تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816393561
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
كيهان
«3 گام تا 9 دي» عنوان ياداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد:
فتنه 88 در ايران مدت هاست پايان يافته اما فرايند درس آموزي از آن همچنان ادامه خواهد داشت. نهم دي ماه روزي است براي مرور مجدد همه آنچه گمان ميكنيم به خوبي آموخته ايم اما در واقع در هيچ لحظهاي از به فراموشي سپردن آن در امان نيستيم.
از يك نگاه كاملا كلان، فتنه 88 در وهله اول، محصول غفلت از وجود دشمن خارجي كارآزموده، كينه توز، فرصت طلب و به شدت برنامه ريز بود. در فاصله 88-1384 افرادي كه پيشاپيش خود را به دشمن بيروني فروخته بودند و كساني از دوستان انقلاب در اثر عواملي كه اينجا جاي بحث از آن نيست، به تدريج در منازعه با دوستان و خوديها - ولو اينكه همگان ميدانند درجه خلوص افراد يكسان نيست- حرفهاي تر شدند و پاي كار تر بودند، تا در هماوردي با دشمنان. كار به جايي رسيد كه برخي اساسا فراموش كردند دشمني در كار است، اين دشمن نمايندگاني در داخل كشور دارد و سال هاست در انتظار نشسته تا فرصتي بيابد و كينه ديرين خود را بيرون بريزد. در همان ايام گاه ميشنيديم كه گفته ميشد- «اينها مردهاند» - و منظور از اينها هم همه دشمنان انقلاب بود كه در فاصله سالهاي 76-84 طعم خيانت آنها را مكرر چشيده بوديم- ولي اين جمله در واقع نه يك باور عميق بلكه توجيهي بود براي هر چه بيشتر فرو رفتن در گرداب منازعات داخلي اصولگرايان و زنده نگهداشتن اختلافهاي سابق و تبديل رقابتها به كينه توزي.
در سال 88 اما به عيان ترين شكل ممكن روشن شد كه «دشمن وجود دارد» و در تمام آن مدتي كه كساني خطر آن را انكار ميكردند تا توجيهي براي عميق تر كردن اختلافها در داخل اصولگرايان داشته باشند، در حال برنامه ريزي و توطئه بوده است. اصولگرايي در سال 88 از سوراخي گزيده شد كه برخي اصل وجود آن را انكار ميكردند. جرياني كه بعدها فتنه 88 را بوجود آورد از سال 84 به اين سو نه تنها وجود داشت بلكه به كمك طرف خارجي به شدت در حال فعاليت بود و سعي ميكرد با درس آموزي از شكستهاي راهبردي اش در پروژه دوم خرداد مجددا سازمان و گفتمان خود را به نحوي بازسازي كند كه از ميدان به در كردن آن ديگر به سادگي گذشته نباشد. بويژه جريان اصلاح طلب در اين مدت تلاش كرد پروژههاي زير را هر چه سريع تر به يك نقطه مطمئن برساند:
1- در پيش گرفتن نوعي فرايند نقد دروني و بازشناسي آسيبهاي پروژه دوم خرداد
2- تمركز بر تخريب دولت به عنوان پوشش براي فتنهاي كه در پيش داشتند.
3- رسيدن به يك ائتلاف استراتژيك با هاشمي رفسنجاني براي رويارو ايستادن با تجربه اصولگرايي
4- تكميل فرايند شبكه سازي در داخل روي محيطهاي داخلي و مجازي با هدايت مستقيم طرف خارجي
5- مسافرتهاي مكرر به خارج از ايران -وحتي امريكا- در چارچوب پروژه (hange) تبادل براي دريافت آخرين نسخههاي عمليات نرم و نيمه سخت عليه نظام جمهوري اسلامي و گذراندن دورههاي آموزشي مرتبط با آن
6- ميزباني تعداد زيادي از عوامل سرويسهاي اطلاعاتي غربي در داخل ايران در پوشش پژوهشگر، استاد دانشگاه و... كه ماموريت همه آنها بومي سازي روشهاي جديد براندازي در ايران و برآورد ميزان توانايي جريان اصلاح طلب براي عملي ساختن آن روشها بود.
سال 88 زماني بود كه همه اين پروژهها با هم تركيب شد و آنچه را كه فتنه ميخوانيم بوجود آورد.
بدون ترديد علاوه بر پروژه بيروني دشمن براي فتنه انگيزي كه از سالها قبل تدارك ديده شده بود، رشد اختلافهاي دروني اصولگرايان و از دست رفتن انسجام نيروهاي انقلاب نيز در پيدايش فتنه 88 بي تاثير نبود.
خراسان
«همايشها و سخنرانيهاي 9 دي» و غفلت از مخاطبان اصلي» عنوان يادداشت روزنامه خراسان به قلم محمد سعيد احديان است كه در آن ميخوانيد:
دومين سالگرد حماسه ۹ دي نيز گذشت و برنامههاي متعدد و مختلفي در بزرگداشت اين روز برگزارشد و مستندهاي تلويزيوني و سخنرانيهاي زيادي نيز در تبيين حوادث سال 88 و اهميت حماسه ۹ دي به افكارعمومي عرضه شد اما دريغ و صدافسوس از خلاء يكي از مهمترين كارهايي كه بايد در دستور كارقرار ميگرفت.
سال گذشته به مناسبت اين روز اهميت حماسه 9دي را با توان اندكم تبيين كردم و برهمين اساس نيز براين باورم كه اصل بزرگداشت اين روز ضرورتي انكارناپذير براي ثبت در تاريخ بعنوان يكي از يوم اللههاي مهم تاريخ انقلاب است اما اگر قرار شد پا را از بزرگداشت اين روز فراتر بگذاريم و به بهانه اين روز وارد عرصه روشنگري و تبيين شويم بايد به صراحت تاكيد كنم آنچه اين روزها از برنامههاي تدارك شده ديديم به هيچ عنوان راضي كننده نبود.
اگر تعارفها را كنار بگذاريم و كمي صريح تر به بيان مسئله بپردازيم اثبات اين ادعا خيلي سخت و دشوار نيست كافي است به اين اصل بديهي توجه كنيم كه هربرنامه اي(اعم از فيلم، سخنراني يا... ) بايد براي مخاطبي مشخص تعريف شود و برنامهاي موفق محسوب ميشود كه شكل و محتوايش را متناسب با مخاطبش تنظيم ميكند. با پذيرفتن اين اصل بديهي اين سوال ساده مطرح ميشود كه مگر مخاطب برنامههاي "تبييني" درباره حوادث بعد از انتخابات 88 آيا جز كساني كه به دليل ابهامات ناشي از فضاي غبارآلود آن دوران دچارابهامات و سوالاتي جدي شدهاند، ميتوان مخاطبي ديگردر نظر گرفت؟ فردي كه خود ترديد و ابهامي درمورد حوادث بعد از انتخابات ندارد چه نيازي به حجم زيادي از برنامههاي تبييني دارد؟
حال كه مشخص شد مخاطب اين برنامهها بايد گروهي باشند كه هنوز سوالات و ابهاماتي از آن دوران در گوشه ذهن شان باقي مانده است ميتوان اين نكته را ذكر كرد كه اگر برنامه سازان و برگزاركنندگان همايشها و خطيبان و فعالان سياسي كمي با بدنه اجتماعي منتقدين باقي مانده از آن دوره ( نميگويم بدنه ضدانقلاب جريان سبز) مرتبط بودند به روشني مييافتند كه اگر هدف اقناع و رفع ابهامهاي باقي مانده از اين عده است، هم محتواي مباحث مطرح شده و هم ادبيات آنها نه تنها كوچكترين نسبتي با اين هدف نداشت بلكه كينههاي خاموش يا فراموش شده برخي از آنان را نيز دوباره زنده ميكند.
اجازه دهيد وارد مصاديق نشويم چرا كه اگر در خانه كس هست يك جمله بس است فقط همه آنچه ميخواهيم بگوييم را در دو جمله خلاصه كنيم: اول اين كه عدهاي هستند كه حتي به رغم "اعتقادي" كه به نظام و انقلاب دارند سوالات پاسخ داده نشدهاي ذهن شان را به خود مشغول كرده است كه پاسخ عملي و نظري به اين ابهامات براساس تجربيات به جامانده از مقايسه 18 تير78 و فتنه 88 ضرورتي بسيار مهم است و دوم آنكه محتوا و ادبيات برنامههايي كه اين روزها از رسانه ملي پخش ميشود و سخنرانيهايي كه ارائه ميشود نسبتي با ذهنيات و دلمشغوليهاي مخاطبين اصلي آن ندارد اگر براساس رهنمودهاي رهبر انقلاب "اقناع" هدف است محتوا و ادبيات برنامهها بايد متناسب با "مخاطبين اصلي" طراحي و اجرا شود و براي توفيق در چنين امري نيز اول بايد "حرف" آنها را شنيد و اهميت داد.
پي نوشت: در راستاي همين يادداشت پذيراي سخنان، ابهامات، انتقادات و نظرات شما هستيم تا درحدامكان بتوانيم آنها را به بحث و بررسي بگذاريم.
جمهوري اسلامي
«آمريكا و باتلاق تنگه هرمز» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
تهديد به بسته شدن تنگه هرمز توسط يكي از مقامات دولتي ايران، كه سه شنبه هفته گذشته در پي زمزمههاي مربوط به تحريم خريد نفت ايران توسط اتحاديه اروپا صورت گرفته بود، از يكطرف قيمت نفت را از يكصد دلار فراتر برد و از طرف ديگر واكنش آمريكا و فرانسه را برانگيخت.
سخنگوي ناوگان پنجم نيروي دريائي آمريكا گفته است: "جريان آزاد جا به جائي كالا و خدمات از طريق تنگه هرمز براي رشد اقتصادي جهان و منطقه حياتي است و هر كشوري كه آزادي تردد در يك تنگه بينالمللي را تهديد كند به طور حتم جائي در جامعه بين الملل ندارد و هيچگونه اختلالي در اين زمينه تحمل نخواهد شد. "
اين سخنگو بدون اينكه درباره اعتراض اساسي و هميشگي ملتهاي منطقه كه حضور نظامي آمريكا در خاورميانه را يك حضور مداخله جويانه، سلطه گرانه و تشنج آفرين ميدانند و خواهان پايان دادن به آن هستند مطلبي بگويد، به اظهارات خود درباره تنگه هرمز كه آن را در قالب يك بيانيه قرائت ميكرد، ادامه داد و گفت: "نيروي دريائي آمريكا نيروئي انعطاف پذير با تواني بالاست كه متعهد به برقراري امنيت و ثبات در منطقه است و براي اطمينان از آزادي رفت و آمد، همواره آماده برخورد با اقدامات بدخواهانه است".
يك مقام دولتي فرانسه هم به پيروي از آمريكا در مورد موضوع تنگه هرمز واكنش نشان داد و گفت: "علاوه بر مسائل مربوط به حقوق بشر و برنامه هسته اي، به مقامهاي ايران گوشزد ميكنيم به حقوق بين الملل به ويژه حق رفت و آمد در آبهاي آزاد احترام بگذارند. تنگه هرمز، تنگهاي بينالمللي است و تمام كشتيها صرف نظر از رنگ پرچم هايشان، حق دارند از اين تنگه عبور كنند. "
با قطع نظر از اينكه درحال حاضر، تهديد مربوط به بستن تنگه هرمز چقدر جدي است و اينكه اصولاً مسئولان ايراني تصميمي براي اين كار دارند يا نه، اظهارنظرها و تهديدهاي مقامات آمريكائي و فرانسوي در اين زمينه بسيار قابل تأمل و حتي مضحك است. وضعيت فرانسه كه فقط در چارچوب انجام وظيفه سفارشي به پيروي از آمريكا اظهارنظر كرده كاملاً روشن است. علاوه بر اين، دولت فرانسه، چه در زمينه حقوق بشر و چه در زمينه تجاوز به كشورهاي مختلف در قالب استعمار و جنگ افروزي، پروندهاي سياه و سرتاسر قتل و غارت دارد كه آنچه در تاريخ سه قرن اخير كشورهاي شمال آفريقا از جمله الجزاير به ثبت رسيده يكي از نمونههاي روشن آن است. سركوب مردم معترض به تبعيضها و ظلمهاي اقتصادي و اجتماعي در فرانسه در سالهاي اخير كه محلههاي فقيرنشين پاريس را به ويرانههائي بر سر ساكنين آنها تبديل كرد، جديدترين برگهاي پرونده قطور و پرننگ دولتمردان فرانسه هستند كه در برابر چشمان مردم جهان، خودنمائي ميكنند.
با داشتن چنين پرونده سياهي دولتمردان فرانسوي نميتوانند به خود حق اظهارنظر درباره عملكرد ديگران را بدهند. ضمناً آنها بايد اين واقعيت را نيز درك كنند كه اظهارنظر درباره مسائل منطقه خاورميانه، مربوط به مردم و دولتهاي اين منطقه است كه براساس مصالح و منافع خود نظر ميدهند و تصميم ميگيرند. اگر دولتمردان فرانسوي هنوز در رؤياي سالهاي دوران استعمار بسر ميبرند و تصور ميكنند ميتوانند براي مردمي كه هزاران كيلومتر دورتر از آنان زندگي ميكنند تصميم بگيرند، بايد بدانند كه در توهم غوطهور هستند و اين قبيل خوابهاي آشفته در دنياي امروز تعبير ندارد.
دولتمردان آمريكائي هم به نظر ميرسد دچار توهم هستند. آنها هم اگر چشمان خود را باز كنند و شرايط امروز جهان، به ويژه خاورميانه و حتي وضعيت خود در داخل كشور آمريكا را زير نظر بگيرند، به اين نتيجه خواهند رسيد كه تهديدهايشان چيزي شبيه آب در هاون كوبيدن است. قيامهاي مردمي در كشورهاي عربي و شمال آفريقا، شكست سخت آمريكا در لشكركشي به عراق و افغانستان، رشد روزافزون جنبش وال استريت و تظاهراتي كه هر روز در كشورهاي مختلف عليه دولت آمريكا صورت ميگيرد، همگي نشانههاي روشن افول اين باصطلاح ابرقدرت هستند. زندگي با توهم ابرقدرت بودن و ژستهاي بيپشتوانه گرفتن در شرايط كنوني براي دولتمردان آمريكائي نه تنها هيمنهاي نميسازد بلكه موجب تمسخر آنها توسط ملتها ميشود.
در مورد تنگه هرمز و آنچه سخنگوي ناوگان پنجم آمريكا عليه ايران گفته است، دو نكته را بايد به دولتمردان آمريكائي گوشزد كنيم. اول آنكه تنگه هرمز، متعلق به ملتهاي اين منطقه است و دولتي كه در آن سوي كره زمين مستقر است هيچگونه حقي براي اظهارنظر درباره آن ندارد. اگر دولتمردان آمريكائي به تمايلات سران ارتجاع عرب دل خوش كردهاند، بايد اين واقعيت را درك كنند كه دوران ديكتاتورها در اين منطقه پايان يافته و زمان بيداري ملتها فرا رسيده است. در دوران جديد، جائي براي سران ارتجاع عرب و تمايلات آنها وجود ندارد و تكيه آمريكا به اينان، دل بستن به سراب است.
رسالت
«ايران پس از فتنه 88» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد:
استكبار جهاني در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري وحدت و اقتدار ملي را هدف قرار داد و با بهرهگيري از پياده نظام خود و نيز غفلت برخي خوديها، براندازي نظام مقدس جمهوري اسلامي را در دستور كار قرار داد.
رهبري هوشمند انقلاب اسلامي با بهرهگيري از بصيرت ديني امت همين «تهديد» را به شكل «فرصت» درآورد و از آن مقتدرانه عبور كرد.
راهبرد دفع حداقلي و جذب حداكثري در برابر راهبرد فعال كردن شكافهاي دولت با ملت، نخبگان با مردم و شكافهاي اجتماعي قومي و مذهبي قرار گرفت. اين دو راهبرد به صورت هماورد دو اراده در برابر هم منجر به پيروزي اراده ملت در برابر دسيسههاي دشمن شد.
صبر و استقامت توأم با بصيرت مردم، قدرت فوق العاده تحليل رويدادها و شفافسازي فضاي غبارآلود مانده از لجن پراكنيهاي رسانههاي دشمن توسط مردم و نخبگان باعث شد اصل و فرع آفرينندگان «بحران» به اردوگاه دشمن منتقل شوند.
امروز جهانيان در كمال بهت و حيرت نظارهگر آن هستند كه ايران پس از فرو نشستن گرد و غبار تبهكاريهاي سياسي دشمن در سال 88 متحدتر، منسجمتر و مقتدرتر سر برآورده است.
آنها كه در ذهن خود آشوبهاي خياباني را طراحي كرده بودند و دلخوش به سروصدا در چند خيابان شمال شهر تهران بودند، امروز شاهد فروپاشي نظامهايي هستند كه رهبران آنها بيش از 30 سال در اردوگاه قدرتهاي جهاني سربازي كردهاند.
آنها به يكباره ديدند كه شعارهاي 30 ساله ملت ما و انقلاب ما از زبان ملتهاي منطقه شنيده ميشود. جهانيان اين شعارهاي يكصدايي را كهدر خليج فارس، خاورميانه و شمال آفريقا ميشنوند، صداي انقلاب اسلامي ايران است.
ارتعاشات زلزلهاي كه در منطقه روي گسل دولت ملتهاي خاورميانه رخ داده و جغرافياي سياسي و نظامي منطقه را به طور عجيبي به هم زده است، در اروپا و آمريكا قابل رويت است.
ميخواهند ريشه جنبش ضد سرمايهداري در اروپا و آمريكا را اقتصادي جلوه دهند حال آنكه ريشههاي سياسي و اجتماعي آن به مراتب قويتر از ريشههاي اقتصادي آن است.
جنبش والاستريت جنبشي است كه حيات اجتماعي، سياسي و اقتصادي در غرب را نشانه گرفته است.
مؤسسات آيندهپژوهي آمريكا چون روي ضخامت بازوي دولتمردان غربي و كلفتي صداي رسانههاي صهيونيستي حساب باز كردهاند، هنوز آن را جدي نگرفتهاند. امروز جرج سوروس و شركايش بيش از آنكه به فكر راهاندازي انقلاب مخملي در ايران باشند بايد به فكر مهار و مديريت بيداري اسلامي در منطقه و سركوب جنبش ضد سرمايهداري در كشورهاي اروپايي و آمريكايي باشند.
امروز ايران اسلامي در اوج اقتدار و امنيت است. تهديدهاي دشمن دفع شده و به صورت فرصت درآمده است. امروز روز بهار فعاليتهاي ديپلماسي ايران در منطقه و جهان است. امروز پيشرفتهاي غرورانگيز علمي در زمينههاي هستهاي، نانو تكنولوژي، هوا فضا، پزشكي و... در ايران نشان ميدهد ملت قلههاي پيشرفت و ترقي را بيدغدغه و فارغ از آشوبهاي منطقهاي و جهاني فتح ميكند.
آرامش سياسي و اجتماعي در ايران عليرغم توطئههاي دشمنان اسلام با هيچ كشوري قابل مقايسه نيست.
ارتش، سپاه، نيروهاي مسلح، نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي هيچگاه در هيچ دورهاي از ادوار انقلاب اسلامي بهاندازه امروز مقتدر و دست به ماشه نبودهاند.
شرق
«هاناي دلِ عبرتبين، هان!» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احسان شريعتي است كه در آن ميخوانيد:
دندانه هر قصري، پندي دهدت نو نو، / پندِ سرِ دندانه، بشنو ز بُنِ دندان!
مرگِ همزمانِ رهبر كرهشمالي، كيم جونگ ايل و رييس سابق جمهوري چك، واتسلاو هاول، در واپسين روزهاي سال جاري ميلادي، دو سنخ از دخالت روشنفكر در قدرت را در معرض قضاوت عموم قرار داد: ميراث يكي كشوري است گرسنه، بسته و اسير اوهامِ خودساخته، اما تا بُنِ دندان مسلح به قدرتي هستهشكاف.
ديگري، كشوري تقسيمشده و تغيير اردو داده، اما رو به توسعه فزاينده، آزاد و مفتخر به سياستمداراني فرهيخته كه خواه سوسياليسم و خواه سرمايهداري را «با سيماي انساني» ميخواستند (از هاول پرسيدند: الكساندر دوبچك، رهبر «بهار پراگ» ۱۹۶۸، خواستار سوسياليسم با سيماي انساني بود، شما چه ميخواهيد؟ پاسخ داد: اين بار، سرمايهداري با سيماي انساني! ). موضوعِ دخالت روشنفكر در قدرت از زمان افلاطون و طرحِ «فيلسوف- شاه» او، تاكنون يكي از مسايل مناقشهانگيز فلسفة سياسي بوده است.
امرِ تناقضنما در اينجاست كهانديشه، بنابه تعريف جهاني، بايد حتي در برابر خود بينديشد و اگر متفكر، به ذات، ناقد قدرت است، چگونه ميتواند بر تختِ سُلطه بنشيند؟ تجربههاي تاريخي نيز نشان دادهاند كه روشنفكران هر بار در برابر دو راهي تسليم يا تعقيب قرار گرفتهاند. اما اين بار، بحث بر سرِ حكومتِ خودِ روشنفكر است در مقام جبار يا مبارزِ آزاديخواه. روشنفكري انقلابي مانند كيم ايل سونگ از مرده ريگِ منسوب به ماركس، نوعي ماركسيسم-لنينيسمِ سلطنتي و موروثي ميسازد كه چشمِ عالميان را خيره ميكند.
يك ايدئولوژي منعندي به نام «جوجه» juche، كه مدعي انسان- مداري و ضرورتِ نبردِ عالمگير است و تخم دوز ردهاش، علاوه بر بمبِ هستهاي، «كيش شخصيتي» تا بدانجا بركشيده كه در گزارشات مراسم سوگواري ناباورانه ميبينيم: به شهادتِ همه كارمندان مجذوب روزي «آقازاده» از پلهبرقي اين سوپرماركت پايين آمده بود و درباره اين قابلمهها چنان نظري داده بود كه همه را به ياد لائوتسه حكيم ميانداخت! بررسي اين نمونه از ورود و استحاله يك ايدئولوژي مدرن در ورطه سنتهاي سرزميني دور و توسعهنيافته، موضوع بحثي مستقل و نيازمندِ پژوهش است.
در آنسوي عالم، اما روشنفكري ديگر با پيشينه خانوادگي مرفه و محافظهكار، به جنبش دموكراتيك ميپيوندد و در راه دفاع از آزاديها و حقوق اساسي بشري و شهروندي انواع محروميتها و پيگردهايي را چنان تحمل ميكند كه به تعبير نويسنده كتاب «سبكي تحملناپذير (بار) بودن»، از زندگي خود يك «اثرِ هنري» ميسازد.
نقل اين حرف به اين معنا نيست كه همين چهره از روشنفكر را هم در قدرت انتقادناپذير بپنداريم. سيماي «زياده انساني» سرمايه و قدرت نيز ميتواند آدمي را گهگاه به پس گرفتن املاك مصادرهشده پدري، يا به ارسال پيغام و پسغام به نومحافظهكارانِ جنگطلب، يا.... به «تجديدِ فراش» وادارد! چه به گفته شاعر ملي: «پيشگامان خطر گاه خطا نيز كنند!» اما آنچه از هاول همچون درس و اسباب بزرگي بهجاي خواهد ماند، تجربه در مجموع موفقِ دخالتِ حزم و حكمت در عرصة سياست و قدرت است.
و در اينجا، بديلِ افلاطوني «يا شاهِ فيلسوف، يا فيلسوف-شاه» را اينگونه ميتوان مشروط كرد و فهميد كه: منظورِ روشنفكر از دخالتِ در قدرت تنها ميتواند براي ارايه عملي يك معيار باشد: إصلاح «مُلك» از طريقِ إسقاط «سلطان» و بر كرسي نشاندن «تدبير»! همآنچه فارابي در برابر سياست «تغلب» آرزو ميكرد، يعني ارايه نوعي سياست مدني يا نظام سياسي آرمانشهري (هرچند در «ناكجاآباد» )، تا معياري شود براي سنجش انواعِ رژيمهاي جاهلي «واقعا موجود.»
در اين ايام تحويل سال ميلادي، تحولات جهان چنان خيرهكننده رُخ مينمايند و تخت قدرقدرتهاي خرد و كلان جهاني و منطقهاي چنان به لرزه ميافتد و ديكتاتورها چونان برگِ خزان پياپي فروميريزند و دل آدميان را نسبت به سرنوشتشان ريش ميسازند كه گويي خبرِ خوشِ تولدِ مسيحايي ديگر فرارسيده و پايانِ شبِ يلداي عالم را نويد ميدهد. گر چنين است، پس بـاش تا صـبـح بهارت بـدمـد... و بـو كـه بـرآيد!
سياست روز
«برداشت آزاد!» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم حسن اختري است كه در آن ميخوانيد:
اپيزود اول برداشت ششم، صحنه خارجي موضوع: روابط بينالملل
«بايد در تمامي اقدامات خود بخصوص در عرصه سياست خارجي از اقدامات هيجاني واحساسي دوري كرده و عالمانه و عاقلانه رفتار كرد.» (۱)
حدس ميزنيد اين جملات حكيمانه توسط كدام يك از روساي محترم رياست جمهوري بيان شده باشد. سخن جناب آقاي هاشمي رفسنجاني و مربوط به دولت سازندگي است و يا جناب آقاي خاتمي و دولت اصلاحات است و يا جناب آقاي احمدينژاد و دولت عدالت. كدام يك؟
مربوط به هر يك از حضرات كه باشد در حكيمانه بودن سخن كه از فصاحت يعني رواني سخن و همچنين بلاغت به معني به جا و مناسب حال مخاطب بودن برخوردار باشد، نه تنها شكي نيست بلكه در نهايت ظرافت واقتدار نيز بيان گرديده است و مطابق با سياستهاي كلان نظام جمهوري اسلامي مبني بر عزت، حكمت و مصلحت هم ميباشد. تنها اشكالي كه شايد بتوان به آن وارد نمود اين است كه چنين سخن نغزي چرا بايد با تاخير زماني شش ساله بيان گردد! اگر چنين تدبير و موضعي در ابتداي دولت نهم اتخاذ و بيان ميشد آيا فرصتهايي كه در زمينه سياسي و اقتصادي در اختيار دولت بود از دسترس او خارج ميشد و چندين قطعنامه و بيانيه بيجهت نصيب ملت ايران ميگرديد؟
اپيزود دوم: صحنه داخلي برداشت نود و ششم موضوع روابط داخلي
رئيسجمهور محترم در ملاقات مردمي و حضوري در دور يك ميز تحرير در كنار ارباب رجوع محترمهاي كه اتفاقا خانم محجبهاي هم است ديده ميشود. در اين نشست صميمي و چهره به چهره بالاترين مقام اجرايي كشور پاسخگوي مطالبات و خواستههاي پايينترين قشر جامعه است. در دولتهاي قبلي چنين صحنههايي اگر هم بود هرگز ديده نشد. بلكه ديدار با يك مسئول رده چندم هم پس از گذشتن از هفت خوان رستم ميسر ميشد.
گرچه در دولت فعلي هم به غير از رئيسجمهور و برخي از مسئولان اجرايي كه مردمي بودن در مشي و مرام آنهاست بقيه گوي سبقت را در تشريفات از قبليها ربودهاند. ديدن چنين صحنه دلنشيني ازتلويزيون جمهوري اسلامي اشك شوق بر ديدگان هر بينندهاي كه دل در گرو ايران اسلامي و تعهدي در مقابل همنوعان خود دارد جاري ميسازد و به داشتن چنين رابطه صميمي بين حكومت و مردم مباهات ميكند و اين نه يك صحنه بازي در مقابل صفحه شيشهاي دوربين تلويزيون است بلكه واقعيتي است كه بارها وبارها در طول خدمت شش و اندي ساله رئيسجمهور اتفاق افتاده است كه هيچ قلم منصفي به خود اجازه نميدهد و يا توان نفي آن را ندارد چرا كه مردم به كرات به چشم خود ديدهاند و يا به گوششان شنيدهاند. اما صد افسوس كه براي نهادينه كردن اين رفتارهاي پسنديده اجتماعي نياز به ساختار سازي و تربيت نيروي انساني است كه دولت نهم و همچنين دهم ساز و كار لازم و متاسفانه شايد برنامه آن را نيز نداشته باشد.
از رئيس دفتر رئيسجمهور كه اتهام به انحراف و معاون اول رئيسجمهور كه پرونده قضايي دارند و بزرگترين اختلاس يه بخشيد؟! تخلف بانكي در قالب پرونده اختلاس سه هزار ميلياردي در دولت عدالت، توسط يا تباني مديران بيكفايت و يا بيتجربه اتفاق افتاده است كه بگذريم در كنار خدمات خالصانه برخي مديران هستند كساني كه ره صد ساله را شش ساله پيمودهاند و در دولتهاي نهم و دهم با تغيير پستهاي معاونتي و رياستي و... در موعد مقرر هم جهت رعايت مر قانون؟! از مسئوليت رسمي خود استعفا دادهاند تا انشاء اله اين بار در كرسيهاي مجلس و كسوت نمايندگي مردم خدمتگزار دولت و ملت ايران بمانند جهت حسن ختام پيامكي كه به دستم رسيده عينا ميآورم. با گرامي داشت ۹ دي روز بصيرت و ميثاق امت با ولايت و به فضل خدا و مشايعت جمعي از علما، خانواده معظم شهدا، جانبازان و آزادگان سرافراز.... ثبت نام كرد. ان تنصر الله ينصركم و يثبت اقدامكم.
حمايت
«بازي ميان عربستان و قطر» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
قيامهاي مردمي در كشورهاي يمن، عربستان و بحرين، حركتهاي آمريكا براي مداخله در سوريه و لبنان، ادامه جنايات صهيونيستها عليه فلسطينيها، تحركات آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران، فضاي بحراني در عراق و خروج نظاميان آمريكايي در اين كشور، تحركات سوال برانگيز تركيه در منطقه در حالي اساس تحولات خاورميانه را تشكيل ميدهد كه بازيگري برخي كشورها در اين روند نكتهاي قابل توجه است.
در روند تحولات منطقه بويژه در حوزه عربي قطر و عربستان بازيگراني هستند كه به شدت فعال شدهاند. اين روند چنان است كه برخي محافل سياسي از رقابت و دشمني آنها نيز سخن گفتهاند كه مواضع خليفه آل ثاني امير قطر مبني بر فروپاشي آل سعود نمودي از اين روند است.
هر كه دو كشور رقابتي ديرينه دارند اما در رفتارهاي آنها يك اصل قابل توجه است و آن همگرايي شديد آنها به آمريكا ميباشد. برآورد رفتاري اين كشورها نشان ميدهد كه واشنگتن در حالي سياست دو ستوني تركيه وصهيونيستها به عنوان بازوهاي اجرايي در منطقه را اجرا ميكند كه تلاش دارد از ماهيت عربستاني و قطري نيز براي رسيدن به مقصود بهرهبرداري نمايد. در اين چارچوب نوعي تقسيم كار ميان طرفين مشاهده ميشود. اولا عربستان به دليل توان نظامي و نيز روابطي كه با جريانهاي سلفي و القاعده دارد محور بازيگري نظامي آمريكا را تشكيل ميدهد بگونهاي كه اسناد و گزارشهاي منتشره نشانگر نقش نظامي در تحولات منطقه است.
اين روند را در ناآراميهاي عراق، لبنان و سوريه ميتوان مشاهده كرد. اين امر زماني بيشتر نمود پيدا ميكند كه كشورهاي غربي به شدت طرح فروش سلاح به اين كشور را اجرا ميكنند و برآنند تا عربستان را به قدرت نظامي مبدل سازند. ورود نظامي عربستان به بحرين و يمن نيز بخشي از طرح بازي نظامي عربستان در منطقه براي منافع آمريكا است. ثانيا قطر بازيگري است كه در حوزه نظامي به دليل ضعف جمعيتي توان بازيگري ندارد لذا ابعاد اقتصادي و سياسي خواستههاي آمريكا به اين كشور واگذار شده است. عملكردهاي قطر مبني بر رويكرد به توسعه روابط با صهيونيستها، هدايت مالي ناآراميها در سوريه و عراق، بازيگري در ايجاد دفتر سياسي با طالبان و.... نشانگر قطر در فضاي ديپلماتيك است.
آمريكا براي جلب رضايت قطر فضاي بازيگري آن را به تونس، مصر و ليبي نيز گسترش داده در حالي كه ارتباطهايي نيز با ناتو برقرار كرده است. با توجه به اين روند ميتوان گفت كه آمريكا بازي دو ستوني يا همان استفاده از دو مهره نظامي و سياسي براي رسيدن به اهدافش، حوزه عربي خاورميانه را به عربستان و قطر واگذار كرده است هر چند كه ضعفهاي شديد اين كشورها و نيز بيداري اسلامي ملتها اموري هستند كه ابهامات بسياري را در تحقق اين سياست آمريكا ايجاد كردهاند هر چند كه واشنگتن با طرحهاي گوناگون به دنبال اجراي سياستهاي خود است.
مردم سالاري
«به ياد آيت الله جمي كه با عشق تكليف عقل را هم روشن ساخت» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد:
چه خوب ميشد، اگر هر فردي خودش را با نظام در نظر ميگرفت و به تنهائي و جداي از نظام خود ش را ارزيابي نميكرد. به ويژه اگر آن فرد مسووليتي هم داشت، مدير جايي بود، يا نمايندگي مردم منطقهاي را در مجلس شوراي اسلا مي عهده دار شده بود، يا در كسوت امامت جمعه اموري از مردم را رتق وفتق ميكرد. چه خوب ميشد، اگر فردي ميپذيرفت كه استعداد «شخصيتي» بالا تر از استعداد كاري است به ويژه اگر آن فرد شخصيت ثابت و استوار داشت و قابليت الگو و نمونه شدن را داشته باشد، البته اگر اين شخصيتها با شاخصهاي مكتبي و ارزشي مسير ثابتي را پيموده باشند.
چه خوب مي شد، اگر افراد با تشخص حركت مي كردند و در تشخص خود كارآمد بودند و براي هر رفتار و كردار و انديشه خود تحليل داشتند، در آن صورت نياز نبود از كار او دفاع كني كه از تشخص دفاع مي كردي وچه خوب بود اگر هر فردي توان تبيين هدف و كار خودش را به نفع جامعه داشت كه در آن صورت به سادگي مي توانست از عوامل فعال و امكانات وسيع جامعه استفاده كند و نيازي نمي شد با فرافكني هاي متحجرانه و مسخره و نخ نما خود را اثبات كند و... اشتباه نكنيد، نمي خواهم بگويم چنين افرادي وجود ندارند، خير! فراوانند و محورند و هدايتگر و مفيد كه نه با قدرت رسانه هاي در اختيار كه با قوت قلب و دل هاي تسخير شده به واسطه شخصيت شان، زنده اند و راهنما.يكي از اين ستاره هاي درخشان آسمان معرفت و انسانيت، نور چشم آبادان و عزيز دل ها، شادروان حاج شيخ غلا محسين جمي بود كه واجد تمام آرزوها و آرمان هاي فوق الذكر بود و در اوايل دي ماه سه سال پيش به آسمان پركشيد.
خبر، بزرگتر از آن بود و بزرگتر از آن است كه در يك هفته و يك سال و چند سال هضم و جذب شود. در دي ماه 1387، سمبل و نماد مقاومت و مردم داري و مردم دوستي و صداقت و پارسائي، آيت الله جمي 83 ساله در بيمارستاني در آبادان از خاك به افلا ك رفت.آيت الله جمي نه در هنگام عروج كه سالها بود از قيد نسبت ها رهيده بود و به حقايقي فراتر از واقعيت هاي ملموس رسيده بود.«جمي» نيك در يافته بودكه براي ماندن و نيك ماندن ورضاي خداوند متعال را كسب كردن بايد با مردم بود و از آنها جدا نشد. در وقايع قبل از پيروزي انقلا ب اسلا مي، در حادثه سهمگين سينما ركس آبادان، در جنگ، در مقاومت، در سازندگي، در محروميت با مردم ماند و ماند و سرانجام در ميان همان مردم جان به جان آفرين تسليم كرد.
دل پر درد من امشب، دوا از درد مي خواهد
پيام گرم عشقي، از نگاه سرد مي خواهد
به صحراي جنون روي عقل پامگذار بي پروا
كه ميدان بلا خيز محبت، مرد مي خواهد
25 سال امامت جمعه آبادان دومين پايتخت دفاع مقدس و حماسه و ايثار بعد از خرمشهر حكايتي است كه بر سينه تاريخ تا ابد خواهد ماند. در طول 8 سال دفاع مقدس نه تنها يك نماز جمعه آبادان تعطيل نشد كه خود او نيز حتي يك روز به بهانه استراحت يا معالجه از رزمندگان فاصله نگرفت. مي گويند هنگام صدور فرمان تاريخي امام براي شكستن حصر آبادان تفنگ بر دوش گرفت و به نبرد با دشمن متجاوز پرداخت.
دشمن براي شكستن مقاومت مردم و رزمندگان، خانه مسكوني او را به توپ مي بست، نه براي آنكه توپ و تانك و انبار تجهيزات و سلا ح را از بين ببرد، كه براي شكستن نماد مقاومت و ايستادگي به اين اقدام دست مي زد.
تهران امروز
«الزامات بازي برد – برد براي اصولگرايان» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن وزيني است كه در آن ميخوانيد:
ديروز اولين فصل از پرونده انتخابات مجلس نهم به پايان رسيد. بر اساس اعلام گزارش هاي رسمي براي اين دوره از انتخابات مجلس بيش از 5 هزار نفر در سراسر كشور اعلام كانديداتوري كردهاند. اين استقبال در مقام قياس با شرايطي كه كشور پس از انتخابات پيش يافته، اهميت بيشتري مي يابد و نشانگر آن است كه جامعه از التهابات پيشين عبور كرده و روزهاي پرشور ديگري در راستاي مشاركت گسترده مردم در لحظات حساس و سرنوشتساز كشور از راه خواهد رسيد. تركيب چهرهها، گروهها و جريانات سياسي كه خود را به آدرس فرمانداريهاي سراسر كشور رساندند نيز مويد آن است كه سلايق مختلف و گفتمان هاي متعدد به ميدان رقابت پاي گذاشتهاند.
اكنون برنامه زماني انتخابات مطابق قانون، ايستگاه به ايستگاه پيش خواهد رفت تا به سرمنزل مقصود برسد. بديهي است كه تا زمان رسيدن لحظه حضور مردم پاي صندوق هاي راي و انجام يك ماموريت تاريخي ديگر از سوي ملت، نقش كانديداها وبازيگران سياسي و انتخاباتي اهميت فوقالعادهاي دارد. در اين بازه زماني، بازيگران سياسي ميتوانند به گونه اي عمل كنند كه مردم كار آنها را تكميل كنند يا بر روش و منش آنها مهر ابطال بزنند. به نظر مي رسد مانند هر دورهاي سه نتيجه را براي رقابت هاي اين دوره مي توان از هم اكنون متصور بود. 1 - برد – برد 2 - باخت - باخت 3 - باخت – برد.
اين سه فرض بر اساس نتايجي است كه ممكن است از رقابت هاي مثبت و منفي شكل بگيرد. بنابراين بايد هوشيار و مراقب بود كه در اين روند علاوه بر نتيجه برد - برد كه در آن هم نظام، هم مردم و كانديداها و جريانهاي سياسي مي توانند برنده اين ميدان باشند، بدخواهان نظام چشم به نتايج ديگري دوختهاند. اما كسب نتيجه برد – برد نيازمند الزامات و شرايطي است كه برخي از آنها در پي مي آيد.
انتخابات در جغرافياي سياسي هر كشوري ترازي دارد كه بر اساس ميزان اثرگذاري آن در معادلات كلان محاسبه مي شود. انتخابات در ايران متناسب با تراز آرمانهاي انقلاب كه بر پيوند وثيق حاكميت ديني و مردم انقلابي استوار است، تعريف مي شود. بنابراين هر گونه تحركي منجر به كاهش مشاركت مردم، بدبيني عمومي به جريانهاي سياسي انقلابي، ارائه تصويري ناكارآمد از نظام و ايجاد ياس و نااميدي و در نهايت فروغلتيدن به حوزه
رقابت هاي غير اخلاقي و غير شفاف شود، از ناحيه هر جناحي كه باشد خطايي استراتژيك خواهد بود و زمينه را براي حصول نتايج ديگري مثل باخت – باخت فراهم مي كند. البته علاوه براين موارد كلان، اصولگراها به دليل آنكه در اين بازي نقش برتر و بيشتري به دليل اقبال مردمي دارند، هوشياري بيشتري بايد از خود نشان دهند. زيرا از ميان سه نتيجه فوق بدترين گزينه – باخت / باخت - زماني رخ خواهد داد كه مجموعه اصولگرايان از برنامه و سناريوهاي دشمن غفلت كنند و در دامن رقابت هاي مخرب وتبديل دوستان به رقبا بيفتند. بنابراين براي تضمين يك رقابت سالم، با نتيجه اي مفيد براي انقلاب، نظام، مردم، كشور و در نهايت جريان اصولگرايي، چاره اي جز به كار بست يك هوشمندي
تاريخي، تمسك به جريان وحدت، فراهم كردن زمينه رقابت گفتمان هاي كارآمد و اخلاق محور نيست. شايد امروز بهترين فرصت براي طيف هاي مختلف اصولگرايي باشد تا تصوير خود را در آيينه نتيجه اي كه در پايان اين رقابتها رقم مي خورد، بسازند. بادا كه آن روز همه خوشحال باشند ومبادا كه هواي نفس، افراط گريها و عدم تشخيص، منافع و مصالح كلان كشور اين فرصت تاريخي را بسوزاند.
فرهيختگان
«دانشگاهي كه جرات عمل دارد» عنوان سرمقاله روزنامه فرهيختگان به قلم عليرضا منادي است كه در آن ميخوانيد:
دانشگاه آزاد اسلامي خواسته حضرت امام(ره) مبنيبر اينكه «همه جاي ايران را مدرسه كنيد» را عمل كرد و با تبديل اقصينقاط كشور به مناطق دانشگاهي به خواسته امام راحل جامه عمل پوشاند.
دانشگاه آزاد اسلامي منويات مقام معظم رهبري درخصوص اهميت و ضرورت اجراي اصل ۴۴ قانون اساسي را نيز با اعتلا و اجراي آن در مقام عمل به خوبي مورد توجه قرار داد و اين اصل مهم را نيز محقق ساخت. چراكه دانشگاه آزاد اسلامي در حوزه آموزش عالي كشور بهگونهاي بدون كمك دولت گام برداشت كه بركات بسياري در حوزههاي گوناگون اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي متوجه نظام جمهوري اسلامي ايران شد.
حضور جدي مجموعه دانشگاه آزاد اسلامي در عرصه تحقيق و پژوهش، توانمندي نظام و كشور را در عرصههاي مختلف افزايش داد كه بر همين اساس ميتوان از اين دانشگاه بهعنوان افتخار و دستاورد بزرگ انقلاب اسلامي ياد كرد.
دانشگاه آزاد اسلامي در عرصههاي علمي و فرهنگي كشور به سيستم دولتي هم انگيزه و دل و جرات انجام اقدامات نوين و تاثيرگذار را داد؛ بهگونهاي كه دليل اصلي افزايش مقاطع تكميلي و دانشجو و به صورت كلي گسترش آموزش عالي را بايد حضور دانشگاه آزاد اسلامي دانست. چراكه تا قبل از تولد اين شجره طيبه انقلاب، ايران از لحاظ گسترش علم و فناوري وضعيت مطلوبي نداشت.
درخصوص دشمنيها و مخالفتهاي برخي با حضور دانشگاه آزاد اسلامي و مجموعه مديريتي آن نيز بايد گفت كه هر قطاري حركت ميكند سنگش ميزنند و دانشگاه آزاد اسلامي هم مصداق يك قطار تندرو است كه به ميزان افزايش سرعتش سنگاندازيها نيز بيشتر ميشود. اما با همه اين مخالفتها خوشبختانه دلسوزان نظام به اهميت دانشگاه آزاد اسلامي پي بردهاند و حمايت همهجانبه مجلس هشتم در تصويب مصوبهاي در مخالفت با اساسنامه جديد دانشگاه آزاد اسلامي كه مورد تاييد بزرگان نظام هم قرار گرفت و محقق هم نشد شاهدي بر اين مدعاست.
بايد به اين نكته هم توجه داشت كه مديريت توانمند دانشگاه آزاد اسلامي در طول سه دهه گذشته درواقع پرچمدار مديريتي نوين در آموزش عالي بود كه سكاندار آن دكتر جاسبي الحق و الانصاف توانست بهخوبي حق مطلب را ادا و مديران بسياري را در سراسر كشور تربيت و سيستمي الگو را در آموزش عالي كشور ايجاد كند.
از ويژگيهاي مديريت دانشگاه آزاد اسلامي بهرهوري بالا، جلوگيري از تورم نيروي انساني و استفاده حداكثري از نيروي انساني متخصص و فرصتهاي پيشرو است كه اميدوارم مديران و مجموعههاي آموزشي و علمي در جايجاي ميهن اسلامي با الگو قرار دادن آن بيش از پيش در مسير پيشرفت دانش و فناوري گام بردارند.
ابتكار
«ديپلماسي تهديد؟» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وكيلي است كه در آن ميخوانيد:
اين روزها، غرب، ايران را به تحريم نفت تهديد ميكند و ايران نيز غرب را به بستن تنگه هرمز! فضاي رسانهاي دنيا هم، تحت تاثير تهديدهاي لفظي دوطرف، به گمانهزني و تحليل امكانسنجي تهديدات ميپردازد.
موقعيت بسيارحساس و مهم استراتژيك ايران از يكسو و وجود نفت و منابع غني ديگر در اين سرزمين از سوي ديگر، همواره باعث شدهاست تا در رويدادهاي عمده، ايران به اشكال مختلف درگير باشد.
در جنگ جهاني دوم، نفتِ ايران، مهمترين منبع انرژي براي گردونه ماشين جنگي متفقين بهشمارميرفت؛ بهعبارت ديگر ثروت ملت ايران عامل مؤثر پيروزي متفقين در جنگ شد. مرحوم مصدق با تكيه بر نقش راهبردي نفت، سياست موازنه منفي را به اجرا گذاشت تا شايد بتواند اين گوشت قرباني را از چنگال گرگان بينالمللي نجات دهد.
در گذشته نفت، عامل طمع و تعرض قدرتهاي بينالمللي به ايران بود و در نقطه مقابل، معدود شخصيتهاي ايراني به صرافت دريافتند كه ميتوان از اين طلاي سياه، كه اينچنين بلاي جان ملت و علت تهديد حريم سرزمينشان شده است، «قدرت بازدارندگي» ايجاد كرد.
پس از انقلاب اسلامي تاكنون، نفت كاركرد دوگانه خود را ايفا كرده است: همزمان كه باعث طمع دشمنان بوده، ابزار بازدارندگي آنان نيز بوده است.
در طول سه دهه گذشته، همواره نفت محور بحران روابط ايران و غرب بوده است. غرب در حسرت روزهاي طلايي خود كه ميتوانست با تكيه بر ارزش افزوده نفت خليج فارس، بهخصوص ايران، مشكلات خود را حل نمايد، نگاه به بازتوليد آن روزها دارد و البته با علم به وابستگي اقتصاد ايران، تلاش ميكند در اين هماورد، از نفت بهعنوان برگ برنده عليه ايران استفاده نمايد؛ بارها شاهد تهديد تحريم نفتي ايران بودهايم؛ آنها مدعياند كه اگر نفت ايران تحريم شود، موازنه به نفع آنان تغيير خواهدكرد و ايران چارهاي جز تمكين نخواهدداشت. اين تهديد هيچگاه جامه عمل به خود نپوشيد، چرا كه تحريم نفت ايران خودبهخود نقش يك شمشير دولب را ايفا ميكند، همانقدر كه اين تحريم ميتواند بر اقتصاد ايران تاثيرگذار باشد، به همان ميزان قادر است اقتصاد جهان را نيز متاثر سازد. گراني حاصل از تحريم نفت ايران و تاثيري كه بر اقتصاد بحرانزده كشورهاي اروپايي خواهدگذاشت، باعث گرديده است تا صداي تحريم نفت ايران، رسا و همراه اجماع نباشد؛ اما نفت براي ايران نه فقط قاتق نان است كه عامل موازنه نيز بهحساب ميآيد.
غرب ميخواهد از نفت ايران بلاي جان درست كند، ولي اين طلاي سياه جنبههاي متفاوتي دارد و اكنون موازنه مثبت را به نفع ايران رقم ميزند.
جنبه اول همان نقش تعيينكنندهاي است كه در قيمتهاي جهاني ايفا ميكند: بههمخوردن سقف توليد و سهميهها ميتواند، قيمت اين محصول جهاني را سرسامآور بالابرد.
جنبه دوم نفت ايران، موقعيت استراتژيك آن است كه در منطقه منحصربهفرد قرار گرفته است. خليج فارس در طرح جامع، ازسوي آمريكا بهعنوان قلب زمين مطرح و به آن قلب انرژي زمين اطلاق شده است؛ بهگونهاي كه بيش از 65 درصد منافع نفتي و فسيلي دنيا در اين منطقه قرار دارد و اكنون حدود 40درصد كل تجارت دريافتي نفت جهان را تأمين ميكند. بخش اعظم صادرات نفت منطقه را با نفتكشهاي غولپيكر انجام ميشود. ايران در مركز هارتلند و قلب انرژي قرار گرفتهاست. موقعيت ژئواستراتژيك ايران به مهمترين مانع بر سر راه هژموني آمريكا در سطح منطقه و جهان بهحساب ميآيد و همين امر، موجب ايجاد توازن در مناسبات قدرتي گرديده است.
آفرينش
«اشتغال زايي و انتظار جوانان» عنوان سرقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
سال 90 هم در حال اتمام است و همه چشم به راه تحقق وعده دولت مبني بر ايجاد 5/2 ميليون شغل در كشورهستند. سفرهاي استاني هيات دولت و بسياري از برنامههاي اقتصادي كه در طول اين سفرها پيش بيني ميشود اكثرا با محوريت ايجاد اشتغال در استانها صورت ميگيرد. اما متاسفانه منبع و مرجعي براي ارائه آمار مشاغل ايجاد شده وجود ندارد، همچنين از تعداد احتمالي افرادي كه در سال جاري بيكار شدهاند هم اطلاع رسمي در دست نيست و نمود آن در جامعه حجتي برافزايش تعداد بيكاران ميباشد.
يكي از اقدامات دولت در جهت تسريع ايجاد اشتغال، طرح بنگاههاي اقتصادي زود بازده بود كه ميبايست ظرف چهار سال (از سال85 تا 89) سه ميليون و 100 هزار شغل ايجاد ميكرد كه امروز طبق آمار وزارت كار تنها 900 هزار شغل ايجاد كرده، يعني در حدود 30 درصد اهداف درنظر گرفته شده محقق گرديده است.
كاهش و پايين آمدن نرخ رشد سرمايه گذاري و پايين آمدن نرخ رشد توليد و درآمد سرانه كشور به دلايل مختلفي از جمله برخورد سليقهاي و غيرعلمي و سياست زدگي است و از علل مهمي كه اين طرح نتوانسته به اهداف مورد نظر برسد، كاهش جذب سرمايه براي ايجاد بنگاههاي توليدي بوده است. از طرفي ديگر واحدهاي توليدي موجود نيز به علت عدم توانايي در فراهم كردن امكانات توليد رو به تعطيلي گذاشته و يا به تعديل شديد نيرو پرداختهاند.
طبق برنامه چهارم توسعه بايد ميزان بيكاري در پايان اين برنامه به 7 در صد ميرسيد در حاليكه در پايان برنامه چهارم توسعه ميزان بيكاري در كشور دوازده و نيم درصد بود. درعين حال بسياري از كارشناسان معتقدند با ادامه روند كنوني توليد و اشتغال زايي در كشور بايد منتظر نرخ بيكاري 20 درصدي باشيم.
ايجاد 5/2 ميليون شغل ميتواند نياز جوانان بيكار كشور را برطرف و نرخ بيكاري را تك رقمي نمايد. اما با وجود داشتههاي موجود اين امكان وجود ندارد و يا حداقل بعيد به نظر ميرسد. اصرار بر اثبات و تحقق آمار اعلامي از سوي دولت آرزوي هر ايراني است اما دستاوردهاي اقتصادي ما در اين زمينه پاسخگوي اين ادعا نيست و عدم تحقق آن ميتواند آثار منفي در باور مردم كشور بگذارد. هرچند كه منبعي رسمي براي رسيدگي و اعلام آمار اشتغال زايي وجود ندارد اما مردمي كه هرروز در بطن جامعه حضورمي يابند از واقعيات باخبر ميشوند.
موج جمعيتي دهه 60 كه هم اكنون در سنين24 تا 29 سال هستند به تدريج با فراغت از تحصيل و خدمت سربازي در حال ورود به بازار كار هستند. با اقدامات موضعي و موقت نميتوان انتظار ايجاد اشتغال پايدار براي اين جوانان را در نظر داشت. با تغيير در تعاريف اشتغال در جامعه و ارائه آمار تسهيلات بانكي و دادن وامهاي سه تا هشت ميليوني نمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]
-
گوناگون
پربازدیدترینها