واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نگاهي به سريال «گلهاي گرمسيري» افسوس از آنچه تصوير نشد
جام جم آنلاين: «گلهاي گرمسيري» نخستين تجربه سريالسازي محمدمهدي عسگرپور از معدود آثار تلويزيوني است كه به شرايط جامعه بويژه جامعه دانشگاهي در سالهاي اول انقلاب، واقعه مهم تعطيلي دانشگاهها در روزهاي اول جنگ و در مقطعي جلوتر اشغال خرمشهر ميپردازد.
گرچه عسگرپور از اين مقطع زماني با سرعت زيادي عبور ميكند كه بخشي از آن به ضرورت داستان است، ولي با توجه به اينكه مقطع زماني مورد اشاره در ادبيات سريالي ما كاملا بكر است اين افسوس به جا ميماند كه چرا پرداخت اين بخش از داستان با حوصله بيشتري انجام نگرفته است.
در نگاه كلي گلهاي گرمسيري با داستاني كلاسيك، روايت دراماتيك آدمهايي از دوره انقلاب و جنگ را به تصوير ميكشد و ميتوان گفت اين سريال اثري كاملا در ژانر دفاع مقدس نيست، بلكه بيشتر درصدد است تاثير جنگ را بر شخصيتهاي قصه خود به تصوير كشد.
اين سريال با توجه به اينكه بخشي از آن در بستر جنگ و همچنين عشق ميان يك دختر و پسر ميگذرد ظرفيت اين را دارد كه كاري تكراري يا شعاري از آب درآيد، ولي فيلمنامه اثر كه آن را عسگرپور با همكاري علياكبر محلوجيان و محمدرضا بياتي نوشته است چنان ظرافت و استحكامي دارد كه ماحصل كار اثري نخنما در ژانر دفاع مقدس يا عاشقانهاي تكراري نيست.
رشته پيوند وقايع داستان در سالهاي اول انقلاب، جنگ و امروز آدمها و اتفاقاتي است كه بخش اعظم آنها ريشه در همان گذشته دارند. ناگفتههايي از گذشته باقي ماندهاند كه امروز بايد از آنها گرهگشايي شود. اين گرهگشايي منطق داستاني خوب و باورپذيري دارد، گرچه در برخورد شخصيت ناهيد (بهنوش طباطبايي) با پسر حبيب (عمار تفتي) آنقدر موضوع كشدار و اغراقآميز ميشود كه ديگر از باور مخاطب بيرون است.
از نقاط قوت اين سريال فيلمنامه منسجم، عميق و باورپذير آن است كه به نظر ميرسد ايده و پرداخت اوليه آن سينمايي بوده است كه با وجود ريتم آرام آن به خستگي تماشاگر منتهي نميشود. در كل، گلهاي گرمسيري اثري دمدستي نيست بلكه كاري است كه جزء به جزء آن با دقت نظر مخصوص عسگرپور ساخته شده است. شخصيتپردازي قوي، بازيهاي روان، ديالوگنويسي حرفهاي، كارگرداني خوب، موسيقي و گريم شاخص از ديگر نقاط قوت اين مجموعه است كه تا بدينجا بخوبي پيش رفته و اميدواريم پاياني متناسب با كليت آن داشته باشد.
گرچه اين سريال بازيهاي روي هم رفته خوبي دارد، ولي به زعم نگارنده اين موضوع بيشتر به شخصيتپردازيها در فيلمنامه برميگردد و اينكه فيلمنامه با كدهاي مشخصي كه درباره شخصيتها و نحوه كنش و واكنش آنها در موقعيتها ميدهد اين نقشه را بخوبي در اختيار بازيگر قرار ميدهد كه از ايفاي نقش خود برآيد، البته نميتوان از نوع تعامل باز و دوسويه كارگردان با بازيگران كه از ويژگيهاي كار عسگرپور است نيز صرفنظر كرد.
روابط ناهيد و رسول كه عشقي ميان آنها شكل ميگيرد در دايره همين عشق محصور نميشود، بلكه چهرهاي از دو جوان روشنفكر تحصيلكرده را به نمايش ميگذارند كه آگاهانه همپاي عشق خود ميايستند و در شرايط انقلابي و جنگي واكنشهايي منطقي و به دور از اغراق ويژه سريالهاي جنگي از خود بروز ميدهند. در كنار همه اين مسائل ميبينيم كه معضلي اجتماعي به نام خودسوزي زنان كه از ديرباز بحث آن بويژه در جنوب ايران مطرح است به تصوير كشيده ميشود و دامنه آتش آن تا زندگي امروز شخصيتهاي داستان كشيده ميشود تا داستان بار دراماتيك و معماگونه خود را حفظ كند.
از نقاط قوت اين سريال فيلمنامه منسجم، عميق و باورپذير آن است كه به نظر ميرسد ايده و پرداخت اوليه آن سينمايي بوده است
داستان براي به چالش كشيدن ذهن مخاطب گرههاي ديگري نيز دارد از جمله اينكه شخصيتي به نام مرضيه با بازي خوب و زيرپوستي روناك يونسي با پنهان نگه داشتن ماجراي قتل همسرش و همچنين ارتباطش با حبيب مخاطب را به دنبال كردن داستان ترغيب ميكند كه در اين مسير ديالوگهاي بسيار خوب شخصيت مرضيه و حبيب كاملا حس تعليق را منتقل ميكنند. از بازي خوب روناك يونسي گفتيم، اشاره به ظرافتهاي بازي پرويز فلاحيپور در نقش حبيب كاملا ضروري است. درآوردن دوگانگي ظاهري در ضمن حفظ ثبات دروني شخصيت حبيب در گذر 20 سال و همچنين لهجه نمكين عربي با شوخيهايي كه خاص چنين شخصيتي است، با هنرمندي توسط فلاحيپور درآمده است و او آدم بده دوستداشتني سريال است.
اشاره به اينكه بهنوش طباطبايي و اشكان خطيبي نيز خوب از عهده ايفاي نقش خود برآمدهاند، ضروري است؛ بويژه طباطبايي كه پس از آغاز تصويربرداري و به جاي مينا لاكاني به گروه پيوسته است، در اين سريال از ديگر كارهاي خود بهتر ظاهر شده و با كار كردن روي صدايش و استفاده درست از ميميك چهره به جاي اغراقهاي كاذب بازيگري اثري موفق را در كارنامه خود ثبت كرده است. آتيلا پسياني آنقدر بازيگر خوبي است كه انتظار ميرود حتي وقتي نقشي ظرفيتهاي بالقوه كمي دارد، او با هوشياري خود آن نقش را جان بيشتري بخشد، ولي او در اين مجموعه نقشاش را در حد متوسط ايفا ميكند.
اين سريال دو شاخص قابل توجه ديگر نيز دارد، يكي طراحي گريم مهري شيرازي و ديگري موسيقي عليرضا كهنديري. موسيقي كاملا در خدمت سريال است، بدون آنكه خود را به رخ بكشد، همگام با موقعيتهاي داستان پيش ميرود و در انتقال حس به مخاطب كمك ميكند. همچنين گريم بازيگران با شخصيتي كه ايفاگر نقش آنها هستند، مطابقت دارد.
تا اينجا بيشتر از نقاط قوت گلهاي گرمسيري گفته شد، ولي اگر بخواهيم وسواس بيشتري به خرج دهيم ميتوان به اين مساله اشاره كرد كه اين مجموعه در بخش پاياني داراي استحكام بخش نخست (اول انقلاب و جنگ) نيست و حتي صحنههايي بدون دادن اطلاعات جديدي به بيننده تكرار مكررات ميكنند و اتفاقهايي كه بايد بيفتند و بيننده نيز آنها را پيشبيني ميكند با تأني زيادي رخ ميدهند.
با توجه به اينكه قرار بود سريال در ماه رمضان پخش شود مقداري شتابزدگي در كار عسگرپور ديده ميشود و همچنين اوج و فرودهاي داستاني در جاهايي به هم ريخته است. شايد اگر او از ابتدا ميدانست كه سريال در آن زمان معين روي آنتن نميرود با حوصله و دقت نظر بيشتري كار ميكرد و حتي ميشد اميدوار بود كه اين سريال با اشاره بيشتر به جزييات سالهاي اول انقلاب، شرايط سياسي، اجتماعي آن روزها، وقايع دانشگاهها در ابتداي جنگ، مساله اشغال خرمشهر و... بتواند سند تصويري خوبي در قالب داستاني به مخاطبي كه آن روزها را نديده يا قدرت درك آن را نداشته و حتي كساني كه بودند، ولي تصويرهاي ذهنيشان ناقص و غلط است يا به مرور در حال پاك شدن است، ارائه كند.
نغمه دانش آشتياني
دوشنبه|ا|19|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 195]