واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: يادداشتدر دفاع از نيروي كار خارجي
پويا جبل عامليسخت است دفاع از كساني كه متاسفانه در نگاه عامه، شهروندان درجه دوم تلقي ميشوند و نگارنده از همين ابتدا ميداند كه شايد نتواند اكثريت خوانندگان ايراني را راضي كند، ليك اين دليلي نيست براي گذشتن و چشم پوشيدن از اين مساله حياتي و انساني.
وزارت كار ايران در پي آن است كه كارفرمايان ايراني را پس از دوبار توبيخ، در صورت مشاهده استفاده از كارگران خارجي بدون مجوز، به زندان افكند. البته كه در همه جاي دنيا مجازاتي براي اين عمل خلاف وجود دارد، اما مساله آنجا است كه چرا وزارت كار به كساني كه قابليت كار دارند، مجوز نميدهد؟ فلسفه مجوز كار، براي آن است تا كسي كه علم و قابليت كار در كشور ميزبان را ندارد، وارد كشور نشود و باري نباشد براي آن ملت. ليك وقتي فردي كار دارد و نشان داده كه شرايطش آنچنان است كه شهروندان كشور ميزبان از كارش استقبال ميكنند، به چه دليلي نبايد مجوز كار داشته باشد؟ كدامين دليل، حق كار را به عنوان بديهيترين حق انساني از وي سلب ميكند. دليلي غير از اين كه آنها ايراني نيستند؟ و آيا اين جمله برآمده از يك نگاه تبعيضآميز نيست؟
ممكن است گفته شود وقتي ايران خود بيكار دارد، چرا بايد كارگران افغاني كار داشته باشند؟ پاسخ مشخص است، اگر كارگران خارجي با وجود تمامي مشكلاتي كه براي ايشان ايجاد ميشود، ميتوانند در بازار كار پيروز باشند، اين حق طبيعي آنها است از اين پيروزي بهره برند؛ ضمن آنكه اين حق طبيعي خلق كننده كار است كه به پيروز اين ميدان كار دهد. دولت بر مبناي كدام استدلال اين دو گروه را از حقوق طبيعيشان محروم ميكند؟ آيا از نظر وزارت كار، ايراني بودن منشا حق است؟ اگر كسي متقاضي كار است، بايد بتواند عرضه كننده كار را راضي كند نه آنكه با فشار دولت به كارفرما تحميل شود.
كارايي يك اقتصاد تضمين كننده رشد و توسعه يافتگي آن است و يكي از وجوه كارآيي، نيروي كار كارآ است. تشخيص كارآ بودن نيز به كمتر بودن هزينه متوسط توليد برميگردد و كارفرما است كه ميداند كدام نيروي كار هزينه متوسط توليد را كاهش ميدهد و وقتي آنها نيروي كار خارجي را استخدام ميكنند، به سياستگذار علامت ميدهند كه بر خلاف نظر وي نيروي كار خارجي بهرهوري بالاتري دارد، پس چرا بايد اقتصاد ايران را از اين نعمت منع كرد. هيچ اقتصادي با درهاي بسته رشد نميكند و درهاي باز بايد در نيروي كار نيز خود را نشان دهد و مطمئن باشيد با نرخ بيكاري كمتر اما بيبهره از كارآيي، اقتصاد ايران رشد نخواهد كرد.
اما حتي يك قدم بالاتر رويم، مگر نه آنكه يكي از مشكلات امروز فرار مغزها است، چرا ما مانند غرب فرودگاه مغزها نباشيم؟ آنها اگر ميتوانند مغزها را جذب كنند، به خاطر آن است كه نگاه تبعيضآميز به خارجيان را به حداقل رساندهاند و به همين علت مهاجران ميتوانند توانايي خود را در آنجا بروز دهند و موجب رشد بيشتر كشور ميزبان شوند. حال چرا ما فرصت هاي برابر دانشگاهي و تحقيقاتي را به كساني كه استعداد آن را دارند، عرضه نكنيم؟ راقم ميداند هضم اين جمله براي بسياري دشوار است ولي بخواهيد يا نخواهيد، اين دقيقا همان كاري است كه قرني است در غرب انجام ميشود و ما حتي به فكر آن هم نيفتادهايم. براي چه اگر كرسي در دانشگاه وجود دارد كه يك افغاني براي آن بر نامزدهاي ايراني برتري دارد، ما حتي پروسه اي را تعريف نكردهايم تا اين فرد بتواند خود را نشان دهد؟ آيا واقعا فكر ميكنيم كه اگر غرب راه ما را ميرفت و ميگفت تا در كشور خودم متقاضي وجود دارد، به خارجيان پستي نميدهم، آن وقت ميتوانست اين چنين مهاجران نخبهاي را جمع كند؟ آيا ميانگاريم دانشگاهها و موسساتي كه نخبگان ما را جذب كردهاند، هيچ متقاضي از داخل نداشتهاند؟ مطمئن باشيد كه داشتهاند و دست رد به سينه متقاضيان داخلي زدهاند. نه اينكه مدعي باشيم نميتوان موردي بر خلاف اين گزاره در آنجا پيدا كرد، اما فرهنگ برخورد و جذب مهاجران اين گونه است. اگر ما نيز توانسته بوديم چنين فرهنگي را ايجاد كنيم، حال نه تنها ميتوانستيم از نيروي كار يدي كارآ بهره بريم، بلكه نخبگان كشورهايي چون افغانستان را نيز جذب ميكرديم.
آري چنين منطقي است كه هم برآمده از عدالت است و هم احترام به حقوق انساني و آزادي انتخاب و از سوي ديگر تضمين كننده توسعه يافتگي اقتصاد و ما همه اينها را براي اضافهكردن غيربهينه شاغلان ايراني از دست ميدهيم و تازه بايد به وجدان بيدار خود هم پاسخ دهيم و توجيهاش كنيم. آخر چرا؟ چرا نگوييم ايران نه تنها متعلق به همه ايرانيان بل آناني است كه ميتوانند و ميخواهند در آن تلاش و كوشش كنند؟
پنجشنبه|ا|15|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]