محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826194391
شأن اجتماعي و سياسي زن در ديدگاه امام خميني رض
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شأن اجتماعي و سياسي زن در ديدگاه امام خميني "رض "
خبرگزاري فارس: مربي انسانها زن است. سعادت و شقاوت كشورها وابسته به وجود زن است. زن با تربيت مهم خود انسان درست ميكند و با تربيت صحيح كشور را آباد ميكند.... زن مبدأ همه سعادتها بايد باشد.
"مربي انسانها زن است. سعادت و شقاوت كشورها وابسته به وجود زن است. زن با تربيت مهم خود انسان درست ميكند و با تربيت صحيح كشور را آباد ميكند.... زن مبدأ همه سعادتها بايد باشد ". (امام خميني)(1)
در اين مقاله، نخست به شناخت ماهيت تازه گفتمان فمنيستي در غرب پرداختهايم، سپس از مراحل و ويژگيهاي فمنيسم ايراني سخن گفتهايم و از طريق شناخت اين دو بُعد، به الگوي مورد نظر امام(ره) پراخته و با استعانت از سيره عملي و نظري ايشان بين دو بُعد ايدئولوژيك و مصداقي گفتمان نوين مدرنيسم تفكيك قائل شدهايم، سپس "اثبات مصاديق " و "نفي ايدئولوژيك " را به مثابه ديدگاه نهايي امام(ره) مطرح نمودهايم.
-تحول گفتماني "فمنيسم "
فمنيسم به مثابه يك ديدگاه اروپائي، عقيدهاي متعلق به قرن هجدهم(2) ميباشد كه امروزه ديگر چندان محل بحث نيست اما شكلگيري رويكردهاي روشنگرانه، مدرن و پُست مدرن در حوزه تفكر فمنيستي موضوعات حساس و تازهاي را در خصوص "زن و جهان خارج " مطرح ميسازد(3) كه ما را واميدارد تا از "گفتمان كنوني فمنيستي " سخن گفته و در مقام پاسخ به پرسش اصلي در بستر نظري و عملي اين گفتمان برآئيم.
الف - ابعاد گفتمان مدرن فمنيسم
وجوه مميٍّزه فمنيسم مدرن، نسبت به نگرش كلاسيك فمنيستي عبارتنداز:
-1 در رويكرد مدرن، زن صرفاً به عنوان يك موضوع كه وضعيت او بايد بهبود يابد، مطرح نيست بلكه فراتر از آن، "فمنيسم " تبديل به يك "منظر " شده كه كليه مسايل از آن منظر به نقد گذاشته ميشود. در رويكرد سنتي فمينيزم، سعي در تغيير شرايط زنان ميشد(4) حال آنكه مدعاي نوين فمنيسم، تغيير جهان است. فلسفه و غايت اين تلاش با آنچه در دهههاي قبل ملاك بود، متفاوت شده است.(5)
-2 رويكرد جديد جوهرهاي دارد كه آن را به حد يك "گفتمان " ميرساند. در نگرش كلاسيك بيشتر شاهد تلاشهاي تك افتاده با اغراض سياسي اجتماعي ميباشيم كه صرفاً به احقاق برخي حقوق گرايش داشتند، به گفته "جرج دابي "(Georges Duby) زن فراتر از سطح يك "فرد "، به "مقولهاي تاريخي " بدل شده است،(6) مقولهاي با چارچوب فلسفي مشخص و مدون(7) كه به آن شأنيت "ايدئولوژي " بودن ميدهد.
-3 اين رويكرد از قابليت بالاي "توليد " و "بازتوليد " برخوردار است. به اين معني كه برخلاف ديدگاههاي فمنيستي سابق كه با پذيرش چارچوب نظري حاكم صرفاً خواستار بهبود مؤلفههاي سياسي و اجتماعي بودند؛ اين رويكرد چشمانداز تازهاي از جهان ميخواهد تا در اين فضاي فكري، همه چيز مجدداً "تعريف " شده و "باز توليد ايدئولوژيك " شوند. مهمترين باز توليدهاي صورت گرفته عبارتنداز: باز توليد فرهنگي(8)، باز تعريف خانواده(9)، باز تعريف جنسيت(10)، باز توليد نظام حقوقي.(11)
مجموعة فوق در نهايت "هويت تازهاي " براي زن شكل ميدهد كه زن را از تعلقات پيشينش رها ساخته، بر پايه "اصل زنانگي " او به طراحي حيات فردي، اجتماعي و سياسياش ميپردازد.(12)
-4 با تأمل در جريان "هويت سازيِ " نگرش فمنيستي كه در ذيل ويژگي سوم آمد، معلوم ميشود كه گفتمان مدرن فمنيسم، به يك پروسه فعال تبديل شده استDynamic Feminism) )، بنابراين بديهي است كه در هر دوره و مرحله، خواستي تازه را مطرح و در بستري تازه اظهار وجود مينمايد. "بهداشت "، "كار " "تحصيل "، "رفاه " و "امنيت "، نقاط آغازين اين جنبش را شكل ميدهند(13) كه متعاقباً به تاثيرگذاري بر روي "روابط قدرت " در درون واحد سياسي ارتقأ مييابند و امروزه پس از تثبيت مواضع پيشين به حوزه جغرفياي انساني(14) و تغيير معادلات منطقهاي و جهاني(15) ميپردازد.
ب - پرسش از قدرت سياسي
ديدگاههاي كلاسيك در باب زنان، بيشتر بهدنبال گشايشي در كار زنان بوده و به مقولات مهمي چون جايگاه زن در قدرت سياسي اساساً توجه نداشتند. حتي پس از كسب موفقيتهايي چند، هنوز زنان بر اين باور بودند كه همة امور اجتماعي و سياسي و مقولة قدرت، صرفاً سرشتي "مردانه " دارند. اين عقيده كه قدرت و خشونت همزاد هم هستند و جنس لطيف تاب برتافتن آن را بههيچ نحو و در هيچ سطحي ندارد، منجر به آن شد كه حتي فمنيستها "قدرت مردانه " را گردن نهند.(16) اما با فراهم آمدن بسترهائي، رابطه "قدرت و مهروزي " كه به گفته جوآن مييرjohan) (Meyer تا قبل از آن دو مقوله متفاوت بودند كه زنان را از ورود به عرصه سياست بازميداشت،(17) مورد باز تعريف قرار گرفت. اساساً مهمترين كار ويژة "گفتمان جديد فمنيستي " توليد "آگاهي مبتني بر جنسيت " (Gender Consciousness) ميباشد.(18) چنانكه "كومتر " در كتاب "جنسيت، قدرت و نظريه فمنيستي " اظهار ميدارد، "آگاهي معطوف به جنسيت " نخست متوجه فعاليتهاي سياسي شد(19) اما اين آغاز راه بود و در ادامه ادعايي بَس بزرگتر از مساوات سهم سياسي مرد و زن مطرح گرديد. مقدمات اوليه اين نتيجهگيري چنين بود:
-1 قدرت سياسي تاكنون در كف مردان قرار داشته و زنان تحت سلطه بودهاند.(20)
-2 زنان بايد از زير اين سلطه خود را رها سازند. (رهايي از قدرت مردانه)(21)
-3 قدرت سياسي بايد باز تعريف شود تا از كف مردان خارج گردد.(22)
-4 با تأمل در ماهيت و ابعاد قدرت معلوم ميشود كه "جنس زن " براي اعمال قدرت مناسبتر است.(23)
در نتيجه، "قدرت سياسي " يكي از عناصر اصلي نگرش فمنيستي مطرح ميگردد. مطابق اين بينش، قدرت، زنانه ميگردد و ادعا ميشود كه زنان در قياس با مردان از اولويت و توان بيشتري براي به دستگيري قدرت برخوردارند.(24) از اين مرحله است كه ما شاهد توليد فرهنگ فمنيستي تازهاي در اروپا ميباشيم.(25)
خروج فمنيسم جديد از دايره رويكردهاي معتدل و قرار گرفتن آن در جبهه راديكال، همان خطري است كه به گفته "جان اسكات "(Johan Scott) و "روث پيرسون "(Ruth Pearson) غرب را تهديد ميكند و براي مقابله با آن بايد چارهاي عاجل انديشيده شود. نقد ايده "قدرت زنانه " و مقابله با "فمنيسم راديكال " در حوزه سياست، پديدهاي آشكار در جهان غرب ميباشد كه متاسفانه بواسطه سلطه گفتمان فمنيستي، در ساير كشورها به آن كمتر توجه ميشود.(26) تحولات پديدآمده در بستر گفتمان غربي ما را به آنجا رهنمون ميشود كه تغيير ماهيت قدرت سياسي " را به عنوان مهترين مسئلة گفتمان فمنيستي در عصر حاضر ارزيابي نماييم كه هم اكنون به جهتدهي نوع فعاليتهاي فمنيستي مشغول است. در يك تقسيمبندي كلان پاسخهاي ارايه شده را به چند دسته ميتوان تقسيم كرد:(27)
-1 شأن موضوعي/Subject) )
در اين بينش اگر چه زن در سياست، دخيل است ليكن همچون ابزاري براي انتقال پيام عمل مينمايد.
-2 شأن توليدي/Producer) )
در اين نگرش اگرچه زن موفق به ورود به عرصه سياستگزاري و تصميمگيري در خصوص قدرت و نحوه اعمال آن ميگردد وليكن در قالب چارچوب كلان موضوعه توسط جنس مخالف به اين مهم ميپردازند.
-3 شأن بازيگري/Socio-political Actor) )
در اين سطح از فعاليت سياسي، زنان بالاصاله وارد بازي قدرت شده، آن را تحت تأثير قرار ميدهند. اگر چه بحث از "سلطه مطلق زن " بر قدرت سياسي در اين مقام مطرح نيست و مفهوم "قدرت زنانه " به واسطة نقدهاي شديد وارده، پذيرفته نمينمايد وليكن "نزاع با مردان بر سر قدرت " پذيرفته ميشود تا زنان به آرمان سلطهجويانه خود دست يابند.
نتيجه
بدين ترتيب سوال اصلي گفتمان فمنيستي را "جايگاه زن در قدرت سياسي " شكل ميدهد كه از حيث معرفتشناختي ريشه در اين عقيده دارد كه مردان با كنترل قدرت سياسي و تبديل آن به يك پديده "مردانه " طي چندين قرن توانستهاند از مزاياي قدرت برخوردار گردند و خشونتي مردانه عليه زنان را به نمايش گذارند.(28) لذا بايد به باز تعريف روابط قدرت بپردازيم تا در آن شاهد تبديل "قدرت خانه " (قدرت پنهان زن) به "قدرت حكومتي " (قدرت آشكار) باشيم.(29) به عبارت ديگر، در حال حاضر با "فمنيسم از نوع سوم " مواجه هستيم كه در مباني و اصول فلسفي از انواع پيشين خود متمايز است. لذا چه بسا فمنيستهايي را بتوان يافت كه در عين قبول حق و جايگاه سياسي زنان، از قبول بُعد سوم سرباز زنند و مايل به انتصاب اين معنا از فمنيسم به خود نباشند.
گفتمان فمنيستي در ايران
"ما معتقديم كه تجزيه و تحليل نقش شناخت در ديالتيك فرد و جامعه، يعني هويت فردي و ساختار اجتماعي، چشمانداز مكمل و قاطعي در مورد همه عرصههاي جامعهشناسي به دست ميدهد. "(30)
بنابه ادعاي "برگر "(Berger) و "لوكمان " (Luckmann) براي درك هر چه صحيحتر پيامها لاجرم بايد به عناصر متشكله "متن " يا "بستر " پيام توجه نمود. به همين خاطر در اين فصل نگاهي خواهيم داشت به "جامعه ايراني " به عنوان "فضاي فكري - اجتماعياي " كه انديشه حضرت امام(ره) در آن شكل گرفت و عرضه گرديد. شناخت اين "فضا " از آن حيث كه ما را در فهم محتواي انديشه امام(ره) ياري ميرساند، ضرورت دارد.
الف - مباني فرهنگي
از حيث فرهنگي جريان "فمنيستي " در جامعه ما، دو مقوله را مدنظر داشته است:
-1 فرهنگ ملي
-2 فرهنگ مذهبي
در بخشي از فرهنگ ملي و ايراني ما كه ربطي با اسلام ندارد، شاهد مضامين فراوان ضد زن هستيم. تحقير زن، حذف زن از عرصه فعالت اجتماعي، سلطه نگرش ابزار انگارانه بر روابط زن و مرد، ظلم به زن، و... از جمله نكاتي هستند كه در فرهنگ ايراني ما وجود داشته و دارد و بهشكل مستند توسط فمنيستها طرح و مورد استفادة تبليغاتي قرار ميگيرند.(31) اين در حالي است كه بُعد مثبت فرهنگ ايراني در برخورد با زن به خاطر اغراض فمنيستي، ناديده گرفته ميشود(32) و از اين طريق "حساسيت فرهنگي " مورد نياز براي توجه به انديشههاي فمنيستي در جامعه توسط طرفداران اين نگرش ايجاد ميشود. اما در ارتباط با "فرهنگ اسلامي "، نگرش فمنيستي با احتياط كامل، اقدام ميكند، از مباحث حقوقي آغاز مينمايد و مباني "حقوق " و "تكاليف " زنان درنظام حقوقي جمهوري اسلامي را مورد تعرض قرار ميدهد.(33)
ب - مباني اجتماعي
نگرشهاي فمنيستي در كشور ما نيز پس از مدتي با استعانت از مولفههاي فرهنگ ملي و متأثر از آموزهاي گفتمان جديد فمنيسم، ايفاي نقش مؤثر سياسي را خواستار شدهاند.(34)
نمونة اين رويكرد را ميتوان در مصر مشاهده كرد. "عزا كَرم " طي پژوهشي در باب "زن و حكومت در مصر " و تحول ديدگاههاي فمنيستي در اين كشور از موضوع "فمنيسم نزد مسلمانان "(Muslem Feminism) كه صرفاً جنبه توصيفي داشته و به بيان وضعيت زنان در اين كشور اختصاص دارد به موضوع "فمنيسم اسلامي " (Islamist Feminism) كه به تجويزهاي بيان شده توسط مسلمانان براي بهبود شرايط زنان اختصاص دارد بررسي كرده كه از حيث سياسي - اجتماعي صراحتاً متوجه قدرت سياسي ميباشد.(35)
وقوع انقلاب اسلامي در ايران بهعنوان يك حركت رهاييبخش كه كرامت زنان را به ايشان بازگردانيد(36)، پيشرفتهاي اقتصادي و سياسي كه منجر به فعالتر شدن نيروهاي انساني و از آنجمله زنان و مشخص شدن توان بالاي آنها براي نيل به اهداف اجتماعي گرديد(37) و به خودباوري زنان و فراهم آمدن بستر امن مورد نياز براي تجلي اين خودباوري منجر شد(38)، تماماً در عطف توجه به وضعيت زنان و پيشرفت آنان در ايران مؤثر بود. اين وضعيت جديد زنان در ايران كه به بركت انقلاب اسلامي پديد آمد، اولاً به طرح مشاركت زنان در سطوحِ مختلفِ قدرت، همچون "مجلس خبرگان "، "مجلس شوراي اسلامي "،
"شوراهاي شهر و روستا "، "وزارت "، "ارتش و سپاه "، "قوه قضائيه "، "ديوان عالي كشور " و ساير نهادها و موسسات ويژه از قبيل صدا و سيما، شوراي عالي امنيت ملي و مجمع تشخيص مصلحت نظام منجر شد و همة اين مشاركتهاي سياسي ممكن شد، گرچه افراطيون حتي مسئله رهبري را نيز مستثني نميكنند و سعي در طرح مطالبات افراطي دارند.(39) نيز سعي در زنانه كردن همة روشها و ارزشها و ايجاد تعصبات جنسي كردهاند. از اين ديدگاه "منظور از فِمنيسم، مجموعه حركتها و فعاليتهاي اجتماعي است كه غالباً بهوسيله خود زنان انجام ميگيرد " و شايد تحت تأثير همين القائات است يكي از كانديداهاي زن مجلس شوراي اسلامي در پاسخ به اين سوال كه چرا به فكر ائتلاف با ساير گروههاي سياسي كه رهبري آنها را مردان بانفوذي عهدهدار بودهاند، نبوده است تا از اين طريق بتواند به مجلس راه يابد؟ ميگويد:
"زنان اول بايستي سعي كنند خودشان تجاربي را انجام دهند و بعد با مردان همكاري كنند... كسي كه بيش از همه بر زنانه ماندن اين ائتلاف اصرار داشت خود من بودم "(40)
ثالثاً يك تلاش تشكيلاتي جهت دامن زدن به فمنيزم افراطي ايراني در جريان است زيرا تحليل ميكنند كه يكي از علل ناكامي حركتهاي سابق، تشكيلاتي نبودن آنها است. يكي از محققان حوزه مسايل زنان در ايران معتقد است:
جامعه ما به سازمانها، احزاب، انجمنها و تشكيلاتي نياز دارد كه از طريق پيوند خواستههاي گروههاي اجتماعي و نيازهاي روزمره به تدوين برنامههاي مشخص سياسي، اجتماعي اقدام كنند "(41)
و چهارم آنكه مدام از برگشتناپذيري مطالبات فمنيستي و جبري بودن آن سخن بميان ميآورند:
"با توجه به استمرار و وسعت اين حركت مسلم است كه نه از پاي درخواهد آمد و نه دوباره قدم به عقب گذاشته و در وادي دسترسي به الگوهاي انتزاعي سرگشته خواهد شد ".(42)
بدين ترتيب نگرش فمنيستي در ايران، با تركيب با آموزههاي ديني و فرهنگي، آيندهاي "روشن " براي خود ترسيم مينمايد:
"ترديدي نيست كه در آيندهاي نزديك در پُستهاي درجه اول اجرايي مهم - البته متناسب با تلاش و كارآمدي زنان - شاهد حضور زنان در عرصههاي تصميمگيري خواهيم بود. آيندهاي كه زن از سايه و حاشيه به روشنايي و متن ميآيد و به اين ترتيب بر نيمه تاريك تاريخ نقطه پاياني خواهد گذاشت "(43)
نتيجه
با پيروزي انقلاب اسلامي و مشاركت گسترده زن ايراني در اين تحول عمده كه حكايت از توانايي بالاي زنان در تنظيم و هدايت امور جامعه داشت، كرامت اوليه و خودباوري لازم براي تفكر در شأن و جايگاه واقعي زنان فراهم گشت و مطالبات درست و اسلامي و نيز مطالبات افراطي فمنيستي، هر دو زمينة بروز يافتهاند.
امام خميني، زنان و قدرت سياسي
از ميان موضوعات مهمي كه در بناي منظومه فكري امام(ره) نقش فعالي داشته، ميتوان به مقوله "زن " و جايگاه سياسي - اجتماعي او اشاره داشت. حجم مطالب ايراد شده در باب زن توسط امام(ره) چنان زياد و از حيث معنوي، متنوع است كه تحليل و نظاممند نمودن آنها، به منظور نيل به منطق دروني حاكم بر انديشه امام(ره)، متضمن دقت و صرف وقت بسياري ميباشد. حقيقت امر آن است كه امام(ره) با توجه به پيچيدگي و اهميت مساله زنان در جامعه - كه بهعنوان يكي از موضوعات اصلي تحليلگران و خبرنگاران خارجي هميشه از امام(ره) درباره آن سوال ميشده است - در چندين سطح به ارايه پاسخ پرداخته كه عدم توجه به اين "مقامها " منجربه خلط موضوعات و در نتيجه از هم پاشيدگي ديدگاه واحد امام(ره) درخصوص اين موضوع ميشود. استناد جريانهاي مختلف به گفتارهاي امام(ره) براي اثبات و يا نفي مدعيان فمنيستي از جمله آفات عمدهاي است كه طي سالهاي اخير در جامعه ما بروز كرده است. در اين فصل ضمن تفكيك گونههاي مهم "فمنيسم " به بيان موضع امام(ره) به طور مستقل درباره هر گونه خواهيم پرداخت. بديهي است كه موضوع "زن و قدرت سياسي " به خاطر تعلق خاطرش به فمنيسم مدرن و مطرح بودنش در جامعه فعلي ما از توضيح و توجه بيشتري برخوردار است.
الف - حضرت امام(ره) و گونههاي فمنيسم
فمنيسم داراي سه گونه اصلي ميباشد كه در طي چندين قرن تلاش فكري و نظري، اينك به شكل جديدش در جهان و از آن جمله ايران مطرح ميباشد.
-1 فمنيسم "اثباتگر "
اين گونه از فمنيسم كه در مقابل نگرش "مردسالارانه " براي اولين بار اظهار شد، در پي اثبات موجودي بهنام زن در عرصه هستي و جامعه بشري است به عبارت ديگر، در مقابل اين فمنيسم كساني قرار داشتند كه زن را نه انسان، بل موجودي پستتر از مرد ميدانستند كه ميبايد در خدمت اَشرف مخلوقات - يعني مرد - قرار ميگيرد. امام(ره) ضمن نفي كامل اين ديدگاه يعني مردسالار افراطي، از پاكي و علو مرتبه زنان در جامعه اسلامي ياد نموده و به جريان رهايي آنها از يوغ نگرشهاي ضد فمنيستي جاهلي متعاقب انقلاب نبوي (ص) استناد جستهاند:
"روز ولادت سرتاسر سعادت صديقه طاهره... را تهنيت عرض ميكنم. اين ولادت با سعادت در زمان و محيطي واقع شد كه زن به عنوان يك انسان مطرح نبود... در چنين محيط فاسد و وحشتزايي، پيامبر بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب جاهليت نجات بخشيد. و تاريخ اسلام گواه احترامات بيحد رسول خدا(ص) به اين مولود شريف است، تا نشان دهد كه زن بزرگي ويژهاي در جامعه دارد ".(44)
از اين منظر، اسلام اساساً در پي احقاق حقوق زنان است و از اين حيث بر بسياري از جنبشها و ايدئولوژيها كه امروزه افتخار "اثبات حقوق زن " را تحت عنوان "فمنيسم " براي خود قايل هستند، مقدم است. تاكيد امام(ره) بر شأن انساني زنان از اين باب بوده و مؤيد مدعيات گونه نخُست فمنيسم ميباشد، لذا تسري آن به ساير موارد مشابه جايز نيست:
"در نظام اسلامي، زن به عنوان يك انسان ميتواند مشاركت فعال با مردان در بناي جامعه اسلامي داشته باشد. "(45)
-2 فمنيسم "مساواتطلب "
اين گونه از فمنيسم پس از اثبات جايگاهي براي زن در هستي و جامعه، متولد ميشود و ادعاي اصلي آن احقاق حقوق زنان در حد مساوي با مردان ميباشد. و از اين حيث در مقابل كليه ايدئولوژيهايي قرار ميگيرد كه قايل به عدم مساوات ميباشند.
در ارتباط با اين ادعا، امام(ره) "اصل مساوات " را صراحتاً مورد تأكيد قرار داده ،ميفرمايد:
"اسلام زنها را دستشان گرفته، آورده در قبال مردها نگه داشته است ".(46)
و از اين تساوي به حقوق زن در زمينههاي اجتماعي و سياسي همچون تحصيل، كار، راي دادن، حق طلاق و...(47) رسيدهاند. تعبير "تساوي مرد و زن " در اين مقام كراراً از سوي امام(ره) به كار رفته است:
"امروز زنان در جمهوري اسلامي همدوش مردان در تلاش سازندگي خود و كشور هستند...(48 ")
اما از اين تساوي به هيچوجه نميتوان "تساوي مطلق حُكمي " را استنتاج نمود. يعني چنان نيست كه همة احكام شرعي مردان و زنان مطلقاً يكسان باشد:
"اسلام زنها را در مقابل مردها قرار داده، نسبت به آنها تساوي دارند. البته يك احكام خاص به مرد است، يك احكام خاص به زن... اين نه اين است كه اسلام نسبت به زن و مرد فرقي گذاشته است ".(49)
امام(ره) روابط تبعيضآميز جنسي را شديداً نفي كرده و به مساوات زن و مرد در آفرينش معتقدند ليكن اين تساوي برخلاف نگرشهاي "فمنيستي مساواتطلب "، عدم تفاوت "احكام ديني " و تشابه كامل حقوق و وظائف زن و مرد را نتيجه نميدهد زيرا اين مساوات، خلاف عدالت و موجب ظلم به زن است.
-3 فمنيسم "قدرت طلب "
از منظر پيروان اين فمنيسم، دو جريان قبلي از آن حيث كه در پي مقايسه زن با مرد هستند، در باطن معتقد به اولويت و برتري "جنس مرد " بودهاند لذا سعي نمودهاند از "زن "، مرد ديگري در جامعه بسازند. نتيجه آن كه دو نگرش قبلي، "فمنيسم " به معناي واقعي نيستند. استقلال زن و برتريجوئي او بر مرد در كليه عرصههاي حيات كه بهطور مشخص در بازي قدرت تجلي مينمايد، معناي سوم و مدرن فمنيسم را شكل ميدهد. درك نظام فكري امام(ره) در اين خصوص محتاج بررسي تئوري سياسي امام(ره) سهم زنان در آن است. متأسفانه جريانهاي فمنيستي كنوني سعي دارند با آوردن شواهدي چند از كلام امام(ره) - كه از حيث منطقي متعلق به تاييد اصول دوگونه اوليه فمنيسم است - تاييدي كلي براي نظريه جديد فمنيسم، بگيرند. به گفته "نيكي. آر. كدي " برخوردهايي از اين قبيل با انديشه امام(ره) به معناي ساده كردن بيش از حد آن است و لذا چندان متقن و مستند نيست. به عبارت ديگر، پاسخ امام(ره) در مقوله زن - با رويكرد سوم فمنيستي - همچون اصل سوال از پيچيدگي و ظرافت بالايي برخوردار است كه با ذكر چند شاهد گفتاري و يا نوشتاري نميتوان به كنه آن دست يافت.
"بررسي نوشتهها، موضعگيريها و سخنرانيهاي [آيتالله] خميني درباره زن بيانگر وجود تصويري پيچيده از زن نزد ايشان ميباشد "(50)
به همين دليل پاسخ به اين پرسش را به شكل مبسوطي در قسمت بعدي و در ذيل مقوله تئوري قدرت امام(ره) دنبال ميكنيم.
ب - "تئوري قدرت " امام(ره) و جايگاهزنان در آن
تئوري قدرت سياسي امام(ره) از موضوعات مهمي است كه تاكنون به طراحي و تبيين زواياي آن كمتر توجه شده است. با اينحال با رجوع به سيره عملي و نظري امام(ره) ميتوان به اين نتيجه مهم دست يافت كه با استناد به اصول جهانبيني اسلامي، امام خميني(ره) چهار بعد اصلي براي قدرت قائل بودند. تاييد يا عدم تاييد مدعاي فمنيسم قدرت طلب، منوط به تبيين جايگاه زن در هر يك از ابعاد زير ميباشد و بدون آن، هر تفسيري از امام(ره) ناقص و غير مستند مينمايد.
بُعد اول: تثبيت قدرت سياسي
حضرت امام(ره) در مقام ثبوت، قدرت سياسي را بهعنوان جرياني واحد كه ريشه در كانون اصلي هستي يعني "ا " دارد، معرفي مينمايند. اين بُعد از قدرت سياسي كه در كتاب "ولايت فقيه " امام(ره) به صورت كاملي پردازش شده، مبتني بر دو ركن ميباشد.
-1 موضوعيت قدرت سياسي
امام(ره) اگر چه آرمانگرايي مصلح بودند كه قصد استقرار جامعهاي اسلامي با شهرونداني فرهيخته را در ذهن ميپرورانيدند، اما اين آرمانگرايي، ايشان را از توجه به واقعيات حيات سياسي غافل نساخته و در مقام مديريت اجتماع شاهد تاكيد ايشان بر اصل اهميت "قدرت سياسي " براي اصلاح امور جامعه ميباشيم. لذا قدرت سياسي براي امام(ره) كاملاً مهم بود و در خصوص "محور " و مباني عملي آن هيچگونه مصالحهاي را نميپذيرفتند. بهعنوان مثال به هنگام طرح موضوع التزام شاه به قانون اساسي و ابقاي او بر كرسي سلطنت، اگر چه بعضي از انقلابيون نيز اين كار را صلاح ميديدند، اما حضرت امام(ره) صراحتاً مخالفت نموده از تأسيس حكومت اسلامي بهعنوان تنها راه حل ممكن براي نجات كشور ياد ميكردند.(51)
بنابراين بستر كلي جريان قدرت سياسي از كانون ولايت الهينامه حاكميت ولايت فقيه از قبل توسط شارع مشخص شده است(52) و از اين حيث، ادعاي "فمنيسم قدرت طلب " كه مايل به طراحي بستري تازه براي جريان قدرت سياسي مبتني بر جنسيت است كاملاً مردود بوده و قابل قبول نمينمايد.
-2 اسلاميت قدرت سياسي
امام(ره) از ابتداي جنبش انقلابي مردم ايران تا تاسيس نظام اسلامي، همواره بر بُعد مذهبي قدرت سياسي تاكيد داشتند و عليرغم فشارها و سوءاستفادههايي كه بعضاً عليه انقلاب اعمال و يا انجام ميگرفت، امام(ره) به هيچ وجه راضي به مصالحه در اين زمينه نشدند. در زماني كه مخالفان، امام(ره) را متهم به استبداد ميكردند كه ميخواهد در ايران يك نظام مستبد ديني را پايهگذاري نمايد، در پاسخ به يكي از خبرنگاران خارجي كه از برتري قدرت مذهبي بر قدرت سياسي در ايران آينده سوال ميكند، ميگويند:
"هيچ قدرتي به اندازه مذهب نخواهد بود و نظاميها و سياسيها اكثراً تحت نفوذ مذهب هستند "(53)
لذا ادعاي "فمنيسم قدرتطلب " از آن حيث كه براي قدرت سياسي، صبغهاي زنانه قايل ميشود كه با صبغه ارزشي مقابله مينمايد، از نظر امام(ره) قابل قبول نيست. واكنش ارزش محورانه امام(ره) در مقابل پخش عقيده يك دختر كه توهيني به الگوي ديني زنان مسلمان - يعني حضرت زهرا سلام الله عليه - بود، نشان دهنده اين واقعيت است كه قدرت در وراي معيار "جنسيت " با "ارزشها " در ارتباط است.
"با كمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه 8 بهمن [1376])، از صداي جمهوري اسلامي مطلبي در مورد الگوي زن پخش گرديده است كه انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردي كه اين مطلب را پخش كرده است تعزير و اخراج ميگردد و دست اندركاران آن تعزير خواهند شد. در صورتي كه ثابت شود عقيده توهين در كار بوده است، بلاشك فرد توهين كننده محكوم به اعدام است. اگر بار ديگر از اينگونه قضايا تكرار گردد، موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدي مسئولين بالاي صدا و سيما خواهد شد. "(54)
نتيجه آنكه بُعد اثباتي قدرت سياسي اساساً فارغ از ملاحظات جنسيتي ميباشد و از اين حيث ركن اصلي فمنيسم قدرت طلب را نامشروع و متزلزل ميشمارد.
بُعد دوم: تحديد قدرت سياسي
به كارگيري وصف "مطلقه " در مقام تثبيت قدرت سياسي، نبايد به معناي فارغ بودن قدرت از مكانيزمهاي تحديدگرا تفسير شود. مطابق بينش اسلامي جهان در ذيل اصل كلي "مراقبت " به حيات خود ادامه ميدهد، لذا چه ادعاي "لُرد آكتن "Lord ) Acton) را كه ميگفت "قدرت تمايل به فاسد كردن دارد و قدرت مطلق فساد مطلق ميآورد " را بپذيريم يا منكر شويم(55) در اصل وجود حدودي كه از اعمال افسارگسيخته قدرت ممانعت به عمل ميآورد، جاي شك و ترديدي نيست. در همين ارتباط امام(ره) طي بيانات مبسوطي از "قانون اساسي "(56) حقوق مردمي(57)، عدالت(58)، احكام الهي(59) و انصاف(60) بهعنوان مرزهاي اصلي قدرت سياسي ياد مينمايد. با تامل در اين مدعا معلوم ميشود كه "جنسيت " برخلاف ادعاي "فمنيسم قدرت طلب " نميتواند بهعنوان يك حد تازه براي قدرت سياسي عمل نمايد و از اين حيث مورد تاييد امام(ره) نيست. در اين ارتباط اگر شرط مرجع تقليد بودن را جزء شرايط رهبري بدانيم، آنگاه مطابق فتواي صريح امام(ره) مبني بر عدم امكان زن براي مقَلد بودن(61) دلالت بر نكتهاي خلاف دعاوي "فمنيسم قدرت طلب " دارد. بدين معني كه جنسيت در مقام مانع زنان براي دستيابي به اين كانون قدرت عمل مينمايد.
بُعد سوم: تنظيم قدرت سياسي
منظور از بُعد تنظيمي، تأسيس راهكارهايي است كه فرآيند اعمال قدرت سياسي را هدايت و كنترل مينمايد. در اين بُعد هدف امام(ره) آن است كه قدرت سياسي را بدل به قدرتي پاسخگو بنمايند كه نه بر پايه "منفعت " بلكه بر مبناي "مسئوليت " عمل نمايد. با توجه به تاكيد امام(ره) بر حضور گسترده زنان در بُعد تنظيمي قدرت، ميتوان چنين استدلال كرد كه امام(ره) با مدعيات مربوط به ضرورت حضور سياسي زنان در جامعه كاملاً موافق بوده آن را يك تكليف ميدانستهاند.
"خانمها حق دارند در سياست دخالت بكنند. تكليفشان اين است ". "دين اسلام يك دين سياسي است كه همه چيزش سياست است. "(62)
گستره حضور سياسي زنان از اين بُعد عبارتند از:
-1 انتخابات:
"زنها حق رأي دارند... حق انتخاب دارند، حق انتخاب شدن دارند ".(63)
-2 نصيحت و نظارت بر مسئولين:
"درود بر شما بانوان معظم كه با نصيحتهاي خودتان ميخواهيد ما را به راه راست واداريد ".(64)
-3 انتقاد:
"خواهران امروز آزادند و آزادانه از دولت انتقاد ميكنند، از هرچيزي كه برخلاف مسير ملت و اسلام باشد انتقاد ميكنند. مسايل اساسي را از دولت تقاضا ميكنند ".(65)
-4 اعتراض:
"فردا روز زن است " "زني كه در مقابل يك جباري ايستاد كه اگر نفس مردها ميكشيدند، همه را ميكشتند و نترسيد و ايستاد و محكوم كرد حكومت را،... زن يك همچو مقامي بايد داشته باشد ".(66)
ج - توانايي و ظرفيت سياسي زنان از ديدگاه امام خميني رحمةا عليه
امواج جديد فمنيسم از آنجا كه بر اصل "قدرتطلبي " بر معيار "جنسيت " مبتني هستند، نميتوانند در قالب گفتمان سياسي اسلام و بالطبع در ديدگاه امام خميني(ره) براي خود، بنيان استدلالي محكمي بيابند. حقيقت آن است كه امر "قدرت " در اسلام بر مبناي "ارزش " تعريف ميشود و از اين حيث نه مؤيد جنس مرد و نه مؤيد جنس زن است. لذا مشاهده ميشود كه تصدي قدرت سياسي نه مبناي رفعت مقام و دوري از آن دليل تنزل شأن افراد نميگردد.
"[درباره احوال ائمه معصومين عليهم السلام وارد شده كه:] ما با خدا حالاتي داريم كه نه فرشته مقرب آن را ميتواند داشته باشد و نه پيامبر مرسل. اين جزء اصول مذهب ما است كه ائمه عليهم السلام چنين مقاماتي دارند قبل از آنكه موضوع حكومت در ميان باشد. چنانكه بر حسب روايات اين مقامات معنوي براي حضرت زهرا سلاما عليها هم هست با اينكه آن حضرت نه حاكم است، و نه قاضي و نه خليفه. اين مقامات سواي وظيفه حكومت است "(67)
بنابراين سوال از مباني جنسيتي قدرت سياسي از ديدگاه اسلامي، نميتواند پاسخ واحدي داشته باشد چرا كه در گفتمان اسلامي "موضوعيت " با "معيارهاي ارزشي " و نه "ملاكهاي جنسيتي " ميباشد. از اين منظر "فمنيسم اثباتگرا " و "فمنيسم مساوات طلب " از آن حيث كه به موضوع از ديدگاه سياسي - اجتماعي نگاه ميكنند توسط امام(ره) پاسخ منفي نميگيرند و رديابي انديشههاي امام(ره) در اين دو زمينه بسيار آسان مينمايد. "آدل فردوس " در اينباره مينويسد:
"موضع [آيتا] خميني در قبال حقوق زنان بسيار واضح است... شخص با رجوع به احاديث و موضعگيريهاي [آيتا] خميني درباب مسايل زنان براحتي ميتواند بفهمد كه بين اين دو [يعني احاديث اسلامي و عمل امام(ره)] تفاوتي وجود ندارد ".(68)
اما در خصوص بُعد "قدرتطلبي " فمنيسم آنچه از ديدگاه امام(ره) برميآيد، اين است كه امام(ره) با معيار قرار دادن جنسيت چه اثباتاً و چه نفياً در تخصيص قدرت سياسي مخالف بودهاند. امام(ره) قايل به "اصل " "مشاركت همه جانبه " بودند كه اركان اين اصل عبارتند از:
-1 دخالت در سرنوشت سياسي:
"زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد ".(69)
-2 اصالت حضور در بازي قدرت:
"در نظام اسلامي، زن بهعنوان يك انسان ميتواند مشاركت فعال با مردان در جامعه اسلامي داشته باشد. ولي نه به صورت يك شيء. نه او حق دارد خود را به چنين حدي تنزل دهد و نه مردان حق دارند كه با او چنين بينديشند. "(70)
-3 حضور در مسايل سياسي روز:
"بايد همه زنها و همه مردها در مسايل اجتماعي، در مسايل سياسي وارد باشند،(71) خواهرهايي كه تاكنون داخل مسايل روز نبودند، در مسايل داخل بشوند.(72)
-4 حضور معنادار:
"زنان در جامعه اسلامي آزادند و از رفتن آنان به دانشگاه و ادارات و مجلسين به هيچ وجه جلوگيري نميشود(73)... زنان از حق راي دادن و راي گرفتن برخوردارند ".(74)
از ديدگاه امام(ره) رشد سياسي زن تركيبي از تعالي اخلاقي و حضور فعالش در جامعه است(75) لذا معيار ارزشهاي ديني و تواناييهاي زن در كليه ادوار بر فعاليتهاي سياسي زن حاكميت دارد، چنانكه همين دو اصل بهگونهاي ديگر در حوزه فعاليت سياسي مردان نيز، عمل مينمايد. براين اساس گفتمان مدرن فمينيستي در گستره انديشه سياسي امام(ره) پاسخي دوگانه مييابد:
اولاً - از حيث ايدئولوژيك مردود شمرده ميشود وبا مباني اسلامي قدرت سياسي تضاد دارد.(76)
ثانياً - از حيث مصداقي تاييد ميشود، آنجا كه امام(ره) با انقلاب اسلامي و تاسيس حكومت اسلامي راه را بر "مشاركت همه جانبه " زنان در امور حكومتي ميگشايند. اينكه گستره مصاديق حضور زن تا كجاست، از اين منظر قابل تحديد بهطور كامل نيست و مبتني بر مصالح روز و اصول ديني است كه حكومت اسلامي نسبت به آن اقدام مينمايد و به همين خاطر است كه امام(ره) در پاسخ به خبرنگار خارجياي كه از تحديد كامل مصاديق حضور زن در قدرت سياسي سوال ميكند، چنين اظهار ميدارند:
"در مورد اينگونه مسائل، حكومت اسلامي، تكاليف را معين ميكند و الاَّن وقت اظهارنظر در اين زمينهها نيست ".(77)
نتيجه
حضرت امام(ره) در مقام يك عالم اسلامي آگاه به شرايط و مقتضيات زمان، در مواجه با مساله حضور سياسي زن در جامعه و مشاركتش در هرم قدرت، رويكردي "تحليلي " پيشه نمودهاند. بدين معني كه قايل به تفكيك مدعيات مختلف جنبش زنان و ارايه پاسخهايي متمايز بودهاند. از اين حيث "موافقت " و يا "مخالفت " حكومت اسلامي مطابق انديشه سياسي امام(ره) - با جنبش زنان بهطور يكجانبه و كلي قابل طرح نيست و بايد به شكل موردي، طرح و بررسي شود. از اين منظر ديدگاه امام(ره) در سه سطح قابل توجه مينمايد:
سطح اول : اثباتي
اثبات شأن زن در جامعه و پذيرش حقوق اوليه او كه مبناي كليه جنبشهاي زنانه را شكل ميدهد مورد تاييد كامل حضرت امام(ره) ميباشد و از اين حيث امام(ره) نهتنها بر جايگاه سياسي زنان تاكيد دارند، بلكه آن را عالي و ضروري براي جامعه ميدانند. البته لازم به ذكر است كه اين وجه از فمينيسم امروزه مقبوليت عام دارد. كمتر كشوري را ميتوان سراغ گرفت كه بر مبناي نفي حضور زن به اداره امور سياسي، بپردازد. شيوع اين ايده فمينيستي نبايد ما را از سابقه طولاني آن، كه به حذف زنان از حيات فعال اجتماعي منتهي شده بود، غافل سازد. هنوز اين مدعاي هگل به گوش ميرسد كه "زن " را موجودي پَستتر از مرد در زمينه سياست ميخواند كه بهخاطر عملكرد "دلخواهانهاش " راهي به سياست ندارد و حظي از قدرت سياسي نبايد ببرد.(78) و يا روسو كه در عين تاكيد بر آزادي و حقوق شهروندي زنان را در نهايت بهعنوان مجريان دستورات سياسي مردان ميپذيرد و شأني براي زنان قايل نيست.(79) در صورت توجه به اين پيشينه - آنهم در بستر تفكر غربي - است كه اهميت شأن اثباتي ديدگاه امام(ره) براي خواننده مشخص ميشود. لذا امام(ره) از اين حيث بسيار مترقيانه با موضوع زن و سياست برخورد ميكنند.
سطح دوم : حقوقي
دغدغه اصلي جنبش زنان در دوره معاصر را رفع موانع حقوقي تشكيل ميداده، بهگونهاي كه ميتوان ادعاي "ميشل "(Mitchell) را مبني بر تلاش همه جانبه فمينيستها براي رفع موانع حقوقي و نه موانع خارجي، قرين صحت دانست.(80) براي نيل به اين آرمان، دو ديدگاه ليبرالي و سوسياليستي پا به عرصه وجود گذاردهاند. نگرش ليبرالي خواهان طراحي نظام حقوقي تازهاي در چارچوب نظام حاكم و نگرش سوسياليستي درپي تغيير چارچوب حاكم و درنتيجه دستيابي به نظام حقوقي تازه هستند.(81) اگرچه از اين دو نظام، يكي "انقلابي " و ديگري "محافظهكار " مينمايد ولي هردو در يك نكته مشترك هستند و آنهم اينكه تمام فعاليتهاي هر دو جنبش بيشتر جنبه نظري داشته و از واقعيات غافل بودهاند.
حضرت امام(ره) در اين ارتباط تاكيد بر دو اصل دارند:
-1 تساوي حقوقي زن و مرد در حوزه اجتماع.
-2 تفاوت حُكمي زن و مرد در حوزه برخي احكام ديني.
و به اين نتيجه ميرسند كه اصل مساوات براي حكومت اسلامي در اولويت اول است وليكن به معناي نفي وجود "فرق " و "تفاوت " حُكمي نميباشد چراكه تفاوتهاي حُكمي را هم ميتوان به برتري و يا بالعكس تفسير نمود و اين امر حكايت از آن دارد كه در مقوله احكام الهي، برتري با شاخصي غير از شاخصهاي رايج - كه همان تقوا باشد - سنجيده ميشود و شاخص تقوا از ملاحظات جنسيتي فراتر است. با اين تفسير است كه مقوله زنان از ديدگاه امام(ره) در سطح مسايل نظري مربوط به "حقوق "، محدود نشده و وارد اجتماع ميشود لذا ما شاهد حضور گسترده زنان در عمل و نظر سياسي در پرتو احكام ديني ميباشيم. از اين حيث نيز بينش سياسي امام(ره) كاملاً مترقي است چراكه برخلاف ساير نظريهپردازان، موفق به حضور در عرصه عمل ميگردد.
سطح سوم: برتري زنانه
ادعاي فمينيسم مدرن مبني بر جوهره زنانه قدرت سياسي، با نفي و رد آشكار از سوي امام(ره) مواجه ميشود. اساساً قول به "جنسيت قدرت سياسي " از آن حيث كه نافي محوريت ارزشها در تعريف قدرت ميباشد، نميتواند مورد تاييد امام(ره) باشد. با اينحال طرد اين فمينيسم از سوي امام(ره) معاني عاليتري را هم ميرساند، از آنجمله:
-1 قدرت سياسي همانگونه كه "زنانه " نيست، "مردانه " نيز نيست.
-2 زنان در "قدرت سياسي " بايد سهيم بوده و حاضر باشند.
-3 زن و مرد از ديدگاه اسلام براساس تكاليف الهي بايد در تصدي قدرت سياسي حاضر باشند و از اين حيث هيچكس را بر ديگري برتري نيست.
حضرتامام(ره)درواكنشبهاينديدگاهفمينيستي است كه ضمن تاكيد بر ماهيت ارزشي قدرت كه نافي "قدرت زنانه " است، بر اصل "مشاركت در تعيين سرنوشت " انگشت ميگذارند. بديهي است كه چنين مشاركتي بدون حضور فعال زنان در امور سياسي و سهيم شدن در قدرت سياسي، معنا نمييابد و اين معناي شأن متعالي زن در اسلام است كه حتي تعبير "فمينيسم اسلامي " نيز سطح آن را پائين ميآورد.
"اسلام زن را مثل مرد در همه شؤون دخالت ميدهد(82) زن بايد در مقدرات اساسي مملكت دخالت كند(83) و متناسب با چنين رشدي ميتواند در ساختمان حكومت اسلامي مسئوليتهايي به عهده بگيرد.(84) بانوان محترم در سرنوشت خودشان دخالت كنند ".(85)
به عبارت ديگر "قدرت " از حيث جنسيتي، ماهيتي عام دارد و حضور همه اقشار و گروهها را ميطلبد:
"اين آشفتگيها بايد بهدست ما و شما، بهدست ملت و دولت درست شود، هيچ كدام نميتوانند اين كارها را درست بكنند. اگر خانمها خيال كردند كه كنار بروند و مردها اين كارها را انجام بدهند و يا مردها خيال كنند كه كنار بروند و خانمها اين كارها را انجام بدهند، يا هردو خيال بكنند دولت انجام بدهد و يا هرسه خيال بكنند كه روحانيت انجام بدهد، اين خيال، خيال صحيحي نيست(86). "
پينوشتها:
.1 صحيفه نور، ج 6، ص 185.
.2 در ارتباط با ديدگاه كلاسيك فمنيستي نك:
Sean sayres and peter Osborne (Editors), Socialism, Feminism and Philasophy: A Radical Philasophy Reader , london, new 099, esp. Chapter T1york, Routledge, Feminism and philasophy))
.3 نگرشهاي نوين در حوزه فمنيسم را با تاكيد بر عامل جنسيت در اثر زير بخوانيد:
Susan J. Hekman, Gender and Knowledge: Elements of Postmodern Fem
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]
-
گوناگون
پربازدیدترینها