واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: علم، فناورى و فرهنگ غرب؛ تفكيك يا تلازم؟
علي ذوعلم
رويكرد تعاملي كشورهاي جهان سوم با دنياي غرب بعد از انقلاب صنعتي و رشد و شكوفايي علمي، صنعتي و فناوري آن همواره از افراط و تفريط هايي برخوردار بوده است. اينكه آيا مطلق علم، فناوري و فرهنگ غرب را بايد الگو و سرمشق خود قراردهيم تا به پيشرفت و توسعه نايل گرديم يا اينكه مواجهه سلبي و نفي مطلق در اين راستا مي تواند چاره كار باشد. آيا استفاده از علم، فناوري و اخذ دانش جديد از غرب، به ناچار مستلزم پذيرفتن فرهنگ غربي و در نتيجه آلوده شدن به جنبه هاي فسادآميز و زيان بار تمدن غرب است؟ آيا نمي توانيم در عين بهره برداري و اقتباس از پيشرفت ها و يافته هاي علمي غرب، خود را از آفات و آسيب هاي فرهنگي آن مصون نگه داريم و اصالت هاي فرهنگي خويش را حفظ كنيم؟ نوشتار حاضر در مقام پاسخگويي به اين سؤال هاي اساسي است كه در نهايت رويكرد تعاملي ما با دنياي غرب چگونه بايد باشد تا ضمن بهره برداري از نقاط قوت از سلطه فرهنگي غرب مصون باشيم؟ اينك با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم.
پيش فرض ها
در اين پرسش، دو پيش فرض مسلم انگاشته شده است، يكي اين كه علم و دانش و فن آوري غرب؛ امري مطلوب و مفيد است و ديگري اين كه فرهنگ غرب، آلوده و زيانبار مي باشد. البته اين دو پيش فرض، پيش فرض هاي صحيحي است، گرچه برخي ديدگاه ها پيش فرض نخست و يا پيش فرض دوم را مورد ترديد و انكار قرارمي دهند.
آثار و نتايج پيشرفت هاي علمي بشر- كه در دوران جديد عمدتا از مغرب زمين آغاز شده- و نقش آن در تسهيل زندگي و فراهم كردن رفاه و آسودگي انسان قابل انكار نيست. كشف امكانات طبيعت و استفاده از آن براي بهزيستي انسان و تلاش و تدبير براي دستيابي به ابزارهاي جديد براي كاستن از دشواري هاي زندگي، البته امري مطلوب است كه هر جامعه اي بايد درصدد رسيدن به آن باشد. دستاوردهاي بشر در اين عرصه قابل اخذ و انتقال است و هر جامعه اي بتواند از تجارب و پيشرفت هاي ديگران در اين زمينه استفاده كند، هيچ تزلزل و ترديدي در اين زمينه نبايد به خود راه دهد. آموزه هاي اسلامي و نگرش علماء و دانش مندان مسلمان هم همواره همين بوده است كه: «علم و دانش را حتي از نقاط دوردست عالم جستجو كنيد و به دست آوريد.»(1)
اما كاستي ها، آفات و آسيب هاي فرهنگ امروز غرب هم حقيقتي است كه امروزه كمتر كسي آن را انكار مي كند. بي بندوباري، ابتذال، مصرف زدگي، غفلت از حقيقت انسانيت، ضعف ارزش هاي اخلاقي، ماده گرايي و دنياپرستي، سستي بنيان خانواده، سودگرايي و سوداگري و... مشخصه هاي فرهنگ امروز غرب است كه از راه هاي گوناگون به نقاط مختلف عالم نيز انتقال يافته است. البته در كنار اين مشخصه هاي منفي شاهد مشخصه هاي مثبتي هم هستيم. انضباط اجتماعي، دقت در كار، نظم در امور مختلف، رعايت قانون و... نكات مثبت فرهنگي است كه در غرب به چشم مي خورد. بديهي است جامعه اي كه رشد معنوي و اخلاقي را از مهم ترين اهداف خود مي داند؛(2) هرگز نمي تواند مشخصه هاي منفي فرهنگي را- از هر جا باشد- بپذيرد و البته در صدد استفاده از تجربه هاي مثبت فرهنگي هر جامعه اي نيز خواهد بود.
رويكرد تلازم
اكنون بايد به رويكرد تلازم بينديشيم كه آيا اخذ علم و فن آوري از غرب، مستلزم نفوذ و انتقال فرهنگ آن هم هست يا نه؟ برخي بر اين باورند كه علم و فرهنگ ميوه هاي يك درخت اند كه نمي توان در اخذ يا رد، آن ها را از هم تفكيك كرد. تمدن امروز غرب اگر دستاوردهاي علمي و فن آوري چشمگيري داشته است، اين دستاوردها در پرتو فرهنگي به ثمر رسيده است كه همان فرهنگ غربي است. در حقيقت فرهنگ غرب، بستر و زمينه علم غربي بوده است و بنابراين نمي توان علم غرب را اقتباس كرد و فرهنگ آن را وانهاد. فرهنگ سكولار، علم سكولار توليد مي كند و اگر علم سكولار به جامعه اي وارد شد، فرهنگ سكولار را هم با خود به همراه مي برد. اگر پنجره را براي استفاده از هواي مطلوب باز كنيد، حشرات هم خواه ناخواه همراه آن وارد خواهند شد! بنابراين بايد براي در امان ماندن از حشرات، خود را از هواي تازه محروم كنيد و يا براي برخورداري از هواي تازه، حشرات را هم تحمل نماييد!
با توجه به اين باور، دو فرض قابل تصور است: يكي اين كه جامعه اي كه به ارزش هاي ديني، فرهنگي و معنوي پايبند است بايد خود را از آثار و نتايج پيشرفت هاي علمي محروم نمايد و فرض دوم اين كه جامعه اي كه درصدد پيشرفت و رشد علمي است خواه ناخواه بايد به زيان هاي فرهنگ غرب هم تن دهد.
رويكرد تفكيك
اين باور دچار اشكالات جدي است و براي جامعه اي كه مي خواهد با حفظ ارزش هاي اخلاقي و ديني خود به پيشرفت هاي علمي هم دست يابد، به هيچ وجه نمي تواند قابل قبول باشد.
مهم ترين اشكال اين باور، اين است كه براي علوم تجربي و روابط عيني و علي بين پديده هاي طبيعي ثبات و حقيقت عيني و مستقل از اعتبارات اخلاقي و ارزشي را نمي پذيرد و تفاوتي ميان علم حقيقي و علوم اعتباري قائل نيست. اگر ما بر اين نكته اذعان داشته باشيم كه واقعيات عيني و روابط علي حاكم بر پديده هاي طبيعي براي همه انسان ها با هر عقيده و مرام، يكسان است و آثار و نتايج آن مشابه مي باشد ديگر تلازمي بين علم و تكنولوژي غرب و فرهنگ و اخلاق آن نخواهيم ديد و اين دو مقوله را قابل تفكيك خواهيم دانست.
جامعه بشري براي رسيدن به راحتي و رفاه در زندگي خود، بايد به كشف قوانين طبيعت بپردازد و با به كارگيري توانمندي ها و ظرفيت هاي خدادادي موجود در طبيعت، به ساخت ابزارها و وسايل لازم و مفيد براي تسهيل و تسريع در اهداف خود و بهره گيري صحيح از آن دست يابد. طبيعتي كه در اختيار ما نهاده شده و قوانين حاكم بر آن، حقيقت واحدي است كه غربي و شرقي نمي شناسد و براي همه انسان ها يكسان است. بنابراين كساني كه پيش از ما به كشف طبيعت و استخدام آن براي رفاه و پيشرفت مادي پرداخته اند به دستاوردهايي رسيده اند كه استفاده از آن براي ما كاملا ميسر بوده و اقتباس منطقي و آگاهانه از آن، راه ما را براي پيشرفت علمي و فن آوري آسان و كوتاه مي سازد. البته توجه داريم كه غرب، اولا رنسانس علمي خود را وامدار فرهنگ و تمدن اسلامي شرق است(3) و ثانيا با سوءاستفاده از رشد علمي و فن آوري خود، مسير سلطه جويي به كشورهاي ضعيف و استعمار آنان را در پيش گرفت و به جاي خدمت به همنوعان و استفاده صحيح از دستاوردهاي علمي و فني، سرنوشت غم انگيز و خسارت باري را براي جامعه بشري رقم زده است.
حقيقتا اگر دستاوردهاي علمي و صنعتي غرب در خدمت صادقانه بشريت قرار مي گرفت، از چالش ها و بحران هاي امروز خبري نبود و جوامع غربي هم از شأن شايسته اي برخوردار بودند و هم در شرايط فرهنگي و اجتماعي كاملا متفاوتي قرار داشتند. اين نكته را هم مي پذيريم كه اگر رشد علمي و فن آوري غرب در فضاي فرهنگي و اعتقادي صحيح و مطلوبي قرار مي گرفت، چه بسا مسيري متفاوت با مسير امروز را طي مي كرد و با ترجيحات و اولويت هاي كاملا متفاوت- كه ناظر به نيازهاي حقيقي و همه جانبه بشريت مي بود- به ابزارسازي و توسعه علمي و اقتصادي مي پرداخت. در تمدن كنوني غرب، دنيازدگي، ابتذال و سلطه جويي، موجب انحراف در مسير پيشرفت علمي و فن آوري و نيز محدودكننده رشد حقيقي و همه جانبه آن شده است. ولي با اين همه، براي جامعه اي پويا و فعال كه در پرتو باورها و ارزش هاي ديني و معنوي خود، به دنبال رشد همه جانبه و پيشرفت معنوي و مادي است، استفاده از يافته هاي علمي و پيشرفت هاي صنعتي غرب، بدون فرو غلطيدن در انحطاط معنوي و فرهنگي آن، كاملا ميسر است.
پرهيز از سلطه فرهنگي غرب
اكنون كه جامعه ما خود را از سلطه سياسي غرب به طور كامل رها ساخته و با فداكاري ها، تلاش و مجاهدت هاي فراوان توانسته است به استقلال كامل سياسي و عزت و اقتدار ملي خود دست يابد، بايد مراقب سلطه فرهنگي غرب باشيم. امروز تمام تلاش سلطه گران جهاني نفوذ در انديشه، تفكر، فرهنگ وارزش هاي جوامع بشري و از جمله جامعه ما است تا در پوشش «جهاني شدن فرهنگ»، سلطه فرهنگي خود را بر ما تحميل كنند. البته جامعه اي كه توانسته است با تكيه بر توانمندي هاي عميق ديني و ملي خود بر سلطه سياسي غرب فائق آيد و بيش از ربع قرن در برابر همه فشارها و توطئه هاي آن ايستادگي كند، قطعا قادر خواهد بود كه با استقبال از پيشرفت هاي علمي و فن آوري غرب و اقتباس از آن به سوي خودكفايي علمي حركت كند و در عين حال در مواجهه نقادانه و متفكرانه با فرهنگ غرب ضمن استفاده از تجربه ها و مشخصه هاي مثبت آن، راه را بر نفوذ و نشت مشخصه هاي منفي آن سد نمايد.
ديدگاه رهبري و سياست نظام اسلامي ما نيز بر همين امر تأكيد دارد كه نه تلاش علمي جامعه مستلزم غفلت از ارزش هاي معنوي است و نه پرهيز از فرهنگ غلط غرب مستلزم عقب ماندگي علمي مي باشد. فراتر از آن، فضاي معنوي و باورهاي ديني ما، مساعدترين زمينه ها را براي رشد علمي و ورود به عرصه توليد دانش براي فرهيختگان و نخبگان ما فراهم خواهد ساخت.
آينده نشان خواهد داد كه جوانان فرهيخته، مؤمن و هوشيار ايران اسلامي، استقلال و استغناي فرهنگي خود را در قبال غرب با پيشرفت علمي و رشد فن آوري توأم خواهند ساخت. همان گونه كه امروز نيز طليعه هاي آن به چشم مي خورد.
پي نوشت ها:
1- اين حديث از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است: اطلبوا العلم ولو بالصين
2- رك: قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصول دوم و سوم
3- ر.ك: محمد آراسته خو. وامداري غرب نسبت به شرق.
دوشنبه|ا|19|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]