واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: اهداف و آينده فعاليت هاي تروريستي در افغانستان
گروه تحقيق و تفسير خبر- هرچند حمله به نيروهاي خارجي اولين هدف تروريست ها در افغانستان است، اما بتازگي اين حملات متوجه رهبران جهادي و صلح طلب نيز شده است.
روز يكشنبه چهارم دي ماه (25 دسامبر) شبكه هاي خبري از وقوع يك حمله انتحاري در منطقه "طالقان" واقع در ولايت تخار در شمال افغانستان خبر دادند. سخنگوي پليس در شمال افغانستان، آمار تلفات اين حادثه را در گفت وگو با رسانهها 20 كشته و بيش از 50 زخمي بيان كرد. اين انفجار در ماههاي اخير پس از حادثه عاشوراي كابل كه در آن بيش از 200 تن كشته و زخمي شدند، پرتلفاتترين حادثه است. احتمالا هدف عامل انتحاري بزرگان قومي شركت كننده در مراسم تشييع جنازه بوده است. عامل انتحاري خود را ميان مردمي كه براي مراسم تدفين گردهم آمده بودند منفجر كرد.
با وقوع انفجاري ديگر در ولايت تخار دوباره افغانستان شاهد فعاليت هاي انتحاري است كه در آن علاوه بر مردم بي دفاع، مسئولان و رهبران اين كشور نيز جان خود را از دست مي دهند. اين اولين انفجار تروريستي در افغانستان نيست و آخرين مورد آن هم نخواهد بود. بدون شك فعاليت هاي انتحاري در افغانستان به تفكري ريشه دار تبديل شده است كه برنامه هاي كوتاه مدت و برخوردهاي چكشي نمي تواند راهكار مناسبي براي مقابله با آن و حل اين بحران جهاني باشد.
اهداف اقدامات انتحاري در افغانستان را مي توان به دو دسته تقسيم كرد. گروه اول نيروهاي خارجي هستند كه مورد هدف قرار مي گيرند. گروههاي خارجي كه به عنوان اشغالگر در افغانستان شناخته مي شوند، هرگز در برابر حس ناسيوناليستي افغانها قابل تحمل نيستند اما افغانهاي بومي هرگز با گروهها و نيروهاي اشغالگر از راه و مشي عمليات انتحاري وارد نمي شوند بلكه اعتراض مدني و تظاهرات تجلي نفرت افغانها نسبت به حضور نيروهاي خارجي است. اما نيروهايي ديگر در افغانستان حضور دارند كه از آنها به عنوان عرب – افغان و يا اعضاي القاعده ياد مي شود. اين افراد اغلب از كشورهاي عربي با اجبار به افغانستان مهاجرت داده شده اند به عبارتي اراده عقلي در اين مهاجرت وجود نداشته بلكه جبر ايدئولوژيك اين افراد را به اين منطقه رانده است.
شاخه اي از گروه القاعده كه با عنوان طالبان شناخته مي شود افغانستان را "امارت اسلامي" مي داند و حضور نيروهاي خارجي را مانع از شكل گيري امارتي مي داند كه تجلي احياي سنتي قديمي و ديني است. لذا براي مقابله با اشغالگران خارجي دست به انتحار مي زند و افراد بومي را براي انجام عمليات انتحاري آماده مي كند. به عبارتي تفكر وارداتي افراط گرايي كه اكنون در افغانستان بومي شده است افراد زيادي را به خود مشغول و حتي معتاد ساخته است.
گروه ديگري كه در افغانستان در اقدامات انتحاري مورد هدف قرار مي گيرند رهبران جهادي و يا افرادي هستند كه خواستار شكل گيري صلح و حذف تفكر مبتني بر خشونت هستند. اين افراد اغلب در دوران مبارزه با اشغالگري شوروري در خط مقدم قرار داشته اند و پس از خروج شوروي درگير جنگ هاي داخلي با گروه طالبان شدند. در راس اين گروه شهيد "احمد شاه مسعود" شير دره پنج شير، قرار داشت كه عمدتا به عنوان طراح عمليات ها و فعال نظامي شناخته مي شد. البته شهيد مسعود بيشتر استراتژيستي بود كه به سرعت برنامه هاي خود را با موفقيت عملي مي كرد. جهادي ها در افغانستان در چند سالي كه منتهي به حمله امريكا به افغانستان شد در ضعف قرار داشتند و محدوده تسلط آنها تنها شمال افغانستان و دره پنج شير بود.
گروههايي از طالبان كه با تفكر صلح در افغانستان مخالف هستند تصميم گرفته اند كه در اين دور از اقدامات خود، تفكر صلح را از طريق حذف رهبران جهادي پيگيري كنند. اين موضوع احياي پروژه اي است كه از چند روز قبل از حادثه 11 سپتامبر و با شهادت احمد شاه مسعود آغاز شده است. احمد شاه مسعود توسط دو عضو القاعده كه به بهانه مصاحبه با شهيد مسعود وارد محل استقرار وي شده بودند به شهادت رسيد.
** ترور رهبران جهادي
-------------------------
يكي از اهداف اصلي فعاليت هاي تروريستي در افغانستان در كنار مقابله با نيروهاي خارجي، حذف عناصر داخلي - جهادي است كه تمايل به برقراري صلح در افغانستان دارند. در اين دور از تحولات تروريستي نيز "عبدالمطلب بيگ" يكي ديگر از رهبران جهادي، مورد هدف قرار گرفته است. بيگ از جمله شخصيتهاي بارز و برجسته شمال شرق افغانستان بود كه در دوران جهاد در اين مناطق عليه تجاوزهاي خارجي، نقش بسيار بارزي ايفا نمود. بيگ در ستون رهبري جهاد و مقاومت قرار داشت و نفوذ بسيار بالايي در ميان مردم داشت. اما سوالي كه در مورد اين اقدام پيش مي آيد آنست كه آينده اين دسته از اقدامات انتحاري كه رهبران جهادي حامي صلح را تهديد مي كند چگونه خواهد بود و سوال ديگر در مورد ماهيت اين گونه اقدامات انتحاري است. به عبارتي طراحان عمليات هاي انتحاري با كشتن رهبران جهادي در افغانستان مي خواهند به چه هدفي دست يابند و ارزيابي ها از آينده اين اقدامات چيست؟
در مورد آينده اين اقدامات بايد گفت كه بدون هيچ شك و ترديدي، مقابله با رهبران جهادي حامي صلح در افغانستان بي فايده و عبث است. تفكر جهاد – و نه ترور و انتحار- ريشه در اسلام اصيل دارد و در اين تفكر خون بر شمشير پيروز است. با شهادت هر فرد، فردي ديگر علم مقاومت را در دست مي گيرد و حتي با شهادت يك فرد، انگيزه ده ها و بلكه صدها فرد براي ادامه راه آنان تقويت خواهد شد. واضح است كه تفكر جهاد و صلح در اسلام اصيل ريشه دارد به عبارتي جهاد و صلح بر اساس آموزه هاي مذهبي، امري اصيل است كه داراي مايه هاي عميق عقلي – فلسفي و مبتني بر متون و روايات اسلامي است. در مقابل افراط و انتحار تنها مبتني بر متن است و برداشتي سطحي محسوب مي گردد.
مسلما تفكراتي كه برخواسته از متون ديني باشد و با عقل و فلسفه پشتيباني گردد براي هميشه پايدار خواهد بود اما تفكراتي كه از متن، بدون تجزيه و تحليل عقلي باشد و حتي با عقل و فلسفه متضاد باشد تاريخ انقضاء خاص خود را دارد. بنابراين حذف عناصر جهادي از سوي نيروهاي افراط، راهكاري كوتاه مدت است كه در آينده با پشتوانه هاي بزرگتري مواجه خواهد شد. ريشه صلح در افغانستان بسيار عميق تر از انتحار است. هرچند كه تفكر افراط را نمي توان در كوتاه مدت از عرصه افغانستان زدود بايد گفت كه تفكر صلح و جهاد را هرگز نمي توان از افغانستان گرفت.
ماهيت و هدف اين اقدامات نيز مقابله با راس هرم صلح است. تا كنون چند تن از افراد برجسته از جناح يا جبهه جهادي ها در افغانستان به شهادت رسيده اند. پس از احمد شاه مسعود، ژنرال "داوود داوود" فرمانده پليس شمال افغانستان و يكي از اعضاي بلند پايه حزب جمعيت اسلامي افغانستان و همچنين "شاه جهان نوري" فرمانده پليس ولايت تخار، به شهادت رسيدند و سپس ترور استاد "برهان الدين رباني" در دستور كار تروريست ها قرار گرفت و اكنون نيز نوبت به شهادت جهادي ديگر يعني عبدالمطلب بيگ رسيده است. با ترور برهان الدين رباني، فرزند وي با افتخار جايگاهي را كه پدر داشت يعني رياست شوراي عالي صلح را برعهده گرفت. مقابله با راس هرم جهاد و صلح توسط گروههايي دنبال مي شود كه عمدتا با صلح در افغانستان مخالفند و صلح را مانع رسيدن به اهداف خود مي دانند. اين تفكر بيش از آنكه توسط شاخه هاي سياسي افراط پيگيري شود مورد توجه شاخه هاي نظامي اين گروههاست و بيش از آنكه توسط افراد و گروههاي صف ( اجراي عمليات انتحاري) افراط پيگيري شود مورد توجه گروههاي ستادي است.
هرچند اين هدف با لايه هاي سطحي و مصنوعي از دين توجيه مي شود اما در اصل، تهي از انديشه ديني اصيل است و از آنجايي كه با ماهيت صلح طلبانه بشر در تضاد است با بن بست مواجه خواهد شد.
** محاسبات امنيتي در افغانستان؛ تعارض تروريسم، امنيت و نيروهاي خارجي
--------------------------------------------------------------------------------
امنيت در افغانستان دشوارترين معادله در اين كشور است و مي توان از آن به عنوان "معادله پر مجهول" ياد كرد. در هفته گذشته برخي از مقامات وزارت كشور و مسئولان امنيتي افغانستان اعلام كردند كه :" ناامني در اين كشور 26 درصد كاهش يافته است." در حالي كه سازمان ملل متحد اعلام كرده است كه: "حوادث امنيتي در افغانستان 21 درصد افزايش يافته است." در اين محاسبات برخي از مولفه هاي مورد بررسي متفاوت است. در حالي كه برخي به تعداد اقدامات تروريستي براي آمار بسنده مي كنند، برخي ديگر جغرافياي حوادث تروريستي را محاسبه مي كنند.
اكنون گزارش ها حكايت از آن دارد كه فعاليت هاي تروريستي در افغانستان از جنوب به شرق و شمال گسترش يافته است. عمليات تروريستي اخير در منطقه "تخار" در شمال افغانستان رخ داد يعني منطقه اي كه از ابتداي حضور خارجي ها تا چند ماه گذشته از امن ترين مناطق به شمار مي رفت. اين عمليات پس از حوادث تروريستي روز عاشورا، از پرشدت ترين اقدامات انتحاري به شمار مي رود. با اين تفاوت كه در حوادث تروريستي روز عاشورا بيش از اهل سنت، شيعيان افغانستان مورد هدف قرار گرفتند زيرا عمدتا روز عاشورا مراسمي است كه در آن شيعيان به عزاداري مي پردازند. همچنين برداشت هايي كه رسانه هاي غربي از فعاليت هاي انتحاري روز عاشورا داشتند تفرقه افكنانه بود. اين برداشت ها به نوعي احياي تضاد شيعه و اهل سنت را دنبال مي كرد كه اظهارات مسئولان و رهبران مذهبي افغانستان آنرا ناكام گذاشت.
مولفه ديگري كه در محاسبه معادله امنيت در افغانستان مورد توجه است خروج 10 هزار نظامي امريكايي از افغانستان است كه در هفته گذشته انجام شد. اين دومين دور از خروج نيروهاي امريكايي از افغانستان است. در مورد رابطه خروج نيروهاي خارجي و شدت گرفتن فعاليت هاي انتحاري و تروريستي، چند نوع از تحليل ها ارايه مي شود. گروهي از تحليل گران معتقدند كه اين دسته از اقدامات انتحاري كه با خروج نيروهاي اشغالگر انجام مي شود توطئه اي خارجي است يعني نيروهاي خارجي با تحريك افراط گرايان مي خواهند بهانه اي براي ادامه حضور در افغانستان پيدا كنند. اما گروه ديگري از تحليل گران معتقدند كه نيروهاي افراط با خروج نيروهاي خارجي اشغالگر، زمينه را براي مانور بيشتر فراهم مي بينند و مي خواهند اعلام كنند كه همچنان قوي هستند و با خروج نيروهاي خارجي، پيروز ميدان افغانستانند.
نيروهاي خارجي كه هدف از اشغال افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001 را مبارزه با تروريسم اعلام كرده بودند اكنون با شرايطي مواجهند كه از آن با عنوان معماي امنيتي ( Security Dilemma ) ياد مي شود. معماي امنيتي معرف شرايطي است كه در آن هدف فرد، گروه و يا كشوري، افزايش امنيت است اما نتيجه حاصل از اقدام آن فرد يا كشور براي افزايش امنيت، كاهش امنيت است. نيروهاي خارجي به رهبري امريكا، افغانستاني امن را وعده دادند اما نتيجه تمام ابزارها و نيروهاي آنها خشونت و ناامني است. زيرا نيروهاي افراط كه مخالف حضور خارجي ها در افغانستان هستند بطور تصاعدي در برابر اقدامات نيروهاي خارجي واكنش نشان مي دهند و تاكنون هيچ گونه ضعفي از خود نشان نداده اند. حتي اخيرا "ايمن الظواهري" به عنوان جانشين بن لادن اعلام كرده است كه امريكا در آستانه شكست در افغانستان است و به زودي نيروهاي افراط بر امريكا غلبه خواهند كرد.
حتي آن دسته از نيروهاي طالبان كه گرايش به صلح در افغانستان دارند اولين شرط مذاكرات صلح را خروج نيروهاي خارجي اعلام كرده اند. اين در حالي است كه نيروهاي خارجي به خصوص امريكايي ها از طرح هايي سخن مي گويند كه دامنه آن متعلق به بعد از 2014 يعني زمان اعلام شده از سوي امريكا براي خروج آخرين سرباز امريكايي است.
بنابراين معماي امنيت در افغانستان روز به روز پيچيده تر مي شود. يعني نيروهاي شورشي نمي خواهند صلح را با حضور خارجي ها تجربه كنند در عين حال نيروهاي خارجي نيز نمي توانند امنيت را بدون طالبان محاسبه كنند. در حالي كه نيروهاي خارجي به دنبال ادامه حضور در افغانستان هستند، نمي توان از ريشه كن كردن تفكر افراط در اين كشور سخن گفت.
تحقيق**م.پ**1358
انتهاي خبر / خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) / كد خبر 30741888
شنبه|ا|10|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]