محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829395931
گزيده سرمقاله برخي از روزنامههاي صبح امروز كشور
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده سرمقاله برخي از روزنامههاي صبح امروز كشور
خبرگزاري فارس: برخي روزنامههاي صبح امروز سرمقالههاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند.
* كيهان
روزنامه كيهان دريادداشت روز خود با عنوان "آينه تمام نما"به قلم حسام الدين برومند آورده است :سال 2012 از امروز در حالي شروع شده است كه سال گذشته - 2011 - تحت تاثير بيداري اسلامي ملت هاي منطقه خاورميانه و شمال آفريقا سپري شد و حتي پهنه اين بيداري به قلب اروپا و آمريكا كشيده شد و اكنون جنبش تسخير وال استريت بيش از 3 ماه است كه گلوي نظام سرمايه داري را به سختي مي فشارد.
رفتار شناسي حركت عظيم ملت ها در بستر بيداري اسلامي عليه حكومت هاي ديكتاتوري و دست نشاندگان و سرسپردگان مهره هاي آمريكايي از يكسو و شورش جنبش 99 درصدي آمريكايي ها بر ضد مدل حكومتي كاپيتاليستي از سوي ديگر؛ حكايت از آن دارد كه سياست هاي آمريكايي با «نه» تاريخي مردم و افكار عمومي روبرو است.
از اواخر روزهاي پاياني سال 2010 - 17 دسامبر - كه انقلاب هاي منطقه شعله گرفت تمامي تلاش آمريكا و متحدانش، براي مصادره انقلاب ها و قيام ها و منحرف كردن جهت اسلامي و مردمي آن به كار گرفته شده است ولي علي رغم توطئه ها و سناريوهاي پي درپي، اين هدف شوم محقق نگشت و آن توطئه ها و كارشكني ها نگرفت بلكه بر اثر ايستادگي و مقاومت ملت ها، انقلاب ها قد كشيد و هر روز سردرگمي و استيصال آمريكايي ها براي مهار خيزش و خروش افكار عمومي منطقه بيش تر نمايان و عيان گشته است.
مشكل آمريكايي ها اما در سال جاري دو چندان خواهد شد چرا كه جنبش تسخير وال استريت كه 3 ماهه آخر سال گذشته قد علم كرد اكنون علاوه بر فراگيري در 82 كشور و بيش از 1200 شهر به مرحله تثبيت رسيده و نه تنها سركوب آن شدني نيست بلكه حتي با لطايف الحيل و حقه بازي سياستمداران ليبرال، براندازي و واژگوني آن ناشدني است.
نكته اي كه در اين ميان حائز اهميت است ارتباط معنادار قيام ها و انقلاب هاي ملت هاي مسلمان منطقه با جنبش و بيداري افكار عمومي در آمريكا و اروپاست كه در هر دو آنچه مشترك است اين واقعيت غيرقابل انكار است كه هر روز از هم تاثير مي گيرند و بر ميزان ايستادگي نسبت به خواسته هايشان مي افزايند و پافشاري بيشتري را به خرج مي دهند.
به عنوان نمونه در بحبوحه شكل گيري جنبش تسخير وال استريت، جوانان نيويوركي با اصرار ورزيدن بر تداوم حركت هاي اعتراضي شان تصريح مي كنند در منهتن همچون جوانان مصري در ميدان التحرير به تجمعات و راهپيمايي ها ادامه مي دهند.
بنابراين بدون كمترين ترديدي و براساس شواهد و قرائن موجود مي توان پيش بيني كرد آمريكا و نظام سلطه در سال 2012 اين ترفند را به عنوان يك هدف استراتژيك دنبال كرده و بصورت ويژه در دستور كار خود قرار مي دهند تا در وهله اول ملت هاي مسلمان منطقه را از پيگيري خواسته هايشان منصرف نمايند. از جمله تاكتيك ها كه براي اين منظور به كار مي گيرند، القاي اين توهم است كه تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا تحت مديريت آمريكا!! و حركت به سوي دموكراسي غربي است و با قدرت رسانه اي و تحركات ديپلماسي وانمود مي كنند تحولات منطقه يك پروژه آمريكايي است تا اراده افكار عمومي و ملت هاي منطقه را با اين ترديدافكني به حاشيه رانده و در نهايت عزم آنها را به سستي و سرخوردگي سوق دهند.
در ذيل تاكتيك ياد شده آنچه مايه تاسف است اين كه برخي ها خواسته يا ناخواسته اسير اين فضاي ساختگي و تصنعي مي شوند و براي آنكه توهم شان را نسبت به اين موضوع بپوشانند آدرس هاي غلط مي دهند و از جمله به برخي رفت و آمدهاي در منطقه به اصطلاح استناد مي كنند تا نشان دهند پشت پرده رخدادها و تغيير و تحولات منطقه، آمريكايي ها هستند!
گفتني است؛ اكنون سناتور جان ليبرمن عضو ارشد سناي آمريكا به اسرائيل سفر كرده و قرار است در ادامه به ليبي و تونس نيز سفر كند.
در آغاز تحولات منطقه اي و ماههاي بعد از آن نيز چند بار مقامات آمريكايي به منطقه سفر كرده بودند كه بعضي از آن ديدارها به فضاي رسانه درز داده شد. همچنانكه در ماه جاري ميلادي رسانه هاي غربي و صهيونيستي از سفر ژنرال «مارتين ديمبسي» رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا به اسرائيل خبر مي دهند ضمن آنكه از پس فردا- روز سه شنبه- «وندي شرمن» معاون وزير خارجه آمريكا مشخصا به عربستان و امارات سفر خواهد كرد.
اكنون در نگاهي كلان تر و با توجه به گذشت يك سال از تحولات منطقه بايد اين ادعا را كه هر از چندگاهي به پيش كشيده مي شود و اين تحولات را بازي بزرگ آمريكايي ها مي داند مورد ارزيابي و واكاوي قرار داد كه در همين زمينه نكاتي قابل طرح است:
1- از جمله شاخص هاي ارزيابي رفتار آمريكايي ها در صحنه تصميم گيري هاي سياسي مسئله رژيم صهيونيستي است. به عبارت ديگر آنچه كه محرز و غيرقابل خدشه است و بارها مقامات ارشد آمريكايي نيز بدان اقرار كرده اند اين است كه منافع واشنگتن و تل آويو كاملا درهم تنيده بوده و جدا از يكديگر تعريف نمي شود.
همين چندي پيش بود كه باراك اوباما صريحا اعلام كرد: «اسرائيل هم پيمان ماست» خب؛ با اين شاخص كاملا پيداست كه تحولات منطقه به ضرر اسرائيل بوده و اين رژيم را در انزواي مرگبار قرار داده كه خود گوياي آن است كه مديريت تحولات منطقه در دست آمريكايي ها نيست.
رسانه هاي صهيونيستي و مقامات ارشد تل آويو از همان روزهاي اول تحولات منطقه ترس و تشويش خاطر خود را پنهان نكردند. هاآرتص چند ماه پس از موج بيداري اسلامي از آن به عنوان «بهمن اسلامي خاورميانه» ياد كرد كه اسرائيل را زير گرفته و منهدم خواهد كرد.
آيا اين عجز آشكار صهيونيست ها درباره بيداري اسلامي قابل انكار است كه جروزالم پست مي نويسد: «موج بيداري اسلامي آينده اسرائيل را به خطر انداخته است.» و آيا اين خطر بزرگ و سرنوشت ساز براي رژيم صهيونيستي كه با آمريكا هم پيمان است ناشي از مديريت پشت پرده تحولات از سوي واشنگتن است؟!
در همين راستا سؤالي كه به ميان مي آيد اين است كه آيا تصرف سفارت رژيم صهيونيستي در قاهره توسط جوانان انقلابي مصر نيز ناشي از مديريت آمريكايي ها است؟! و آيا...
2- اگر اين فرضيه را بپذيريم كه تحولات منطقه بازي آمريكايي ها است تا اهداف و پروژه هاي خودشان را عملياتي نمايند قطعا در يك سال گذشته بايد آمريكايي ها جا پايي محكم تر در منطقه براي خود ايجاد مي كردند و اين در حالي است كه وضعيت كاملا معكوس است و آمريكايي ها در شرايطي ذلت بار مجبور شدند تا نظاميان خود را از منطقه خارج كنند كه اكنون در عراق موقعيت آمريكايي ها به نوشته واشنگتن پست، باخت- باخت است.
3- شاخص ديگري كه به وضوح نشان مي دهد آمريكا قدرت مديريت تحولات منطقه را نداشته است انتخابات هايي است كه طي يك سال گذشته در كشورهاي مسلمان منطقه برگزار شده است. بدون استثناء خروجي تمامي اين انتخابات در تونس، مصر و مراكش پيروزي اسلامگرايان بوده كه خواسته اوليه آنها بر پيروي از الگويي متفاوت از دموكراسي آمريكايي بوده است.
اين حقيقت علي رغم تمام شلتاق ها و هياهوي رسانه اي مبني بر اين كه ملت هاي مسلمان به سوي نظام دموكراتيك- بخوانيد الگوي ليبرال دموكراسي- حركت مي كنند به گونه اي است كه ماه گذشته هاآرتص در تحليلي اعتراف مي كند ائتلاف جديد اسلامگرايان، اسلام آمريكايي و يا اسلام اردوغاني نيست بلكه اسلامي است كه خطري واقعي براي موجوديت اسرائيل دارد.
جالب اينجاست كه حتي هنري كيسينجر سياستمدار و استراتژيست برجسته آمريكايي به تازگي تصريح مي كند: «مردم خاورميانه خواستار دموكراسي به شيوه غربي نيستند» و بعد مي افزايد: «عامل انقلاب ها در خاورميانه درد و رنج و تنفر از آمريكا و حاكمان متحد آمريكا در منطقه است كه سال ها در دل مردم انباشته شده است.
4- نكته اي كه بايد به بند قبلي علاوه كرد اين است كه پيروزي اسلامگراها در انتخابات بر اثر تحولات منطقه در شرايطي است كه دولت هاي سقوط كرده و حاكمان ديكتاتور جزو متحدين استراتژيك آمريكا و رژيم صهيونيستي محسوب مي شدند و نبود آنها پيامدهاي بسيار منفي براي واشنگتن و تل آويو داشته است. به عنوان نمونه با سقوط دولت حسني مبارك، اولين اتفاقي كه مي افتد اين است كه ملت مصر خواهان لغو پيمان كمپ ديويد هستند كه اين موضوع هراس شديد مقامات صهيونيستي را در پي داشته است. با اين وضعيت آيا مي توان حكم كرد كه پشت پرده تحولات منطقه، آمريكا است؟
5- اتفاق ديگري كه در اثر تحولات منطقه به وقوع پيوسته است برملا شدن سيماي بدون رتوش آمريكا در نقض فاحش حقوق بشر است كه طي ماه هاي گذشته افكار عمومي منطقه به وضوح در بحرين، ليبي، سوريه و ... نقش جنايتكارانه آمريكا را در سركوب خواست ملت ها ديدند و از بن جان دريافتند كه حناي حقوق بشر آمريكا رنگ ندارد.
6- شاخص ديگري كه نمي توان بدان اشاره نكرد جمهوري اسلامي ايران است. در يك سال گذشته حتي دشمنان نشان دار ايران اسلامي اعتراف دارند كه موقعيت ايران بصورت فزاينده مقتدرتر از گذشته است. دان مريدور معاون نتانياهو خود دست به قلم مي شود و در جروزالم پست مي نگارد: «با بررسي تحولات منطقه گسترش نفوذ و قدرت نرم ايران در مقابل هژموني آمريكا قرار گرفته است» نمونه ها بسيار است اما اين اعتراف فارين پاليسي خواندني است كه در تفسير تحولات منطقه خاطرنشان مي كند؛ مختصات منطقه به سود ايران در حال تغيير است.
و بالاخره اگرچه گفتني ها در اين زمينه بسيار است ولي تنها به اين نكته بسنده مي كنيم و مي پرسيم اين سؤال جمع بندي مبحث است كه اين چه مديريتي از سوي آمريكا است كه همه تغييرات و تحولات منطقه را به نفع «جبهه مقاومت» و «نهضت بيداري اسلامي» و الگويي به نام «جمهوري اسلامي» رقم زده است؟
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "ضرورت تحرك در ديپلماسي خارجي"به قلم محمود فرشيدي آورده است:سفرا و مسئولان وزارت امور خارجه با رهبر انقلاب اسلامي، روز چهارشنبه هفته گذشته ديداري داشتند و معظمله نكات مهمي را مورد تأكيد قرار دادند كه در شرايط پيچيده و حسّاس كنوني، تأمل در آنها ضرورتي مضاعف يافته است و ميتوان از لابهلاي كلمات اين رهنمود، با رسالت خطير سفيران جمهوري اسلامي در دفاع از كيان كشور و دستاوردهاي انقلاب و هويت ملي و آرمانهاي شهيدان، بيش از پيش آشنا شد. سنگيني مسئوليت خطير سفارت، اين سئوال را به ذهن متبادر ميسازد كه چه كساني ميتوانند از عهده ايفاي آن برآيند و سفيران ملت ايران بايد داراي چه خصوصيات و توانمنديهايي باشند؟
پاسخ رهبري به اين سئوال آن است كه:
«سفيران ايران نماينده نظامي هستند، كه ذات مستكبران با ماهيت اسلامي آن در تضاد عميق است.»
بنابراين اهداف اين نظام انقلابي و مستكبرستيز را تنها سفيران انقلابي ميتوانند پيگيري كنند و لذا معيارهاي گزينش اوليه افراد براي جذب در دستگاه ديپلماسي خارجي ميبايست بسيار سختگيرانهتر از غالب دستگاهها باشد و صلاحيتهاي اعتقادي، خانوادگي و استعدادي آنان بايد بسيار بالاتر از شاخصهاي معمول در نظر گرفته شود تا مبادا كساني بر اين مسند تكيه بزنند كه واجد شرايط نيستند و ضرباتي بر پيكره سياست خارجي كشور وارد آورند.
سئوال ديگر آن است كه چه خطراتي سفيران برگزيده را تهديد ميكند؟
طبعاً سفراي كشور با توجه به موقعيت جغرافيايي محل خدمت، در معرض آسيبهاي فراوان قرار ميگيرند و به دليل دوري از مردم انقلابي ايران و فرهنگ و معنويات و فضاي اسلامي جامعه و نيز با توجه به آنكه در معرض بمباران تبليغات بيگانگان هستند، زمينه تأثيرپذيري آنان از فرهنگ و اطلاعرسانيهاي بيگانگان و خودباختگي و انفعال در برابر آن بيشتر است.
رهبر فرزانه انقلاب، آغاز اين گونه انحرافات را با «رخنههاي كوچك» محتمل دانستند و لذا بر «ضرورت مراقبت معنوي از خانواده و هوشياري در مقابل رخنههاي كوچك» تأكيد فرمودند و تأكيدي كه معظمله همواره بر لزوم نظارت سفيران بر روند تربيتي فرزندانشان و تحصيل آنان در مدارس ايراني خارج از كشور داشتهاند را بايد از همين منظر مورد توجه قرار داد. آماري هم كه مدتي پيش از طرف دستگاههاي اطلاعاتي انتشار يافت و گوياي آن بود كه تعدادي از فرزندان مسئولان و سفيران، اقامت و حتي تابعيت ديگر كشورها را پذيرفتهاند، مؤيد اهميت اعمال اين نظارت است.
اگرچه شخصيتهايي كه اين رسالت خطير را پذيرفتهاند خود در مراقبت نفساني خويش و خانواده خويش، مسئوليتي سنگين دارند و بايد بكوشند از واقعيات و اخبار و دستاوردهاي كشور باخبر شوند اما در عين حال نميتوان ضرورت ارائه تحليلهاي روزآمد و اطلاعرساني مستمر و نظارت بيروني بر رفتار و عملكرد آنان را توسط دستگاهها و واحدهاي مسئول ناديده گرفت و انتظار ميرود كه وزارت خارجه و ديگر دستگاههاي مسئول، ارزيابي واقعبينانه و روزآمدي از عملكرد سفيران داشته باشند همچنان كه ضرورت دارد در اين شرايط حسّاس، با توجه به نقش تعيينكننده ديپلماسي خارجي، مجلس شوراي اسلامي هم، نظارت دقيقتري بر روند امور اين وزارتخانه اعمال نمايد.
نكته قابل توجه ديگر ضرورت حاكميت اصول سهگانه عزت، حكمت و مصلحت بر كليه برنامهريزيها و سياستهاي وزارت خارجه و اقدامات و مذاكرات سفيران است كه البته سهل و ممتنع به نظر ميرسد يعني در فضاي مرسوم و حاكم بر ديپلماسي كه چانهزني و بدهبستان است، ايستادگي بر سر اصول و دفاع از ارزشهاي انقلاب، پيچيدگيهاي خاص خود را دارد. مقام معظم رهبري در اين زمينه فرمودند:
«پيروزي در ميز مذاكره، نيازمند هوشمندي، ظرافت، اعتماد به نفس، استحكام عقلاني و تحميل استدلال برطرف مقابل است كه دستيابي حقيقي به اين عوامل، با اخلاص و توكل و معنويت امكانپذير است.»
مردم ايران انتظار دارند در شرايط حسّاس كنوني، وزارت خارجه و سفيران نظام اسلامي در دو عرصه با تمام توان براي جهادي ديپلماتيك همت گمارند:
عرصه اول، حضور فعال در صحنه بينالمللي براي حمايت از حركت عظيم ملتهاست كه به تعبير رهبر گرانقدر «نشانه بيداري آنهاست و صبغه اسلامي دارد.» و در تعبيري ديگر فرمودند:
«شعارهاي ملت ايران اكنون در كشورهايي شنيده ميشود كه 30 سال با اين ملت دشمني كردهاند.»
در اين موقعيت سرنوشتساز كه نظام سلطه جهاني، دستخوش دگرگوني است،ملت ايران از دستگاه ديپلماسي خارجي كشور، انتظار حضوري بسيار فعال دارد اما متأسفانه گاهي نه تنها تحرك لازم و مورد انتظار در اين زمينه مشاهده نميشود بلكه در بعضي موارد نظير مسائل كشور سوريه، سياستهاي نظام اسلامي اعمال نميشود و حمايتهاي كافي به عمل نميآيد. يا «حرف نو نظام اسلامي، يعني حضور توامان مردم و ارزشهاي الهي در جامعه» چنانكه بايد در عرصه بينالمللي تبيين نميشود و حتي در ارتباط با حركت بيداري اسلامي، «برخي تصور ميكنند آمريكا در پشت صحنه در حال مديريت اين تحولات است اما اين تحليل توهم محض است.»
عرصه دوم، ضرورت حضور فعال دستگاه ديپلماسي خارجي كشور براي خنثي كردن سياستهاي آمريكا و نظام استكبار جهاني عليه ايران است، حق ملت انقلابي ايران است كه دستگاه ديپلماسي خارجي كشور همانند سالهاي نخست پيروزي انقلاب با روحيهاي انقلابي، طرحهاي نظام سلطه جهاني، اعم از تحريم ديپلماتيك، تحريم اقتصادي، صدور قطعنامه، سازماندهي اپوزيسيون داخل و خارج و فتنهانگيزي در ايام انتخابات آتي و نظاير آن را با درايت و توكل خنثي سازد و با پشتيباني ملت، توطئه جريانهاي انحرافي و فتنهآفرين را آشكار كند و از حريم حقوقي دستگاه ديپلماسي خارجي كشور دفاع نمايد و مانع دخالتهاي موازي و كارشكنانه برخي افراد و شوراها در امور اين وزارتخانه شود.
*آفرينش
روزنامه آفرينش درسرمقاله خود با عنوان "هشدارنسبت به سلامت رواني جامعه "به قلم حميدرضا عسگري آورده است :تنش هاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي در هر كشوري باعث ايجاد فشار و استرس رواني بر جامعه مي گردد. افزايش نگراني ها درمورد هريك از اين مولفه ها تبعات منفي براي سلامت رواني جامعه دارد كه بعضا جبران ناپذيزمي باشد.
اين سه گزينه سرمنشا اكثر نارسايي هاي اجتماعي است اما تمام آن نيست و ما به سبب محدوديت هاي اين نوشتار به صورت كلي به بخشي از اين معضلات اشاره مي كنيم. قابل توجه است كه هدف از قرار دادن اين سه مولفه دركنار هم، سياه نمايي نسبت به اوضاع كلي جامعه نمي باشد وهدف از مطرح كردن اين معضلات، چشم پوشي از نقاط قدرت و محسنات جامعه نيست. بلكه هدف از طرح اين بحث گوشزدي به مسولان در راستاي برطرف ساختن اين دست مشكلات مي باشد.
درمورد تبعات اجتماعي اين فشارهاي رواني بايد به زندگي روزمره مردم در كوچه و خيابان نگاه كرد تا همه چيز دستگيرتان شود. هرچند تلخ است اما بايد آن را پذيرفت. بايد پذيرفت كه با گسترش علم و تكنولوژي، گسترش رسانه هاي ارتباطي و ماهواره ها ديگر نمي توان انتظار داشت كه رفتار فرد بر اساس و اسلوب سنتي خانواده ها شكل بگيرد و از الگوي مشخص پيروي كند. كاملا مشخص است كه كنش هاي افراد با توجه به شرايط و جوي كه براي زندگي آنها فراهم شده تاثير مي پذيرند. حال برخي از معضلات اجتماعي را كه در جامعه ما افراد به آن دچار هستند و موجب افزايش فشارهاي رواني برآنها مي گردد را برمي شماريم:
- تغيير نوع رفتار و كنش خانواده ها؛ سبب شده تا ديگر فرد نتواند مشكلات خود را در خانواده مطرح و برطرف نمايد. درحال حاضر با تغيير نوع ارتباط اعضاي خانواده نقش پدر و مادر به عنوان سامان دهنده رفتار افراد خانواده، نقش بي بديل خود را از دست داده است. البته نمي توان به تغييرات و تحولات در عرصه جهاني چشم پوشيد.امروز افزايش شبكه هاي ماهواره اي و وسايل ارتباط جمعي، فرد را به سمت انزوا و تنهايي رهنمون مي كند و عالمي را براي او تداعي مي سازد كه درآن بايد به تنهايي مشكلات خود را حل كند و كاري به ديگران نداشته باشد. لذا شخص با موجي از فشارها و استرس هاي رواني روبه رو مي شود كه بايد به تنهايي با آن مقابله كند.
- افزايش خشونت؛ اين مولفه را درميان رفتار روزمره مردم درقالب نزاع هاي خياباني مي توان به وفور مشاهده كرد. بي حوصلگي به سبب تحمل فشارهاي رواني باعث شده تا روزانه بسياري از مردم درسطح شهر برسر مسائل بي ارزش با هم نزاع كنند.
- آلودگي هوا؛ شايد در مورد افزايش فشارهاي رواني بي ربط جلوه كند. اما براساس نظر كارشناسان پزشكي افزايش آلودگي هوا و استنشاق گازهاي سمي، سيستم عصبي بدن را دچار اختلال مي كند و اولين واكنش آن بي حوصلگي و خستگي مفرط مي باشد.
- كمبود تفريحات سالم در بين جوانان؛ جوان خسته جامعه ما كه دچار فشار رواني شده، احتياج به آرام بخش و مسكن دارد، بايد فضايي براي وي فراهم شود تا انرژي از دست رفته خود را بازيابي كند. يكي از دلايل كشيده شدن جوانان به سمت مصرف سيگار، قليان و متاسفانه مواد مخدر به سبب همين كمبود تفريحات سالم درجامعه مي باشد. اما در شهرستان ها اين معضل واقعا چشمگير است.
- افزايش سرقت، كيف قاپي و فروش مواد مخدر در بين جوانان به سبب نبود فضاي مناسب اشتغال كه اين امر خود باعث افزايش مصرف مواد مخدر در جامعه گرديده و خانواده ها را در مواجهه با اين معضلات دچار نگراني كرده است.
- تجاوز به حريم خصوصي افراد و رخ دادن حوادثي همچون كاشمر و خميني شهر اصفهان كه باعث رعب و وحشت در جامعه و افزايش فشارهاي رواني مي گردد.
- افزايش تمايل جوانان براي خروج غيرقانوني از كشور و كاركردن در كشورهاي خارجي و رخ دادن حوادثي همچون غرق شدن لنج مسافربري در اندونزي كه 40 ايراني در آن حضور داشتند، نشان از افزايش فشارها بر جوانان مي باشد كه حاضرند چنين خطرهايي را به جان بخرند.
شايد عامل اقتصادي را به طور مستقيم نتوان در بحث معضلات اجتماعي وارد كرد اما غير مستقيم عامل بسياري از استرس هاي رواني جامعه مي باشد. نبود ثبات و مشخص نبودن آينده اقتصادي باعث سرخوردگي و افزايش استرس درمردم مي گردد.
- عدم اطمينان از آينده شغلي با كاهش نيرو از سوي نهادهاي مختلف اداري، كارخانجات صنعتي و واحدهاي توليدي باعث نااميدي شاغلين گرديده است.
- افزايش بيكاري در بين تحصيل كردگان كنوني باعث سرخوردگي دانشجوياني شده است كه درحال تحصيل هستند و اكثرا نسبت به آينده شغلي نااميد هستند.
- تامين هزينه هاي زندگي به سبب رشد بي رويه تورم قشركثيري از جامعه را دچار مشكل كرده است و استرس فراواني را برسرپرست هاي خانوار وارد آورده است.
- بي برنامگي در نظام اقتصادي عامل ديگري در افزايش اين فشارهاي رواني است. به عنوان مثال همين وضعيت نابسامان بازار ارز و طلا نشان از استرس و دستپاچگي مردم براي بهبود وضعيت اقتصاديشان مي باشد.
- افزايش آمار فسادهاي مالي اين تفكر را در مردم ايجاد كرده كه نظام اقتصادي كشور نمي تواند قابل اطمينان باشد و دچار باند بازي و سوء مديريت گرديده است.
آنچه گفته شد تنها گوشه اي از فشارهاي رواني در زمينه اقتصادي بود كه مردم با آن رو به رو هستند. اما اين فشارها در بعد سياسي نيز به سبب تحولاتي كه درعرصه بين الملل براي كشورمان ايجاد شده افزايش يافته است.
- افزايش تنش هاي سياسي بين ايران و غرب در چند وقت گذشته نگراني هايي را براي مردم به وجود آورده و باورهاي جامعه رابه اين سمت سوق داده كه، اكثر كشورهاي دنيا بر عليه كشورمان هستند.
- امري طبيعي است كه اگر كشوري از سوي كشور يا كشورهاي ديگري به حمله نظامي تهديد شود، موجي از نگراني براي مردم آن جامعه پديد آيد. جامعه ما هم از اين قاعده مستثني نيست. اين تهديدها هرچند تبليغاتي باشد، تاثير فراواني بر جامعه و فعاليت هاي اقتصادي مردم دارد.
- اين تنش هاي سياسي باعث شده تا اكثر كشورهاي دنيا برعليه كشورمان موضع بگيرند ويا حداقل جزء حاميان ما نباشند. تاثيرات اين هجمه هاي سياسي را مي توان در برخورد آنها با شهروندان و مسافران ايراني مشاهده كرد. اينكه يك ايراني را به چشم يك انسان خشن نگاه كنند براي مردم ما غيرقابل تحمل است.
آنچه در بالا آمد شايد نتواند بيانگر تمام زواياي اين فشارهاي رواني برجامعه باشد، اما تلنگري بود تا بارديگر نسبت وضعيت سلامت رواني مردم توجه بيشتري گردد. نمي توان انتظار داشت با وجود اين حجم از مشكلات جامعه اي سالم و با طراوت داشته باشيم.
* مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري درسرمقاله خود با عنوان "پاسخ به آيندگان بر عهده كيست ؟"به قلم منصور فرزامي آورده است:از مراجعه به آراي عمومي در 10 و 11 فروردين 58 كه مردم دست به انقلاب برده ايران با شوري وصف ناشدني به جمهوري اسلامي «آري» گفتند، بيش از سي سال گذشته است و در اين سال هاي به عمر يك نسل، بيش از سي بار، مردم به پاي صندوق هاي «راي» آمده اند كه همه اين سال ها و تكرارها در سايه روشن حافظه مردم محفوظ است . حال در آستانه آزموني ديگر، به صراحت بگويم كه در جمع جوانان دانشگاهي كه آينده سازان آتي كشورند و بازاريان كه نبض اقتصاد را در دست دارند و در پرس و جوي احوال طبقات عزيز ديگر، هيچ گاه چنين فضاي سنگيني را به ياد ندارم. نوعي بي اعتمادي و افسردگي در بيان و تلقي مردم عزيز ماست. چراها و اما و اگرهايي هست و حكمت انديشان جامعه هم اين ها را مي دانند ولي چرا كنار گرفته اند و جهت تلطيف اين فضاي سنگين و ملالآور، قدمي بر نمي دارند، نمي دانم! آيا حفظ مصلحت است يا حب مقام يا حفظ جاه; يا سلامت را «بركنار» مي بينند! آگاهان، درست گفته اند كه هر رايي كه در صندوق ها مي اندازيم، موثرتر از موشك به اردوي دشمن است و راست گفته اند كه «جامعه يك صدا، جامعه مرده اي است ». حرف درستي است كه: «آدم هاي كوچك نبايد وارد مجلس شوند » و... اينها همه، شعارهاي شعورمندي است اما « به عمل كار برآيد به سخنداني نيست ».
فضا، حاكي از آن است كه انگار، انتخاباتي صنفي و قبيله اي در پيش است، نه خيزشي ملي و فراگير جهت تضمين آينده نظام ! اگر حقي بر مردم مترتب است كه هست، پس «حق» گرفتني است. در موضع انفعالي و انزوا، نتيجه اي حاصل نمي شود. اين چنين نيست كه طرف مقابل چيزي را به رقت عاطفه تعارف كند. ايران و انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران، متعلق به همه ايرانيان است. برابر نص قانون اساسي، شهروند درجه يك و دو، در ميان نيست . اگر مي پنداريم كه طيفي ، قدرت و ثروت را «كنز» كرده است، با حضور در صحنه، برابر قانون، احقاق حق كنيم. نيامدن يك گروه، كعبه آمال گروه ديگر هم نخواهد بود; چراغ بخت كسي تا به صبح، روشن نيست:
ديدي كه خون ناحق پروانه ، شمع را
چندان امان نداد كه شب را سحر برد
تمامي سلايق سياسي و نحله هاي فكري در چارچوب قانون، اعم از اصلاح طلبي و اصول گرايي، جاذبه و دافعه و مخالفان و مدافعاني دارد. اين سليقه ها، يك فكر و عقيده است، شخص نيست. در حكومت هاي مردمي و مردم سالاري، هر گروهي براي ساختن و اداره و آباداني كشور، طرح و برنامه اي دارد. نه كسي را قصد خيانت است و نه داعيه اي براي بيرون كردن طرف مقابل از صحنه، معقول و پذيرفتني است. تحمل يكديگر، سعه صدر و بردباري مي خواهد. بايد مكمل طرح و انديشه هاي هم باشيم. اين تلقي ويرانگر خواهد بود كه خيال كنيم، ما خادم و ديگران، خائن اند. چون معضلات كشور، متعلق به همه مردم ايران است، پس حل مشكل هم بايد بر ذمه قاطبه ملت ايران باشد . تجربه كرده ايم كه تفكر ايذايي و سلبي و اتهام، هرگز پاسخي مناسب براي اصلاح امور و آباداني ايران و تعالي انسان نيست.
بديهي است كه جهت اقبال عمومي بايد زمينه را فراهم كرد. شور و نشاط انتخابات، موج مي خواهد. انگيزه مي طلبد . اگر خواهان حضور چهل ميليون راي دهنده در پاي صندوق هاي آرا هستيم، مقدمات و ملزومات آن را فراهم كنيم.
بياييم ، بستر حضور كساني را فراهم كنيم كه استقلال شخصيتي دارند و با ثبات عقيده ، متاثر از حواشي و آمران غيرمسئول نيستند و در تفكرشان، كشور و نظام و آينده انقلاب، بيش از منافع شخصي و گروهي آنان مي ارزد و به راستي، مجلس را در راس امور مي دانند; و نه در زبان، كه در عمل به اين اصول پاي بندند و در نظارت توان آن را دارند كه قدم به عقب نگذارند. كساني كه توانمنديهاي كشور و دنيا را مي شناسند و حقوق مسلم شهروندان ايراني، در هر كجا كه زندگي مي كنند، مطمح نظر ايشان است و حق الناس را مي شناسند و راي مردم مخلص را پاس مي دارند و چون بر كرسي هاي سبز مي نشينند، آني از ياد حق و خلق، غفلت ندارند.
به اميد حضور آن كسان و آن زمينه و آن موج و آن شناخت حقايق. در صورت غفلت و سكوت و ياس، پاسخ به آيندگان، بر عهده كيست؟
* جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي درسرمقاله خود با عنوان "اروپاي سال جديد ميلادي كجا ايستاده است؟ " آورده است:سال 2011 ميلادي پايان يافت و تعداد زيادي از كشورهاي جهان قدم به سالي جديد گذاشتند كه از هم اكنون افق چندان اميدواركنندهاي براي آن از سوي كارشناسان و ناظران پيشبيني نميشود، خصوصا از نظر اقتصاد و معيشت عمومي.
جهان در حالي با سال 2011 ميلادي وداع گفت كه بسياري از كشورهاي دنيا در آن با مشكلات و معضلات متعددي در حوزههاي سياسي و اقتصادي مواجه بودند؛ مشكلاتي كه دامنه اثرگذاري آنها بيترديد نه تنها در سال جديد بلكه تا سالها گسترش خواهد داشت.
در ميان انبوه حوادث و اتفاقاتي كه جهانيان در سال 2011 ميلادي شاهد آن بودند، بيشك تحولات و اتفاقات حوزه اقتصاد بيش از ساير رويدادها، كشورهاي حوزه اروپا و آمريكا را تحت تأثير خود قرار داد. آنچه در ميان تنشهاي اقتصادي در كنار مشكلات فراوان ناشي از افت سطح اعتبار اقتصادي و افزايش ريسك سرمايه گذاري، براي كشورهاي اروپايي نگرانكننده بود، سرعت چشمگير كشورهاي در حال توسعه در پيشرفت و ارتقاي جايگاه اقتصادي است. به عنوان نمونه، انگلستان در روزهاي پاياني سال 2011 ميلادي با واقعيتي به شدت تحقير آميز و تلخ مواجه شد و دريافت كه كشور برزيل به عنوان يك كشور آمريكاي لاتين توانسته است جايگاه اين كشور را به عنوان ششمين اقتصاد جهان تسخير كند.
مروري بر فهرست كشورهايي كه بيشترين رشد اقتصادي را در سال 2011 ميلادي خواهند داشت نشان ميدهد كه كشورهاي اروپايي جايي در ميان اين كشورها ندارند.؛ بر اساس يكي از اين گزارشها ماكائو با 15 درصد رشد توانسته است در صدر جدول اقتصادهاي قدرتمند دنيا قرار گيرد و پس از آن مغولستان با 8/14 درصد، ليبي با 6/13 درصد، عراق با 9/10درصد، آنگولا با 9/9 درصد، نيجر با 5/8 درصد، چين با 2/8 درصد، اتيوپي با 0/8 درصد، روآندا با 8 درصد و لائوس با 9/7 درصد رشد اقتصادي به ترتيب در رتبههاي نخست رشد اقتصادي جهان قرار گرفتهاند.
رتبه بنديهاي اعلام شده در مورد اقتصادهاي پرقدرت جهان در سال 2011 ميلادي نيز ابعاد ديگري از نگرانيهاي اروپاييها را هويدا ميسازد؛ برزيل به عنوان هفتمين اقتصاد قدرتمند جهان در سال 2010 ميلادي توانسته است جاي انگلستان را در سال 2011 ميلادي بگيرد و بر جايگاه ششم تكيه بزند واين اتفاق در حالي روي داده است كه سال قبل هم برزيل جايگاه هفتم ايتاليا را به تصرف درآورده بود.
هند و روسيه نيز در رقابت با برزيل سال 2011 در جايگاه نهم و دهم قرار گرفتند و سوداي پيشرفت در سالهاي آينده را در سر ميپرورانند؛ سودايي كه پيش بينيهاي مؤسسات بينالمللي هم آن را ممكن ميداند. آخرين برآوردها از پيشرفت كشورهاي در حال توسعه نشان ميدهد كه در سال 2020 ميلادي يعني حدود 8 سال ديگر پس از چين كه سالهاست در رتبه دوم بعد از آمريكا قرار دارد، كشورهاي ژاپن، روسيه، هند و برزيل به ترتيب رتبههاي سوم تا ششم اقتصادهاي پرقدرت جهان را به خود اختصاص خواهند داد و آلمان، انگلستان، فرانسه و ايتاليا در رتبههاي بعدي خواهند بود.
در همين حال، مؤسسه اكونوميست پيشبيني كرده است كه خطر ركود جهاني در حدود 40 درصد است كه رقمي بسيار بالاست و بحران بدهي اروپا در سال 2011 ميلادي و ترس سرمايه گذاران از احتمال تاثير آن بر اقتصاد جهان، بازارهاي بورس را همچنان آشفته و ناآرام نگاه خواهد داشت.
گزارشها نيز نشان ميدهد كه ارزش سهام در پنج بازار اصلي اروپا طي سال 2011 ميلادي روند كاهشي داشت. بازار ميلان با افت 27 درصدي ارزش سهام بيشترين سقوط را تجربه كرد. اين رقم در بازار بورس پاريس 21 درصد، بازار فرانكفورت 17 درصد، بورس مادريد 16 درصد و بازار بورس لندن، كشوري كه واحد پولش يورو نيست، هشت درصد بود.
مجموعه اين عوامل دست به دست هم دادند تا مهمترين دغدغه اروپا درسال 2011 ميلادي، نجات يورو از كوران بحران بدهي كشورهاي عضو اين منطقه مالي از طريق برگزاري نشستهاي متعدد ميان رهبران اروپا باشد. رهبران اروپا در اين سال به طور بيسابقهاي 15 بار گردهم آمدند تا راهكاري براي حل بحران بدهيها بيابند اما دريغ از نتيجهاي قابل تأمل و چاره ساز.
به نظر ميرسد با در نظر گرفتن شرايط اقتصاد كشورهاي غربي در سال گذشته ميلادي، سال پيش رو به شدت پرتلاطم و پر تنش باشد و همانگونه كه از نظرسنجيهاي بعمل آمده در اين كشورها مشهود است اروپاييها خود را براي روزگاري دشوار آماده ميكنند.
اين روند اگرچه در شرايط درهم تنيده اقتصاد امروز جهان نميتواند تنها در مرزهاي جغرافيايي محصور بماند اما بيترديد پيامدهاي خودخواسته ديگري را نيز به دنبال دارد؛ تجربه در سالهاي پس از بحران مالي بزرگ در آمريكا در سال 1386 كه به بحران سال 2008 ميلادي معروف است به روشني نشان ميدهد كشورهاي بحران زده علاوه بر اينكه ناخواسته و به علت ارتباطات تنگاتنگ با كشورهاي ديگر، آثار بحران را به ديگران را نيز سرايت ميدهند، با توسل به شيوههايي مانند ايجاد بحران در مناطق مستعد كه گاه تا برپايي درگيريهاي نظامي نيز پيش ميرود، به دنبال افزايش تقاضا براي كارخانههاي خود و بسترهاي سرمايهگذاري براي صنايع در آستانه ورشكستگيشان نيز هستند.
به عنوان نمونه در اتفاقاتي مانند دخالت نظامي ناتو در ليبي ميتوان ردپاي چنين انگيزههايي را نيز جستجو كرد.اين انگيزه اگر چه تنها عامل دخالت نظامي ناتو در ليبي نبود اما قطعا به عنوان يكي از انگيزههاي اين پيمان فرامنطقهاي قابل تأمل است.
از اين رو بيراه نخواهد بود اگر در كنار آگاهي از شرايط نامطلوب اقتصادي كشورهاي اروپايي در سالهاي آتي، بر اين واقعيت نيز تمركز شود كه اين روند، ميتواند پيامدهايي از جنس غير اقتصادي براي ساير كشورها، خصوصا كشورهايي كه بسترهاي مناسبي از لحاط تنشهاي سياسي و... دارند، به دنبال داشته باشد.
* شرق
روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "«خانهسينما» همان سينماست"به قلم احمد مسجدجامعي آورده است:خانه سينما نهادي قانوني است كه قريب ربع قرن سابقه دارد و زمينهساز شكلگيري ساير تشكلهاي فرهنگي و هنري از جمله خانه هنرمندان، خانه تئاتر، خانه موسيقي، خانه شاعران، انجمن هنرمندان نقاشي، انجمن هنرمندان گرافيك و نظاير آن بوده است. ضرورت تشكيل چنين نهادي ناشي از نگاه جديد به هنر و انديشه و جايگاه هنرمندان در پس از انقلاب اسلامي و تبديل فضاي سينمايي به اصطلاح «فيلمفارسي» به «سينماي مولف» است. اين تغيير نگاه و تحول جايگاه نياز به مشاركت صنفي گستردهاي داشت كه انجام آن بدون همراهي عموم اهل سينما و اصحاب انديشه و هنر امكانپذير نبود. از اين رو «خانهسينما» محصول طبيعي، تحول تدريجي نگاهي نو به سينما و ارتقاي آن در حيات فرهنگي جامعه ايران بوده است كه ظرفيت حرفهاي و صنفي مستقل جامعه هنري را به همراه دارد. اساسا تشكلهايي از اينگونه برخوردار از ماهيتي دوگانهاند: ذاتي و اعتباري. ماهيت ذاتي آنها برخاسته از اراده گروه صنفي و مقبوليت در جامعه هدف است كه عملا زمينه مشروعيت آن را فراهم ميكند.اين ماهيت ذاتي فارغ از مجوز اعتباري است كه از سوي سازمانهاي رسمي صادر ميشود؛ هرچند خانهسينما از هر دو ماهيت برخوردار بوده است و به همين دليل در طول همه اين سالها درصد اندكي از محل فروش فيلمها كه به خزانه واريز و سپس در قالب رديفهاي بودجه قانوني در وزارت ارشاد به آنها بازگردانده ميشد. اگر از نظر مجريان، خانهسينما مشكلاتي هم داشته باشد نبايد با آن احساس غريبي داشت.با توجه به جايگاه قانوني آن و همچنين توان بالاي اين نهاد خودجوش در همكاري با برجستهترين چهرههاي هنري و فرهنگي كشور لازم است از برخوردهاي شتابزده پرهيز و با روش گفتوگو و تعامل با آنان روبهرو شوند.«خانهسينما» طي اين سالها آنقدر اعتبار و تاثيرگذاري داشته كه در پرتو فعاليتهاي آن حقوق صنفي هنرمندان تعريف و تبيين شده و فعاليتهاي اجتماعي و رفاهي سينماگران حتي در شرايط دشوار قطع حقوق قانوني آنها سامان يافته است. «خانهسينما» در همه دولتها با همه گرايشها كمكي براي مديران اجرايي و رابطي صميمي بين آنها و جامعه سينمايي بود و هنگامي كه اختلافات صنفي و برخي كمبودها و نارساييها منجر به ركود در سينما ميشد به عنوان ركني مقبول و موثر به ايفاي نقش ميپرداخت و در حل مشكل كمك ميكرد. همچنان كه نظام پزشكي، نظام مهندسي، كانون وكلا و مشاغلي از اين دست مراكز تصميمسازي مشتركي دارند كه از حقوق آنها دفاع ميكند. «جامعه اصناف سينمايي ايران» يعني «خانهسينما» به عنوان محور هنرمندان سينما عمل ميكند و نماد خرد جمعي سينماگران و مدافع ارزشهاي سينمايي ايران اسلامي است و اين جداي از آن است كه سينما يك وجه فردي و متنوع هم دارد كه به هنرمند مربوط است و دستورالعملبردار هم نيست. مديريت در سينما نيازمند فهم درست از حوزه عمل هنرمند است. «خانهسينما» از جنس «اداره كل» نيست كه مدير آن منصوب شود و اعضاي آن گوش به فرمان مديران بالادستي باشند. اگر مجريان انتظاري چنين از نهادهاي صنفي فراگير داشته باشند، خطاست. واقعيت آن است كه اينگونه نهادها ارزيابيكننده و نشاندهنده توان و ظرفيت مديران اجرايي هم هستند و عملكردهاي اشتباه آنان را گوشزد و اصلاح ميكنند. اين اتفاق تازهاي نيست؛ «خانه سينما» در همه دورهها با چنين رويكردي فعاليت كرده است و انتقادهايي به مديريتهاي فرهنگي و سينمايي كشور داشته است.
شايد بهترين دورههاي مديريت فرهنگي در زمانهايي بوده است كه اين اعتراضها را جزو حقوق نهادهاي اجتماعي و صنفي دانسته و به آنها توجه كرده و آنها را در تصميمسازي مشاركت دادهاند؛ هر چند ممكن است برخي از نظرات و ديدگاههاي آنان را نپذيرفته باشند. ساختار مدني و مديريت انتخابي «خانهسينما» باعث شده در طول همه اين سالها پيوسته با انتخاب مديراني با نگرشهاي مختلف و ديدگاههاي متفاوت روبهرو باشيم اما اين تنوع سليقهها هيچگاه به تضعيف اين خانه از سوي دستگاههاي اجرايي منجر نشد. يقين است كه اصحاب انديشه و هنر كه چشم و چراغ اين سرزمين فرهنگي هستند با همدلي، همراهي و پيگيري زمينه رفع مشكلات ناشي از تصميمات شتابزده بهويژه در آستانه 30سالگي جشنواره فيلم فجر را فراهم كنند و از حيثيت و شأنيت سينما و تنها نهاد صنفي و فراگير آن به خوبي پاسداري كنند. به دليل حضور فراگير هنرمندان حوزههاي مختلف سينما، «خانه سينما» همان سينماست و هر برخوردي با آن به تجزيه سينماي ايران ميانجامد و دستاورد بزرگ همه اين سالها را در معرض آسيب قرار ميدهد.
*وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامي
*تهران امروز
روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "دولت و نشستهاي انتخاباتي "به قلم حسام الدين كاوه آورده است:نشست محمود احمدينژاد، رئيسجمهوري با جمعي كه اعضاي ستاد (سابق) انتخاباتي وي توصيف شدهاند و نيز حضور ثمرههاشمي در اين جمع، نشانگر اين است كه دولت عملا وارد كارزار انتخاباتي شده است.
طبق مفاد قانون اساسي وظيفه برگزاري انتخابات برعهده دولت و بهطور مشخص وزارت كشور است. هرگونه فراروي از اين وظيفه يا دخالت و تلاش براي راهيابي افرادي كه منظور دولت هستند به مجلس، تخلف آشكار از قوانين است.
متاسفانه نشانههايي ديده ميشود كه حاكي از تلاشهاي مستقيم و غيرمستقيم دولت براي تاثيرگذاري يا جهتدهي به انتخابات آتي مجلس است.
ترديدي نيست كه شأن دولت فراتر از شأن گروهها و جريانهاي سياسي است و بدينرو آنچه كه شأن دولت را فرو ميكاهد، مداخله احتمالي براي اثرگذاري در نتايج انتخابات يا حمايت از نامزدان خاص است. هنوز معلوم نيست كه ستاد سابق انتخاباتي محمود احمدينژاد رئيسجمهوري براي چه منظوري بايد فعال باشد. مگر دوره رياستجمهوري بيش از دو دوره است؟ در اين نشست شعار «احمدي بتشكن بتبزرگ رو بشكن» معطوف به كيست؟ گرچه مشاور رسانهاي و سرپرست روزنامه دولتي ايران كوشيده است اين شعار را بهگونهاي تفسير كند كه منظور شعاردهندگان شخص خاصي بوده است، اما وي از اين شخص خاص نام نبرده است. همين نهانروشي و پنهانكاري، موجب نگراني دلسوزان نظام و انقلاب است، مبادا رئيسجمهوري كه مورد اقبال مردم بود، خناسان و منافقان مسيرش را اندكاندك از مسير انقلاب و نظام جدا كنند. شايد محل برگزاري اين نشست يعني ساختمان مجلس سابق نيزبا هدف انتخاب شده و نشانهاي از تقابل حاضران در اين نشست با بهارستان باشد.
ما اميدواريم كه اين نشست فقط در حد يك نشست باقي بماند و اعضاي ستادهاي انتخاباتي (سابق) رئيسجمهوري را براي مقاصد خاصي در انتخابات مجلس نهم بسيج نكرده باشد. ما اميدواريم دولت صرفا به وظايف خود بپردازد و وعدههاي محقق نشده را پيگيري كند. همچنين ما اميدواريم دولت و بهويژه وزارت كشور مجري بسيار خوب انتخابات مجلس نهم باشند. اگرچه هم ناظران شوراي نگهبان و هم قوه قضائيه با دقت بسيار جريان انتخابات مجلس نهم را رصد ميكنند و مانع از هرگونه تخلف احتمالي خواهند شد اما برخي راهكارها وجود دارند كه اگرچه تخلف به شمار نميروند اما اثرگذاري مستقيم يا غيرمستقيم بر رفتار رايدهندگان دارند. چنين راهكارهايي بهطور انحصاري در دست دولت است و دولت ميتواند از اين امكانات انحصاري براي اثرگذاري بر رفتار انتخاباتي رايدهندگان بهره بگيرد يا نگيرد. بههررو انتظار داريم سالمترين انتخابات را در پايان امسال شاهد باشيم.
* حمايت
روزنامه حمايت دريادداشت خود با عنوان "رزمايش دفاعي و پيام هاي قابل تامل" آورده است:طي روزهاي اخير، در سواحل جنوبي كشور عزيزمان، رزمايشي با عنوان «ولايت 90» توسط غيورمردان ارتش جمهوري اسلامي ايران به اجرا درآمده كه توجهات زيادي را در سطح منطقه و بين الملل در پي داشته است. اظهار نظر فرماندهان نظامي ذيربط مبني بر اينكه براي ايران، بستن تنگۀ هرمز كاري بسيار ساده است و در واقع اين امكان و ظرفيت، ديگر امر تازه اي براي كشورمان نيست بلكه توانمندي هاي دفاعي جمهوري اسلامي به درياهاي آزاد و فراتر از خليج فارس و درياي عمان گسترش يافته است، نزد برخي از قدرت هاي زورگوي دنيا و رسانه هاي آنها به نحوي بازتاب پيدا كرد كه گويي جمهوري اسلامي ايران تهديد به بستن تنگه هرمز را مطرح كرده يا اينكه در پي اقدام مسلحانه عليه برخي اهداف در منطقه مي باشد.
انعكاس هاي نادرست واقعيات، البته حكايت از نگراني آنان نسبت به توانمندي هاي جمهوري اسلامي ايران دارد ولي در جاي خود توضيحاتي را مي طلبد كه يادداشت امروز به اين مهم به شرح زير اشاره دارد. اميد است براي روشنگري موضوع و جلب حساسيت و توجه عموم مخاطبان ارجمند، مفيد واقع شود. نكتۀ اول اينكه برابر موازين حقوقي، هر ملتي حق دارد در عرصۀ جهاني، قدرت دفاعي خود را در مقابل تهديدات مختلف افزايش دهد. اين امر منافاتي با همبستگي ملت ها با يكديگر و يا توسعۀ همكاري ها و دوستي ها و وابستگي هاي متقابل و تشريك مساعي براي رفع چالش هاي مشترك ندارد. جمهوري اسلامي ايران به عنوان نظامي كه سه دهه قبل با انقلابي وسيع و مردمي و اسلامي شكل گرفت طي اين مدت انواع تهديدات و مخاطرات آشكار و پنهانِ هدايت شده از سوي زورگويان را تجربه كرده است.به كارگيري ابزارهاي تروريستي عليه اهداف مختلف در جمهوري اسلامي ايران، اقدامات خرابكارانه در مناطق مختلف ايران در جهت بروز گرايش هاي تجزيه طلبانه و سپس جنگ تحميلي هشت ساله با جلوداري صدام حسين مخلوع به عنوان مهرۀ قدرت هاي بزرگ، سه تجربۀ سنگين است كه از سوي قدرتهاي زورگو در همان دهۀ اول انقلاب فراروي كشورمان قرار گرفت. اقدامات تروريستي پس از آن نيز در مقاطع مختلف و به شكل هاي متنوع، استمرار يافت بي آنكه تروريست هاي شناخته شده در سطح جهاني دستگير و مجازات شوند. اِعمال انواعِ تحريم ها و فشارهاي اقتصادي و تجاري و اِعمال انواع فشارهاي رسانه اي در جهت بروز چند دستگي در كشورمان، هر يك انواع ديگري از اقدامات مخرب قدرت هاي زورگو عليه كشورمان را در معرض ديدِ همگان قرار مي دهند. در همين چارچوب، طبيعي است كه ملت ايران لازم است دائماً توانايي هاي علمي و دفاعي خود را افزايش دهد. اين افزايشِ توانايي ها فقط محدود به رزمايش هاي نظامي نمي شود بلكه هر توليدِ جديدِ فكر و انديشه، هر ارايه محصول جديد فنآوري و پيشرفت خود همانند رزمايش هاي نظامي، توانايي هاي كشورمان را به رخ تهديدگران زورگو مي كشاند.بنابراين خيلي مهم است است كه خود، درك درستي از ابعاد مختلف ارتقاي توانايي هاي لازم براي دفع تهديدات داشته باشيم و بدانيم كه رزمايش هاي نظامي، بخشي از توانايي هاي ملت است و چه بسا اگر پشتوانه هاي نرم و بستر هاي لازمِ كارآمدي در حوزه هاي مختلف، خداي ناكرده نباشد، به صرف ابزارهاي نظامي، اتفاق خاصي نخواهد افتاد و تهديدات همچنان امكان اثرگذاري خواهند داشت. پيشرفت اقتصادي لازم، برقراري عدالت در حوزه هاي مختلفِ معيشت مردم، ارتقاي دادرسي عادلانه در بخش قضايي، تقويت نهادهاي مردم نهاد براي رفع مشكلات اجتماعي و فرهنگي، تحرك و شادابيِ مراكز علمي اعم از حوزوي و دانشگاهي، وجود رسانه هاي پويا و اثرگذار در تقويت نظارت عمومي، انتخابات شفاف و با مشاركت وسيع و پرنشاط مردم و موارد ديگري از اين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 310]
-
گوناگون
پربازدیدترینها