تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836977614
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز ايران؛اشتراكنظر كامل اصلاحطلبان با دشمنان بيروني در مخالفت با رياستجمهوري احمدينژاد
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز ايران؛اشتراكنظر كامل اصلاحطلبان با دشمنان بيروني در مخالفت با رياستجمهوري احمدينژاد
خبرگزاري فارس: حسين شريعتمداري در سرمقاله امروز كيهان تاكيد كرد: جبهه اصلاحات در مخالفت با اصولگرايان و رياست جمهوري احمدي نژاد با دشمنان بيروني نظام اشتراك نظر كامل دارد.
به گزارش خبرگزاري فارس، روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
* كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان همراهان نا همراه ! به قلم حسين شريعتمداري آورده است:
شخصي كه به ساده لوحي معروف بود و آرزو مي كرد ديگران او را صاحب افكار پيچيده و پررمز و راز تلقي كنند، خطاب به دوستانش گفت؛ اين چيست كه زمستان ها اتاق را گرم مي كند و تابستان ها روي درخت است؟! و دوستانش كه هرچه فكر كردند چيزي به خاطرشان نرسيد، از او پرسيدند؛ حالا خودت بگو كه پاسخ معمايت چيست؟ و او در حالي كه باد به غبغب انداخته و گردن به غرور برافراشته بود گفت؛ پاسخ اين معما، «بخاري» است. دوستانش با تعجب گفتند؛ درست است كه بخاري در زمستان اتاق را گرم مي كند ولي تابستان ها كه روي درخت نيست؟ و طرف گفت؛ اولا كه قسمت دوم معما يك «نكته انحرافي» است و ثانياً؛ بخاري مال خودم است و دلم مي خواهد تابستان ها آن را روي درخت بگذارم، به شما چه ربطي دارد، مگر آدم اختيار مال خودش را ندارد؟!
اين روزها برخي از مدعيان اصلاحات كه آرزوهاي قبلي خويش براي تفرقه افكني در ميان اصولگرايان را بر باد رفته مي بينند و از سوي ديگر، در اردوگاه موسوم به اصلاحات با درگيري ها و اختلافات فراواني روبرو هستند، به منظور پنهان كردن ماجرا، روزنامه كيهان را به تلاش براي تفرقه افكني در جبهه اصلاحات متهم مي كنند! و حال آن كه كيهان به اقتضاي رسالت مطبوعاتي خود فقط اخبار مربوط به جبهه اصلاحات را بي كم و كاست و از زبان و قلم خود مدعيان اصلاحات منعكس مي كند بنابراين اگر اين خبرها صحت نداشته باشد - كه دارد- بايد مدعيان اصلاحات به دروغگويي متهم شوند. تقصير كيهان چيست كه تصور نمي كند آنها دروغ گفته باشند؟! برخي از اين مدعيان اعتراض مي كنند چرا كيهان به اختلافات و درگيري هاي جبهه اصولگرايان نمي پردازد؟! كه در پاسخ بايد گفت؛ وقتي برخلاف انتظار شما در جبهه اصولگرايان آرامش كامل برقرار است و در حالي كه تصميم نهايي براي نامزد مورد نظر خود را گرفته اند و اصراري هم به تبليغات انتخاباتي پيش از موعد قانوني ندارند، كيهان به كدام خبر بپردازد؟ ضمن آن كه اين اخبار تا آنجا كه هست در كيهان منعكس مي شود. مدعيان اصلاحات بايد براي ادعاي خود به دليل، شاهد و يا قرينه اي اشاره كنند و بديهي است نمي توانند با فرمولي كه خود ساخته اند و نزد هيچ عقل سليمي پذيرفته نيست به تحليل ماجرا نشسته و اظهارنظر كنند و در پاسخ به چرايي نتيجه اي كه گرفته اند، بگويند؛ «بخاري مال خودمان است و به كسي چه ربطي دارد كه تابستان ها آن را روي درخت مي گذاريم»! بله بخاري مال خودتان است و حق داريد آن را روي درخت بگذاريد! ولي ديگر براساس اين تصميم دلبخواه و غيرمعقول، معما طرح نفرمائيد!
و اما، نگارنده در پي آن نيست كه احتمال «بازي زرگري» در جبهه اصلاحات را ناديده بگيرد و شواهدي نيز در دست است كه اين احتمال را قوت مي بخشد. شواهدي كه در آينده به آن خواهيم پرداخت ولي در اين وجيزه فقط - تاكيد مي شود كه فقط- به نكته اي از ميان دهها نكته قابل گفتن ديگر اشاره مي كنيم كه مي تواند از سردرگمي و به هم ريختگي در جبهه اصلاحات حكايت كند، بخوانيد؛
«خاتمي با ما تفاوت داشت، خاتمي روحاني بود و گروه خوني اش بيشتر به مجمع روحانيون مي خورد. حزب مشاركت ما هم با مجمع خيلي فرق دارد، هرچند خاتمي در بين اعضاي مجمع بهترين است. البته مجمع روحانيون، بدترين خيلي دارد» اين سخن مكتوب يكي از سران حزب مشاركت است كه همين چند هفته پيش گفته بود، «حاضريم همه ما ايثار كنيم تا خاتمي رئيس جمهور شود.نجات كشور در دست اوست»!
«ما از ابتدا هم مي دانستيم كه خاتمي با ما فرق دارد. بين اجزاي سيستم فكري او سازگاري وجود ندارد. او آخرين ميخ را بر تابوت اصلاحات زده است» اين اظهارنظر مكتوب هم از يك مدعي سينه چاك براي رياست جمهوري خاتمي است.
باز هم بخوانيد؛
«خاتمي با تشبيه و تعريف جامعه مدني با مدينه النبي(ص) آن را خراب كرد و از هويت انداخت» گوينده اين سخن مكتوب هم اكنون از سران جبهه اصلاحات و طرفدار چندآتشه رياست جمهوري آقاي خاتمي است و... «خاتمي اردك لنگ و فلج است، كاري از او ساخته نيست»... «ما خودمان او را از گوشه كتابخانه ملي بيرون آورديم ولي بعد متوجه شديم كه به درد رياست جمهوري نمي خورد»... «اگر خاتمي بخواهد به همين روال ادامه دهد و با ما(حزب مشاركت و سازمان مجاهدين) همراهي نكند او را از قطار اصلاحات پياده مي كنيم»... «خاتمي شاه سلطان حسين است كه قدرت تصميم ندارد و همه چيز را به باد مي دهد»... «خاتمي مرد شنا در استخر است، توان شنا كردن در دريا را ندارد» و...
اين اظهارنظرها و ده ها و صدها اظهارنظر ديگر از اين دست كه تماماً در روزنامه هاي زنجيره اي به ثبت رسيده و قابل پاك كردن و انكار كردن نيست از سوي كساني مطرح شده كه در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي در نزديكترين حلقه ياران او قرار داشتند و امروزه مدعي سينه چاك حمايت از رياست جمهوري خاتمي هستند!
اكنون سؤال اين است كه آيا جناب خاتمي اين افراد و هويت آنها را نمي شناسد؟ پاسخ اين سؤال منفي است، چرا كه خاتمي بارها به صراحت- كه تماماً مكتوب و مستند است- از حضور اين افراد در اطراف خود گلايه كرده و با عباراتي نظير اين كه «از اردوگاه اصلاحات صداي دشمن را مي شنوم»، «من در حد يك تداركچي هستم»، و... ياد كرده بود و قبل از اعلام كانديداتوري خود نيز يكي از دشواري هاي خويش را حضور همين افراد در اطراف خود ناميده بود. خب! آيا خاتمي عوض شده است؟ خود ايشان كه مي گويد من همان خاتمي هستم. آيا اطرافيان ايشان تغيير هويت داده اند؟ خودشان كه به هويت قبلي خود افتخار مي كنند! بنابراين پيوند خاتمي با افراد ياد شده چگونه قابل توجيه است؟ و آيا وحدت با اين هويت هاي چندگانه به شوخي شبيه نيست؟ اين پيوند به يقين نمي تواند از درون حلقه ناهمخوان خاتمي و اطرافيانش ريشه گرفته باشد. مي تواند؟! پس چه عاملي اين گروه ناهمخوان را كه هركدام ساز جداگانه اي مي زنند، به هم نزديك كرده است؟ تنها نقطه اشتراك اين جمع متضاد، مخالفت با اصولگرايان و رياست جمهوري احمدي نژاد است. چرا؟! بهتر است مدعيان اصلاحات، خود به اين پرسش پاسخ دهند و كيهان براي راهنمايي ايشان فقط به اين نكته اشاره مي كند كه جبهه اصلاحات در اين نقطه با دشمنان بيروني نظام اشتراك نظر كامل دارد! ندارد؟ ما مي دانيم و مدعيان اصلاحات نمي توانند انكار و يا پنهان كنند كه اگرچه خاتمي را به نامزد شدن راضي كرده اند ولي او همچنان دغدغه همراهي با اطرافيان ناهمراه را دارد و بخشي از سردرگمي و آشفتگي در جبهه اصلاحات از اين نقطه ريشه مي گيرد.
مدعيان اصلاحات خاتمي را- با عرض پوزش از ايشان- مانند گذشته «شاه سلطان حسين»! «مرد شنا در استخر»! «تداركاتچي»! «فاقد انسجام فكري» و... مي دانند ولي بر اين باورند- نمي گوئيم به كساني قول داده اند!- كه مي توان او را فريب داد مثل گذشته، و مديريت كرد، مثل حالا! به يقين برخي از همين اطرافيان فراموش نكرده اند- و اگر هم فراموش كرده باشند مي توان به يادشان آورد- كه در جايي گفته بودند «ما با خاتمي نيستيم، او با ماست»!
مدعيان اصلاحات از كروبي به خاطر استقلال رأي و تدين او عصباني هستند، چرا كه كروبي طي چند سال حضور نزديك در جبهه اصلاحات، از هويت اطرافيان خاتمي و تمايل غيرقابل توجيه خاتمي به آنان باخبر است و در دوره 8 ساله اصلاحات نيز بارها در برابر ساختارشكني ها، سوءاستفاده ها و همراهي مدعيان اصلاحات با بيگانگان ايستاده است. همين مدعيان درباره كروبي معتقدند كه او با ما نيست و در گذشته هم دردسرآفرين بوده است! آيا مدعيان اصلاحات مي توانند اهانت هاي علني خود به كروبي را انكار كنند؟ اين اهانت ها كه مكتوب و مضبوط است. و آيا مي توانند بر انتقادات و اعتراض هاي علني و مستند كروبي به جبهه اصلاحات سرپوش بگذارند؟ اينها هم مكتوب و مضبوط است پس چرا علي رغم همه اين واقعيات، كيهان را به تفرقه افكني در ميان اصلاح طلبان متهم مي كنيد؟
درباره مهندس موسوي نيز بايد گفت آقاي خاتمي اشتياق فراواني دارد كه مهندس به حمايت از او برخيزد و با استفاده از سوابق قبلي ايشان، سابقه نه چندان قابل دفاع خود در دوران اصلاحات را تا حدودي ترميم كند و از سوي ديگر مهندس موسوي حاضر نيست سابقه قبلي خود را با حمايت از خاتمي به هدر بدهد، هرچند كه سكوت مهندس موسوي در اوج اهانت هاي آشكار مدعيان اصلاحات به انقلاب و امام و اسلام، غيرقابل توجيه است و دقيقا به همين علت اطرافيان خاتمي به حمايت نهايي مهندس موسوي از خاتمي اميدوارند...
و اما علي رغم همه اختلافات و سردرگمي ها در جبهه اصلاحات تمامي نامزدهاي اين جبهه در يك نقطه با يكديگر اتفاق نظر كامل دارند و آن مقابله با احمدي نژاد است. يعني دقيقاً همان خواسته اي كه دشمنان بيروني با همه توان دنبال مي كنند. دشمنان بيروني انكار نمي كنند كه با احمدي نژاد فقط به دليل تاكيد وي بر آموزه هاي امام و انقلاب مخالفت مي ورزند. ولي نامزدهاي سه گانه جبهه اصلاحات چرا...؟! به آن خواهيم پرداخت.
* جمهوري
روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان فريبكاري در « شرم الشيخ » آورده است:
اجلاس موسوم به « كمك براي بازسازي غزه » در شرم الشيخ از محورهاي ادعائي اوليه اش فرسنگها فاصله گرفته و به فرصتي براي بازسازي ساختار سياسي منطقه به دلخواه صهيونيستها و حاميان منطقه اي و ماورابحاري آنها تبديل شده است .
اين اجلاس در غياب دولت « اسماعيل هنيه » درصدد بود موضع و موقعيت محمود عباس و تشكيلات خودگردان در صحنه فلسطين را تثبيت كند و سعي داشت تمامي دلارهاي اعطائي براي بازسازي غزه را در اختيار تشكيلات خودگردان قرار دهد لكن بعدا به اين جمع بندي رسيد كه پارافراتر نهاده و اختيار كامل نحوه هزينه كردن كمكها را به « كميته چهارجانبه » به رياست « توني بلر » نخست وزير معزول انگليس واگذار نمايد; درحالي كه همه مي دانند « توني بلر » فقط يك كارگزار بدنام براي اسرائيل است .
براساس گزارش هاي اوليه حدود 4 9 ميليارد دلار كمك توسط 80 كشور جهان براي بازسازي غزه اختصاص يافته ولي مسئله اينست كه درحال حاضر فقط « وعده كمك » است و هيچ يك از تعهدات مالي كشورها قابل مصرف فوري نيست . موضوع مهم ديگر آنكه اين كمكها عموما توسط كشورهايي تعهد شده كه در مرحله جنگ 22 روزه اسرائيل عليه غزه جانب اشغالگران را گرفته بودند و آرزو داشتند كه ارتش رژيم صهيونيستي بتواند ريشه مقاومت اسلامي در غزه را بسوزاند و حماس را از پا درآورد.
گزارش هاي متعددي در طول جنگ 22 روزه منتشر شد كه نشان مي داد ارتجاع عرب و در راس آن رژيم كمپ ديويدي مصر و همچنين عربستان از سران رژيم صهيونيستي براي حمله به غزه و يكسره كردن كار حماس تقاضا كرده اند. بدين ترتيب سئوال اينست كه اقدام عربستان براي تقبل كمك 900 ميليون دلاري براي بازسازي غزه چه معني و مفهومي دارد
در واقع سران ارتجاع عرب با اين دودوزه بازيها از يكطرف اشغالگران وحشي را براي حمله به غزه تشويق و حمايت كرده اند و از سوي ديگر بخشي از هزينه هاي ترميم جنايات اسرائيل را متقبل شده اند. كاملا بعيد بنظر مي رسد كه در طول تاريخ دولت هائي تا اين حد آشكار ووقيح در رسوايي يك جنگ به هر دو جبهه متخاصم كمك مستقيم كرده باشند و كوچكترين ابائي از آشكار شدن اقدامات خود نداشته باشند.
البته آمريكا هم در اين فجايع نقش تقريبا مشابهي داشته و در خلال جنگ 22 روزه با ايجاد يك پل هوائي به ارسال جنگ افزار و مهمات براي ماشين جنگي اسرائيل پرداخته و امروزه با وعده كمك يك ميليارد دلاري به جبران بخشي از ويرانيهاي جنگ 22 روزه مي پردازد. اما سئوال اينست كه آيا نقش آمريكا براي تامين بمب هاي فسفري و نسل جديد سلاحهاي آمريكائي مورد مصرف در غزه عليه مردم مظلوم فلسطين را مي توان با اين وعده هاي كمك ناديده گرفت و بر آن سرپوش گذاشت
واضح است كه اين قبيل سئوالات عموما پاسخهاي روشني دارند و حاميان اسرائيل كه از 22 شبانه روز جنايت عليه مردم غزه حمايت كرده اند نمي توانند با يك مانور سياسي ـ تبليغاتي در « شرم الشيخ » بر آنهمه جنايت سرپوش بگذارند و نقش خود به عنوان « شريك جرم اسرائيل » را پنهان سازند. لكن مسئله اينست كه اسرائيل و حاميانش مايلند از اجلاس شرم الشيخ و از اختلافات فتح و حماس به عنوان بهانه اي براي جا انداختن كميته 4 جانبه سواستفاده كنند و توني بلر نخست وزير سابق انگليس را گرداننده اوضاع غزه معرفي نمايند! در واقع كاري كه رژيم صهيونيستي و حاميانش از طريق جنگ و حيله هاي سياسي موفق به انجام آن نشده اند اكنون با يك شگرد جديد سياسي عملي سازند و حماس را به حاشيه برانند. البته عاملان و طراحان اين ترفند جديد مدعي هستند كه فتح و تشكيلات خودگردان را هم در غزه كنار زده اند ولي مسئله اينست كه فتح و محمود عباس كوچكترين پايگاهي در غزه ندارند و چيزي براي از دست دادن در غزه در اختيار ندارند! اين شگرد جديد بهانه اي براي توجيه تداوم محاصره غزه و مقابله با مقاومت اسلامي در غزه است . در واقع اسرائيل ارتجاع عرب و ساير حاميان اسرائيل سرگرم انتقام گرفتن از مقاومت اسلامي در غزه هستند و بطور يكسان حماس و مردم مظلوم غزه را تحت فشار مضاعف قرار داده اند.
موضوع مهم ديگر مانور تبليغاتي پيرامون بازسازي غزه است كه هدف عمده اش سرپوش گذاشتن بر جنايات جنگي رژيم صهيونيستي در غزه است . در واقع با دامن زدن به موضوع بازسازي و كشاندن آن به كمكهاي اقتصادي براي بازسازي غزه سعي براينست كه موضوع پرونده جنايات جنگي رژيم صهيونيستي در خلال جنگ 22 روزه به فراموشي سپرده شود و حمايت آشكار و نهان ارتجاع عرب و حاميان ماورا بحاري اين رژيم از فجايع غزه يكسره مسكوت بماند و هيچ اشاره اي به آن نشود. تصادفي نيست كه با تشكيل اجلاس بين المللي تهران كه با هدف بررسي جنايات صهيونيست ها در غزه برپا شده بود بطور يكجا خشم صهيونيست ها آمريكا و اسرائيل حتي دربارهاي بي افتخار عرب را بهمراه داشت و جنايتكاران شرور ايران را به دخالت در امور داخلي فلسطين متهم مي ساختند. حتي سازشكاران فلسطيني در تشكيلات باصطلاح خودگردان هم سعي كردند در باب اعلام محكوميت ايران بخاطر دخالت در امور داخلي فلسطين از اشغالگران سبقت بگيرند و حال آنكه همين طيف بدنام هرگز حاضر نشدند بخاطر جنايات جنگي در غزه اسرائيل اشغالگر را محكوم كنند و حتي از وقوع اين جنايات اظهار تاسف نمايند بلكه براي خوشايند صهيونيستها فقط « مقاومت » را عامل اين فجايع معرفي كردند.
اجلاس شرم الشيخ بايستي مايه شرمساري شيوخ عرب شود چرا كه در اين اجلاس بدون اشاره به جنايتكاراني كه غزه را به ويراني كشيدند و حدود 1500 فلسطيني را در غزه به خاك و خون نشاندند كه دستكم نيمي از آنها را زنان و كودكان بي دفاع و مظلوم تشكيل مي دادند براي كمك به مردم غزه در برابر دوربين ها سرودست مي شكنند ولي دنيا به خوبي مي داند كه آنچه در شرم الشيخ رخ داد يك فريبكاري سياسي ـ تبليغاتي بود. زيرا عاملان و آمران و حاميان ويراني غزه اشك تمساح ريختند تا خود را به دروغ دوست مردم معرفي كنند اما اين دروغي بود كه هيچكس آنرا باور نكرد.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان فرمول همگرايي اصولگرايان به قلم صالح اسكندري آورده است:
برخي از منابع آگاه از تصميم نهايي اصولگرايان براي انتخابات آينده در تعطيلات نوروز امسال خبر مي دهند.فرايندهاي زيردستي ائتلاف بين اصولگرايان ناظر به گفتمان عدالت و پيشرفت، دغدغه هاي انتخاباتي رهبر فرزانه انقلاب، پايش و ارزيابي منصفانه عملكرد دولت اصولگرا و بررسي قبض و بسط پايگاه اجتماعي دولت نهم در حال تكامل است و مراحل نهايي خود را سپري مي كند.البته هنوز كاملا مشخص نيست اصولگرايان در انتخابات 88 استراتژي تمركز بر يك نامزد و يا تكثر در 2 ويا حتي 3 نامزد را روي ميز كار خود قرار مي دهند.
در چند انتخابات هر چند اصولگرايان چه در همگرايي وچه در واگرايي پيروز بودهاند اما امروز افكار عمومي منتظر يك اتحاد رفتاري در حركت مجموعه نيروهاي معتقد به انقلاب است.تبلور پايبندي به اصول انقلاب و منطق امام خميني(ره) در وحدت كلمه نخبگان بخصوص در مواضع حياتي مي تواند افكار عمومي را بيش از پيش به عمق اعتقاد و باور خانواده انقلاب به اصول و ارزشها واقف سازد.
به طور طبيعي فرمول همگرايي گروههاي سياسي مشتمل بر 5 مرحله است كه پله اول آن بدون ترديد مفاهمه با يكديگر است، تا جريانات مختلف حرفها و بروندادهاي يكديگر را نفهمند، نميتوان بناي ائتلاف را پايهگذاري نمود. مرحله دوم تعامل گروهها است. تعامل از تفاهم نشات ميگيرد و اين بدهبستان سياسي نقطه عزيمت پله سوم يعني همكاري گروهها مي باشد. تداوم همكاري ميان جريانات سياسي به شكلگيري احساس شراكت ميانجامد و گروههاي موتلف خود را در برد و باختهاي سياسي شريك ميپندارند پس از پشت سر گذاشتن پيچيدگي هاي اين مسير، مرحله پنجم يعني ائتلاف و اتحاد ميان جريانات سياسي شكل ميگيرد. اغلب ناكامي ائتلافهاي سياسي ناشي از طي نشدن متوالي مراحل فوقالذكر است.
از طرفي در هر ائتلافي بايد يك عقلانيت گروهي منطبق بر واقعيات اجتماعي حاكم باشد تا بتوان به واسطه اين خرد جمعي “نقشه راه” حركت را تعيين كرد.
پرواضح است كه اقبال عمومي به اصولگرايان يك فرصت بيبديل براي خدمترساني واثبات قابليتهاي نگرش اسلامي- بومي در اداره كشور است. اين موضوع مبناي فهم مشترك وتعامل كليه اصولگرايان است.در فرمول همگرايي اصولگرايان براي انتخابات رياست جمهوري دهم نقش جامعتين به عنوان عقبه معنوي وسياسي اصولگرايان و جبهه پيروان خط امام(ره) و رهبري بسيار پررنگ است. اين كانون سياسي مجرب مي تواند اتحاد رفتاري اصولگرايان را سامان دهد.
در اين فرمول عملكرد دولت نهم به محك حركت در “ وادي طولاني، دشوار و پرخطرعدالت” سنجيده ميشود چرا كه به تعبير مقام معظم رهبري “ عدالت كه يك گفتمان مسلط در جامعه است با روي كار آمدن اين دولت تقويت شده است.”وجود گفتمان عدالت ميان مردم عامل عمده و اصلي بسط پايگاه اجتماعي اين دولت و دكتر محمود احمدي نژاد است.
تجارب ادوار گذشته موجب بلوغ سياسي گروههاي مختلف اصولگرا شده است . بررسي ميزان قبض و بسط پايگاه اجتماعي دولت نهم با توسل به يك نگاه واقع بينانه به نظرسنجي ها و آمارهاي كاملا معتبر و علمي مقدور است. اگر چه افزايش محبوبيت يك دولت غرض نهايي هيچ رئيس جمهور در نظام اسلامي نبوده و نيست اما افزايش پايگاه اجتماعي احمدي نژاد بدون ترديد يك امتياز بزرگ براي وي محسوب مي شود.
به هر حال بايد منتظر نتيجه فرمول تصميم سازي اصولگرايان در چند هفته آينده بود كه مي تواند سرنوشت انتخابات رياست جمهوري 88 را رقم بزند.
* مردمسالاري
روزنامه مردمسالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان حكايت اقتصاد ما و تصميم درست مجلس به قلم محسن دقت دوست آورده است:
ثبات عقيده و نظر اگر بر مدار منطق و اصول باشد به همان ميزان كه صفتي برجسته و ممتاز براي افراد محسوب مي شود، در مجموعه هاي اجتماعي و كارهاي گروهي نيز نيكو بوده و عاملي براي تداوم و بازدهي مثبت است. البته نمي توان منكر وجود هميشگي گوناگوني و اختلاف در ديدگاه ها و انديشه ها بود، ليكن هرگاه تصميمات جمعي بر مدار قواعدي حكيمانه و خردمندانه گرفته شوند و خواست همگاني نيز بر اساس صلاح و مصلحت عموم و پيشبرد امور باشد، وجود تنوع عقايد نه تنها مضر به حال آن مجموعه نخواهد بود، بلكه برآيندي كارساز و پرمايه را به دنبال خواهد داشت.
عادت كرده ايم كه هر سال در چنين ايامي شاهد مجادلات درون مجلس براي تصويب يا رد نظرات پيشنهادي نمايندگان در مورد برترين سند راهبردي ساليانه كشور در بخش اقتصاد يعني قانون "بودجه " باشيم. لايحه اي كه دولت بايد بر اساس برنامه هاي توسعه اي و كلان و ايده هاي خود تنظيم و تدوين كند و پس از تصويب مجلس و تاييد شوراي محترم نگهبان، به عنوان نقشه راه و هماهنگ كننده اجزاي چرخه عظيم اقتصاد كشور در طول يكسال عمل نمايد. بگذريم از نواقص و كاستي هاي هميشگي كه در هيبت كسري بودجه نمايان مي شود و نشان از قصور برنامه ريزان و مديران اجرايي و همچنين مشكلات تكنيكي در نظام بودجه ريزي كشور دارد و همواره قول جبران آنها براي سال هاي بعد داده مي شود، ولي بازهم در نيمه دوم هرسال شاهد اقسام اصلاحيه و ترميم هستيم.
امسال اما ماجرا كمي متفاوت شده است و افكار عمومي كه سابقا زياد ذهنيت خودرا درگير روند تصويب بودجه و جزئيات آن نمي كردند، حساسيت خاصي روي اين مسئله پيدا كرده اند و دليل آن هم تصميم دولت براي اجراي برنامه تحول اقتصادي با اولويت پرداخت نقدي يارانه ها در سال آينده بود كه البته با راي منفي مجلس اين موضوع منتفي شد. البته نگراني مردم بيش از هرچيز به علت نامشخصي و عدم شفافيت قانوني با اين درجه اهميت و با چنين گستردگي حوزه اثرگذاري براي آنان است.
داستان لايحه هدفمندكردن يارانه ها ديگر چنان شناخته شده و داراي تعدد روايت است كه نيازي به بازگويي مجدد آن نيست. لاكن عموما در شرح اين ماجرا نكته اي مغفول مي ماند و آن هم پيش بيني مسئله منظم ساختن و كاهش تدريجي ميزان يارانه ها در برنامه چهارم توسعه كشور - برنامه اي كه توسط دولت اصلاحات تدوين گرديد - مي باشد كه با راي مجلس هفتم مبني بر "تثبيت قيمت ها " عملي نگرديد و معطل ماند و اكنون در سال آخر آن برنامه مجددا ضروري و لازم شناخته شده و بر اجراي فوري آن پافشاري مي شود.
پس از اصرارها و انكارهاي مجلس و دولت در مورد لزوم تصويب اين برنامه در مجلس، دولت ناگزير گرديد كه لايحه اي را براي اين منظور تهيه و به مجلس ارسال كند. لايحه اي كه از نظر ابعاد گوناگون شكلي و محتوايي داراي ايرادات پيدا و پنهان فراواني است. دولت براي آنكه حرف خود را به كرسي بنشاند و انتقام گيري ملايمي هم از مجلس داشته باشد، در ارائه لايحه آن قدر تاخير كرد تا تقديم آن به مجلس همزمان با موعد بررسي بودجه شود و بدينوسيله مجلس مجاب شود كه يا لايحه را كاملا مسكوت گذارد.
قبل از تصويب نهائي بودجه در صحن علني مجلس، كميسيوني با عنوان "تلفيق بودجه " عهده دار بررسي مرحله به مرحله اجزا و اركان بودجه سال بعد بود. در ايام كاري اين كميسيون خبرهاي روزانه اي مبني بر مصوبات و پيشنهادات آن براي الحاق به قانون بودجه در مطبوعات و رسانه ها منتشر شد.
پيشتر نيز كميسيون ديگري در مجلس ويژه بررسي لايحه هدفمندكردن يارانه ها تشكيل شده بود. با آغاز به كار بررسي دو لايحه خبرهايي از مجلس بيرون آمد كه حكايتگر قانع شدن نمايندگان براي موكول نمودن "بررسي " لايحه يارانه ها به سال آينده به دليل موانع قانوني بودند و تنها افزايش كمي در درآمدهاي دولت از محل فروش حامل هاي انرژي تصويب شد كه پيش از مصوبه تثبيت قيمت ها و مخالفت دولت نهم با افزايش ساليانه اين درآمد گران شدن ساليانه با درصدي مشخص اعمال مي شد. اين افزايش براي دولت قابل قبول نبود و مقصودش را مبني بر توزيع وجه نقد ميان مردم تامين نمي كرد.
البته در اين مرحله نيز مشخص نشد كه مسئول قيمت گذاري هاي جديد براي حامل هاي انرژي، مجلس خواهد بود يا دولت و اساسا شيوه و مبناي تعيين قيمت مبهم بود. چند روزي به همين منوال گذشت و گام هاي هدفمندي يارانه ها روزي به جلو بود روز ديگر به عقب، تا اينكه آقاي احمدي نژاد قبل از سفرشان به چند كشور آفريقايي نامه اي خطاب به رئيس مجلس نوشتند و ضمن منفك ندانستن ماهيت لوايح هدفمندي يارانه ها و بودجه 88، خواستار آن شدند كه نحوه كار مجلس به گونه اي باشد كه يا اين دولايحه همزمان تصويب شوند و يا لايحه هدفمندي يارانه ها از دستور كار خارج شود. كاركرد اين نامه اما بسيار و واكنش مجلس به آن متفاوت و متضاد بود. ابتدا رئيس مجلس مصاحبه نمودند و ضمن استقبال ضمني از تعويق لايحه يارانه ها، بيان داشتند كه اگرچه اين مسئله مي تواند مخل روند كار كميسيون تلفيق باشد اما قابل طرح و بررسي است. ناگهان موج مجددي در مطبوعات برخاست و بار ديگر نواقص و كمبودهاي طرح نقدي نمودن يارانه ها گوشزد گرديد.
به فاصله چند روز اما وضعيت كاملا دگرگون شد. خبر رسيد كه كميسيون تلفيق نه تنها به تعليق طرح هدفمندي يارانه ها راي نداده، بلكه مصوبه قبلي خود را نقض و با وجود گذر از مباحث درآمدي بودجه، ناگهان افزايش قابل توجهي را براي درآمدهاي دولت در راستاي افزايش قيمت حامل هاي انرژي داشته است. حتي كار از اين هم فراتر رفت و تاريخ پيشنهادي شروع توزيع نقدي يارانه ها نيز تعيين گرديد. تاريخي كه گرچه به ظاهر براي ممانعت از ايجاد شبهات مختلف پيشنهاد شده، اما به يقين تعيين يك هفته پس از انتخابات براي اجراي اين برنامه كه مطمئنا محتاج به پيش زمينه هايي بوده و انتخابات نيز به احتمال فراوان به دور دوم خواهد كشيد يك تاريخ سراسر شبهه دار است.
با چه ابزاري يك نامه توانست اينگونه چرخش هاي 180 درجه اي ايجاد كند و در پشت اين نامه چه نوع تعاملاتي مستتر هستند را نمي دانيم. خوشبختانه روز گذشته نمايندگان مجلس با راي قاطع خود بحث هدفمند سازي يارانه ها را از بودجه سال 88 خارج ساختند تا اين مساله در سال هاي آتي با بررسي دقيق تر و با طرحي علمي تر، اجرايي تر و با پشتوانه كارشناسي به اجرا درآيد. مردم و اكثريت نمايندگان مجلس ما بسيار هوشمند هستند، آنان مي دانند كه ايجاد تغييرات ساختاري در اقتصاد بيمار كشور نيازي حياتي و اولويت دار است و دولت نهم توانسته هراس و تعلل گذشته براي اصلاح نظام يارانه ها را كنار بزند، اما مطمئنا خواسته آنان اين است كه جراحي اقتصاد توسط افرادي قابل و كاردان و با روشي انجام گيرد كه مستندات تخصصي متعارف و مستدلي داشته باشد، و اين احتمال كه بيمار در ميانه جراحي دچار "شوك " و قطعي نفس شود و تا مدت هاي مديد در حالت "كما " فرو برود با پايين ترين ميزان محاسبه شده باشد.
عمل گرائي بيشتر از آنكه "سر نترس " بخواهد، "سر فكور " مي خواهد. شجاعت و خطرپذيري در امورات مربوط به سرنوشت يك جامعه به تنهايي كارساز نخواهد بود، خصوصا آنكه اينجا بحث اصلاح مطرح است
* صداي عدالت
روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود با عنوان براي گفت وگو نيازي به ميانجي نيست آورده است:
دكتر اسدالله اطهري - آقاي اردوغان در اروپا در مصاحبه اي اعلام كرده بود كه ايرانيها از ما خواسته اند كه ما نقش ميانجي را ميان ايران و امريكا بازي كنيم و ما هم آماده ايم. به محض اينكه آقاي اردوغان اين مسئله را عنوان كرد، مقامات ايراني اعلام كردند كه ما از تركيه چنين درخواستي نكرده ايم. اما اينكه چرا امريكا، بخواهد تركيه را به عنوان ميانجي وارد اين بازي كند به دليل روابط نزديكي است كه حزب عدالت و توسعه با ايران دارد. حزب عدالت و توسعه حزبي اسلامي است كه با ايران احساس نزديكي مي كند. روابط خوبي هم با ايران دارد. ترك ها نبايد از اين مسئله غفلت كنند. روابط ايران با تركيه نيز از زماني كه حزب عدالت و توسعه به قدرت رسيد، گسترش پيدا كرده است. بنابراين نبايد از اينكه تركيه بخواهد نقش ميانجي را داشته باشد، تعجب كرد. ترك ها همواره فراتر از اين نيز مي روند و مي گويند كه نقش ميانجي براي ما در سطح منطقه بسيار كم است. يعني معتقدند كه از يك ميانجي بايد به يك هژمون تبديل شوند. اكنون جايگاه منطقه اي تركيه بسيار ارتقا پيدا كرده است، اين كشور پيروزي هاي اقتصادي بسياري را در سال هاي اخير به امضا رسانده است، به طوري كه پيش از اين با هرگونه بحران اقتصادي، تركيه بهم مي ريخت و به سمت بانك جهاني و صندوق بين المللي پول روي مي گرداند و ركود و تورم بيداد مي كرد. اما در سال هاي اخير يك سري موفقيت هايي را رقم زده است كه نشان مي دهد تركيه اين پتانسيل را دارد كه بتواند نقش ميانجي را در منطقه بازي كند. به عنوان مثال مي توان به نقش ميانجي بين سوريه و اسراييل اشاره كرد. هرچند پس از چهار دور مذاكره با توجه به موضع گيري اردوغان و تقاضاي اسراييلي ها هنوز به نتيجه اي نرسيده اند. البته علي باباجان در گفت و گو با خانم هيلاري اعلام كرد كه خواهان ادامه مذاكرات براي رسيدن به روند صلح بين اسراييل و سوريه است. از طرف ديگر وزير امور خارجه امريكا در سفر خود به تركيه اعلام كرد كه باراك اوباما قصد سفر به تركيه را دارد. احتمالا سفر وي در راستاي گفت و گو با جهان اسلام خواهد بود، چرا كه پيش از اين اعلام كرده بود از پايتختي اسلامي با جهان اسلام گفت و گو خواهد كرد. البته براي برقراري روابط بين ايران و امريكا نيازي به ميانجي نيست. اينجا بايد ديد كه ميانجي چه معنايي دارد. اكنون بحث آغاز گفت و گوها ميان ايران و امريكا مطرح است. به نظر مي رسد كه اين بازي ها تا زماني كه انتخابات ايران پشت سرگذاشته شود، ادامه خواهد داشت. اين صحبت ها همچنان تا زماني كه هر دو گروه مستقيما با يكديگر مذاكره كنند، ادامه خواهد داشت. خانم هيلاري در ژنو از ايران دعوت كرد تا با توجه به مشكلاتي كه ايران در مرزهاي شرقي خود دارد، در كنفرانس بين المللي افغانستان شركت كند. ايران نيز اعلام كرده است كه در حال بررسي اين موضوع است. هر دو كشور بايد از اين جهت شروع كنند تا برسند به آن موضع اصلي. اما به اين دليل كه فكر مي كنند اگر تا انتخابات بخواهند مستقيم وارد مذاكره شوند ممكن است به ضررشان باشد، نمي خواهند مستقيما گفت و گو كنند و مي خواهند كه اين گفت و گوها با ديگران باشد تا نتايج انتخابات ايران مشخص شود. امريكايي ها علاقه دارند كه با كساني وارد گفت و گو شوند كه پايگاه اجتماعي گسترده دارند. ايران با توجه به جايگاه ويژه اي كه در سطح منطقه دارد در حدي است كه مي تواند در مقابل امريكايي ها بدون ميانجي دست به گفت و گو بزند.
انتهاي پيام/
سه|ا|شنبه|ا|20|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]
-
گوناگون
پربازدیدترینها