واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: برنامهريزي در جهت بهبود كيفيت محيط زيست شهر تهران
مديريت- حسين ابوفاضلي:
يك مجموعه شهري، تركيبي از عوامل و اجزاي مختلفي است كه تحت شرايط و ضوابط گوناگوني، روابط بين آنها تعريف ميشود.
تاثير متقابل كالبد شهري و انسان ساكن در آن، تعيينكننده شكل شهر و رفتار شهر است. فناوري شناخته شده و مورد استفاده براي انجام فعاليتها، ميزان شناخت از تاثير استفاده از هر فناوري و رعايت آن، در شكل شهر اثر دارد. همچنين روابط اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و تاريخي حاكم بر هر جامعه در شكل شهر اثر ميگذارد.
بديهي است كه اقليم و ساير عوامل طبيعي نظير ژئومورفولوژي بر شكل شهر بيتاثير نيست. از طرفي كالبد شهري سبب ميشود تا رفتارها و فعاليتهاي جاري در آن به جهتي سوق داده شود كه تبديل به عرف شود لذا چنين ميتوان نتيجه گرفت كه كيفيت محيطزيست شهري را نحوه اين روابط تعيين ميكند و هرگونه برنامهريزي براي بهبود اين كيفيت بايد مبتني بر تفكر سيستمي و درك هرچه درستتر از اجزا و روابط سيستم باشد.
سابقه برنامهريزي شهري از حكومت پهلوي نشان ميدهد كه برنامهريزي در شهرها اغلب با نگرشي بخشي و تك بعدي به جامعه يا كالبد صورت گرفته و در بيشتر موارد سعي بر كنترل جامعه در مسير تعيين شده توسط برنامهريز «با تكيه بر ديدگاههاي حكومتي» بوده است.
كارشناسان امور مختلف شهري (راه و ترافيك، مخابرات، برق، آبوفاضلاب) هر يك به فراخور مسئلهاي كه با آن روبهرو بودهاند براي افزايش كارايي عمليات خود اقدام به برنامهريزي، طراحي و اجرا در سطح شهر كردهاند. وظايف شهرداريها به جمعآوري زباله، ايجاد فضاي سبز و نظاير آن محدود شده و از يك مديريت جامع فاصله گرفته است. تخصيص نيافتن بهموقع بودجه و تصويب طرحهاي ارائه شده توسط دواير مختلف مرتبط با شهر به اين آشفتگي دامن زده است.
خيابانها و كوچهها، بهدليل اينكه درصد قابل ملاحظهاي از شهر را بهخود اختصاص دادهاند و همچنين بهعنوان استخوان بندي شهر و نيز محل اتصال و ارتباط فضاها و فعاليتهاي شهري به يكديگر هستند، شاهد بيشترين ميزان مشكلات مذكورند؛ بنابر اين برنامهريزي بهبود كيفيت محيطزيست شهري از اين ديدگاه با تكيه بر آن انجام ميپذيرد.
در اين مبحث بايد توجه داشت كه مسئله زمين در شهرها و توجه به تغييرات اقتصادي و اجتماعي و رشد فزاينده كالبدي فيزيكي شهرها در تمام دنيا، خصوصا شهرهاي كشورهاي جهان سوم، بهصورت مسئله بسيار مهمي مطرح است.
صاحبنظران و متخصصان مسائل شهري بر اين عقيده هستند كه وسعت و جمعيت شهرهاي كشورهاي جهان سوم در مدت كوتاهي دو برابر شده است و اين، نه تنها بر اقتصاد شهر بلكه بر چگونگي استفاده از زمين شهري اثر مستقيم دارد.
وضعيت اقتصادي و فعاليتهاي شغلي در يك شهر نيز علاوه بر اينكه با نقش و كاركرد شهر پيوندي تنگاتنگ دارد، با ساختارهاي جمعيتي آن، از جمله سن، جنس و ماهيت كار عرضه شده به آن جمعيت در رابطه است. هدف اصلي مطالعات اقتصادي، آگاهي از تركيب اقتصاد، ارزيابي حيات اقتصادي و پيشبيني وضعيت آينده اقتصاد محل است تا از اين طريق بتوان چگونگي رشد و توسعه منطقه را پيشبيني كرد و تبلور فضايي كالبد آن را به شكل مناسب به تجسم درآورد؛ در نتيجه، سرنوشت هر شهري با نوع، ميزان و چگونگي فعاليتهاي توليدي و درآمدي آن معلوم و اثرات آن بر ساير ساختارهاي شهري مشخص ميشود.
چند سالي بيش نيست كه از ورود واژه محيطزيست به برنامهريزي شهري ميگذرد. اين مفهوم كه بر جنبههاي مختلف زندگي آدمي در شهر دلالت دارد به خاطر لزوم نگرش سيستمي به فرايند برنامهريزي به متون برنامهريزي شهري راه پيدا كرده است. امروزه ديدگاه اغلب شهرسازان و برنامهريزان شهري بر اين باور استوار است كه برنامهريزي و طراحي بايد در كنار مباحث محيطزيست و با تلاش براي موجيشدن نگريسته شود.
در اين رابطه تهران بهعنوان يكي از مسئلهدارترين كشورهاي جهان به شمار ميرود كه در آن اگر شهرگرايي ناديده انگاشته شود تقابلي در برابر سلامت محيطزيست و توليد شهري است. تهران و شهرهايي نظير آن، بهطور نسبي و عليالظاهر، در اوج رشد اقتصادي هستند اما در زمينه محيطزيست نياز به ارزيابي و مديريت بهتري دارند.
در همين ارتباط، در كنفرانس ريو (1992) توافق درباره موضوعات گستردهاي در زمينه رشد جمعيت در كشورهاي در حال توسعه صورت پذيرفته و اينكه توجه اصلي به زندگي در اين شهرها بايد روي مسائل آلودگي، آسيبهاي زيستمحيطي و فقر باشد. همچنين در اجلاس زمين، تشخيص داده شد كه مديريت محلي(شهرداريها) و گروههاي علاقهمند (مردم و تشكلهاي غيردولتي) بيشترين توان را براي فعاليت در زمينه محيطزيست شهري دارند.
تجربيات كشورهاي صنعتي و در حال توسعه نشان ميدهد كه رهيافت كارا براي بهبود وضعيت محيطزيست شهري، برنامه اقدام و استراتژي مديريت ويژه زيستمحيطي-شهري است.
در بررسي سير آنچه امروز برنامهريزي محيطزيست شهري ناميده ميشود، نخستين تحول همان ظهور و پيدايش شهر است كه عبارت بود از مجتمعهاي بزرگ و نسبتا متراكمي از افراد ناهمگني كه منطقه روستايي وسيعي را در اطراف خود سامان ميبخشيدند.
از تحولي ديگر يعني انقلاب صنعتي، بهعنوان نقطه عطف شهرنشيني ياد ميكنند. سيدحسين بحريني در اين رابطه مينويسد:
«از خصوصيات اين دوره، تقسيم كار، تحولات فناوري، توليد انبوه، تسلط صنعت و تجارت و حكومت منافع سرمايهداري است. اثرات اين خصوصيات عبارت است از گسترش شهرها، حاشيهنشيني، بهوجودآمدن محلات فقير نشين، مسائل رفتوآمد، آلودگيها، اختناق، جنايات و مسائل رواني و ... بر اين اساس دوره جديدي از بينظمي در مجتمعهاي زيستي و بهخصوص شهرهاي صنعتيزده پديد ميآيد.»
طي اين دوران است كه مشكلات زيستمحيطي و كيفيت محيط شهري رخ مينمايد. تبعيت از يك الگوي واحد (مثل الگوي تهران در شهرسازي ايران) تنها با توجه به بعد عملكردي شهر و نيز بيتوجهي به ارتباط بين اجزاي شهر و تاثيرات متقابل آن، چنانكه بحث شد، زندگي در شهرها را به بحران رساند. شهرهايي چون لندن، ميلان و برازيليا، مثالهايي از اين دسته هستند.
در 2 دهه اخير، نگرش سيستمي به عرصه شهرسازي نيز راه يافته است و از اين نظريه در تبيين مشكلات شهري و يافتن راهحلهايي براي آن استفاده ميشود؛ تا آنجا كه در حل يك مشكل كالبدي بر عوامل فرهنگي مؤثر در ايجاد آن نيز تاكيد ميشود. اين تفكر در رابطه با بهبود كيفيت فضاهاي عمومي شهرها بهويژه خيابانها نيز طي سالهاي اخير قوي مينمايد.شايان ذكر است كه نبود مديريت واحد يا هماهنگ در مسائل شهري، مشكل ديگري است كه برنامهريزي يكپارچه را اگر ناممكن نكند، بسيار مشكل كرده و از امكانپذيري آن ميكاهد.
در نهايت اينكه اريك فروم نيز بياني از رفتار آدمي تحتتأثير فرهنگ ارائه ميدهد. وي مينويسد:
«بر حسب ضرورتهاي جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم ما هماني هستيم كه بايد باشيم.» فروم معتقد است كه فرهنگ هرچه باشد افراد همان خواهند بود؛ فرهنگ است كه مانع يا حامي رشد و كمال مثبت انسان است. به اعتقاد وي سلامت روان بسته به اين است كه جامعه تا چه حد نيازهاي اساسي افراد جامعه را بر ميآورد نه اينكه فرد تا چه حد خودش را با جامعه سازگار ميكند. در نتيجه سلامت روان بيش از آنكه امري فردي باشد، مسئلهاي اجتماعي است.
جامعه ناسالم در اعضاي خود، دشمني، بدگماني و بياعتمادي ميآفريند و جامعه سالم پيدايش انسانهاي كارآمد با كنش و كاركرد كامل را آسان ميكند. اما تا زماني كه نيروهاي اجتماعي در گرايش طبيعي براي كمال دخالت كند، نتيجه، چيزي جز رفتار نامعقول و
روان نژندانه نيست؛ از اين رو است كه جامعههاي بيمار، مردمان بيمار به بار ميآورند.
بر اين پايه، نحوه درست استفاده از فضاها و برنامهريزي براي شهر مبتني بر تامين اجتماعي به معناي عام كلمه خواهد بود. در اختيار بودن اطلاعات مشاركت در تصميمگيري و ارزيابي و امنيت، اجزاي كلان تغيير فوق هستند.
شنبه|ا|17|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 456]