تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 16 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821298486




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حكمت نبوي و ‌آينده مطالعات فلسفه تطبيقي


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: حكمت نبوي و ‌آينده مطالعات فلسفه تطبيقي
خبرگزاري فارس: فلسفه تطبيقي مطلوب هانري كربن، داراي دو خصيصه است، يكي از اين خصايص روش‌شناختي است و خصيصه ديگر هستي‌شناختي است. روش‌ فلسفه تطبيقي مطلوب كربن، پديدارشناسي است و هستي‌شناسي‌اي كه لازمه فلسفه تطبيقي اوست هستي‌شناسي‌اي سنتي، باطني و غير مدرن است.


فلسفه تطبيقي مطلوب هانري كربن، داراي دو خصيصه است، يكي از اين خصايص روش‌شناختي است و خصيصه ديگر هستي‌شناختي است. روش‌ فلسفه تطبيقي مطلوب كربن، پديدارشناسي است و هستي‌شناسي‌اي كه لازمه فلسفه تطبيقي اوست، هستي‌شناسي‌اي سنتي، باطني و غير مدرن است كه بهترين نمونه آن را كربن در آثار فيلسوفان ايراني‌اي چون سهروردي مي‌يابد.

در اينجا با محوريت سخنراني كربن درباره فلسفه تطبيقي در كتاب «فلسفه ايراني و فلسفه تطبيقي» ابتدا خصيصه روش‌شناختي فلسفه تطبيقي كربن را تبيين مي‌كنيم، سپس سراغ خصيصه هستي‌شناختي آن مي‌رويم.

فلسفه تطبيقي و پديدارشناسي

كربن اولين وضع‌كننده اصطلاح فلسفه تطبيقي را پل ماسون اورسل معرفي مي‌كند. براساس تبيين كربن، روش فلسفه تطبيقي اورسل بر اساس مشابهت روابط استوار است و نه همساني و برابري اصطلاحات دو نظام فكري (كربن 1369:ص20)

اورسل روش درست براي مقايسه 2 نظام فكري را جستجوي همساني معني اصطلاح x از نظام فكري A با اصطلاح y در نظام فكري B نمي‌دانست. به باور او، تطبيق بين نسبت‌ها صورت مي‌گيرد؛ في‌المثل مقايسه و تطبيق بين نسبت x در نظام فكري A از يك سو و نسبت y در نظام فكري B. اما كربن خود روش‌شناسي اورسل را نقد مي‌كند و آن را بيش از حد پايبند و وابسته به تواتر زماني و احكام مشروط عليت تاريخي مي‌داند. (همان:20) روش مورد نظر خود كربن در فلسفه تطبيقي، روش‌ پديدارشناسي است. او اين رهيافت در فلسفه تطبيقي را در مقابل رهيافت اورسل قرار مي‌دهد. (همان)

رهيافت مدنظر اورسل تاريخ محور است و علاقه‌مند به تعيين علت‌هاي تكوين جريان‌ها و تمركز مباحث روي تاثير و تاثرات جريان‌هاي سابق بر جريان‌هاي لاحق فكري است. اما رهيافت مدنظر كربن، ذات‌محور است و شهود ذات را مقصود خود دارد.

ذات يك جريان فكري و ذات يك انديشه در اين رهيافت، محوريت دارد و نه ظهوري كه اين ذات در يك بستر زماني و مكاني خاص دارد. رويكرد كربن پديدارشناسانه است و او پديدارشناسي مورد نظر خود (و البته نه كار برد ويژه آن در فلسفه تطبيقي) را متعلق به ادموند هوسرل مي‌داند. كربن اين پديدارشناسي را از هوسرل وام مي‌گيرد و در فلسفه تطبيقي به كار مي‌برد:

«... آنچه فلسفه تطبيقي مي‌تواند در بخش‌هاي متفاوت ميدان ويژه مقايسه مورد توجه قرار دهد، نخست آن امري است كه به زبان آلماني Wesenschau يا ادراك شهودي يك ذات ناميده مي‌شود. اين واژه به اصطلاحات پديدارشناسي يا به‌طور دقيق‌تر پديدارشناسي خاص هوسرل مربوط مي‌شود...» (همان20)

بنابراين در اينجا لازم است به طور بسيار مختصر به تبيين اهميت مساله ذات در پديدارشناسي هوسرل بپردازيم.

شهود ذات در پديدارشناسي هوسرل

ادموند هوسرل، اولين كسي است كه پديدارشناسي را مبحث اصلي و محوري نظام فلسفي خود قرار داد. پديدارشناسي نزد هوسرل‌‌بايد علمي‌ ضروري باشد چرا كه علم فقط وقتي حقيقتا علم است كه ضروري باشد.

هوسرل با عزل نظر از وجود خارجي قصد دارد به چنين بداهتي (Evidence) دست يابد. اين بداهت، بداهتي يقيني(Apodictic) است و نه بداهتي قطعي. در بداهت يقيني، هيچ نوع امكان تشكيك نيست: «....بداهت يقيني داراي اين ويژگي بارز است كه نه فقط به‌طور كلي يقين به وجود چيزها يا وضعيت‌هاي بديهي است، بلكه در عين حال ... پيشاپيش هر گونه شك قابل تصور را به مثابه شكي بي‌محتوا منتفي مي‌كند.» (هوسرل، ص50)

بداهت يقيني مورد نظر هوسرل كه فلسفه ‌‌بايد واجد آن باشد، زماني حاصل مي‌شود كه متعلق بداهت براي ما حاضرباشد: «بداهت شيئي يا وضعيت، صرفا دورادور به نحو ناكافي افاده نمي‌شود، بلكه خود آن براي ما حاضراست، و فاعل حكم، آگاهي حلولي از آن دارد.» (هوسرل،صص44ـ43)

هوسرل خود را بعضا پوزيتيويست مي‌نامد چرا كه او نيز مانند پوزيتيويست‌ها مي‌خواهد بنياد معرفت را بر پايه آنچه داده شده، بنانهد. اما پوزيتيويست‌ها را از اين حيث كه ديدن را به طور كلي با ديدن حسي اشتباه مي‌گيرند و نمي‌فهمند كه هر موضوع حسي و جزئي داراي ماهيت است، در اشتباه مي‌دانست چرا كه جزئي يك امرضروري نيست بلكه يك تصادف يا يك امر ممكن است. (رك: بوخنسكي، ص109)

درروش‌شناسي مبتني برعلوم جديد ازذوات و ماهيات چشم پوشي شده است: «در اين روش شناسي نحوه رهسپاري براي نايل آمدن به قوانين معيت يا مقارنت يا توالي و تعاقب يا تقدم و تاخر اين ظواهر كه همان فنومن‌ها در معناي هيومي است، بيان مي‌شود. اين روش‌شناسي اگر درتفكري غالب آيد، ناگزير با نفي ذوات و ماهيات و از اين طريق با نفي فلسفه و تفكر فلسفي ملازمه دارد.» (ريخته گران، صص33ـ32)

هوسرل در مقابل اين تفكر، خواستار احياي ذوات و ماهيات است. پديدارشناسي ‌بايدعلم به ماهيت و علم به ذات (Eidetic science) باشد چرا كه فقط ذوات هستند كه ضروري و بديهي هستيد. توضيح اين‌كه به هر شيئي يك‌سري محمول‌ها به شكل ضروري حمل مي‌شود. آنچه در شيء هسته و منشا و سرچشمه تمامي اين محموله است، ذات شي است. (ورنو و وال، صص40ـ39)

هوسرل امر جزئي را بيرون از قلمرو پديدارشناسي قرار مي‌دهد، چرا كه جزئي و مفرد نامتعين و تعريف‌ناپذير است ولي درآن ذاتي است كه به طور بديهي مي‌تواند به آن نسبت داده شود. تنها ذوات (Eidos) و نسبت‌هاي اين ذوات هستند كه مي‌توانيم آنها را بشناسيم.

ذوات همان معناي امورجزئي يا به عبارت بهتر، وحدت تنوع پديدارهاي جزئي است: «ممكن است كه ذات فقط بر يك فرد دلالت كند، مانند ذات جهان يا ذات من، اما آن در عين حال وحدت جلوه‌هاي مختلف و مظاهر متنوع همين فرد نيز هست، به طوري كه معني يك امر جزئي، خود هرگز جزئي نيست و عموميتي را در بر مي‌گيرد.» (ورنو و وال، ص39) پس ذات نمي‌تواند امري جزئي باشد.

گفتيم كه ذات به صورت بديهي به اشيا نسبت داده مي‌شود. چرا كه سوژه، ذات را شهود مي‌كند. آگاهي سوژه از امري اگر بدون واسطه صورت گيرد، آگاهي شهودي است.

اما شهود دو گونه است، شهود تجربي و شهود ماهوي (Eidetic intuition). درتاريخ فلسفه عقل گراها شهود عقلي و تجربه گراها شهود تجربي(حسي) را ممكن مي‌دانستند.

هوسرل قائل به دو شهود است؛ شهود تجربي و شهود ماهوي. او معتقد است اين دو شهود همزمان رخ مي‌دهد و درهمان حال كه نفس محسوسات را ادراك مي‌كند، ماهيات را نيزمي بيند. برهمين اساس ما‌ دو گونه دانش داريم: «دانش‌هاي امور واقع(Factual sciences) كه مبتني بر تجربه حسي‌اند و دانش‌هاي ماهيت يا آيده تيك (Essentialis
t or eidetic sciences) كه مقصود از آنها بيشتر بينش يا شهود ماهيت يا ديدار آيدوس و ماهيت است. (بوخنسكي، صص110-109)

شهود تجربي همان ادراك حسي كيفيات محسوس به صورت بي‌واسطه است. شهود ماهوي، ادراك بي‌واسطه‌ ماهيت است: «شهود ذات ( = ماهيت = Eidos)، وقوف به امري است كه نگاه شهود ما متوجه آن مي‌شود و آن عينا دراين شهود داده شده است، اين شهود، شهودي است اصلي و بنيادي كه ذات را در هويت جسماني‌اش درمي يابد و ادراك مي‌كند.» (ورنو و وال، ص42)

شهود ماهيت و فقر رويكرد اصالت تاريخ

كربن روش پديدارشناسي را در مقابل اصالت تاريخ قرار مي‌دهد و به اين نحو روش مختار خود را مخالف اصالت تاريخ مي‌داند. كربن در مخالفت با اصالت تاريخ‌ مدعي مي‌شود‌ اصالت تاريخ به مرگ پديدار منجر مي‌شود، زيرا اصالت تاريخ ـ كه تحقيقات فلسفي مورد انتقاد كربن از جمله فلسفه تطبيقي اورسل‌ تحت تاثير آن هستند ـ ذات تفكر فلسفي را به دوره‌اي كه آن تفكر در آن ظهور كرده است، تقليل مي‌دهند و به اين شكل ذات تفكر فلسفي در اصالت تاريخ مورد غفلت قرار مي‌گيرد. اصالت تاريخ «مدعي تجديد معنا و محمل يك منظومه فلسفي با توجه به دوره‌اي است كه در آن ظاهر شده است، گويي كه اين دوره به تنهايي تبييني براي اين منظومه فلسفي مي‌تواند باشد.» (كربن: 29)

لازمه اتخاذ رويكرد پديدارشناسي هوسرلي، در مطالعات فلسفي، تقليل آيدتيك است و كنار گذاشتن درك تاريخي از شيء، لازمه تقليل آيدتيك. درك تاريخي از هر چيز، آن را در سلسله علي معلولي فرآيندهاي زماني لحاظ مي‌كند و حال آن‌كه پديدارشناسي هوسرلي كاملا با چنين رويكردي مخالف است، چرا كه در اين رويكرد، پژوهشگر به ذات شيء مورد پژوهش، دست نخواهد يافت.

كربن نيز از همين منظر مخالف رويكرد اصالت تاريخ است. اگر در مطالعات فلسفي، رويكرد اصالت تاريخ اتخاذ شود، هر فيلسوف فرزند زمان خود دانسته مي‌شود و انديشه‌هاي او، واكنشي طبيعي به مجموعه اوضاع اقتصادي، سياسي و اجتماعي زمانه اش. اما رويكرد پديدارشناسانه كربن، انديشه فلسفي را داراي هويت و ذاتي فرازماني مي‌داند كه پژوهش تطبيقي مدنظر كربن، با محوريت همين ذات فرازماني انديشه‌هاي فلسفي صورت مي‌گيرد:

[در اصالت تاريخ] درباره يك فيلسوف گفته مي‌شود ‌ او به زمان خود تعلق داشت و با اين تبيين ساده لوحانه براحتي فراموش مي‌شود كه يك فيلسوف بيش از هر چيز زمان خاص خود است زيرا اگر او براستي يك فيلسوف باشد بر آنچه به اشتباه زمان ناميده شده است، سلطه دارد... (همان)

اما توجه به اين نكته الزامي است كه كربن روش پديدارشناسي را در پيوند با هستي‌شناسي سنتي و باطني به كار مي‌برد و به همين خاطر پديدارشناسي كربن، نمودي كاملا تازه نسبت به پديدارشناسي هوسرل پيدا مي‌كند. بنابراين، تبيين پديدارشناسي كربن، نيازمند تبيين هستي‌‌شناسي مطلوب اوست.

نگرش هستي‌شناسي باطني و انسان‌شناسي كربن

فلسفه تطبيقي مورد نظر كربن دو خصيصه مهم دارد؛ يك خصيصه روش شناختي كه او در آن، روش پديدارشناسي را اختيار مي‌كند و خصيصه ديگر، خصيصه هستي‌شناختي. هستي‌شناسي مطلوب كربن كه پيش شرط مطالعات فلسفه تطبيقي اوست، هستي‌شناسي سنتي و باطني است. كربن اين هستي‌شناسي را ضمن انتقادهاي خود به نگرش مدرن، بيان مي‌كند.

كربن نگرش مدرن را منجر به پيدايش مكتب تعطيل‌، يعني سكوت بشر درباره عوالم متافيزيكي مي‌داند و حال آن‌كه به باور كربن، اين چيزي نيست جز نابودي پديدارها:

اين انديشه [=انديشه مدرن] همه كوشش خود را به كار برده است تا راه را بر مجراهايي كه مي‌تواند [ما را] به وراي اين جهان هدايت كند ببندد (آنچه مكتب تعطيل ناميده مي‌شود)... انديشه جديد بي‌آن‌كه پديدارها را نجات دهد، ‌ بسادگي با نفي معناي استعلايي آنها، پديدارها را ازميان برده و نابود كرده است تا با اطميناني دروغين اعلام كند كه از اين پس تعاطي به مابعدالطبيعه امكان‌پذير نيست. (كربن: 29)

نكته: وظيفه فلسفه تطبيقي مدنظر كربن توجه به فيلسوفان و عرفايي است كه به زبان‌هاي مختلف، خبر از عالم غيب داده‌اند. وظيفه فلسفه تطبيقي، فهم و تطبيق عناصر اين فلسفه‌هاي حكمي است. فلسفه‌هاي مورد پژوهش در فلسفه تطبيقي، انديشه‌هايي است كه در چارچوب حكمت نبوي‌ مي‌گنجد

كربن رويكرد مدرن را برنمي‌تابد و حتي آن را غيرمنطقي توصيف مي‌كند. به باور كربن، انديشمندان مدرن چون خود تجربه‌اي از عالم متافيزيك نداشتند، آن را نفي مي‌كنند. كربن در نقد اين رويكرد به استدلالي از شيخ اشراق متوسل مي‌شود كه مدعي است مبناي بشر در ساير حوزه‌ها، مثلا در حوزه ستاره‌شناسي بر اعتماد به ساير افرادي است كه در آن حوزه داراي شهود مستقيم بوده‌اند، پس چرا در حوزه متافيزيك نمي‌بايد به شهود كساني كه از عوالم مافوق طبيعي تجربه كسب كردند، اعتماد كرد. (رك: همان: 30)

كربن نگرش مدرن را در تقابل تام با اين هستي‌شناسي سنتي مي‌داند. نگرش مدرن همه پديدارها و اتفاقات و حوادث را به پديدارها و حوادث تجربي و زمانمند اين جهاني تقليل مي‌دهد و عالم ملكوت را در هستي‌شناسي، حذف مي‌نمايد. براساس ديدگاه مدرن ـ به بيان كربن ـ هر حادثه‌اي تجربي است و الا با انگ اسطوره‌اي بودن غيرواقعي تلقي مي‌شود:
آنچه در اين دوره [=دوره مدرن] نتوان به صورت امري تاريخي به معناي تجربي كلمه مورد بررسي قرار داد، اسطوره يعني غير واقعي شمرده مي‌شود. (همان: 31)

كربن در كنار تاريخ زمانمند و اين‌جهاني‌اي كه نگرش مدرن آن را تنها تاريخ واقعي تلقي مي‌كند، تاريخ قدسي را مطرح مي‌كند. تاريخ قدسي تاريخ حوادث ملكوت است؛ حوادثي كه نه در ظرف زمان و مكان جهان مادي، بلكه در ملكوت رخ داده‌اند و معنا و ذات و بنيان همه حوادث زمانمند تاريخ اين‌جهاني، همان حوادث عالم قدسي؛ يا به تعبير كربن، حوادث لطيف يا باطني يا قدسي‌اند. ماواي اين حوادث همان عالم مثال فيلسوفان ايراني (يعني برزخ ميان محسوس و معقول) است:

مرتبه اين حوادث از جنگ‌هاي قيصر يا امپراتوري ناپلئون كه قابل ضبط در كتاب‌هاي تاريخ است، متمايز است. حق اين حوادث، زماني ادا خواهد شد كه واقعيت خاص آنها در عالم مياني كه مورد بحث ويژه فيلسوفان ايراني بوده است، پذيرفته شود: عالم مثال كه عالم امر خيالي نيست بلكه برزخ ميان محسوس و معقول است. (كربن: 32)

كربن از اصطلاحي ديگر براي ناميدن تاريخ قدسي استفاده مي‌كند كه گويي به نحو غيرمستقيم حكايتگر نوعي بينش افلاطوني در انسان‌شناسي اوست: تاريخ دروني. تاريخ قدسي يا تاريخ دروني، درون انسان است و نه اين‌كه انسان درون اين تاريخ باشد:
... انسان به‌طور ذاتي چيزي را به همراه خود دارد كه براي هميشه بر تاريخ تقدم دارد، انسان هميشه اين امر را با خود خواهد داشت و همين فريادرس او برابر تاريخ خواهد بود. اين همان تاريخ دروني، باطني به معناي دقيق كلمه و تاريخ لطيف خواهد بود كه حوادث آن نه در جهان ظاهري اعيان خارجي بلكه در عالم لطيف حالات زيسته شده اتفاق مي‌افتد، حوادثي در ملكوت، در «آسمان» يا «دوزخ» كه انسان در خود دارد. (همان: 31)

پس درك انسان محصور به چارچوب‌هاي زماني و مكاني اين جهاني و تاريخ اين‌جهاني كه در آن زيست مي‌كند، نيست، بلكه انسان پيشاپيش دركي از عالم قدسي و ملكوت دارد، اين درك بر تاريخ جهان مادي و هستي زمانمند اين جهاني انسان تقدم دارد. اين درك پيشين از تاريخ را كربن، تاريخ قدسي يا دروني مي‌نامد و تاريخ ظاهري چيزي جز روگرفتي از اين تاريخ دروني نيست. ناديده گرفتن تاريخ دروني به معناي بي‌پايه و فاقد ذات كردن تاريخ ظاهري است. پس انسان درون خود چيزي دارد كه متعلق به جهان ظاهري و طبيعي نيست (بلكه به عكس، اين جهان طبيعي است كه متعلق و نمودي از آن جهان ماورايي است): انسان تجربه‌اي پيشيني از جهان ماورايي دارد.

بنابراين به باور كربن نفي حوادث ملكوتي، ناشي از ناتواني نگرش مدرن به درك حوادث مافوق طبيعي است و عدم اعتماد به كساني است كه از عوالم باطني و حوادث عالم مافوق طبيعي خبر دادند. به اين شكل كربن با اعتمادپذير دانستن ادعاي انبيا و عرفا، هستي‌شناسي‌اي باطني و سنتي را اتخاذ مي‌كند.

در ادامه به تبيين اين موضوع مي‌پردازيم كه كربن چگونه اين هستي‌شناسي باطني را با پديدارشناسي پيوند مي‌دهد.

پيوند پديدارشناسي با هستي‌شناسي سنتي در فلسفه تطبيقي كربن

براساس هستي‌شناسي سنتي و باطني مطلوب كربن، هويت و ذات هر چيز نه در وجود زمانمند و تاريخي آن، بلكه در وجود فراتاريخي (يا به عبارتي قدسي) آن نهفته است و اين ذات نهفته نياز به كشف دارد، پديدارشناسي در همين نقطه به كار كربن مي‌آيد و اين تبيين از وظيفه پديدارشناسي با معناي لغوي اين اصطلاح نيز مطابقت دارد:
پديدار چيزي است كه خود را نشان مي‌دهد، امري است كه ظاهر مي‌شود و در اين ظهور چيزي را آشكار مي‌سازد كه در آن نمي‌تواند آشكار شود مگر در صورتي كه در عين حال در زير آن ظاهر پوشيده بماند. (كربن: 21)

بنابراين پديدارشناسي در اينجا در بستر هستي‌شناسي باطني و سنتي به كار مي‌رود. شعار رجوع به ذات اشياء، متعلق به پديدارشناسي هوسرل است، ولي هوسرل خود، اين ذات را در عالمي ماورايي و قدسي جستجو نمي‌كرد، بلكه در آگاهي بي‌واسطه و در عمل ماهيت بخشي (ايده‌آسيون) در پي اين ذات مي‌گشت. اما كربن در اينجا، رجوع به ذات را از پديدارشناسي هوسرلي به عاريت مي‌گيرد ولي اين ذات را طبق هستي‌شناسي باطني فلاسفه مسلمان ايراني، در عالم قدسي و متافيزيكي جستجو مي‌كند. براساس اين هستي‌شناسي ذات و معناي هر پديده اين جهاني و مادي، در عالمي قدسي و ماوراي طبيعي ماوا دارد و شهود ذات نيز در عالم ماورايي و ملكوت صورت مي‌گيرد: (رك: كربن: 30)

شهود ذات، شهودي ماوراي زمان و مكان است. اين شهود در زمان و مكان اين جهاني نمي‌گنجد. زمان و مكان اين جهاني قابليت‌ ندارد كه ظرفي تمام و عيار باشد براي انساني كه به شهود ذات امور در عالم قدسي نايل شده است. چنين انساني بر زمان و تاريخ سلطه دارد و اساسا اوست كه ظرف زمان و تاريخ است. (رك: همان 29 و 31)

حوادث زماني و مكاني اين جهاني، ظهور حوادث قدسي است و تاريخ ظاهري نمود تاريخ باطني. بنابراين، حوادث قدسي و تاريخ دروني ذات پنهان و مستور حوادث و تاريخ ظاهري است و كار فيلسوف، كشف اين ذات پنهان است‌ و در اينجا پديدارشناسي كربن (كه در پي شهود ذات پديده‌هاي طبيعي در عالم قدسي است) با عرفان اسلامي (كه غايتش كشف المحجوب است) تلاقي پيدا مي‌كند:

... كشف محجوب [يعني] رها ساختن و كشف حجاب از آنچه ضمن آشكارساختن خود در پديدار (phainomenon) پنهان مي‌شود.... پديدارشناسي و تاويل نزد عرفا جز اين نيست؛... منظور اين است كه اجازه دهيم تا آنچه پنهان است، خود را پديدار سازد. تاويل اساسا اين است. (همان: 33) (و رك: همان: 43)

وظيفه فلسفه تطبيقي
با توجه به آنچه بيان شد، از نگاه كربن پديدارشناسي روش مطلوب فلسفه تطبيقي است و پديدارشناس همواره به دنبال ذات موضوع مورد پژوهش است. پس اعمال روش پديدارشناسي در فلسفه تطبيقي مستلزم رجوع به ذات انديشه‌هاي فلسفي است. انديشه‌هاي فلسفي، اگر واقعا انديشه‌هاي فلسفي باشند، انديشه‌هايي فرازماني و فرامكاني‌اند و نه محصور در جبرتاريخي زمان و مكان خاص خود. در اينجا فيلسوف وظيفه‌اي پيامبرگونه و عارفانه دارد؛ يعني خبر دادن از عالم غيب. (همان: 49) وظيفه فلسفه تطبيقي مدنظر كربن توجه به چنين فيلسوفان و عرفايي است؛ آنان‌كه به زبان‌هاي مختلف، خبر از عالم غيب داده‌اند. وظيفه فلسفه تطبيقي، فهم و تطبيق عناصر اين فلسفه‌هاي حكمي است. پس فلسفه‌هاي مورد پژوهش در فلسفه تطبيقي، هر فلسفه و انديشه‌اي نيست، بلكه انديشه‌هايي است كه در چارچوب حكمت نبوي‌ مي‌گنجد:

براي اين‌كه حكيم همچون ورثه پيامبران ظاهر شود، بايد ‌ فلسفه، حكمتي نبوي باشد. در اين زمينه نيز گمان من اين است كه ميان عرفاي سه شاخه سنت ابراهيمي امر مشتركي وجود دارد. اين مساله موضوع بحث ديگري است كه بايد به عنوان ذخيره برنامه فلسفه تطبيقي آينده نگه داشت. تنها همين عرفا هستند كه خواهند توانست با اثرات ناشي از تقدس‌زدايي جهان رمزناآشنا مواجهه كنند. امام اول در گفت‌وگوي معروف با مريد خود كميل بن زياد‌ به همين عرفا اشاره مي‌كند. (همان: 49)

حسين شقاقي
منبع : روزنامه جام جم 12/10/1390
انتهاي پيام /

دوشنبه|ا|12|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن