محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829166253
در نقد «دروغهاي مقدس» عنوان شد: گله از بيتوجهي جايزههاي ادبي به غزل
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: در نقد «دروغهاي مقدس» عنوان شد: گله از بيتوجهي جايزههاي ادبي به غزل
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب
نشست نقد و بررسي مجموعهي غزل «دروغهاي مقدس» اثر حامد ابراهيمپور روز گذشته (يكشنبه، 18اسفندماه) در تالار كمال دانشكدهي ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، لاله زاهد مولايي در اين نشست، شعر ابراهيمپور را بازتاب تجربههاي ابژكتيو و سوبژكتيو او دانست و با ياد كردن از شعرهاي «رستگاري در سه اپيزود»، «داشآكل»، «يوسف»، «آهنگ آخر» و «شبح يك» اين شاعر يادآور شد: شعر ابراهيمپور، شعري است كه هنر انتزاعي و هنر همدلي است. آگاهي اجتماعي و تجربهي شاعر به گونهاي است كه ابژكتيو و سوبژكتيو را وارد شعرش كرده است. او موقعيتهاي اجتماعي را به صورت دقيق احساس كرده و بعد اين احساس و انديشه را به خوبي بيان كرده است و توانسته نگرشهاي اجتماعي خود را در اشعارش بازتاب دهد.
اين شاعر و مترجم متذكر شد: ابراهيمپور نشان ميدهد كه شناخت عميقي نسبت به فرهنگ عياري، سنت ايراني و فرهنگ كلاسيك دارد و به بافت غربي و روشنفكرانهي امروزي نيز در اشعارش نگرش داشته است.
او اعتقاد دارد: شعر ابراهيمپور براساس يكسري ساختار عميق فرهنگي ساخته شده است و نقش آگاهي در شعرش، نهر جاري بوده كه پراكنده است. نگرانيهاي فلسفي، سياسي، دغدغههاي فردي و اجتماعي در كارهاي او ديده ميشود كه اين موضوعات در كارهاي عاشقانه و سياه او نمود داشتهاند.
زاهد مولايي با بيان اينكه متأسفانه شاعر در بعضي از شعرها از كلماتي استفاده كرده كه معنا را در هم گره زده است، ادامه داد: اين موضوع باعث شده است خواننده بيشتر به اثر وابسته باشد. همچنين ابراهيمپور بازتاب انقلاب و جنگ را در اشعارش به خوبي بيان كرده كه قطعا نگاه او در شعرها به تجربههاي شخصياش بوده است. نوميدي پس از جنگ در كارهاي او كاملا مشخص است و همهي درگيريها به نوعي با هم ارتباط يافته است و دغدغههاي او، دغدغههاي فردي نبودهاند.
وي گفت: كار مهم ديگر ابراهيمپور، اين است كه شعرش به لحاظ بافتي دراماتيك است و زاويههاي نگاهش بسيار قابل تقدير است.
او افزود: اين شاعر نمونهي نسل جوان روشنفكر امروزي است كه نه تنها به سنتها تمسك جسته است، دست و پا زدن شاعر در اين دو حوزهي درگير را به خوبي ميبينيم. در انتهاي هر كار، پايانبندي تلخ اشعار نشان ميدهد كه شاعر جوان امروز هنوز نتوانسته به ثبات كامل بين مدرنيته و سنت برسد. در اشعاري كه از آنها نام بردم، تلفيق سنت و مدرنيته را ديدم كه تنها زبانبازي صرف نبود.
همچنين هادي خورشاهيان در اين نشست يادآور شد: من به غزل مدرن، متفاوت و پستمدرن اعتقادي ندارم و بازيهاي زباني را در شعر نميپسندم؛ اما شعرهاي ابراهيمپور را دوست دارم. با وجود تقريبا 20درصد شعرهاي متوسط روبه ضعيف در اين مجموعه و 20درصد شعرهايي كه به زبان بيتوجهي دارند؛ اما شعر ابراهيمپور را دوست دارم؛ زيرا در غياب اتفاق ميافتد.
او ادامه داد: من ابراهيمپور را در اين مجموعه شاعر ياغي مانند ولاديمير ماياكوفسكي نميدانم، همچنين او را شاعر انقلابي مانند فدريكو گارسيا لوركا هم نميدانم، شاعر فلسفي هم نيست، مثل بسياري از شعرهاي پابلو نرودا؛ به نظرم، او به خيلي از چيزهايي كه پرداخته، خيلي جدي نپرداخته است. اين توجه او به بيتوجهي، اين مجموعه را از ساير مجموعهها جدا كرده است. به اعتقاد من، احمد شاملو ضعيفترين شاعر سياسي ماست؛ ولي چون با زبان آركاييك سخن ميگويد، ما مرعوب ميشويم.
آرش گرگاني سخنران بعدي اين نشست نيز با بيان اينكه در برخورد با يك مجموعهي شعر، دو اتفاق برايمان ميافتد، گفت: ما ممكن است يك كتاب را مثل يك كتاب بخوانيم و خالق اثر را نشناسيم، يا اينكه در انتخاب كاري با نوستالژي دوستانمان و خودمان سروكار داشته باشيم.
اين شاعر ادامه داد: احتمالا ادبيات از جايي شروع ميشود كه اتفاقي در زبان ميافتد و اولين برخورد ما با اثر ادبي، زبان است. در زبان، اولين چيزي كه خواننده ميبيند، چيزي به نام فرم صوتي است. شما پيش از اينكه كلمات را بشنويد، موسيقي كلمات در ذهنتان ميماند و خوانندهي جديتر ابتدا به ساختار اثر توجه ميكند و سپس دست به تحليل ميزند.
او همچنين يادآور شد: اتفاقي كه در غزل پستمدرن و متفاوت رخ ميدهد، يك پايهي نظري جالب دارد. اينكه فرمي كه شما ميشنويد، فرم آركاييك است كه ناخودآگاه همهي ما با آن درگير است. اين فرم آنچيزي است كه با نوستالژي شاعرانهي ما ارتباط دارد؛ بنابراين اتفاقي كه ميافتد، اين پيشزمينه و داشتهي در ما نهادينهشده، فرم است.
گرگاني ادامه داد: اتفاق ديگر اين است كه شما با داشتن پيشزمينه، كاري ميكنيد كه داشتهها قدري دستكاري شوند. آنچه به هنر و خلاقيت ارتباط دارد، احتمالا نوست. چند مشكل اساسي در اين ميان وجود دارد؛ يكي اينكه اين كار احتياج به دانستن تاريخ قديم و دانش اسطورهشناسي و احتمالا نياز به جامعهشناسي دارد كه ما اينها را نداريم. يكي ديگر اين است كه بايد داراي دانش نقد ادبي باشيم. اين موضوع هم يد طولايي دارد و ما ناقد خوب نداريم، حالا چه اتفاقي ميافتد؟ ما مؤلفي داريم كه چند تا اتفاق در موردش وجود دارد؛ يكي اينكه اين بايدها را ندارد و ناگزير است دست به آزمون و خطا بزند؛ پس مؤلف ما اصلا زير نقد عمومي هم نميرود.
او در ادامه يادآور شد: مثلا دو كار «دريانورد» و «مرگ» مجموعهي «دروغهاي مقدس» را با هم مقايسه كنيد، اين دو اثر زبانا با يكديگر فرق ميكنند؛ اما تم هر دو كار مثل هم است؛ تمي كه در همهي كتاب وجود دارد؛ بنابراين اثر حامد ابراهيمپور پيكرهي آركاييك و پسزمينهي مدرن دارد كه ممكن است باعث اتفاقي شود.
فريد رفعتخو نيز در اين نشست گفت: اصولا در قدرت هيچ شخص و نظريهپردازي نيست كه بگويد چه چيز ميتواند ادبيات باشد يا نباشد، زمان به ما نشان ميدهد چه اثري ادبي است و در حافظهي ادبي يك ملت ميماند. ما با كلاسها نميتوانيم ادبياتچي يا شاعر پرورش دهيم؛ فقط ميتوانيم اميدوار باشيم افراد از آنچه در اطرافشان اتفاق ميافتد، تأثير بگيرند.
اين شاعر متذكر شد: از نام كتاب ابراهيمپور و طرح جلد اثر، ميتوان پي برد، حضور قطعي سينما در اثر وجود دارد؛ ولي اين نبايد بدون اطلاع سينمايي باشد. به نظر من، خالق اثر خوب توانسته است از زير چنگالهاي قدرتمند سينما، شعري خلق كند كه واقعا شعر است.
او با اشاره به اينكه اين مجموعه دو جنبهي مدرن و كلاسيك دارد، ادامه داد: توجه به داستانهاي عاميانه، در اين اثر چيزي است كه براي من اهميت داشته است؛ مثلا استفاده از داستان «ناخدا خورشيد» كه شاعر از جوهرهي اصلي داستان استفاده ميكند و آن را تغيير كاركرد ميدهد و در شعرش استفاده ميكند؛ به طوري كه قبلا استفاده نشده است.
رفعتخو همچنين از ديگر نكات اين اثر را توجه بيش از حد و دقيق و منطقي به وزن و قافيه دانست و ادامه داد: وزنهاي اين اثر كاملا شسته و رفته است و شاعر از اختيارات وزني استفاده نميكند. در زمينهي قافيه هم از قافيههاي بسيار زيبايي استفاده ميكند كه ما منتظر شنيدن آنها نيستيم و ضربهاي كه به ما ميزند، بسيار لذتبخش است.
اين شاعر افزود: استفاده از صناعات ادبي، يكي ديگر از نكات قابل توجه اين اثر است. كساني كه غزل مدرن ميگويند، اكثرا سعي ميكنند از تصاوير نو استفاده كنند و مصراعهاي آن را ميتوان به پنجرهاي تشبيه كرد كه از يك طرف باز و از طرف ديگر بسته ميشود؛ اما در شعر ابراهيمپور اينگونه نيست؛ او از تلميحهاي بسيار زيبايي هم استفاده ميكند؛ تلميحاتي كه در روزگار ما كمتر استفاده ميشود. او به مرحلهاي رسيده كه آنچه را بهتر است، به كار ميبرد و شاعرانه فكر ميكند.
وي مجموعه «دروغهاي مقدس» را نقطهي پيچش عميق سينما در شعر ذكر كرد و يادآور شد: اگر بخواهيم شاعري را نام ببريم كه سينما را در شعرش وارد كرده و از پس آن به خوبي برآمده است، بايد از حامد ابراهيمپور نام برد.
به گزارش ايسنا، محمدرضا شالبافان نيز در اين نشست گفت: وقتي «دروغهاي مقدس» را از ابتدا تا انتها مرور ميكني، درمييابي شاعر در حركتي سيال و بدون جوگرفتگي و ذوقزدگي، ذهن و زبان غزلهاي خود را ديگرگون كرده و برخلاف بسياري از همنسلانش، در فاصله يكي دو غزل، دنياي شاعري خود را زيرورو نكرده است.
اين شاعر تفاوت ديگر و مهمتر «دروغهاي مقدس» را در اين دانست كه شاعر تقريبا در هيچكدام از غزلهاي مجموعه، اهل تجربهي محض نيست؛ به اين معني كه هيچكدام از غزلهايي كه در اين مجموعه به چاپ رسيدهاند، كپيهاي ضعيفتر از اصل جريانهاي مختلف غزل معاصر نبودهاند كه سياهمشقهاي شاعري ابراهيمپور تلقي شوند.
او يادآور شد: حامد ابراهيمپور اگر چه براي تني چند از اهالي اين روزهاي غزل كشور نامي ناآشناست؛ اما در «دروغهاي مقدس» نشان داده است كه پا را در هر حياط و حياتي از اين قالب خوشنقش شعر فارسي گذاشته، توانسته نشانه، اتفاق يا ردپايي را رقم بزند كه در غزل اين سالها و در همان حوالي، حداقل كمسابقه و غيركليشهيي بوده است. اين ويژگي حتا در غزل حسي آغاز كتاب با استفاده از يك رديف فعلي در وجه منفي، كار را از بسياري از غزلهاي رمانتيك پس از انقلاب فراتر برده است.
شالبافان معتقد است: شاعر از حدود صفحهي 40 اين كتاب صدواندي صفحهيي به بعد، چند ويژگي را در شعرهاي خود نشان ميدهد كه غزل او را از تعريفي كه در سطرهاي بالاتر كرديم، برجستهتر ميكند. البته اين به معني سكون روند غزلها نيست؛ چرا كه شاعر همچنان در غزلهاي خود به دنبال كشفهاي جديد و رويكردهاي متفاوتتر است. اما در يك نگاه كلي، غزلهاي شقهي دوم «دروغهاي مقدس» چند ويژگي دارند كه به برجستگي آنها هم كمك ميكند. غزلهاي مذكور معمولا روايتهايي هستند كه اگر نگوييم پساساختارگرايانهاند، بايد بپذيريم تكنيكهاي نوين روايت در دهههاي اخير ادبيات اروپاي غربي و آمريكا را به خوبي به دست گرفتهاند.
او ويژگي ديگر و كاملا منحصر به فرد غزلهاي ابراهيمپور در شقهي دوم «دروغهاي مقدس» را بهرهگيري از پيشانينوشتهاي شعرها ذكر كرد و ادامه داد: در بسياري از غزلهاي مجموعه شاهديم كه ابتداي غزلها، جمله يا روايتي كوتاه و معمولا مشهور نقل ميشود و ذهن مخاطب در حاليكه هنوز درگير آن است، وارد روايتي ميشود كه به گونهاي غافلگيركننده آغاز شده است و اين غافلگيري با آن مقدمه معمولا به خوبي گره ميخورد.
شالبافان در پايان گفت: شعرهاي ابراهيمپور متعلق به جرياني از غزل جوان است كه با توجه به ويژگيها و مؤلفههايي كه براي خود تعريف ميكند، كمتر موفق به برقراري ارتباط و جذب مخاطب عام ميشود و بيشتر شعرهايي تجربي بهشمار ميرود.
همچنين عليرضا بهرامي در اين نشست گفت: وقتي مجموعهي «دروغهاي مقدس» را براي اولينبار ورق ميزنيم، به اين فكر ميكنيم كه با شاعري مواجه هستيم كه بهصورت جدي غزل كار كرده است؛ اما چرا اينقدر ناشناخته مانده؟! شاعري كه تسلط وزني و عروضياش را به خوبي نشان داده و در عين حال، جاهايي با جسارتي البته كنترلشده، حتا دست به تغيير ساختاري زده است.
اين شاعر متذكر شد: ابراهيمپور در غزل معاصر ما، با آنكه احتمالا بيش از 10 سال بهصورت جدي غزل سروده، دستكم در عرصهي رسانهيي آشنا نيست. دلايل مختلفي را ميتوان درنظر گرفت؛ اما نميتوان نسبت به برخوردهايي كه نسبت به غزل در اين هفت يا هشت سال اخير صورت گرفته است، بيتفاوت بود. پيش از اين هفت، هشت سال، شاعران به واسطهي سرودن غزل، حتا به شهرتي ميرسيدند و اين نشان ميدهد كه در آن دوره، غزل ديده و مورد بحث واقع ميشد؛ اما حالا از يكسو جوايز و جريانهاي بخش خصوصي شعر، قضاوت از پيش تعيينشدهاي نسبت به غزل دارند كه نميدانم اين قضاوت از روي ديدگاههاي افراطي ناآگاهانه است يا ناتواني در سرايش و برداشت نسبت به غزل.
او در ادامه عنوان كرد: دستكم آنچه در نقدهاي اين گروه نسبت به غزل ديده ميشود، نشانگر آن است كه هرچند ديدگاهشان در زمينهي محدوديتهاي غزل براي شاعران خيلي هم بيراه نيست، اما سقفي كه براي محدوديتها و تواناييهاي غزل درنظر ميگيرند، نشان ميدهد كه اين بيتوجهي از روي ناآگاهي است.
اين شاعر ادامه داد: ازسوي ديگر، جايزهها و جريانهاي منتسب به دولت و حاكميت نيز برخورد بنيانبرافكنانهاي با غزل دارند كه باز يا از روي ناتوانيهاست، يا متأسفانه ميتوان به اين هم انديشيد كه گاهي براساس يك نوع هراس از آيندهي معيشتي شخصي است كه ترجيح ميدهند دستكم بخشي از غزل ديده نشود. اگر سياست ابراهيمپور و افرادي مانند او اين باشد كه در سكوت، كارشان را انجام دهند، عرصهي غزل ما به دست كساني ميافتد كه اگر نگوييم بعضا ناصالحاند، حداقل ناكافي هستند. اينان همهي غزل امروز معاصر ما نيستند؛ اما در عين حال، همهي حضور رسانهيي غزل در هر دو قطب، به آنان اختصاص يافته است.
بهرامي با بيان اينكه در مجموعهي «دروغهاي مقدس»، ما سيري تكويني را از ابراهيمپور ميبينيم، يادآور شد: او در غزلهايش مثل همهي شاعران غزل روايي جايگاه ويژهاي را به زن اختصاص داده است؛ اما همين بياني كه دربارهي زن دارد، به تناسب تاريخ سرايش غزلها از كليشهها به سمت نو شدن ميرود كه با سينماگرايي او بهعنوان سليقهاي شخصي، همزمان است و در عين حال، نوعي گرايش به غربگرايي و گرايش به مظاهر ديني و فلسفي غرب كه در آثار پررنگتر ميشود.
سرايندهي «تا آخر دنيا برايت مينويسم» معتقد است: اگر غزل ابراهيمپور در زمان خود منتشر شده بود، شايد پرداخت بيشتري نسبت به آن صورت ميگرفت؛ اما به رغم اين اتفاق ناخوشايند، اتفاق خوشايندي كه در شعر اين شاعر افتاده، اين است كه نسبت به ديگر شاعراني كه در چند سال گذشته، تجربههاي تند و تيزي در عرصه غزل ارائه كردند، مفاهيم شعرهايش عميقتر است. ابراهيمپور با زبان زمان ما صحبت ميكند و حتا گاهي با جهانشمولي، از دردهاي بشري در شعرش حرف ميزند؛ البته به شكلي كه روح شاعرانهاش حفظ شده باشد. ولي اين هم يك واقعيت است كه عنصر روايت در غزل، با آنكه علاوه بر نظم كهن، در شعر كهن ما هم حضور داشته است؛ اما برخي از استفادههاي افراطي از آن كه در غزلهاي اينچنيني رخ داده، از سوي ديگر، حضور «آن» شاعرانه را كاهش داده كه شعر ابراهيمپور هم به اين نقيصه مبتلاست.
بهرامي با بيان اينكه ابراهيمپور شاعري است كه بر ساختارشكني اصرار ندارد؛ ولي ساختارشكني هم كرده است، در پايان يادآور شد: در مجموع، ميتوان پيشبيني كرد كه از، و دربارهي حامد ابراهيمپورِ شاعر و غزلسرا در آينده بيشتر خواهيم شنيد؛ زيرا او بهمثابهي فنر جمعشدهاي است كه تازه رها شده و به گواه مناسبات اجتماعي - ادبي بيشترش، ميتوان اميدوار بود كه اين فنر رهاشده، مسير صعودي رو به جلويش را پيش گيرد.
آبتين رادفر هم از ديگر حاضران در اين نشست بود كه گفت: در نقد دو ساحت وجود دارد؛ ساحتي كه در آن غالبا با جزم روبهروييم و نقد ما ميتواند يك نقد تجويزي باشد و يك ساحت كه عرصهي توصيف است و ميتوانيم با تجزيه و تحليل كار را توصيف كنيم و در اينجا نسبيتي قرار ميگيرد كه حاصل ايستادن منتقد روبهروي متن است.
اين منتقد گفت: سه چيز در اين مجموعه نظرم را جلب كرد؛ يكي حوزهي «روايت»، دوم مسألهي «زبان» و ديگري پاي ثابت غزل؛ «معشوق». دربارهي روايت، اگر از منظر روايت به ادبيات بنگريم، ادبيات تحريف واقعيت است؛ زيرا در واقعيترين هنرها، مانند عكاسي زاويهاي كه عكاس ميايستد و عكس ميگيرد، درواقع، ديگرگون نشان داده ميشود و بر زاويهاي تأكيد دارد، چه رسد به زبان و ادبيات كه چه بسا خيليها از يك روايت سادهي بيروني، خود را مشمول اين تحريف ميدانند.
او يادآور شد: در اين مجموعه، تلاش شاعر براي پرداخت روايتهاي متفاوت كه داراي روال منطقي و خطي نيستند، مشاهده ميشود. بعضي اوقات، شاعر صراحتا اينها را نشان ميدهد؛ مثلا اپيزودها در «رستگاري در سه اپيزود» و پلانها در «سينما» كاملا ما را به حوزهي خودآگاه ميآورد كه شما با روايتي طرف هستيد كه علنا از زاويههاي ديد مختلف از دهان راويهاي مختلف بيان ميشوند و بعد ساختارها را، چه در حوزهي زاويه ديد و چه در حوزهي پرداخت خود روايت، دچار يكسري اختلالهاي هنري ميكند. روايتها را در كارهاي «آهنگ آخر»، «جنس دوم» و به نوعي «آخر شاهنامه» ديدهام.
رادفر در ادامه عنوان كرد: ابراهيمپور تكنيكهاي خاصي دارد براي اينكه از زبان نو فاصله بگيرد و به زباني برسد و با زبان ادبي روبهرو شويم. تكنيكهايي كه او استفاده ميكند، قابل بررسي است. يكي از تكنيكهايي كه توجهم را جلب كرد و در مانيفست شعر حجم هم به آن اشاره شده، روند كش دادن صور خيال است.
او افزود: دربارهي معشوق، معشوق ادبيات كلاسيك ما، معشوق پشت پرده است و در غزل كلاسيك تنها صفتش، رعنا بودن است. معشوقي كه در ادبيات و غزل مدرن ما هست، معشوقي بيرون پرده و معشوقي اجتماعي است كه تنها ويژگياش، اجتماعي بودنش نيست. او معشوقي فهيم است كه ميشود دربارهي خيلي چيزها با او حرف زد. نگاهي كه ابراهيمپور در مجموعهاش نسبت به معشوق داشت، با تمام بدبينيهايي كه در دنياي سنتي ما و دنياي امروزي ما اتفاق ميافتد، معتقدم كه او معشوق را به عرصهي اجتماع آورده و لايق دانسته از تمام مسائلي كه در اجتماع اتفاق ميافتد، با او حرف بزند.
رادفر در پايان متذكر شد: ابراهيمپور را شاعري ميدانم كه از زبان دوره استفاده ميكند و هنوز تشخصهاي فردي را در او نديدهام. فكر ميكنم او گامي را برداشته و اين گام، گام نخست است و گامهاي بعدي او به احتمال فراوان، گامهاي استوارتري خواهد بود.
انتهاي پيام
دوشنبه|ا|19|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]
-
گوناگون
پربازدیدترینها