوعيت دادن به مذاكره با غرب عاقلانه تر و سودمندتر از تركيه خواهد بود. خبري هم در اين باره از همسايه شرقي ايران شنيده شد; جايي كه اعلام شد نمايندگاني از ايران و آمريكا همديگر را در افغانستان ملاقات كردهاند. بسته به نزديكي كنفرانس جي 8 با مشاركت اروپا و آمريكا و همسايگان افغانستان و نيز اعلام نياز به حضور فعال ايران در جريان بازسازي و امنيت اين كشور مي توان احتمال هايي را در اين باره درنظر گرفت. سومين زمينه و بهانه احتمالي براي مذاكره ايران و آمريكا كشور عراق است كه به نظر كاراتر و سهل تر مي نمايد; چرا كه هم ايران و عراق و هم آمريكا مشكلات متعددي در عراق پيش رو داشته و دارند و هر يك مي توانند از قبل گفتگوهاي سازنده و نفع محور، خواسته هاي خود را به پيش برده و با مشاركت مستقيم و غير مستقيم خود به اهداف مدنظر در عراق دست يابند.
بعد از حل و فصل موضوع گروهك منافقين در عراق و برچيده شدن اردوگاه اشرف كه با چراغ سبز آمريكا به دست آمد، حالا خبر آزادي دو ديپلمات ايراني در بند آمريكايي ها نيز تاييد شده است تا نشان دهد كه سرزمين دجله و فرات از بستر حاصلخيزتري نسبت به تركيه و حتي افغانستان برخوردار است. روز گذشته يك سايت خبري عرب زبان نوشت كه در جريان سفر جلال طالباني و هيئت همراهش به ايران، تماسي تلفني ميان معاون اول رئيس جمهور عراق از تهران با هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا برقرار شده است. پيش از آن نيز گفته مي شد كه هدف سفر طالباني به تهران و ديدار او با مقامات عالي رتبه ايراني به انجام مذاكرات ايران و آمريكا برمي گردد. به هر شكل تصميم گيري هاي ايالات متحده و شركاي اروپايي اش درباره مشكلات خاورميانه وارد مرحله اي تازه شده است.
تقريبا همه طرف هاي درگير در عراق و افغانستان و نيز ناظران و فعالان بين المللي در صلح خاورميانه به جايگاه سياسي ايران در فلسطين و تاثيرگذاري آن در افغانستان و عراق واقف اند. آنچه تاكنون مانع حضور مستقيم و دخالت عملي ايران در مذاكرات سازنده و نقش آفريني در برنامه هاي غربي خاورميانه شده است، تمايل غرب به تضعيف قدرت منطقه اي ايران و مشابه خواندن برنامه هاي ايران با جريانات تروريستي است. به نظر مي رسد در شرايط كنوني ايران و غرب مي توانند بنياد مذاكرات را از كليات و اصوليات به سطح جزئيات بياورند و در مواردي كه امكان بهره برداري هاي مشترك وجود دارد وارد گفتگو شوند. به بيان ديگر پرهيز از ورود به مسائل اختلاف انگيز و تمركز بر منافع مشتركي كه دو طرف را اقناع كند، كليد آغاز گفتگوهاي فيمابين است. از شواهد اين طور برمي آيد كه در وضعيتي كه امكان ارتباط مستقيم وجود ندارد و مي بايست به هزينه هاي وجود يك طرف سوم يا ميانجي تن داد، عراق از بستر مساعدتر و كم هزينه تري براي بهرهمندي هاي متقابل ايران و آمريكا برخوردار است.
جمهوري اسلامي
«يهودي سازي بيت المقدس و مسئوليت مسلمانان» عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛رژيم صهيونيستي اقدامات عملي براي يهودي سازي بيت المقدس را از سر گرفته است . اين تصميم صهيونيست ها تلاش آشكاري براي سرپوش گذاشتن بر شكست و ناكامي در جنگ 22 روزه در غزه است كه سعي دارد به اسرائيل چهره اي تهاجمي بدهد و چنين وانمود سازد كه گويا اسرائيل از « موضع انفعالي » خارج شده است.
مطابق اين طرح قرار است صدها خانواده فلسطيني از بيت المقدس اخراج شوند و زمين هاي بيت المقدس براي احداث شهرك هاي صهيونيستي در اختيار اشغالگران قرار گيرد. اين بزرگترين عمليات « كوچ اجباري فلسطيني ها » است كه رژيم صهيونيستي با توسل به آن سعي دارد شكست هاي مستمر در جبهه نظامي را تا حدودي جبران كند. صهيونيست ها با بهانه هاي مضحكي به ساكنان بيت المقدس دستور داده اند از خانه هايشان دست بكشند زيرا مالكان اين خانه ها از آنها مجوز ساخت نگرفته اند! علت آنست كه قدمت احداث اين خانه ها به دهها سال قبل باز مي گردد و اساسا در زمان احداث آنها بيت المقدس در اشغال صهيونيست ها نبوده است كه ساكنان براي احداث بنا مجبور به دريافت مجوز از آنها باشند.
اشغالگران در شرايط كنوني به دو منطقه « بستان » و « شيخ جراح » نظر دارند و مي خواهند 88 خانه در بستان و 80 خانه در شيخ جراح را تخليه و ويران سازند . بدين ترتيب حدود 3 هزار فلسطيني ديگر از سرزمين خود رانده خواهند شد.
با اينهمه اشغالگران به اين طرح به عنوان يك « اقدام چند منظوره » مي نگرند و در آن واحد اهداف مشخصي را تعقيب مي كنند. شهرك سازي استقرار يهوديان در بيت المقدس و همچنين يهودي سازي بيت المقدس جزو اهداف اين طرح محسوب مي شود. بعلاوه با گسترش شهرك صهيونيستي « معاليه » هدف آنست كه ارتباط زميني بيت المقدس از كرانه باختري كاملا جدا شود و اين منطقه بطور كامل در محاصره قرار گيرد. البته اين آرزوي اشغالگران محقق نخواهد شد و احتمال مي رود كه صهيونيستها اين آرزو را با خود به گور ببرند چرا كه « نيربركات » شهردار يهودي بيت المقدس اخيرا به مقامات اشغالگر هشدار داده كه يهوديان مهاجر مرتبا از بيت المقدس باز مي گردند و احتمال مي رود طي 25 سال آينده يكبار ديگر يهوديان بيت المقدس به « اقليت » مبدل شوند . بنابه اظهارات « احمد رويفي » رئيس بخش بيت المقدس در تشكيلات خودگردان طرح جديد صهيونيستهابراي يهودي كردن بيت المقدس در واقع يك واكنش انفعالي در اين مقوله است كه براساس آن قرار است يك ميليون يهودي مهاجر تا 12 سال آينده در بيت المقدس اسكان داده شوند تا بلكه فلسطيني ها در بيت المقدس به اقليت تبديل گردند.
« تيسر رجب التميمي » قاضي القضات فلسطين ضمن تشريح طرحهاي صهيونيستي درباره آثار و تبعات اين طرحهاي شيطاني به جهان اسلام و دنياي عرب در اين زمينه هشدار داده است دشمن اشغالگر سعي دارد آثار اسلامي در مسجدالاقصي را محو كند و هويت اسلامي اين شهر را به طور كلي از ميان بردارد.
مسئله اينست كه اگرچه ساكنان بيت المقدس در برابر اين توطئه هاي صهيونيستي مقاومت مي كنند ولي لازم است از حمايت دنياي اسلام و دنياي عرب نيز برخوردار شوند و مطمئن باشند كه در برابر اشغالگران شرور تنها نمانده اند. طبعا لازم است سازمان كنفرانس اسلامي و اتحاديه عرب در اين خصوص به وظايف و مسئوليتهاي تاريخي خود عمل كنند و نگذارند اشغالگران براي سرپوش گذاشتن به شكست ارتش صهيونيستي در غزه دست به شهرك سازي در بيت المقدس بزنند.
در اين مقوله اتحاديه اروپا هم با صدور بيانيه اي تصميم اسرائيل براي شهرك سازي در بيت المقدس را محكوم و آنرا گامي در جهت ايجاد مانع در مسير صلح خاورميانه معرفي كرده است . انتظار مي رود دنياي اسلام و كشورهاي عرب در اين مقوله حساسيت نشان دهند و با ابراز خشم و انزجار خود فضاي بين المللي را نسبت به طرحهاي توسعه طلبانه اسرائيل آگاه سازند و نشان دهند كه دنياي اسلام و ملت هاي منطقه به اشغالگران فرصت نخواهند داد كه توطئه هاي خود را اجرا كنند و با اجراي طرح كوچ اجباري فلسطيني ها زمينه هاي يهودي سازي بيت المقدس را فراهم سازند.
سكوت دنياي اسلام و بي تفاوتي در برابر اين اقدام اشغالگران قابل توجيه نيست . اشغالگران در مقطع كنوني دچار يك بحران سياسي درون ساختار حكومتي اسرائيل هستند و با توسل به اين اقدامات ايذائي عليه ساكنان فلسطيني بيت المقدس از يكطرف مي خواهند نظرها را از بحران داخلي اسرائيل به سمت و سوي ديگري منحرف نمايند و از طرف ديگر سعي دارند ميزان حساسيت دنياي اسلام و دنياي عرب در پرتو تحولات غزه را بسنجند تا بتوانند واكنش ها در اين مقوله را ارزيابي و با آن مقابله نمايند. دقيقا به همين دليل است كه فرياد اعتراض و مخالفت جدي عملي و موثر دنياي اسلام و دنياي عرب در مقطع كنوني بايستي به گوش جهانيان برسد و دشمنان بدانند كه باز هم در محاسبات خود اشتباه كرده اند.
مردم سالاري
«وقتي واردات بيش از صادرات است» عنوان سرمقالهِ روزنامهي مردم سالاري به قلم سيد حسين امامي است كه در آن ميخوانيد؛ سازمان تجارت جهاني در تازه ترين گزارش خود اعلام كرد كه صادرات ايران در سال2007 با رشد12درصدي نسبت به سال قبل به 86 ميليارد دلار رسيد كه با اين رقم ايران در زمره برترين صادركنندگان جهان قرار گرفت و رتبه بيست و سوم جهان را به خود اختصاص داد. صادرات ايران در اين سال 0/8 درصد كل صادرات جهاني است. همچنين اين سازمان ميزان واردات ايران در سال 2007 را 46 ميليارد دلار اعلام كرده است كه با چنين وارداتي ايران در مكان سي ام جهان جاي دارد. بنابر گزارش اين سازمان واردات ايران در سال مذكور رشد 13درصدي داشته و 0/4درصد مجموع واردات جهاني را تشكيل داده است، اما در بخش ديگري از گزارش سازمان تجارت جهاني كه با در نظر گرفتن كشورهاي عضو اتحاديه اروپايي به صورت مستقل تنظيم شده ايران به ترتيب مكان 37 در صادرات و 48 در واردات جهان را به خود اختصاص داده است.
چگونگي سرعت بخشيدن به رشد اقتصادي ازعمده ترين مباحث اقتصادي براي همه كشورها علي الخصوص كشورهاي درحال توسعه است. يكي از الگوهاي رشد اقتصادي، رشد اقتصادي از طريق توسعه صادرات است. اين الگو كه در اوائل دهه 1960مطرح شد به مهم ترين الگوي توسعه در دهه 1970و آرماني ترين الگو براي بسياري از كشورهاي در حال توسعه تبديل شد و اين اميد را برانگيخت كه از اين طريق مي توان با فقر و توسعه نيافتگي مقابله كرد.
نتايج پژوهش ها نشان دهنده رابطه علي بين صادرات و رشد اقتصادي در30 كشور از 126 كشور دنيا مانند تايوان، سنگاپور، هنگ كنگ و... است. همچنين رابطه مستقيم بين توليد ناخالص ملي و ميزان صادرات كشورها وجود دارد. هرچه ميزان صادرات يك كشور بيشتر و همچنين ارتباط وتعامل آن با كشورهاي ديگر روبه گسترش باشد، بي شك ميزان توسعه يافتگي كشور نيز رشد مي يابد. وابستگي شديد بخش هاي توليد و صادرات به درآمدهاي نفتي و تزلزل قيمت نفت روي آوردن اقتصاد كشور را به سوي صادرات غيرنفتي اجتناب ناپذير و ضروري مي كند. ايران همانند اكثر كشورهاي درحال توسعه با درآمد متوسط، همچنان اتكاي فراواني به منابع طبيعي دارد و داراي اقتصادي تقريبا تك محصولي است. بخش هاي نفت، گاز و كشاورزي تقريبا30 درصد از توليد ناخالص داخلي ايران را تشكيل مي دهند و اين در حالي است كه بخش صنعت فقط 23/4درصد توليد ناخالص داخلي را برعهده دارد.
سازمان كنفرانس توسعه وتجارت سازمان ملل متحد - آنكتاد- در مورد اقتصاد ايران مي گويد: ايران نه تنها به خاطر اشتغالزايي بلكه به علت پايان پذير بودن منابع طبيعي وهمچنين به خاطر اينكه موفقيت در بازارهاي جهاني دشوارتر مي شود، نيازمند اين است كه هرچه سريع تر سياست متنوع سازي اقتصاد را در پيش بگيرد. آنكتاد، گسترش بخش خصوصي و توسعه صادرات غيرنفتي را از مهم ترين راهكارهاي پيش روي اقتصاد ايران مي داند.
بيش از90 درصد كشورهاي جهان از طريق صادرات كالاهاي غيرنفتي و جهانگردي بخش اعظمي از درآمدها و بودجه كشور خود را تامين كرده و حتي به كشورهاي طرف قرارداد خود اعتبار مي دهند و با اتكا به قدرت اقتصادي خود داراي قدرت سياسي ونفوذ روي ديگر كشورها هستند.
حدود 10 درصد از كشورهاي جهان از جمله كشورهاي حاشيه خليج فارس كه از ذخاير نفت برخوردارند بدون كمترين دغدغه خاطري بودجه كشورخود را بر مبناي درآمدهاي حاصل از فروش نفت تنظيم كرده ومدت ها هيچ گونه برنامه مدوني براي صدور كالاهاي غيرنفتي و صنعتي خود نداشتند.
در برنامه هاي پنج ساله توسعه اقتصادي، اجتماعي وفرهنگي كشور، جهش صادراتي به عنوان محور توسعه اقتصادي پايدار شناخته شد. توجه برنامه ها به امر جهش در صادرات غيرنفتي، كافي است كه افكار برنامه ريزان، مديران و دست اندركاران تجارت خارجي در بخش هاي غيردولتي ودولتي را به اين مقوله اساسي اقتصاد كشور كه در تنوع بخشي به منابع ارزي، ايجاد اشتغال و رشد توليد ناخالص ملي تاثيرگذار است، جلب كند. آنچه مسلم است پيروي از راهبردهاي ثبات يا به عبارتي حفظ وضع موجود نمي تواند در شرايط كنوني اقتصاد ايران و تحولات سريع تجارت جهاني، كارساز باشد و براي دستيابي به جهش صادراتي، پذيرش راهبرد تحول و تغيير ضروري است، اما اين تحول و تغيير چگونه مي تواند به وقوع بپيوندد؟ تجربه هاي جهاني نشان مي دهد كه لازمه تحول واصلاحات، ايجاد و تشكيل ستادهاي برخورد عقايد و ستادهاي تفكر يا فكرسازي است. در بسياري از كشورهاي درحال توسعه مسوولان، قانونگذاران، برنامه ريزان و دست اندركاران امرصادرات در بخشهاي دولتي و خصوصي، نمي توانند درفضايي شفاف وعالمانه تصميم گيري كنند وشرايط ايجاد تحول و اصلاحات را در چارچوب قوانين و مقررات موثر، كليدي و راهگشا فراهم كنند. از اين رو بسياري از قوانين و مقررات كه با هدف تسهيل سازي، حمايت از توليدات داخلي و ... شكل گرفته اند، پس از مدت كوتاهي مانع ايجاد فضاي رقابتي و رشد شركتها شده اند و از سوي ديگر تغيير پي درپي قوانين و مقررات، شرايط بيروني در حال تغيير مداومي را ايجاد كرده كه امكان برنامه ريزي ميان و بلندمدت را از صادركنندگان گرفته است. با اين وصف پيش ازهراقدام ايجاد ستادهاي برخورد عقايد و فكرسازي به منظوراصلاح وتحول تجارت خارجي الزامي است. توسعه هدفمند تجارت به نحوي كه به افزايش رفاه ملي بينجامد و قابليت هاي داخلي صنايع كشور را ارتقا دهد با توجه به شرايط پرتحول بازارهاي بين المللي، اتخاذ سياست استراتژيك تجاري را ضروري مي كند. سياست استراتژيك تجاري نيز زماني موفق است كه مبتني بر يك سياست صنعتي منسجم، روشن و شفاف براي حمايت از صنايع اولويت دار در توسعه اقتصادي كشور باشد با توجه به تنگناي شديدي كه بخش صنعت كشور با آن مواجه است، تحول در ساختار صنايع فعلي با توجه به تحول و تغييرات نظام صنعتي جهان و جاذبه بازارهاي خارجي بايد جهت گيري شود.
برخي كارشناسان عقيده دارند كه يافتن سهم بيشتر در تجارت جهاني و جهش در صادرات غيرنفتي چندان دشوار نيست، كما اينكه تجربه بسياري از كشورهاي تازه صنعتي شده به ويژه كشورهاي جنوب شرقي آسيا، اين امر را نشان داده است. يافتن قدرت رقابت درعرصه هاي بين المللي و كسب سود از تجارت كه انگيزه رونق صادرات را تامين مي كند، مستلزم آن است كه مجموع درآمدها ازهزينه ها فزوني گيرد. فزوني درآمدها بر هزينه ها از دو راه تحصيل مي شود: اول افزايش ميزان فروش و دوم كاهش هزينه ها. آنچه در ايران مانع بزرگي براي رقابت توليدات كشور است، قيمت تمام شده است كه به لحاظ افزايش مستمر بهاي نهاده هاي توليد و نيزهزينه هاي سربار هر ساله 20 تا30 درصد بر قيمت تمام شده محصولات مي افزايد در شرايطي كه رقابت فشرده در بازارهاي جهاني در نهايت رشد2 تا 3 درصدي قيمت را به دنبال دارد. با يك نگاه اجمالي مشخص مي شود كه توان رقابت توليدات ايراني همواره روبه نزول است و چه بسا كالاهايي با كيفيت وبسته بندي مناسب به لحاظ قيمت، قادر به رقابت در بازارهاي جهاني نباشد. بخش خصوصي ايران حدود 15درصد از ارزش افزوده توليد ناخالص داخلي راعهده داراست و شركت هاي متوسط و كوچك، نقش بسيار كمرنگي دراقتصاد ايران را برعهده دارند. بازار ايران براي بسياري از محصولات يك بازار بسته و حمايتي است. محصولات ساخت داخل از كيفيت پاييني برخوردارند و قادر به رقابت با همتاهاي خارجي نيستند، اگرچه در چند صنعت وتنها چند شركت انگشت شمار موفقيتي كسب كرده اند، اما تا رسيدن به جايگاه واقعي و مطلوب راهي طولاني در پيش داريم. مسلما رشد و گسترش صادرات غيرنفتي بدون وجود بخش خصوصي قوي امكان پذير نيست. با رويكرد جديد دولت در واگذاري اكثر شركت ها و سازمان هاي دولتي وايجاد فضاي اقتصادي بهتر براي رشد بخش خصوصي و تعاوني اميد است كه با قوي تر شدن بخش خصوصي جهش قابل توجهي در صادرات غيرنفتي را شاهد باشيم.
براساس گزارش گمرك از ابتداي سال جاري تا اواخر آبان ماه صادرات غيرنفتي با احتساب ميعانات گازي به 16 ميليارد و 990 ميليون دلار و رقم واردات به 38 ميليارد و 267 ميليون دلار رسيد. در اين مدت 26 ميليون و 473 هزار تن انواع كالا با احتساب ميعانات گازي صادر شد كه از اين نظر نسبت به مدت مشابه سال گذشته 4/15 درصد كاهش داشته است. اين گزارش حاكي است در هشت ماهه سال جاري 27 ميليون و 401 هزار تن انواع كالا به ارزش 38 ميليارد و 267 ميليون دلار وارد كشور شد كه در مقايسه با مدت مشابه سال گذشته از نظر وزن 2 درصد و ارزش 28/65 درصد رشد نشان مي دهد. همچنين بنابراين گزارش ميزان صادرات كالاهاي غيرنفتي بدون احتساب ميعانات گازي طي هشت ماهه سال جاري 21 ميليون و 845 هزار تن و به ارزش 13 ميليارد و 30 ميليون دلار بود كه نسبت به مدت مشابه سال قبل به لحاظ وزن 0/18 درصد و از نظر ارزش 29/98 درصد رشد داشته است.
بيشترين ميزان صادرات كشور در اين مدت به ترتيب به امارات متحده عربي با يك ميليارد و 756 ميليون دلار، چين با يك ميليارد و 402 ميليون دلار، عراق با يك ميليارد و 373 ميليون دلار، هند با 867 ميليون دلار و جمهوري كره با 694 ميليون دلار صورت گرفته است.
اين گزارش مي افزايد طي مدت ياد شده بنزين عمده ترين كالاي وارداتي به كشور بود و 2 ميليارد و 532 ميليون دلار بنزين طي هشت ماهه سال جاري و
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]
-
گوناگون
پربازدیدترینها