دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
دلایل ممنوعیت استفاده از ظروف گیاهی در برخی کشورها
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1862104120


سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران
واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران

تهران -خبرگزاري ايسكانيوز :روزنامه هاي صبح ايران در سرمقاله هاي امروز خود به مسائل مهم سياسي داخلي و خارجي از جمله مسئله فلسطين و غزه،تحليل واگذاري ستاد انتخاباتي كروبي به كرباسچي ،مشكلات حمل و نقل عمومي،سفر هاشمي رفسنجاني به عراق و پيامد هاي آن ،نامه اوباما به مدودف واجلاس شرم الشيخ پرداختند.
به گزارش روز چهارشنبه باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز " سرمقاله هاي برخي روزنامه هاي صبح ايران به شرح زير است :
**موج فلسطين
مساله فلسطين طي 60 سال گذشته، همواره به عنوان چالشي عربي اسرائيلي از سوي رسانههاي غالب غربي مطرح ميشد كه البته به علت روحيه سازشكارانه مسوولان تشكيلات خودگردان و بويژه سران كشورهاي عربي، نشستهاي دو يا چندجانبه براي حل مسائل اعراب و اسرائيل خنثي بوده يا منافع تلآويو در آن مدنظر قرار ميگرفت.
اما جنگ غزه و قبل از آن، جنگ 33 روزه لبنان و حجم جنايات رژيم صهيونيستي در اين دو منطقه باعث شد موضوع از محدوده عربي اسرائيلي خارج شده، جنبه بينالمللي پيدا كند و اين نتيجه واكنش افكار عمومي جهان نسبت به فجايعي بود كه در اين دو منطقه و بويژه در غزه رخ داد؛ فجايعي كه هرچند براي مردم فلسطين خسارتهاي فراوان جاني و مالي به همراه داشت؛ اما دستاوردهاي سياسي آن براي حركتهاي آزاديبخش بويژه گروههاي مقاومت فلسطين بيش از تمامي كنفرانسهاي سازشكارانهاي بود كه تاكنون برگزارشده است.
دولت مردمي حماس در نوار غزه تثبيت شد، صهيونيستها و قدرتهاي حامي آن به قدرت فزاينده مقاومت پي بردند، اسرائيل يك بار ديگر دچار چالش جدي داخلي شد و از همه مهمتر افكار عمومي جهان در حمايت از مقاومت مردم فلسطين در مقابل رژيم اشغالگر قدس ايستادند.
حركت كشورهاي عربي و اسلامي و چهرههاي حقوقي و رسانههاي آزاد جهان براي محاكمه سران رژيم صهيونيستي به اتهام جنايت بر ضد بشريت، كمترين انتظاري بود كه افكارعمومي جهان از كشورها و سازمانهاي بينالمللي داشته و دارند.
حضور 700 شخصيت برجسته بينالمللي از 50 كشور جهان و حاضر شدن بيش از 20 رئيس مجلس از كشورهاي عربي اسلامي و غيرمتعهدها در كنار چهرههاي شاخص مبارز فلسطين، مولفههايي است كه اين كنفرانس را از كنفرانسهاي قبلي متمايز ميكند ، كنفرانسي كه برخلاف كنفرانس شرمالشيخ مصر كه در جهت حمايت از دولت غيرقانوني محمود عباس در كرانه باختري رود اردن و فشار سياسي بر دولت قانوني اسماعيل هنيه برگزار ميشود حمايت از مردم بيدفاع غزه و دولت مردمي حماس و همچنين تلاش براي محاكمه بينالمللي سران رژيم صهيونيستي را در دستور كار خود قرار داده است.
**اعتماد ملي :قدرتنمايي اصلاحطلبان؛ در حاشيه سپردن ستاد كروبي به كرباسچي
انتخابات دهمين دوره رياستجمهوري تفاوتهايي با انتخاباتهاي ديگر دارد. تفاوت آن حضور چهرههايي از هر دو اردوگاه اصلاحطلبان و اصولگرايان شاخص در عرصه رقابت است. اكنون نهتنها در جبهه اصلاحطلبان چهرههاي شاخصي وارد عرصه شدهاند، بلكه در جبهه اصولگرايان نيز علاوه بر حضور رئيسجمهور فعلي چهرههاي شاخصي چون قاليباف، جهرمي، محسن رضايي و حتي لاريجاني وارد عرصه رقابت شدهاند يا خواهند شد كه اين صفآرايي چهرهها رقابت سنگيني را در انتخابات پيش رو نويد ميدهد. اما روز سهشنبه (ديروز) اتفاقي روي داد كه شايد بهتر باشد كمي درباره آن انديشيد و آن هم معرفي غلامحسين كرباسچي كه داراي سوابق مهمي در عرصه مديريت كشور است به عنوان مشاور عالي و مسوول هماهنگي امور انتخابات كروبي بود. براي توصيف اهميت اين اتفاق بايد به چند ماه قبل و هنگامي كه مهدي كروبي كانديداتورياش را اعلام كرد برگشت. در آن مقطع همزمان با اعلام كانديداتوري كروبي، جمعي از نيروهاي سياسي چون سيدكاظم موسوي بجنوردي، عباس عبدي، عطاءالله مهاجراني، جميله كديور، عمادالدين باقي و كرباسچي و حتي برخي از وزراي دولت خاتمي در حمايت از او وارد صحنه شدند تا با استفاده از ارتباطات و موقعيت خود نسبت به جذب آراي بيشتر مردم در انتخابات رياستجمهوري به نفع اصلاحطلبان و كانديداي مورد نظرشان فعاليت كنند.
مهدي كروبي كه همواره به نگاهي فراحزبي در عرصه فعاليتها معتقد بوده و بر اين باور است كه بايد از تمام نيروهاي سياسي با هر گرايشي در عرصههاي مختلف استفاده شود، با انتصاب فردي غيرحزبي بهعنوان مشاور عالي ستاد انتخاباتياش ايجاد دولت فراحزبي، فراجناحي و ائتلافي را نويد كروبي در عمل ثابت كرده كه با هرگونه تعدي، قانون شكني، نقض حقوق شهروندي، برخورد با روزنامهها و انديشههاي منتقد، احزاب و نهادهاي مدني خارج از چارچوب قانون اساسي مخالف بوده و به نظر ميرسد كه اين مهمترين ويژگي فردي است كه بايد در آينده در مسند كرسي رياستجمهوري قرار گيرد.
از سوي ديگر اين نكته قابل ذكر است كه همزمان با ورود سيدمحمد خاتمي و ميرحسين موسوي چهرههاي سياسي ديگري نيز در حمايت از آنها اعلام حضور كردهاند.
بنابراين به نظر ميرسد حضور سه فرد شاخص در اردوگاه اصلاحطلبان باعث به صحنه آمدن تمامي فعالان سياسي و انديشمندان و دانشگاهيان و وزراي دولتهاي بعد از پيروزي انقلاب به صحنه شده كه اين بر زيباييهاي اين رقابت سياسي ميافزايد همچنانكه در طرف مقابل حضور و فعاليت تقريبا تمامي چهرههاي شاخص اصولگرايان را مشاهده ميكنيم.
اما آنچه در كنار اين حضور از اهميت برخوردار است مديريت صحيح نيروهاي سياسي است تا اينكه منازعه سياسي كانديداهاي مختلف موجب تقويت يك جريان شود نه موجب تضعيف. به نظر ميرسد كه اگر اصلاحطلبان همگرايي لازم با يكديگر داشته باشند ميتوانند در عرصه اين رقابت كارنامه قابل قبولي را از خود ارائه دهند و در كنار رقابت با يكديگر اخلاق و قانونمندي حاكم بر منازعات سياسي در جوامع توسعهيافته را نيز رعايت كنند. نيروهاي سياسي بايد بدانند كه بهكارگيري روشهاي تخريب، هياهوسازي، دروغپردازي، اتهامزني و حركاتي از اين قبيل منجر به مخدوش شدن صحنه زيباي يك رقابت سياسي ميشود و برنده يا بازنده يك رقابت را در خسران قرار ميدهد.
اميد است با بهوجود آمدن وضعيت موجود و به صحنه آمدن تمام بازيگران سياسي جناحهاي مختلف، اكثريت آراي خاموش انتخاباتهاي گذشته با درك صحيح از وضعيت حساس كنوني براي تعيين سرنوشت آينده خود و در مسير توسعه قرار دادن ايران در روز 22 خرداد ماه فاصله بين منزل تا حوزه اخذ راي را در كمترين زمان ممكن بپيمايند.
**دنياي اقتصاد:حملونقل عمومي و درسي كه آموخته نشد
مهمترين دغدغه مسوولان شهرداري از گذشته تاكنون همواره مديريت عرضه خدمات حملونقل عمومي بوده است. مقصود از اين تعبير اين است كه هميشه اين فرض در اذهان وجود داشته كه ميزان وسايل حملونقل عمومي در تهران ناكافي است و بايد بر تعداد آنها افزود. افزايش تعداد اتوبوسها و تاكسيها و همچنين گسترش خطوط مترو مهمترين هدفي است كه براي اين مقصود دنبال ميشود. طبيعي است كه وقتي چنين مسالهاي به عنوان هدف تعيين شود، وظيفه بعدي تامين مالي براي تحقق آن خواهد بود. ادعاي هميشگي مسوولان شهرداري تهران اين بوده كه منابع شهرداري براي تحقق اين مهم كافي نيست و شهر تهران به دليل موقعيت ويژهاش، بايد به طور ويژه از امكانات دولتي كه متعلق به همه مردم ايران است، بهرهمند شود. حال زماني كه رابطه دولت و شهرداري خوب بوده اين امكانات بيشتر تعلق گرفته و زماني كه اين رابطه ضعيف بوده، بودجه كمتري واگذار گرديده است.
دو اشكال در اين رويكرد به مساله وجود دارد. از يكسو صرف تمركز بر مديريت عرضه و غفلت از مديريت تقاضاي جابهجايي درون شهري، امري خطا است. در عين حال كه بايد تلاش نمود تا ناوگان حملونقل عمومي مجهز و بروز باشد، اما در عين حال بايد سياستهايي را اتخاذ كرد كه تقاضا براي حملونقل و جابهجايي درون شهري را كاهش دهد. با كمي تامل در مييابيم كه تقاضاي سفرهاي درون شهري تابع عوامل مختلفي چون درآمد سرانه، فاصله منزل تا محل كار و فاصله منزل تا مكانهاي خريد است.
يكي از عواملي كه معمولا ناديده گرفته ميشود، هزينه جابهجايي است! هزينه جابهجايي اگر كم باشد، تقاضاي سفر افزايش خواهد يافت، ولي اگر اين هزينه جابهجايي زياد باشد، تقاضاي سفر كاهش خواهد يافت! اين همين نكته كليدي است كه سياستگذاري در مورد قيمت بنزين را به مساله ترافيك مربوط ميكند. روشن است كه تا وقتي قيمت بنزين اندك است، تقاضاي سفر بالا خواهد بود و ترافيك شديد ميشود و در تحليل علل ترافيك، كمبود ناوگان حملونقل شهري مقصر قلمداد ميشود. نتيجه طبيعي چنين تحليلي البته اين است كه از سوبسيد بنزين كاسته شده و قيمت بنزين واقعي گردد و منابع حاصل از آن صرف توسعه و تجهيز ناوگان حملونقل عمومي شود. اين نكتهاي است كه به درستي در پيشنويس لايحه برنامه سوم توسعه ديده شد، اما مجلس پنجم حاضر به قبول آن نشد و آن را در فرآيند تصويب حذف نمود. اين نكته حرف درستي است و بايد با آن موافق بود كه مشكل اصلي سوبسيد بنزين است و تا وقتي اين سوبسيد كه هنوز در قالب سهميه ادامه مييابد، حل نشود، مشكل ترافيك حل نخواهد شد.
دولت يا نهادهاي عمومي نظير شهرداري بايد خدمات رايگان يا تقريبا رايگان ارائه دهند و اساسا فلسفه خدمتگزاري داشته باشند. در چنين نگاهي درآمدزايي و سودآوري براي اين نهادها امري مذموم و غيرقابل قبول تلقي ميشود. پيامد طبيعي چنين نگاهي اين است كه سازمانهاي عرضهكننده چنين خدماتي بايد هميشه براي تامين مالي خود وابسته و محتاج كمكهاي ديگران از جمله دولت بمانند. به طور مشخص وقتي اين تصور وجود دارد كه اساسا شركت واحد يا مترو نبايد شركتي سودآور باشند و هدف طبيعي آنها بايد كاهش قيمت تا جاي ممكن تعريف شود، پيامد طبيعي آن اين خواهد بود كه درآمد اين شركتها كفاف هزينهها و هزينههاي تجهيز و نوسازي و گسترش آن را نخواهد داد و اين سازمانها ناگزير خواهند بود تا براي تامين نيازهاي خود همواره منتظر كمك از جانب شهرداري يا دولت باشند. در حالي كه در بسياري از كشورهاي دنيا فلسفه ديگري وجود دارد و آن فلسفه اين است كه ممكن است براي تاسيس و راهاندازي برخي شركتها و خدمات خاص دولت يا شهرداري كمكهاي ويژه و بلاعوضي كند، اما قيمتگذاري خدمات آن بايد به نحوي باشد كه اين سازمانها روي پاي خود بايستند و مستقل شوند. به عبارت ملموستر، در تولد اين سازمانها ممكن است ديگران كمك كنند، اما اين نوزادان نهايتا بايد روي پاي خود راه روند و قرار نيست تا آخر عمر كسي آنها را در راه رفتن كمك كند.
اگر ادعاي شهرداري را بپذيريم كه دولت در سالهاي گذشته براي توسعه مترو و اتوبوسراني همكاري نكرده، آنگاه بايد گفت كه شهرداري بهترين فرصت براي اصلاح نگاه به قيمتگذاري خدمات حملونقل عمومي را از دست داده است. شهرداري ميتوانست با توسل به توجيه مذكور قيمت بليت اتوبوس و مترو را افزايش قابل ملاحظهاي داده و يك بار براي هميشه اين سازمانها را به مستقل بودن سوق ميداد. قطعا بليت مترو در ايران بسيار ارزان است و بايد افزايش يابد و اين افزايش در حدي نيست كه فشار قابل ملاحظه مالي به اشخاص وارد كند، اما ميتواند معضل تامين مالي آن را تا حدود زيادي مرتفع گرداند.
**رسالت :آقاي وزير از چه دفاع مي كنند؟
-آقاي اسحاق جهانگيري وزير سابق صنايع با انتشار يك نامه سر گشاده خطاب به آقاي رئيس جمهور مدعي شدهاند وي آمار مربوط به صنايع را درست به ملت ارائه ندادهاند. پاسخ به اين شبهه را بايد مسئولان مربوط در وزارت صنايع بدهند، اميدوارم بنده هم فرصتي پيدا كنم در اين مورد با استناد به آمار و ارقام واقعي صحت ادعاهاي آقاي اسحاق جهانگيري را محك بزنم.
اما ايشان در بخشي از نامه خود معترض قسمتي از سخنان تلويزيوني مورخ 87/11/29 رئيس جمهور شدهاند كه واقعا قابل تامل است. آقاي جهانگيري فرمودهاند: « شما ضمن بر شمردن دستاوردهاي اقتصادي و صنعتي در دولت نهم آنها را ناشي از روحيه آرماني در اين 3/5 سال دانستيد و آن گاه در مقايسه با پيشرفتهاي زمان جنگ چنين نتيجهگيري كرديد كه «وقتي جنگ آغازشد، كساني تا سال 1360 فضا را تخريب ميكردند، بنابراين تا آن زمان پيشرفت نداشتيم، اما وقتي عوامل تخريب از صحنه سياسي كشور كنار گذاشته شدند فضا براي پيروزيها مهيا شد.»
بعد در اعتراض به اين گفته فرمودهاند: «قبول داريد كه توهين و تحقير كساني كه اكنون در دولت فعاليت ندارند با هيچكدام از آموزههاي ديني و با هيچ معيار اخلاقي سازگار نيست و تصديق ميكنيد كه اين كار با شعار مهرورزي و عدالتخواهي كه شما مدعي آن هستيد در تناقض كامل قرار دارد؟ از اين داوري غريب شما كه گروه پرشماري از مديران و مسئولان دولتهاي قبلي را با عوامل تخريب سالهاي قبل از 1360 مقايسه كردهايد، بايد به خدا پناه برد. آن هم درباره كساني كه در فرايند ايجاد آنچه كه شما دستاوردهاي دولت نهم ميدانيد، قطعا نقش كمتري از مسئولان دولت فعلي نداشتهاند. »
فكر مي كنم در اين نقد و داوري آقاي مهندس جهانگيري به علت عدم درك گفته رئيس جمهور، سوء تفاهم پيش آمده است. ضمير «كساني» در جمله نقل شده از رئيس جمهور به ليبرالها و منافقين و بويژه به بنيصدر بر ميگردد نه به مديران و مسئولان دولتهاي قبلي!
اولا تا سال 1360 ما يك دولت بيشتر نداشتيم كه رئيس جمهور آن بني صدر بود و نخست وزيرش هم مرحوم شهيد رجايي.
منافقين و ليبرالها به رهبري بني صدر فضاي كشور را آلوده به كفر و الحاد و نفاق كرده بودند و تا موقعي كه آنها شرارت ميكردند، نه پيروزي در جنگ و نه آرامش در داخل كشور داشتيم. پس از حادثه هفتم تير و هشتم شهريور سال 60 كه تكليف بني صدر و منافقين مشخص شد دولت جمهوري اسلامي با ثباتي استقرار يافت كه هم كشور و هم جنگ را با هوشمندي امام و رئيس جمهور وقت اداره كرد.
پس از فرار بنيصدر و منافقين پيروزيهاي رزمندگان اسلام يكي پس از ديگري در جبههها پديد آمد.
پس جمله آقاي احمدي نژاد در مورد «كساني كه فضا را تخريب ميكردند» و يا «عوامل تخريب از صحنه سياسي كشور كنار گذاشته شدند»، به منافقين و بني صدر بر ميگردد نه به مسئولان و مديران خدوم كشور! لذا بايد از جناب آقاي وزير سابق پرسيد؛ برادر محترم از چه دفاع ميكنيد!؟
**صداي عدالت :روابط ويژه ايران و عراق و سفر هاشمي
- سفر آقاي هاشمي رفسنجاني به عراق با توجه به نقش ايشان در پرونده عراق به عنوان فرمانده جنگ و موقعيت ممتاز ايشان در نظام جمهوري اسلامي، بسيار حائز اهميت است. البته سفر آقاي طالباني رئيس جمهور عراق به تهران طي هفته جاري، ظاهرا از پيش برنامه ريزي نشده بود در غير اين صورت سفر آقاي هاشمي به عراق بلافاصله پس از اين سفر انجام نمي گرفت. با اين وجود روابط ايران و عراق و اهميت سفر آقاي هاشمي رفسنجاني به عراق چندان تحت تاثير سفر آقاي طالباني قرار نمي گيرد چراكه آقاي هاشمي با توجه به ويژگي هاي شخصيتي خود مي توانند در جزئيات مسائل عراق و پرونده اين كشور نقش موثري ايفا كنند. خوشبختانه در عراق روند دموكراسي و دولت سازي و تحكيم توسعه سياسي پس از سقوط صدام رو به پيشرفت است و شرايط مناسب است كه در اين سفر مباني اساسي تري از روابط تهران و بغداد مورد بررسي و برنامه ريزي قرارر گيرد.
مباني اساسي ميان ايران و عراق
مهمترين مسئله ميان تهران و بغداد، بحث مرزهاي دو كشور است، در اين باره به نظر مي رسد كه موضوع قرارداد 1975 بايد مورد توافق قطعي و نهايي دولت عراق قرار گيرد. مسئله ديگر، بحث هاي اساسي در آينده حكومت عراق و آينده روابط دو كشور ايران و عراق است كه بايد بر اساس شرايط سياسي عراق تنظيم و طراحي شود. عراق كشوري است كه در حال حاضر با نوعي از حضور نيروهاي خارجي مواجه است، اين فضا بايد روزي پايان يابد و عراق با اين مساله روبروست كه روزي بايد آينده سياسي و تركيب حاكميت بدون حضور نيروهاي خارجي و امريكايي را تثبيت كند، تحولات اخير در عراق به ويژه انتخابات آرام شوراهاي محلي در اين كشور نشان داد كه ما به چنين سمتي پيش خواهيم رفت. به نظر مي رسد كه آقاي هاشمي رفسنجاني علاوه بر مرور تحولات روابط دو كشور، بيشتر به مسائل اساسي و استراتژيك ميان تهران و بغداد توجه خواهند كرد. ايران و عراق هر دو كشورهاي ثروتمندي هستند و روابط اقتصادي و ويژه دو كشور مي تواند در آينده منطقه تاثير بسزايي داشته باشد. در زمينه مسائل بنيادين ميان ايران و عراق، بحث هايي چون آينده روابط استراتژيك تهران و بغداد، مرزهاي دو كشور و حضور قدرتمند دو كشور در پيمان هاي منطقه اي داراي اهميت بيشتري نسبت به موضوع غرامت هاي جنگي است كه ايران از عراق طلب دارد. همكاري ايران و عراق در پيمان هاي منطقه اي مي تواند وضعيت منطقه را به شكل جديدي رقم بزند. اگر ايران، سوريه، عراق و تركيه بتوانند بر اساس منافع مشترك روابط استراتژيكي في مابين را طراحي كنند؛ بسياري از اهداف زمين مانده مردم منطقه محقق خواهد شد. همين مجموعه با وجود پيمان منطقه اي اقتصادي اكو زمانيكه در كنار يكديگر قرار گيرند و باز اگر از طريق دو كشورعرب منطقه يعني سوريه و عراق، روابط سازمان اقتصادي اكو و عراق همچنين روابط منطقه آسيايي و اعراب به ويژه در حوزه مسائل اقتصادي تحكيم يابد؛ چشم اندازي مثبت و پيشرفته اي در مقابل كشورهاي منطقه اي باز خواهد شد. تصور مي شود كه آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان يك استراتژيست منطقه اي و به عنوان فردي كه پيشتر فرمانده جنگ و پس از آن رئيس جمهور ايران بوده است و اكنون نيز مقامي تاثير گذار در نظام جمهوري اسلامي ايران است، در اين سفر بيش از آنكه مسائل جزيي روابط تهران و بغداد را مد نظر قرار دهند- موضوعي كه بيشتر دولت هاي بدان توجه مي كنند- به مسائل اساسي تر ميان دو كشور و دو ملت خواهند پرداخت.
**قدس :روسها در برابر آزموني بزرگ
افشاي نامه باراك اوباما به ديميتري مدودف همتاي روسي خود و پيشنهاد ارائه برخي امتيازها به اين كشور در ازاي كمك مسكو به توقف برنامه هسته اي ايران بيانگر تمايل روزافزون و احساس نياز دولت جديد آمريكا زير فشارهاي مختلف از ناحيه منتقدان و مخالفان داخلي و لابيهاي صهيونيستي به نوعي معامله براي جلب همكاري و همراهي روسيه در مواجهه با ايران است.
چنين رخدادي در مقطعي انجام گرفته كه روسها عزم خود را جزم كرده اند تا بر اساس قرارداد و برنامه زمانبندي شده پس از چندين دوره خلف وعده، نخستين نيروگاه هسته اي ايران را در بوشهر تكميل و راه اندازي كنند.
در واقع با حضور سرگئي كرينكو رئيس سازمان فدرال انرژي اتمي روسيه در مراسم بارگذاري مجازي سوخت نيروگاه اتمي بوشهر و سخناني كه در اين سفر ميان دو طرف رد و بدل شد قابل پيش بيني بود كه واكنشها و تأثيرهايي را در رفتار كور غربيها و بويژه آمريكايي ها موجب شود، زيرا اقدام روسيه با وجود همه فشارهاي سياسي بر اين كشور بدان معنا بود كه مسكو صلح آميز بودن و انحراف نداشتن برنامه هاي هسته اي ايران را مورد تأييد قرار داده است.
اما نكته اساسي اين است كه اقدام روسيه دستاوردهاي عملي وسياسي زيادي را براي تهران در مقابل غرب موجب شده و به واكنش صهيونيستها و دولت آمريكا منجر شده است.
نخستين پيام بارگذاري مجازي سوخت نيروگاه بوشهر به عنوان اولين مرحله راه اندازي اين راكتور اتمي ايران اين بود كه روسيه تأكيد و باور دارد كه موضوع مناقشه هسته اي ايران يك دعواي صرفاً سياسي است و كشور ما مطابق گزارشهاي متعدد آژانس هيچ انحرافي از اصول پادمان هسته اي ندارد و روسها مايل نيستند، منافع اقتصادي، سياسي و راهبردي خود را بيش از اين بر سر دعواي سياسي صهيونيستها و دولتهاي غربي با چالش و آسيب مواجه سازند.
اين مسأله در كنار مواضع دبير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره انحراف نداشتن برنامه هاي هسته اي ايران و بن بست اين نهاد در حل پرونده به دليل وابستگي آن به مناقشات سياسي خارج از آژانس و سرانجام اذعان البرادعي به بومي شدن دانش هسته اي ايران و غيرقابل مهار بودن آن، آمريكايي ها را بشدت نگران كرده است.
مجموعه اين تحولات نشان مي دهد سير مطلوب برنامه هسته اي ايران و شيب تند آن به گونه اي است كه سياستهاي مد نظر باراك اوباما را در برابر ايران با نوعي اختلال و واماندگي مواجه مي كند و اين احساس به مقامهاي جديد واشنگتن در يك فضاي فشار رواني دست داد كه اگر آنها اقدامهاي عاجل و بازدارنده قوي تري را انجام ندهند، اين روند به آنجا منتهي خواهد شد كه با تكميل نيروگاه بوشهر و تحقق كامل برنامه هاي هسته اي ايران در مقابل يك عمل انجام شده و شرايط بازگشت ناپذير قرار خواهند گرفت.
از اين رو، اوباما با تعيين محتاطانه تيمي از كارشناسان و ديپلماتها بر آن بود تا در چند ماه آينده و با بررسي جامع تر در مقابل مسأله ايران و انجام مذاكرات مستقيم به صراحت اتخاذ موضع كند، اما با وضعيت كنوني اين اقدام را با نوعي سراسيمگي جلو انداخته و با نامه نگاري به همتاي روس خود در عمل عقب نشيني از بخشي از ايده هاي خود را نمايان ساخت.
اين اتفاق را با اين نكته بايد تأييد كرد كه «دنيس راس» نماينده ويژه اوباما در امور خاورميانه و ايران اذعان كرده بود اجماع عليه برنامه هسته اي ايران در شوراي امنيت بشدت شكننده شده و اين امر ساز و كارهاي گذشته براي مهار ايران را با اختلال مواجه كرده است.
طبيعي است، آمريكايي ها به ناچار متقاعد شده اند به منظور تلاش براي بازيابي اجماع گذشته بايد امتيازهاي ترغيب كننده اي را به عوامل مؤثر، بويژه روسها به عنوان تنها شريك هسته اي ايران پيشنهاد دهند.
از سوي ديگر اين مسأله بيانگر نوعي اشتباه محاسباتي اوباما در عناصر و ابزارهاي قدرت سياسي در داخل و خارج از دولت و كشور آمريكا هم به شمار مي رود و اين نكته حائز توجه است كه آنها در مسيري از تحولات قرار گرفته اند كه نياز آنها به ايران را در عبور از بسياري بحرانها نمايان و آشكار ساخته است.
در واقع، آمريكا به هر نحو بايد ايران را در امور و برنامه هاي خود در خاورميانه لحاظ كرده و حتي وارد بازي كند و اگر بخواهد چالشهاي مبتلابه خود را كاهش دهد ناگزير بايد در سياستهايش نسبت به ايران بازنگري كند، امري كه سياستهاي اعلامي اوباما به وضوح متوجه آن بود.
اما اين مسأله براي رژيم صهيونيستي و لابيهاي آن در آمريكا بسيار نگران كننده است و آنها هر نوع انفعال در برابر ايران را يك خطر حياتي براي خود تلقي مي كنند. از همين رو مي بينيم نتانياهو بعد از به دست گرفتن قدرت در اسرائيل اولين سخني كه بر زبان آورد طرح بحث تهديد حياتي از ناحيه ايران بود و متناسب با آن صهيونيستها تمام ابزارهاي خود را به كار گرفته اند تا با ترغيب و حتي القاي حس تهديد و خطر از طريق عناصر با نفوذ خود در آمريكا مانع از تحقق بازنگري در سياستهاي آمريكا از ناحيه اوباما شوند.
توصيه ها و در حقيقت درخواستهاي رژيم صهيونيستي در قالب چهار خط قرمز راهبردي و مدنظر اسرائيل در مسير مذاكرات احتمالي آمريكا با ايران كه در سفر هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا به تل آويو به وي ابلاغ شد، در همين راستا و بيانگر آن است كه صهيونيستها با به كارگيري تمامي عناصر قدرت خود و شكار شخصيتهاي عامل در آمريكا مي كوشند سياستهايشان را در مسأله ايران به آمريكا ديكته كنند.
اسرائيلي ها همچنان اين باور را به اروپايي ها و آمريكايي ها القا مي كنند كه اگر ايران تحت فشار اقتصادي و سياسي قوي تري قرار گيرد، احتمال آنكه در داخل دچار يكسري اختلالهاي تصميم گيري شود وجود دارد، بويژه اينكه اسرائيلي ها اين پيام را تبليغ مي كنند كه انتخابات رياست جمهوري در ايران يك مسأله سرنوشت ساز در تغيير مسير سياسي است و اوباما بايد حساب جداگانه اي براي اين اتفاق با پرداخت هزينه هاي آن حتي به قيمت معامله و مصالحه اي گرانقيمت با عوامل مؤثري چون روسيه باز كند.
به عبارت ديگر، تل آويو شرط بندي بزرگي را با اوباما بر سر انتخابات در ايران كرده اند، بدين معنا كه اگر جريان مقاوم و پيگير تحقق هدفهاي هسته اي ايران بار ديگر درقدرت بمانند و آمريكا نتواند ائتلاف و اجماعي قوي را در مقابل ايران ايجاد كند، اوباما هم قادر به مهار برنامه هاي ايران نخواهد بود.
اما درباره امكان تحقق و عملي شدن پيشنهاد اوباما به روسها هم بايد گفت اساساً سياست بين الملل بر محور منافع حركت مي كند و رفتار روسيه هم از اين امر مستثنا نيست، بنابراين نمي توان قاطعانه گفت كه در دايره گسترده منازعات روسيه و غرب آنها از هر پيشنهاد ترغيب كننده و گرانبهايي خواهند گذشت، اما نكته اساسي اين است كه روسها مطالبات گسترده اي دارند كه توان پاسخگويي آمريكا به آنها براي جلب نظر روسيه با ترديد جدي رو به روست.
از سوي ديگر، روسيه جمهوري اسلامي ايران را يك ديوار و حائل امنيتي براي خود تلقي مي كند كه شايد اهميت آن از مسائل پيشنهادي آمريكا براي معامله كمتر نباشد، ضمن اينكه نقش و موقعيت ايران در تحولات منطقه و روابط دوجانبه نيز براي روسها نسبتاً حياتي است و نمي توان آن را ناديده گرفت.
از اين رو، روسها بر سر دوراهي بزرگي قرار دارند و انتخاب بين اين دو براي آنها بسيار دشوار است، بنابر اين گمان مي رود مسكو گزينه سومي را برگزيند، يعني در كنار تلاش براي گرفتن امتيازهايي از آمريكا در مسائلي چون مسأله سپر دفاع موشكي در اروپاي شرقي و مسأله گسترش ناتو به شرق خاصه در مسأله اوكراين و گرجستان با ايران هم به گونه اي معامله كند كه تهرا ن را هم از دست ندهد.
**كيهان :بازسازى يا باج خواهى ؟!
اجلاس به اصطلاح بازسازي غزه در حالي با مشاركت و حضور نمايندگان بيش از 80كشور و سازمان منطقه اي و بين المللي در شرم الشيخ مصر برگزار شد كه در ميان آنها نامي از دولت قانوني فلسطين- حماس- كه نوار غزه به بهانه نابودي اين جنبش مورد هجوم ارتش رژيم صهيونيستي قرار گرفت، به چشم نمي خورد.
كشورها و سازمانهاي شركت كننده در اجلاس شرم الشيخ ظاهرا به منظور جمع آوري كمك و ارائه راهكارهاي عملي براي بازسازي غزه دور هم جمع شده بودند اما بررسي مذاكرات و تحليل اهداف اين نشست مي تواند لايه هاي پنهان اين جريان را آشكار كند.
1-مصر با حمايت مستقيم از رژيم صهيونيستي در حمله به نوار غزه و بستن گذرگاه رفح يكي از شركاي اصلي جنايات اين رژيم در كنار ساير كشورهاي منطقه كه با سكوت مرگبار خود نشانه رضايت از فجايع غزه را بالا برده بودند، به شمار مي آيد.
عليرغم مشاركت در جنايات غزه، حسني مبارك با نقاب صلح طلبي از روزهاي نخست حمله ارتش اسرائيل به اين باريكه، راه تلاش هاي سياسي- ديپلماسي براي ميانجيگري بين رژيم اشغالگر قدس و فلسطيني ها را در پيش گرفت و هنگامي كه نشانه هاي شكست اسرائيل در اين جنگ قطعيت يافت، طرح برقراري آتش بس را مطرح كرد. از همان موقع، مبارك دنبال جلب حمايت سياسي اروپا از مصر بود.
يكي از اهداف اصلي اجلاس شرم الشيخ، حمايت آشكار از طرح صلح رئيس جمهور مصر بود. متحدان اروپايي اين كشور سعي كردند تا اعلام آتش بس يكجانبه از سوي رژيم صهيونيستي را نتيجه تلاش قاهره در اين زمينه قلمداد كنند. حسني مبارك نيز در نطق خود خواستار ادامه حمايت اروپا از طرح خود به منظور اجراي ديگر بندهاي آن شد.
مصر در اين اجلاس دنبال كسب امتياز و تقويت وجهه سياسي خود بود.
2- يكي ديگر از اهداف اين كنفرانس، استفاده از آتش بس يك طرفه اسرائيل و زمينه سازي براي تبديل آن به يك حركت سياسي به منظور تضمين عقب نشيني ارتش صهيونيستي طي چند هفته آينده و تلاش براي حصول مقاصد اين رژيم از عمليات غزه است. اين اجلاس در حالي برگزار شد كه رژيم كودك كش اسرائيل تا شب قبل از آن به حملات خود عليه مواضع حماس ادامه داده و كماكان مردم بي دفاع غزه زير آتش جنگ افزارهاي اسرائيلي قرار داشتند كه البته رژيم اشغالگر به بهانه شرم الشيخ اعلام آتش بس كرد.
مقامات صهيونيستي بارها به شكست خود در جنگ 22روزه اعتراف كرده اند، اما اين اجلاس درصدد آن است كه اولا شرايط عقب نشيني كامل اسرائيل از مناقشه غزه را تا حد ممكن آبرومندانه كند و ثانيا پيش شرط هايي را جلوي پاي مقاومت فلسطين قرار مي دهد كه پذيرش و تحقق آنان به منزله تحقق اهداف اسرائيل در نبرد غزه به شمار مي آيد.
سران اروپا عقب نشيني كامل از نوار غزه را مشروط به توقف مقابله به مثل حماس در پرتاب موشك به شهرك هاي صهيونيست نشين و پايان محاصره و بازشدن گذرگاهها را مشروط به جلوگيري از قاچاق اسلحه! كرده اند. «خلع سلاح مقاومت» يعني همان هدفي كه رژيم صهيونيستي از حمله وحشيانه به غزه، ويراني اين منطقه و شهادت بيش از 1200زن و كودك و مجروح كردن بيش از 5000نفر به دست نياورد، اكنون مي خواهند در پوشش و به نام بازسازي غزه براي اين رژيم دست و پا كنند.
جالب آنكه نخست وزير انگليس كه دولتش عليرغم اعتراضات گسترده مردمي در محكوميت جنايات رژيم صهيونيستي، تاكنون حتي از محكوميت لفظي اين جنايات نيز خودداري كرده است، اظهار مي كند؛ كشورهاي اروپايي از جمله انگليس آماده اند از امكانات نيروي دريايي خود براي جلوگيري از قاچاق سلاح به غزه استفاده كنند!
هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا، نيز پا را از اين فراتر گذاشته و «به رسميت شناختن اسرائيل توسط حماس» را شرط «بازسازي غزه» كه قاعدتا يك اقدام انساني و اخلاقي به شمار مي آيد، مي خواند!
3-سياسي كردن مساله بازسازي غزه و مشروط كردن اين اقدام انساني به باج خواهي از ملت فلسطين و نماد مقاومت مردمي اين سرزمين- حماس- و هم چنين عدول از آرمان ملي رهايي از 60سال اشغالگري، اتفاقي بود كه در اجلاس شرم الشيخ چهره كريه خود را به مردم ستم كشيده و بي خانمان فلسطين نشان داد.
محاصره غزه، بستن گذرگاهها و پيامد آن 22روز جنگ و ويراني و نسل كشي آشكار در اين باريكه به منظور شوراندن مردم مقاوم فلسطين عليه گروههاي مقاومت- به ويژه حماس- بود. به نظر مي رسد موضوع بازسازي غزه و نزديك به 5ميليارد دلاري كه قرار است در اين كار هزينه شود نيز با همين مقصود مورد بهره برداري قرار گرفته است.
پيام آشكار شرم الشيخ به ساكنان غزه آن است كه اگر پولهاي بازسازي زمين و خانه تان را مي خواهيد بايد به گروههاي مقاومت و جنبش حماس پشت كنيد، چرا كه تمام كشورهاي كمك كننده تاكيد كرده اند در بازسازي غزه فقط با تشكيلات خودگردان در رام الله تعامل خواهند داشت. كمكهاي نقدي خود را صرفا تحويل محمود عباس مي دهند و تمامي اموال و طرحها بايد از كانال اين تشكيلات عبور كند.
هرچند كه ناديده انگاشتن حماس پيش از اين و به محض اعمال آتش بس يك جانبه از سوي اسرائيل آغاز شد، به گونه اي كه تمام مسئولان غربي و حتي بين المللي مثل سولانا، توني بلر و بان كي مون كه پس از جنگ وارد نوار غزه شدند، هيچكدام با هيچيك از مسئولان دولت قانوني حماس ديدار نكردند و حتي هيات كنگره آمريكا نيز كه گفته مي شد نامه اي از طرف حماس براي اوباما دريافت كرده است، اين نامه را با خود به آمريكا نبرد.
البته موضع گيري هاي اين چنيني و برخوردهاي حذفي، ذره اي از انگيزه هاي الهي مقاومت را چه در بين مردم فلسطين و چه در بين مبارزين حماس كم نمي كند. خالد مشعل- رئيس دفتر سياسي حماس- دوشنبه همين هفته مجددا بر عنصر مقاومت فلسطيني تاكيد مي كند و مي گويد: «به شما اطمينان مي دهم كه برادرانتان هرگز از گزينه مقاومت چشم پوشي نخواهند كرد، چرا كه مقاومت يگانه گزينه راهبردي ما به شمار مي رود و اين يك تكليف است. ما اين تكليف را تا باز پس گيري وجب به وجب خاك فلسطين اشغالي از چنگال صهيونيست هاي غاصب به جا خواهيم آورد.»
4-موضوع بسيار مهم ديگري كه عملا در اجلاس شرم الشيخ اتفاق افتاد، معافيت اسرائيل از پرداخت غرامت به مردم غزه است. رژيم صهيونيستي در اين اجلاس شركت نكرد تا به كمك متحدان اروپايي و منطقه اي خود، در عمل از پيامدهاي مالي بحران غزه كه بر اثر حملات اين رژيم حاصل شده، شانه خالي كند.
دولت فعلي عراق هنوز غرامتهاي جنگ كويت را مي پردازد و تاكنون متحمل 5/13ميليارد دلار هزينه شده است. دولت آلمان به بازماندگان قربانيان- خيالي- هولوكاست بيش از 130ميليارددلار پرداخت كرده است. حالا چرا اسرائيلي كه به خاطر شليك موشك هاي عراقي در جنگ خليج فارس و كشته شدن چند اسرائيلي، صدها ميليون دلار غرامت گرفته، از پرداخت غرامت به 3ميليون فلسطيني ساكن غزه كه با ماشين جنگي اين رژيم بر پشته اي از خاك و خون نشسته اند، معاف مي شود؟!
حمله وحشيانه اسرائيل به غزه نه تنها به يك فاجعه انساني منجر شد بلكه زيان هاي اقتصادي هنگفتي نيز برجاي گذاشت. علاوه بر آن ملت فلسطين سالهاست كه به دليل سياست هاي اشغالگرانه رژيم صهيونيستي از جمله شهرك سازي ها، مصادره اراضي فلسطيني، محاصره ظالمانه غزه و بستن گذرگاهها متحمل رنج و مشقت جبران ناپذيري شده اند. آيا اسرائيل غاصب در قبال اين خسارتهاي هنگفت مسئوليتي ندارد و آيا حتي كمك هاي اعطا شده مي تواند روح حيات را بار ديگر به منطقه برگرداند و زندگي طبيعي در آن جريان يابد؟
حقيقت آن است كه براي فلسطيني ها، فشار سياسي به اسرائيل مهمتر از ارسال كمك هاي نقدي است. شايد 5ميليارد دلار اعطايي بتواند مدرسه ها، تاسيسات و بيمارستانها و حتي خانه هاي مردم را بسازد، اما آلام روحي ساكنان مظلوم غزه را چه كسي جبران مي كند؟ مردمي كه بيش از 3سال، محاصره و تنگناي شديد اقتصادي و گرسنگي و تنهايي را با عمق جانشان تحمل كرده و پس از آن 22روز جنگ و آتش و خون و كشته شدن فرزندان و مادران خود را به چشم ديدند.
اجلاس شرم الشيخ در حالي از اشاره به مسئوليت رژيم صهيونيستي در ويراني هاي غزه اجتناب كرد كه اسرائيل غاصب با پرده برداشتن از بزرگترين طرح شهرك سازي در كرانه باختري اعلام كرد 73هزار واحد مسكوني جديد در اين منطقه خواهد ساخت.تحقق اين كار به معناي نابودي فلسطين نيست؟
بازسازي فلسطين، بالا آمدن ديوارهاي ويران خانه هاي غزه نيست. بازسازي فلسطين تخريب ديوار حايل و شهرك هاي صهيونيست نشين و پايين كشيدن پرچم رژيم مجعول اسرائيل از فراز قدس شريف است. مردم فلسطين بازسازي هويت فلسطيني خود را مهمتر از بازسازي چند خشت و آجر مي دانند.
اجلاس شرم الشيخ نه براي بازسازي غزه، بلكه تداوم دشمني ها عليه مردم فلسطين و حماس و يك باج خواهي آشكاربود.
حميد اميدي
Qمردم سالاري :ترس از نظرسنجي چرا؟
شالوده اصلي نظام هاي سياسي مردم سالار، بر راي و نظر مردم بنا مي شود و مكانيسم هايي همچون انتخابات، مطبوعات، احزاب و غيره به مثابه ابزارهايي براي شنيده شدن مطالبات اكثريت جامعه و حفظ حقوق اقليت ها بشمار مي روند.
سه دهه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اما انتخابات رياست جمهوري دوره دهم را مي توان صفحه مهمي در تاريخ نظام جمهوري اسلامي دانست. با اين وجود، انتخابات رياست جمهوري اغلب با كاستي هايي روبروست كه بخشي از اين كاستي ها، از منظر حقوقي، بارها توسط نمايندگان ادوار مختلف مجلس شوراي اسلامي مورد تاكيد و تذكر قرار گرفته و براي برون رفت از آنها نيز كوشش هايي صورت پذيرفته است.
با اين حال، يكي از كاستي هايي كه عليرغم اهميت اما بگونه اي شايسته مورد توجه قرار نگرفته، بحث «نظرسنجي» و مطالعاتي از اين دست است. آن چنان كه فضاي سياسي كشورمان از تاثير مثبت و كاركرد مهم نظرسنجي هاي معمول در نظام هاي سياسي دموكراتيك، محروم است.
برخلاف رويه هاي معمول در چند سال اخير كه برخي خبرگزاري ها و سايت ها اغلب از نظرسنجي به مثابه ابزاري براي القاي طرز تفكر خاصي به مخاطبان استفاده مي كنند اما نظرسنجي در معناي «علمي و روش شناختي» (متدولوژيك) از اسلوب و آيين خاصي برخوردار است كه پايبندي به چارچوب هاي علمي در انجام نظرسنجي، عملا راه استفاده ابزاري و سو»استفاده هاي سياسي از آن را مسدود مي كند و از سوي ديگر، داده هاي مستند و ارزشمندي در اختيار مسوولان قرار مي گيرد تا تصميم گيري درباره مهمترين مسائل كشور در زمينه هاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... از مبناي علمي و واقع بينانه تري برخوردار شود.
هم از اين رو، اگرچه در چند انتخابات اخير نتايج نظرسنجي هاي متفاوتي به گوش رسيد اما آشكارا پيداست كه «جمعيت آماري» بسياري از اين تحقيق ها به منظور دست يافتن به «اهداف از پيش تعيين شده اي» انتخاب شده اند و در نتيجه، نه تنها نمي توانند تصوير شفافي از مطالبات افكار عمومي و موقعيت كانديداها ارائه كنند بلكه اين گونه تحقيق ها، عملا نوعي سردرگمي و ابهام را، هم براي انتخاب كنندگان و هم براي انتخاب شوندگان، به همراه مي آورد و در اين شرايط است كه اغلب از نتايج انتخابات به عنوان «شگفتي» و «سورپرايز سياسي» ياد مي شود.
اين همه در حاليست كه موضوع نظرسنجي، معمولا از ميان مهمترين اخبار و رويدادهايي انتخاب مي شود كه ذهن شهروندان را به خود معطوف كرده است ويا بحث داغ مطبوعات و رسانه ها محسوب مي شود. بنابراين، سخت گيرانه به نظر مي رسد كه نظرسنجي درباره اينگونه موضوعات، به مثابه «تهديدي عليه امنيت ملي» و يا «اقدامي خلاف مصالح عمومي» تعريف شود.
ناگفته پيداست كه انجام اين گونه نظرسنجي ها، مناسب «نهادهاي غيردولتي» است تا فارغ از اين كه اصولگرايان بر صندلي هاي مجلس و قوه مجريه تكيه زده اند يا اصلاح طلبان، اما از شائبه استفاده ابزاري اركان قدرت از نتايج اين نظرسنجي ها جلوگيري شود و به علاوه، رفته رفته اين گونه وظايف و كاركردهاي اجتماعي - سياسي به نهادهاي جامعه مدني تفويض شود.
اكنون كه همه مسوولان و چهر ه هاي باسابقه نظام از اهميت انتخابات آتي و ضرورت ايجاد نشاط سياسي براي مشاركت حداكثري مردم سخن مي گويند، شايسته است كه رفته رفته اين گونه كاستي هاي قابل رفع، برطرف شوند.
چهارشنبه|ا|14|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-