محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1839525117
بنيان مرصوص (مروري بر وقايع ابلاغ پيام تاريخي امام خميني به گورباچف)
واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: بنيان مرصوص (مروري بر وقايع ابلاغ پيام تاريخي امام خميني به گورباچف)
مقدمه
يازدهم دي ماه سالروز صدور پيام تاريخي حضرت امام خميني به ميخائيل گورباچف رهبر شوروي و دعوت اردوگاه كمونيسم به توحيد ميباشد. نه تنها خوش باورترين سياستمداران دنيا بلكه خود گورباچف نيز زماني كه طرح اصلاحي "گلاسنوست" و "پروستريكا" يا همان اصلاحات سياسي و اقتصادي خود در مركز قدرت كمونيسم را شروع ميكرد، تصور نمينمود كه به اين زودي، بنيان مكتب هفتاد ساله كمونيسم فروپاشد. اما امام خميني با تيزهوشي منحصر به فرد خود سه سال قبل از اين اتفاق، به او اطلاع داد "از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد".
گورباچف با تصور اين كه مشكل شوروي اقتصاد و سياست است، دست به اصلاحات اقتصادي و سياسي در اين كشور به بن بست رسيده زد اما امام به او گوشزد كرد: "مشكل اصلي كشور شما مسئله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست". او با اين اميد كه اگر درهاي آهنين دژ ماركسيسم را به روي غرب بگشايد، به رستگاري نائل ميآيد؛ شيوه تجربه شده ليبراليسم را در پيش گرفت اما امام به او هشدار داد: "شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسيالسيم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايه داري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا نكردهايد، كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند". يعني همان چيزي كه امروزه پس از دو دهه به روشني شاهد آن هستيم.
مرور اين واقعه مهم پس از دو دهه خواندني است:
اعزام هيئت
ناگهان خبر رسيد كه هياتي بلند پايه از ايران به سرپرستي حضرت آيتالله جوادي آملي با تركيب يكي از مسئولان وزارت خارجه و يك خانم، به نمايندگي از رهبر كبير انقلاب اسلامي راهي مسكو شده است تا پيام ايشان را به صدر هيئت رئيسه شوروي تسليم نمايد. با توجه به شرايط بينالمللي و منطقه، پايان نيم بند جنگ هشت ساله ميان ايران و عراق، مناسبات ايران با شوروي و نيز رجزخواني قدرتهاي غربي در قبال ايران؛ اين خبر مثل بمبي بود كه در عرصه خبري دنيا منفجر شد. رسانههاي بين المللي، سياست مداران و حتي محافل اقتصادي، هر يك مطابق خواست خود تحليلهايي را ارائه ميدادند.
خانم دباغ از اعضاء اين هيئت راجع به اين واقعه و حساسيت جهاني آن ميگويند: "در دوراني كه مسئوليت زندانهاي زنان استان تهران را بر عهده داشتم، يكروز مرحوم حاج احمد آقا (رضوانالله تعالي عليه) تماس گرفتند و فرمودند كه حضرت امام نامهاي براي آقاي گورباچف دارند. شما از بين خانمها و همچنين آيتالله جوادي آملي و آقاي دكتر لاريجاني انتخاب شدهايد و آماده باشيد تا هر زمان كه حضرت امام فرمودند، اين پيام را براي آقاي گورباچف ببريد. حقيقتاً شوكي بر من وارد شد. شوروي ابرقدرتي بود كه در زمان خودش در مقابل آمريكا، خود را قطب بزرگ ميپنداشت. برايم كار بسيار سختي بود. با مرحوم حاج احمد آقا ملاقات كردم و پرسيدم جريان كامل موضوع چيست؟ فرمودند: مأموريتي براي شما مشخص شده ممكن است كه فردا يا روز بعد باشد و بايد به اتفاق آيتالله جوادي آملي آن را انجام دهيد. به هر حال زمان موعود فرا رسيد و بنده به فرودگاه رفتم و به جمع گروه حامل پيام اضافه شدم... حاج احمد آقا فرمودند كه حضرت امام فرمودند وصيتنامهتان را بنويسيد. گفتم: به هر حال هر مسلماني وصيتنامهاي براي خود دارد اما اينكه حضرت امام تأكيد كردند نظر مباركشان چه بوده؟ فرمودند شايد هواپيما را دزديدند و به آمريكا بردند، يا هواپيماي شما را زدند. يا خود شورويها شماها را… چون همه دنيا ميخواهند بدانند كه پيام چيست. در واقع حق دنيا بود. چون حضرت امام با حركتي كه كرده بودند و مسايلي كه پيش آمده بود و چنين انقلابي صورت گرفت كه نظير آن انجام نشده بود، اين براي دنيا چيزي نو بود، نه ميتوانستند حذفش كنند و نه تحليل كنند. جنگ تحميلي نابرابري هم اتفاق افتاده بود و دنيا هم پذيرفته بود كه ايران مقصر نبوده و حالا نوبت به بازسازي ايران رسيده است. حال كه به مرحله بازسازي رسيدهاند امام پيامي دارد كه دنيا ميخواهد بداند، اگر قرار است كه فقط از شوروي كمك گرفته شود آنان جا ميمانند اگرنه؛… كه بسياري مسايل در آن نهفته بود. چطور شده است كه حضرت امام يك كشور كمونيستي را براي كمك انتخاب كردند در حاليكه از آمريكا، انگليس، فرانسه، آلمان و… درخواست كمك نشده است. به همين دليل فكر ميكردند كه ممكن است خيلي خطرها ايجاد شود و لذا حساسيتهاي زياد وجود داشت."
آيتالله جوادي نيز در اين باره ميگويند: "چون صدور اين نامه تاريخ ساز بعد از پذيرش قطعنامه 598 بود و كشور اسلامي ايران وارد مرحله بازسازي و ترميم خرابيهاي جنگ تحميلي هشتساله شد و از طرف ديگر، مضمونِ نامه كاملاً سرّي بود و جز اوحدي از مسئولين گرانقدر جمهوري اسلامي ايران كسي به آن آگاه نبود، لذا رهبران روسيه عموماً و صدر هيئت رئيسه آن خصوصاً، هرگونه احتمالي را پيرامون مفاد پيام ميدادند، مگر احتمال دعوت به توحيد و اسلام ناب محمّدي(صلّيالله عليه وآله وسلّم)را.."
چگونگي ملاقات
خانم دباغ راجع به چگونگي برخورد روسها با هيئت و نيز ملاقات با گورباچف ميگويد: "وقتي به شوروي رسيديم تعدادي به استقبال آمدند. مشاور مخصوص گورباچف دسته گلي هم آورده بود. طبيعتاً در دنيا مرسوم است وقتي هيئتي وارد كشوري ميشود گلي كه براي استقبال آورده ميشود به رئيس هيئت ميدهند. اين عرف ديپلماتيك است. وقتي بنده را با چادر و حجاب ديدند، دستپاچه شدند و گل را به جاي اينكه به آقاي جوادي آملي بدهند به بنده تحويل دادند. در واقع وقتي با لباس روحانيت آقاي جوادي آملي و چادر بنده رو به رو شدند دچار اين حالت شدند. به هر حال سوار ماشين شديم و ما را به نزديك كاخ كرملين به جايي كه ميهمانان مهم در آنجا اسكان داده ميشدند، بردند. البته آنجا براي خود من بسيار وحشتآور بود. هرچند اتاق اختصاصي داده بودند، احساس ميشد كه چشمهاي الكترونيكي و دستگاههاي شنود كار گذاشتهبودند. براي خواب هم همين مشكل را داشتم. البته سفير محترم خوشبختانه تدارك شام را در سفارت ديدند و بعد از شام براي خواب مجدداً به اتاق اختصاصيمان برگشتيم. نان و تخممرغ پخته از سفارت به صورت نامحسوس آورديم تا صبحانه بخوريم. به هر حال صبح به كاخ كرملين رفتيم. اما با توجه به سياستگذاريهاي شوروي سابق درخصوص مسائل امنيتي جالب بود كه از وقتي وارد كاخ شديم تا زمان برگشت هيچكس از ما چيزي نپرسيد مثلاً حتي نپرسيدند دوربين كه حمل ميكنيد، متعلق به كجاست؟ و يا مثلاً كيف خودتان را به هنگام ملاقات با خود نبريد. البته يك سايت كنترل بود و ما از داخل آن ردّ شديم ولي بدون كوچكترين مزاحمت پيش آقاي گورباچف رفتيم. متأسفانه در كشور ما اينگونه نيست. مثلاً يكي از شخصيتهاي مملكت بخواهد به جايي برود چقدر ما مردم را ميگرديم، مزاحمتهايي براي آنان ايجاد ميكنيم و… و در كل آن را افتخار ميدانيم در حاليكه جز تنفر ايجاد كردن نتيجهاي به همراه ندارد. براي اين كارها از موارد غيرمحسوسي ميتوان استفاده كرد. به هر حال وقتي وارد كاخ شديم ما را به يك اتاق بسيار بزرگ و بسيار ساده بردند...
آيتالله جوادي آملي هم در اين باره مينويسند: "هيئت اعزامي از طرف حضرت امام خميني، روز سيزدهم ديماه (1367ه.ش) تهران را به مقصد مسكو ترك كرد و روز چهاردهم به تهران برگشت. مدت توقف اين سفر تاريخي در مسكو بيست و سه ساعت بود و در فرودگاه بينالمللي مسكو با استقبال نماينده ويژه صدر هيئت رئيسه شوروي و برخي از مسئولين بلندپايه سياسي و امام جمعه مسكو، نيز با شركت سفير محترم وقت ايران در شوروي و تني چند از برادران محترم سفارت ايران، در مراسم استقبال روبهرو شد.
قبل از ملاقات رسمي هيئت اعزامي با رهبر شوروي و بعد از آن، هيچگونه تماس سياسي با فرد يا گروهي از طرف سرپرست هيئت حاصل نشد؛ زيرا اين سفر فقط براي ابلاغ پيام و تبيين محتواي عميق آن بود، ليكن سخنان مبسوطي پيرامون توحيد و نفي الحاد، گاهي به زبان برهان و زماني با لسان فطرت، با استقبال و بدرقهكننده در ذهاب و اياب ارائه شد و فاصله چهل كيلومتري فرودگاه تا شهر مسكو، هم در رفتن، هم در برگشتن، جز به ياد حق و نشر آثار آن و دعوت به خدا و احياي فطرت ملحدان ماركسيست سپري نشد.
وقت ملاقات با رهبر شوروي، ساعت يازده روز چهاردهم ديماه بود و مدّت آن، دو ساعت و پنج دقيقه به طول انجاميد. هنگام ورودمان به كاخ كرملين، صدر هيئت رئيسه و دو نفر از مسئولين بلندپايه سياسي كه قبلاً حضور يافته بودند، تا چند قدم در همان اطاق به استقبال آمدند و با گرمي آماده شنيدن پيام امام خميني شدند. هيئت اعزامي مصمم بود ضمن حفظ احترام متقابل و رعايت كمال ادب كه از وظايف بينالمللي اسلام به شمار ميآيد و اختصاص به گروه خاص ندارد، لسان پيام امام(قدس سرّه) را با زبان تعليم و ارشاد ادا كند؛ نه با لسان ديپلماسي و هرگز قول فصل الهي را با هزل مجاز در عرف ديپلمات نيالايد و صلابت دعوت به توحيد را در پاي تعارف رايج سياست بازان، به دُهْن و وَهن ذبح نكند؛ بلكه به عنوان رسول امين، مضمون پيام والا را با آهنگ تدريس القا نمايد؛ نه به صورت قرائت الفاظ و گزارش صورت.
بدين منظور، قبل از خروج از اقامتگاه، نمازي خوانده شد و از ذات اقدس خداوند با نياز تقاضا شد: ?رَبِّ اشرحْ لي صَدْري? وَيسِّرْ لي أمري ? وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني? يفْقَهوا قَوْلي? و با احساس آرامش روح و عدم اعتنا به كاخ كرملين و با ابلاغ پيام در چهره تعليم و تبيين مضامين بلند آن در كسوت تدريس، سروش هاتف غيبي چنين شنيده شد: ?قالَ قَدْ اُوتيتَ سُؤلَكَ يا مُوسي? و هماكنون با سقوط قدرتهاي سياسي احزاب كمونيستي در مدّت كوتاه و انحلال بسياري از مراكز اقتدار آن، صلاي سفيران الهي به گوش همگان ميرسد: ?فَأخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ في الْيمِّ وَ هُوَ مُليم?."
ابلاغ پيام
حضرت آيتالله جوادي در مورد كيفيت ابلاغ پيام امام به گورباچف ميگويد: "كيفيت ابلاغ پيام به اين سبك بود كه تمام كلمات آن همراه با توضيح ضروري برخي از موارد به خوبي قرائت ميشد، سپس ترجمان ويژه كرملين آن را براي جناب گورباچف و دو نفر ديگر كه حضور داشتند، ترجمه ميكرد. اگر مطلبي براي خود ترجمهكننده قابل درك نبود، سؤال ميكرد و با تبيين و تفسير لازم و بعد از درك كامل، آن را با ترجمه روسي به رهبر شوروي منتقل ميكرد و در خلال قرائت پيام و ترجمه آن كه شصت و پنج دقيقه طول كشيد، نكات مهم پيام را شخص گورباچف يادداشت ميكرد؛ چنان كه آن دو نفر ديگر نيز يادداشت مينمودند."
و خانم دباغ در اين رابطه ميگويد: "پس از سلام و تعارف و صرف چاي، قرار شد به اصل موضوع بپردازيم. آيتالله جوادي آملي با همان ظرافت سخنگويي، شروع به قرائت نامه كردند. نامه را با "بسمالله" شروع كردند":
"بسمالله الرحمن الرحيم
جناب آقاي گورباچف، صدر هيأت رئيسه اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي
با اميد خوشبختي و سعادت براي شما و ملت شوروي، از آنجا كه پس از روي كار آمدن شما چنين احساس ميشود كه جنابعالي در تحليل حوادث سياسي جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروي، در دور جديدي از بازنگري و تحول و برخورد قرار گرفتهايد، و جسارت و گستاخي شما در برخورد با واقعيات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلي حاكم بر جهان گردد، لازم ديدم نكاتي را يادآور شوم. هر چند ممكن است حيطه تفكر و تصميمات جديد شما تنها روشي براي حل معضلات حزبي و در كنار آن حل پارهاي از مشكلات مردمتان باشد، ولي به همين اندازه هم شهامت تجديد نظر در مورد مكتبي كه ساليان سال فرزندان انقلابي جهان را در حصارهاي آهنين زنداني نموده بود قابل ستايش است. و اگر به فراتر از اين مقدار فكر ميكنيد، اولين مسئلهاي كه مطمئناً باعث موفقيت شما خواهد شد اين است كه در سياست اسلاف خود داير بر "خدازدايي" و "دينزدايي" از جامعه، كه تحقيقاً بزرگترين و بالاترين ضربه را بر پيكر مردم كشور شوروي وارد كرده است، تجديد نظر نماييد؛ و بدانيد كه برخورد واقعي با قضاياي جهان جز از اين طريق ميسر نيست. البته ممكن است از شيوههاي ناصحيح و عملكرد غلط قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينه اقتصاد، باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد، ولي حقيقت جاي ديگري است. شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسيالسيم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايه داري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا نكردهايد، كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بن بست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل، البته به شكل ديگر، و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است.
جناب آقاي گورباچف، بايد به حقيقت رو آورد. مشكل اصلي كشور شما مسئله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست. همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشيده و يا خواهد كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است.
جناب آقاي گورباچف، براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد؛ چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست؛ چرا كه مكتبي است مادي، و با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت، كه اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد.
حضرت آقاي گورباچف، ممكن است شما اثباتاً در بعضي جهات به ماركسيسم پشت نكرده باشيد و از اين پس هم در مصاحبهها اعتقاد كامل خودتان را به آن ابراز كنيد؛ ولي خود ميدانيد كه ثبوتاً اين گونه نيست. رهبر چين اولين ضربه را به كمونيسم زد؛ و شما دومين و علي الظاهر آخرين ضربه را بر پيكر آن نواختيد. امروز ديگر چيزي به نام كمونيسم در جهان نداريم. ولي از شما جداً ميخواهم كه در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد. اميدوارم افتخار واقعي اين مطلب را پيدا كنيد كه آخرين لايههاي پوسيده هفتاد سال كژي جهان كمونيسم را از چهره تاريخ و كشور خود بزداييد. امروز ديگر دولتهاي همسو با شما كه دلشان براي وطن و مردمشان ميتپد هر گز حاضر نخواهند شد بيش از اين منابع زيرزميني و رو زميني كشورشان را براي اثبات موفقيت كمونيسم، كه صداي شكستن استخوانهايش هم به گوش فرزندانشان رسيده است، مصرف كنند.
آقاي گورباچف وقتي از گلدستههاي مساجد بعضي از جمهوريهاي شما پس از هفتاد سال بانگ "اللَّه اكبر" و شهادت به رسالت حضرت ختمي مرتبت- صليالله عليه و آله و سلم- به گوش رسيد، تمامي طرفداران اسلام ناب محمدي (ص) را از شوق به گريه انداخت. لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهانبيني مادي و الهي بينديشيد. ماديون معيار شناخت در جهانبيني خويش را "حس" دانسته و چيزي را كه محسوس نباشد از قلمرو علم بيرون ميدانند؛ و هستي را همتاي ماده دانسته و چيزي را كه ماده ندارد موجود نميدانند. قهراً جهان غيب، مانند وجود خداوند تعالي و وحي و نبوت و قيامت، را يكسره افسانه ميدانند. در حالي كه معيار شناخت در جهانبيني الهي اعم از "حس و عقل" ميباشد، و چيزي كه معقول باشد داخل در قلمرو علم ميباشد گر چه محسوس نباشد. لذا هستي اعم از غيب و شهادت است، و چيزي كه ماده ندارد، ميتواند موجود باشد. وهمانطور كه موجود مادي به "مجرد" استناد دارد، شناخت حسي نيز به شناخت عقلي متكي است.
قرآن مجيد اساس تفكر مادي را نقد ميكند، و به آنان كه بر اين پندارند كه خدا نيست و گرنه ديده ميشد. لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي نَرَيالله جَهرَةً ميفرمايد: لَا تُدرِكُهُ الأبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الأبْصارَ وَ هو اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ.
از قرآن عزيز و كريم و استدلالات آن در موارد وحي و نبوت و قيامت بگذريم، كه از نظر شما اول بحث است، اصولًا ميل نداشتم شما را در پيچ و تاب مسائل فلاسفه، بخصوص فلاسفه اسلامي، بيندازم. فقط به يكي- دو مثال ساده و فطري و وجداني كه سياسيون هم ميتوانند از آن بهرهاي ببرند بسنده ميكنم. اين از بديهيات است كه ماده و جسم هر چه باشد از خود بيخبر است. يك مجسمه سنگي يا مجسمه مادي انسان هر طرف آن از طرف ديگرش محجوب است. در صورتي كه به عيان ميبينيم كه انسان و حيوان از همه اطراف خود آگاه است. ميداند كجاست؛ در محيطش چه ميگذرد؛ در جهان چه غوغايي است. پس، در حيوان و انسان چيز ديگري است كه فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نميميرد و باقي است. انسان در فطرت خود هر كمالي را به طور مطلق ميخواهد. و شما خوب ميدانيد كه انسان ميخواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هيچ قدرتي كه ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختيار داشته باشد و گفته شود جهان ديگري هم هست، فطرتاً مايل است آن جهان را هم در اختيار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم ديگري هم هست، فطرتاً مايل است آن علوم را هم بياموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق بايد باشد تا آدمي دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است كه همه به آن متوجهيم، گرچه خود ندانيم. انسان ميخواهد به "حق مطلق" برسد تا فاني در خدا شود. اصولًا اشتياق به زندگي ابدي در نهاد هر انساني نشانه وجود جهان جاويد و مصون از مرگ است. اگر جنابعالي ميل داشته باشيد در اين زمينهها تحقيق كنيد، ميتوانيد دستور دهيد كه صاحبان اين گونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب در اين زمينه، به نوشتههاي فارابي و بو علي سينا- رحمةالله عليهما- در حكمت مشاء مراجعه كنند، تا روشن شود كه قانون عليت و معلوليت كه هر گونه شناختي بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراك معاني كلي و نيز قوانين كلي كه هر گونه استدلال بر آن تكيه دارد، معقول است نه محسوس، و نيز به كتابهاي سهروردي - رحمةالله عليه- در حكمت اشراق مراجعه نموده، و براي جنابعالي شرح كنند كه جسم و هر موجود مادي ديگر به نور صِرف كه منزه از حس ميباشد نيازمند است؛ و ادراك شهوديِ ذات انسان از حقيقت خويش مبرا از پديده حسي است. و از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه صدر المتألّهين- رضوانالله تعالي عليه و حشرهالله مع النبيين و الصالحين- مراجعه نمايند، تا معلوم گردد كه: حقيقت علم همانا وجودي است مجرد از ماده، و هر گونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد.
ديگر شما را خسته نميكنم و از كتب عرفا و بخصوص محيي الدين ابن عربي نام نميبرم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تني چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين گونه مسائل قوياً دست دارند، راهي قم گردانيد، تا پس از چند سالي با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر ز موي منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد.
جناب آقاي گورباچف، اكنون بعد از ذكر اين مسائل و مقدمات، از شما ميخواهم درباره اسلام به صورت جدي تحقيق و تفحص كنيد. و اين نه به خاطر نياز اسلام و مسلمين به شما، كه به جهت ارزشهاي والا و جهان شمول اسلام است كه ميتواند وسيله راحتي و نجات همه ملتها باشد و گره مشكلات اساسي بشريت را باز نمايد. نگرش جدي به اسلام ممكن است شما را براي هميشه از مسأله افغانستان و مسائلي از اين قبيل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان كشور خود دانسته و هميشه خود را در سرنوشت آنان شريك ميدانيم. با آزادي نسبي مراسم مذهبي در بعضي از جمهوريهاي شوروي، نشان داديد كه ديگر اين گونه فكر نميكنيد كه مذهب مخدر جامعه است. راستي مذهبي كه ايران را در مقابل ابرقدرتها چون كوه استوار كرده است مخدر جامعه است؟ آيا مذهبي كه طالب اجراي عدالت در جهان و خواهان آزادي انسان از قيود مادي و معنوي است مخدر جامعه است؟ آري، مذهبي كه وسيله شود تا سرمايههاي مادي و معنوي كشورهاي اسلامي و غير اسلامي، در اختيار ابرقدرتها و قدرتها قرار گيرد و بر سر مردم فرياد كشد كه دين از سياست جدا است مخدر جامعه است. ولي اين ديگر مذهب واقعي نيست؛ بلكه مذهبي است كه مردم ما آن را "مذهب امريكايي" مينامند.
در خاتمه صريحاً اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران به عنوان بزرگترين و قدرتمندترين پايگاه جهان اسلام به راحتي ميتواند خلأ اعتقادي نظام شما را پر نمايد. و در هر صورت، كشور ما همچون گذشته به حسن همجواري و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم ميشمارد. و السلام علي من اتبع الهدي.
11/ 10/ 67
روحالله الموسوي الخميني"
چگونگي دريافت پيام
به گفته رئيس هيئت: "نحوه استماع رهبر شوروي در تمام مدت قرائت پيام، در كمال ادب ديپلماسي بود، ليكن چون اصل متن و انشاء آن در اوج هدايت به توحيد بود، نه در حضيض ديپلمات و سبك ابلاغ آن نيز در حد تدريس بود، نه گزارش صرف، لذا گاهي نشانه ?فَبُهِتَ الّذي كَفَر? همراه با انفعال در رخسارش مشهود بود؛ كه ميرفت فطرت مرتكز را زنده نمايد."، "بعد از استماع خطوط اصلي پيام، تمام پيش داوريها و پيش فرضهاي رهبران كرملين سرابگونه سر از آب و خواب برآورد و جواب مناسب با اندام موزون اين پيام آسماني را نه تنها عاجلاً ندادند، بلكه آجلاً هم راجل ماندند".
خانم دباغ هم نقل ميكنند: "در حين قرائت نامه توسط آقاي جوادي آملي دو سه جا آقاي گورباچف كمي برافروخته شد به حالت نيمخيز بلند شد و دوباره نشست. خطي روي كاغذ كشيد، دوباره تكيه داد. مرحله آخر نكتهاي را يادداشت كرد و يك دايره هم دورش كشيد."، "يك مورد اين بود كه حضرت امام فرمود: "از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ جستجو كرد." مورد ديگر جملهاي بود كه راجع به مسلمانان فرموده بودند. مورد بعدي هم دعوت شخص گورباچف به توحيد بود كه بعد از شنيدن آن، آقاي گورباچف گفتند كه پس معلوم است كه امام ما را دعوت به اسلام كرده آيا ما هم ميتوانيم امام را به دين خودمان دعوت كنيم؟ بعد آقاي جوادي آملي فرمودند: نه، دانشمندان شما را دعوت فرمودند كه بيايند و بنشينند و مباحثه كنند."
"آقاي گورباچف گفتند كه اين دخالت در مسايل حكومتها نيست كه امام گفتند ما نميتوانيم مسلمانان را رها كنيم و از آنها حمايت كرده و به آنان كمك ميكنيم؟ البته آقاي جوادي آملي هم پاسخ دادند از اينجا كه نشستهايم تا هفت طبقه زير زمين متعلق به شوروي است، هفت طبقه آسمان هم متعلق به شوروي است. مسئله دخالت در آب و خاك نيست. انسانها مال كسي نيستند كه كسي دخالت كند، گورباچف به اين موضوع علاوه بر آنكه نتوانست جواب بدهد، چهرهاش هم سرخ شد"..
و به نقل آيتالله جوادي "رهبر شوروي بعد از استماع دقيق و درك منظور امام(قدس سرّه) با تأنّي كامل كه كشف از تدبّر در پاسخگويي ميكرد، شروع به جواب كرد و مدتي كه براي سخنان جناب گورباچف و دريافت پاسخ نهايي از طرف هيئت اعزامي صرف شد، جمعاً حدود يك ساعت بود. عصاره مطالبي كه ايشان گفتند و ترجمان صحنه ملاقات آن را به فارسي برگرداند، عبارت از اين بود:
1/از فرستادن نامه امام خميني تشكر ميكنم
2/ در فرصت مناسب جواب آن را خواهم داد.
3/ مضمون آن را به علماي شوروي اعلام ميداريم.
4/ ما قانون آزادي ايمان را در دست تصويب داريم.
5/ من قبلاً گفتم با داشتن ايدئولوژيهاي مختلف ميتوان با حسن همجواري در كنار هم زندگي كرد.
6/ امام خميني ما را به دين اسلام دعوت نموده است، آيا ميشود ما هم ايشان را به مكتب خودمان دعوت كنيم؟ (در اينجا لبخند زد و دو بار گفت: اين يك شوخي است).
7/ اين دعوت يك نحوه دخالت در شئون كشور ديگر محسوب ميشود؛ زيرا هر كشوري در انتخاب مكتبْ آزاد و مستقل است.
هيئت اعزامي از ايران با دريافت اين مطالب، بررسي كرد كه مهمترين بند جواب همانا بند اخير آن است كه نشانه برخورد سياسي با نامه امام(قدس سرّه) در آن به چشم ميخورد؛ نه برخورد فرهنگي و تعليمي محض و با پندار سياسيبودن، داخل در دخالت در كشور اجنبي است. با اين ترتيب، اصل نامه و فرستادن پيام زير سؤال ميرفت و ديگر نوبت به مضمون آن نميرسيد؛ لذا مسئول هيئت اعزامي در پاسخ نهايي چنين گفت: از اينكه در كمال حوصله قرائت نامه را استماع كرديد، تشكر ميكنيم و از اينكه آمادگي خود را جهت فرستادن جواب اعلام داشتيد، تقدير ميشود و از اينكه مضمون پيام را به اطلاع علماي كشورتان ميرسانيد، شايان تشكر است و از اينكه قانون آزادي دين را در دست تصويب داريد، به اميد تسريع آن، تقدير ميشود؛ چنان كه زندگي مسالمتآميز با داشتن مكتبهاي گوناگون، در صورت رعايت اصول انساني، ميسور است، امّا "دخالت در شئون داخلي كشور ديگر" را بايد توضيح داد؛ شما از عمق خاك وسيع روسيه تا اوج فضاي آسمان آن آزادانه فعاليت داريد و هيچ كس حقّ دخالت در امور داخلي كشور اجنبي را ندارد، ليكن محتواي اين پيام، همانند پيامهاي رهبران الهي ديگر، نه كاري به زير زمين و نه برخوردي با روي زمين و نه ارتباطي با آسمان روسيه دارد؛ بلكه فقط با جان شما مرتبط است.
جناب آقاي گورباچف! آيا شما همانند درخت هستيد كه مرگ شما عبارت از پژمرده شدن و فرسوده گشتن تن باشد و بعد از مرگ، هيچ خبري از زندگي و آثار نيست؟ يا جان شما همانند مرغي است كه در قفس طبيعت تن محبوس است و مرگ شما به منزله گشوده شدن در اين قفس و پرواز طاير روح به جهان جاويد ميباشد؟ البته دومي است، نه اولي. مضمون نامه امام دعوت به توحيد و پرهيز از الحاد است كه راجع به جان شماست؛ نه درباره كشور شما. البته وقتي روح آدمي موحّد شد، راه صحيح كشورداري را ميشناسد و آن را به خوبي اداره مينمايد."
خانم دباغ اضافه ميكند: "سرانجام قرائت نامه تمام شد و ما بلند شديم كه خداحافظي كنيم. گورباچف طبق عرف ديپلماسي دستشان را براي مصافحه دراز كردند. من دستم زير چادر بود و از دادن دست امتناع كردم، براي ايشان خيلي سنگين بود. به آقاي جوادي آملي رو كردند و گفتند: ايشان را مادر انقلاب دانستهاند كه همراه شما بوده، دست خالي را دراز كردم كه بگويم ما همسايهاي هستيم كه دست خالي دراز ميكنيم به طرف شما و انقلاب شما و ميخواهيم به صورت مسالمتآميز كنار هم باشيم. از كاخ كرملين كه بيرون آمديم سوار ماشين شديم و به فرودگاه آمديم و نماز ظهر را در فرودگاه خوانديم و به ايران برگشتيم."
پاسخ گورباچف
بيست و شش روز بعد، يعني هفتم اسفندماه همان سال، ادوارد شوارد نادزه وزير امور خارجه شوروي پاسخ رهبر شوروي به امام را با دستي لرزان، در خانه بيآلايش جماران ابلاغ كرد، پاسخي كه نه تنها حاكي از فهم نادرست آنان بلكه تظاهر به تجاهلي بود كه هنوز هم اردوگاه كمونيسم را در حيرت هويت، سردرگم نگه داشته و از فيض بيبديل خداگرائي محروم كرده است. وي ميگويد:
"از حضرت امام بسيار متشكرم از اين فرصتي كه براي ملاقات با شما به دست آوردم. مأموريت دارم پيام جوابيه ميخائيل سرگئي گورباچف را تسليم حضرت امام كنم. سعي خواهم كرد به طور خيلي مختصر محتواي اين پيام را براي شما عنوان نمايم. ابتدا ميخواستم عرض كنم كه خود واقعيات تبادل پيامها بين رهبران كشور ما يك پديده منحصر به فرد در روابط فيما بين است. اعتقاد ما بر اين است كه شرايط پيش آمده است تا روابط فيما بين دو كشور ما وارد يك مرحله كيفي جديدي شود. براي همكاريها در تمامي زمينهها.
آقاي گورباچف در پيام خود اشاره ميكنند كه پيام جنابعالي خطاب به دبير كل كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي از مفاهيم فراوان سرشار است. تمامي اعضاي هيأت رهبري شوروي متن پيام جنابعالي را مطالعه كردند. شكي نيست كه ما در موارد عمدهاي اتفاق نظر داريم اما مواردي هم هست كه ما اختلاف نظر داريم. اما اين مهم نيست. در پيام شما ملاحظات عميق راجع به سرنوشت بشريت وجود دارد. آقاي گورباچف عقيده دارند كه ما در مهمترين مورد اتفاق نظر داريم يعني انسانها بايد ياور يكديگر باشند تا بشريت فنا ناپذيري به خود بگيرد. چنانچه انسانها متحد نشوند خطر فاجعه براي بشريت وجود دارد، چون امكانات بالقوه براي به وجود آوردن چنين فاجعه توسط خود انسانها ايجاد شده است.
آقاي گورباچف معتقد است كه مبارزه در راه نيل به يك دنياي عاري از سلاح هستهاي و آزاد از زور وظيفه تمامي ملتهاست. و اما راجع به سياست خارجي اتحاد شوروي، هدف ما تعميم رجحان ارزشهاي مشترك براي تمامي ملتها و برتري اين ارزشها بر تمامي منافع ديگر چه طبقهاي و چه ملي است.
آقاي گورباچف به شما مينويسد كه حرفهاي امام راجع به حسن نيت رهبري ايران جهت داشتن روابط حسنه و حسن همجواري با اتحاد شوروي با واكنش خوب از طرف رهبران شوروي مواجه شده است. ما داراي يك مرز بسيار طولاني هستيم همچون داراي سنن ديرينه مناسبات و روابط فرهنگي بين دو ملت هستيم. ما اساس خوبي داريم براي استمرار مناسبات ما بر پايه جديد. يعني بر پايه اصول احترام متقابل، تساوي حقوق و عدم مداخله در امور داخلي يكديگر.
آقاي گورباچف مينويسد كه در سياست بين المللي، ما پيرو يك اصل اساسي هستيم يعني اصل احترام به آزادي انتخاب براي هر انسان و هر ملت. نتيجتاً كشور ما و تمامي ملت ما از انقلاب بزرگ شما حُسن استقبال كرده است. استبداد شاهنشاهي در ايران مردم خود را استثمار كرده و از روشهاي واقعاً بربريت استفاده ميكرده و شرافت و آبروي ملت خود را پايمال كرده براي جلب رضايت نيروهاي خارجي. انقلاب شما انتخاب ملت شما بوده است و ما از اين انتخاب هميشه پشتيباني كرده و ميكنيم.
آقاي گورباچف در پيام خود مينويسند كه ملت ما نيز انتخاب خود را به عمل آورده و اين در سال 1917 بود. در رهگذر ما هم مشكلات بزرگي بود و هم موفقيتهاي چشمگيري بوده هم اشتباهات وخيمي بوده است و نقض حقوق بشر هم بوده كه ما اين اشتباهات خود را اصلاح ميكنيم و آن را محكوم ميكنيم. علي رغم تمامي مشكلات ما از دستاوردهاي خود توانستيم دفاع كنيم چون انتخاب مردم راست بوده است.
ميخواستم به استحضارتان برسانم كه مسئله آزادي انتخاب در دستور روز زندگي بين المللي كنوني نيز هست. ما براي خود سؤالي داريم چرا كه راه براي ادامه رهگذر پيدا كنيم: آيا اين راه ما راه كهنه و دگماتيك باشد يا راه جديد و انقلابي. انتخاب ما به نفع راه دوم است، ما در كشورمان انقلاب داريم، اما يك انقلاب مسالمتآميز بدون سنگرها و بدون توسل به زور، ما ميخواستيم حضرت امام بدانند كه در كشور ما روند تجديد و بازسازي ادامه دارد. بازسازي اقتصادي و سياسي، تجديد ارزيابيهاي ما و طرز تفكر ما و تجديد نظرياتي كه ما قبلًا داشتيم. آقاي گورباچف اشاره ميكند كه تحولات عظيمي در جهان اخيراً پديد آمده فكر ميكنيم ميشود گفت كه ما در آستانه يك نظام جديد اقتصادي و سياسي قرار داريم. توافقهاي بسيار مهم به امضا رسيده است يك كلاس از سلاحهاي هستهاي از بين ميرود. دورنماي خوبي براي از بين بردن سلاح شيميايي باز شده است و همينطور دورنماي خوبي براي جلوگيري از تقابل نظامي دولتها، اما اين يك هديه امپرياليستها نيست، اين اراده ملتهاست و اراده زمان است. چاره ديگري وجود ندارد، مسابقه تسليحاتي و آوردن آن به فضا منجر به فاجعه بشريت خواهد بود. در مناطق مختلف دنيا مناقشات خونين دارند به پايان ميرسند. ما از خاتمه جنگ ايران و عراق با صراحت حُسن استقبال ميكنيم، براي همكاري با شما جهت استحكام صلح در خاورميانه و نزديك و تمامي جهان آمادگي داريم.
حضور وسيع نظامي در خليج فارس مورد نگراني ما است. منظورم حضور نظامي كشورهاي خارج از منطقه است. اين پديده بسيار خطرناك است و بايد آن را به اتمام رساند. ما ميخواهيم با موفقيت در امر حل و فصل عادلانه مناقشه افغانستان نيز با شما همكاري خوبي داشته باشيم، بگذاريم كه مردم افغانستان سرنوشت خود را خودشان بدون دخالت از خارج تعيين نمايند.
شوارد نادزه افزود: يك نكته ديگر از پيام آقاي گورباچف ايشان اظهار آمادگي ميكنند براي گسترش همكاريهاي اقتصادي و همكاريهاي ما در زمينههايي كه ما قبلًا همكاريهاي خوبي داشتهايم. ما براي برقراري و ادامه تماسها بين انسانها، نمايندگان محافل اجتماعي و روحانيون نيز آمادگي داريم. دعوت جنابعالي براي انجام سفر به قم به آگاهي علماي اسلام كشور ما رسيد، ترديدي نداريم كه آنها از اين دعوت جنابعالي استفاده خواهند كرد.
در پايان، فرستاده ويژه رهبر شوروي گفت: اين بود محتواي اصلي پيام آقاي گورباچف.
ايشان بهترين آرزوها و سلام خود را به جنابعالي ميرسانند. ايشان خواهان طول عمر جنابعالي به نفع و سعادت ملت ايران هستند.].
پاسخ امام
حضرت امام در اين جلسه از يك سو سرفراز از اين كه به عنوان يك رهبري ديني وظيفه الهي خود را انجام دادهاند و از سوي ديگر در حسرت از اين كه عده زيادي از بندگان خدا نتوانستهاند از زنجير جهل و خرافات برهند، فرمودند:
"ان شاءالله سلامت باشند، ولي به ايشان بگوييد كه من ميخواستم جلوي شما يك فضاي بزرگتر باز كنم." "من ميخواستم دريچهاي به دنياي بزرگ، يعني دنياي بعد از مرگ كه دنياي جاويد است را براي آقاي گورباچف باز نمايم و محور اصلي پيام من آن بود. اميدوارم بار ديگر ايشان در اين زمينه تلاش نمايند."
ضمناً حضرت امام در اين ملاقات از خروج نيروهاي شوروي از افغانستان استقبال كردند، و بر حُسن همجواري و توسعه مناسبات قوي در ابعاد مختلف در مقابله با شيطنتهاي غرب و خروج نيروهاي بيگانه از خليج فارس تأكيد و آرزو كردند تا مردم شوروي و ايران هميشه در صلح و آرامش زندگي كنند."
* امام خميني با تيزهوشي منحصر به فرد خود سه سال قبل از فروپاشي كمونيسم، به گورباچف اطلاع داد "از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد".
* گورباچف به تصور اين كه مشكل شوروي اقتصاد و سياست است، دست به اصلاحات اقتصادي و سياسي در اين كشور به بن بست رسيده زد اما امام به او گوشزد كرد: "مشكل اصلي كشور شما مسئله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست".
* نماينده گورباچف: آقاي گورباچف در پيام خود اشاره ميكنند كه پيام جنابعالي خطاب به دبير كل كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي از مفاهيم فراوان سرشار است. تمامي اعضاي هيأت رهبري شوروي متن پيام جنابعالي را مطالعه كردند. شكي نيست كه ما در موارد عمدهاي اتفاق نظر داريم اما مواردي هم است كه ما اختلاف نظر داريم
* ترديدي ندارم كه علماي ما از دعوت جنابعالي استفاده خواهند كرد
* امام خميني: من ميخواستم دريچهاي به دنياي بزرگ، يعني دنياي بعد از مرگ كه دنياي جاويد است را براي آقاي گورباچف باز نمايم و محور اصلي پيام من آن بود. اميدوارم بار ديگر ايشان در اين زمينه تلاش نمايند
يکشنبه|ا|11|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 206]
-
گوناگون
پربازدیدترینها