نسيم عشق

واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: نسيم عشق
اي مهر تو چراغ دل و جان ما علي
تابان زتوست پرتو ايمان ما علي
در ظلمت حيات چه بيمي زگمرهي است
تا عشق توست شمع درخشان ما علي
تابد به راه پرتو صد آفتاب را
تا دست توست مشعله گردان ما علي
تا پاي مابه راه نلغزد زكجروي
آن دست رهنماست نگهبان ما علي
تا بال عشق بر سر ما سايه ي تو ريخت
پر زد هماي بخت در ايوان ما علي
چون سر بر آستان مراد تو مي نهيم
خورشيد سرزند زگريبان ما علي
خود آگهي كه گوهر عشق و ولاي توست
مانند گنج در دل ويران ما علي
در نوبهار دل گل بي خار عشق تو
خندان شود زاشك چو باران ما علي
در باغ زندگي كه پر از خار آرزوست
باشد اميد شاخ گل افشان ما علي
اميد آنكه خاك درت را چو توتيا
ريزد نسيم عشق به چشمان ما علي
خورشيدها زمحفل ما روشني برند
تا ياد توست شمع شبستان ما علي
شبهاي بي فروغ فرو ريخت اشك عشق
صد آسمان ستاره به دامان ما علي
هر قطره چون نثار توباشد بجاي اشك
گوهر چكد زديده ي گريان ما علي
هر قطره اشك ماست به درياي آرزو
پرورده همچو گوهر غلطان ما علي
چون خضر طعم آب بقا در گلوي ماست
تا عشق توست چشمه ي حيوان ما علي
چون جان ما بلب رسد از درد بي كسي
دردست توست نسخه ي درمان ما علي
فرمانبري چو با دل و جان از تو مي كنيم
شاهد عالم اند به فرمان ما علي
طوفان نوح قطره ي تنها چكيده ايست
آيد اگر به بحر خروشان ما علي
برتر از اين مقام چه باشد كه بوده است
هر صبح و شام ياد تو مهمان ما علي
مهجور تا زشمع مزار تو مانده ايم
نوري نتافت در شب هجران ما علي
دور از بهشت كوي تو زندان تيره است
اين زندگي به ديده ي حيران ما علي
تنها به دست مرگ رهائي ميسر است
اكنون كه زندگي شده زندان ما علي
آيا شود كه بر سر خاك مزار تو
سوزد چو شمع اين دل بريان ما علي
نزديك بارگاه تو چون نيست جاي ما
بشنو ز دور ناله و افغان ما علي
كر مي شود به ظلمت شبهاي گريه خيز
گوش فلك زناله ي پنهان ما علي
بي آنكه پاره پاره دلش از غم تو بود
نشكفت غنچه اي زگلستان ما علي .
ابوالحسن ورزي

شنبه|ا|17|ا|اسفند|ا|1387

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: هموطن سلام]

[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]