واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: اركسترهاي شهرستاني نياز به حمايت مالي دارند
سرمايه ، طاهره رحيمي: كيوان ساكت آهنگساز و نوازنده تواناي تار و سه تار است كه بيشتر شهرتش را در نوازندگي مديون سرعت بالاي نوازندگي، تكنيك متفاوت و اجراي قطعات دشوار با اين دو ساز ايراني است ،اگرچه سرعت بالاي نوازندگي و استفاده از تكنيك هاي تازه تر در نوازندگي تار را كه از مرحوم كلنل علينقي وزيري به ارث برده است همچنين اجراي قطعات كلاسيك به وسيله تار و سه تار عواملي است كه او را از ساير نوازندگان حرفه اي تار متمايز كرده است، اما همين موارد انتقاداتي را نيز متوجه او كرده است.
علاوه بر اينها چند سالي است كه ساكت اركسترهايي را در گرگان، همدان، كرمان و اصفهان راه اندازي كرده و به طور غير مستقيم سرپرستي مي كند كه تاكنون چند كنسرت با آنها اجرا كرده و آلبوم هايي را نيز همراه با نوازندگي آنها ضبط و منتشر كرده است.
¦هدف شما از تشكيل اركسترهاي شهرستان چه بود؟
همانطور كه خود شما هم مي دانيد بيشتر هنرمندان نامي كشورمان حداقل در موسيقي شهرستاني هستند؛ اساتيدي همچون شجريان، عليزاده، لطفي، كامكارها، عندليبي ها و بسياري از هنرمندان ديگر. در حالي كه در شهرستان ها به دليل نبود امكانات استعدادهاي بالقوه زيادي كشف نمي شود به همين دليل بچه هاي شهرستاني كه استعدادي دارند به تهران مهاجرت مي كنند تا عرصه اي براي فعاليت هنري پيدا كنند كه در شهرستان ها نيست. اين باعث شده تهران از بازار كار اشباع شود چه از نظر آموزش و چه از نظر اجرا. بچه هاي شهرستاني كه به تهران مي آيند با يك نگاهي مي آيند اما پس از مدتي با معضلات تهران و زندگي در آن مثل ترافيك، كرايه هاي بالا و هزينه هاي ديگر مواجه مي شوند به همين دليل بعد از مدتي علاوه بر اينكه ديگر ترجيح مي دهند، به شهر خودشان بر نگردند، بيشتر وقتشان هم صرف گذران زندگي شود تا تمرين، تجربه و كسب دانش موسيقي. براي اينكه اين هنرمندان جوان فكر نكنند كه اگر به تهران نيايند، نمي توانند موسيقي را به طور حرفه اي دنبال كنند، سعي كرديم اين اركستر ها را در شهرستان ها بيندازيم. در اين شهرها با نوازندگان جواني برخورد كردم كه هيچ چيزي از نوازنده هايي كه در گروه هاي مطرح تهراني كار مي كنند، كم ندارند و به تنها چيزي كه نياز دارند، تجربه و گذشت زمان است. علاوه بر اين كار موسيقي يك كار جمعي است كه اگر افراد از سنين نوجواني با آن خو بگيرند به مرور ياد مي گيرند كه به قوانين جمعي و ديگراني كه با آنها زندگي مي كنند، احترام بگذارد بنابراين اين اركسترها در رشد اجتماعي آنها نيز بسيار موثر است.
¦هيچ كس نمي تواند مزاياي تشكيل اين اركسترها را كتمان كند، چه براي جامعه و چه براي خود اين هنرمندان اما مشكل اينجاست كه در شهرستان به دلايل مختلف از جمله نبود فضاي مناسب براي تمرين و اجرا و به طور كلي نبود حمايت، بسياري از گروه هايي كه شكل مي گيرند پس از مدت كوتاهي از هم مي پاشند. چه تضميني وجود دارد كه اركسترهايي كه شما تشكيل داده ايد هم به همين سرنوشت مبتلا نشوند و بچه ها را دچار بي انگيزگي نكند؟
من فكر نمي كنم حتي اگر اين اركسترها از بين هم بروند، آنها را بي انگيزه كند. به هر حال اگر هم چنين اتفاقي بيفتد، آنها تجربه اي كسب كرده اند. من با بعضي از اين اركسترها نزديك دو سال است كه كار مي كنم و با همين تجربه اي كه به دست آورده اند، ياد گرفته اند چطور پارت بنويسند يا چطور سازهايشان را با هم جفت كنند. واقعيت اين است كه تشكيل اين «اركسترهاي مدرسه اي» در تمام دنيا رواج دارد و به دليل اهميتي كه دارا هستند نهادهايي مثل شهرداري ها از آنها حمايت مي كنند. ما در شهرستان با كمبود فضا براي تمرين مواجه نيستيم و خوشبختانه حوزه هاي هنري در حد امكاناتي كه دارند، در اين شهرها كمك زيادي به ما كرده اند. اين گروه ها نيازمند حمايت مالي و فراهم شدن امكانات اجرا هستند زيرا حمايت مالي و زمينه سازي براي اجرا مهم ترين عواملي است كه امكان بقاي اين گروه ها را تضمين مي كند.
¦منظور من در مورد از بين رفتن انگيزه هاشان اين است كه مثلاً آنها يك سال عضو گروه شما هستند بعد گروه از هم مي پاشد، يك مدتي عضو گروه ديگري مي شوند و همين اتفاق تكرار مي شود، كم كم مي فهمند كه كار گروهي يعني همين، يعني يك كار كوتاه مدت و بدون دوام.
بله من متوجه نگراني شما هستم اما تمام تلاشم را مي كنم كه اين اتفاقات نيفتد و تمام شرايط ممكن براي كار، اجرا و حتي ضبط آلبوم فراهم شود. همان طور كه تا امروز هم با آنها كنسرت داده ايم و هم چندين آلبوم ضبط شده. در بعضي شهرها بچه ها آنقدر علاقه مند هستند كه خودشان گروه هاي كوچك تري در درون خودشان تشكيل داده اند. به هر حال من هنگامي كه شب مي خواهم بخوابم سعي مي كنم خيالم راحت باشد كه تا آنجا كه ممكن است با توجه به شرايط دشوار امروز موسيقي تمام تلاشم را براي بهبود وضعيت آن انجام داده ام.
¦شما شيوه متفاوتي را در برخورد با موسيقي كلاسيك و غيرايراني داريد، يعني اجراي قطعات كلاسيك به وسيله سازهاي ايراني. چه لزومي براي انجام اين كار ديده ايد؟ به نظر شما به اين ترتيب اين قطعات شنيدني تر شده اند يا شما به دنبال نوعي تلفيق هستيد؟
اول از هر چيز بايد بگويم شما نمي توانيد به يك هنرمند بگوييد كه چرا اين كار را كردي. خب من هم به عنوان هنرمند دوست داشتم اين كار را بكنم اما به هر حال اين قضيه تبعات مثبتي داشت. در همه كشورهاي دنيا از شرق گرفته تا غرب با سازهاي خودشان تمام موسيقي هاي دنيا را اجرا مي كنند البته تا جايي كه امكانات آن سازها اجازه دهد. وقتي مي شود يك ساز را جهاني دانست كه بتوان با آن ساز تمام موسيقي هاي دنيا را اجرا كرد. من نگاه تار را به فراتر از مرزهاي ايران بردم و موسيقي از شرق تا غرب جهان را با اين ساز اجرا كردم. از اين گذشته تكنيك تار را هم گسترش دادم. تار كه تا قبل از اين فقط در دايره محدودي از جغرافيا خودنمايي مي كرد، به جايي فراتر از مرزهاي فرهنگي ايران رفت. استادان بزرگي از درويش خان گرفته تا اساتيد معاصر، توانايي هاي تار را در موسيقي ايراني به نمايش گذاشته بودند اما من نشان دادم كه با تار مي توان موسيقي هاي مختلفي را اجرا كرد. سازهاي ويولن، فلوت، كلارينت و... لحن هاي متفاوتي دارند و تار هم لهجه خاص خود را دارد و اجراي قطعه اي كلاسيك با اين ساز آن را شرقي مي كند. خود غربي ها هم اين شيوه را بسيار پسنديده اند چون قطعات كلاسيك را با سازهاي خودشان بسيار شنيده اند و اين صدا برايشان جديدتر است.
¦بله، درست است كه با اجراي قطعات كلاسيك توسط سازهاي ايراني مي توان توانايي هاي آنها را به نمايش گذاشت اما مي توان از موسيقي و ملودي هاي ايراني كه آهنگسازان ايراني در قالب هاي كلاسيك براي سازهايي مثل تار نوشته شده اند هم براي اين منظور استفاده كرد؟
خب بله درست است. اين هم يك شكل از اجراست و من اين شيوه را بيشتر مي پسندم.
پنجشنبه|ا|15|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]