تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837965037




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ديدگاه ميهمان/جامعه طبيعي و جنگ: نيچه و برگسون


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ديدگاه ميهمان/جامعه طبيعي و جنگ: نيچه و برگسون
خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: چندي پيش در گروه مطالعات انسان‌شناسي فرهنگي انجمن جامعه‌شناسي ايران نشستي برگزار شد كه در آن دكتر آرنو فرانسوا استاد فلسفه دانشگاه تولوز فرانسه در مورد جامعه و جنگ در آثار نيچه و برگسون، به سخنراني پرداخت. او در اين بحث تلاش كرد كه با نزديك كردن ديدگاه فلسفي خود به حوزه‌ انسان‌شناسي، موضوع خشونت و جنگ را از حالت طبيعي تا اجتماعي مورد بررسي قرار دهد.

به گزارش خبرگزاري مهر، وي سخن خود را با اشاره به توجه نيچه و برگسون به فلسفه حيات و زندگي و در عين حال، تفاوت ديدگاه‌هاي آنها در مورد پديده جنگ آغاز كرد و در اين باره گفت: از جمله اشتراكات اين دو فيلسوف اين است كه تقابل موجود پذيرفته شده ميان حالت طبيعي و جامعه را زير سئوال مي‏برند و هر دو به اين مسأله علاقمندند كه چه چيزهايي از طبيعت در آنچه ما به آن جامعه مدني مي‏گوييم، باقي مانده است و از اين لحاظ، آنها كاملاً در مقابل هابز و روسو قرار مي‏گيرند. در واقع، هر يك از ايشان تقابل موجود بين جامعه طبيعي و جامعه مدني را با تقابل ديگري جايگزين مي‌كنند؛ نيچه يك جامعه سلسله مراتبي شده را در مقابل يك جامعه هم‌تراز شده قرار مي‌دهد و برگسون تضاد بين جامعه باز و جامعه بسته را مطرح مي‏كند.

فرانسوا سپس تأكيد كرد كه علي‌رغم اين نزديكي ابتدايي نزد اين دو فيلسوف، آنها در مورد مسأله جنگ نتيجه‏هاي مختلفي مي‌گيرند. او ادامه سخنراني خود را بر بحث در مورد اين تفاوت‌ها متمركز شد و با ذكر مثالي گفت: نيچه انتظار زياد از "انسانيت" را يك روياي كاملاً توخالي براي ساده‌لوحان مي‌داند و معتقد است كه تصور عدم وجود جنگ در جامعه انساني و نتايج عالي پس از آن نيز رويايي آرماني است. اين در حالي است كه برگسون در كتاب "دو منشأ اخلاق و دين"، بيان مي‌كند كه بايد همه تلاش‌ها به كار گرفته شود تا به جنگ در ميان بشريت پايان بخشيم. در واقع، اين دو فيلسوف هر دو به مسأله جنگ مي‏پردازند و سعي مي‏كنند مفهوم آن را با مفهوم فتح جايگزين كنند. مفهوم فتح به اين معناست كه زندگي صرفاً اين نيست كه پديده‏اي خود را حفظ كند و با محيط اطراف انطباق دهد؛ بلكه در آن ذاتي وجود دارد كه در پي گسترش است. به تعبير ديگر، بنابر نظر نيچه، انسانيت براي گسترش حيات، ناگزير از جنگ است؛ در حالي كه بالعكس برگسون بر اين باور است كه ما نياز به يك فلسفه صلح داريم.

وي افزود: از لحاظ واژگان، برگسون بيشتر بر مفهوم خلاقيت و آفرينش و نيچه بر مفهوم سلسله مراتب تأكيد مي‏كند و اين مسأله‏ در حوزه‏هاي ديگر نظريات آنها مانند دموكراسي نيز ديده مي‏شود. در واقع، نيچه مخالف دموكراسي است زيرا آن را در تضاد با ضرورت سلسله مراتبي در جامعه مي‌بيند؛ در حالي كه برگسون معتقد است دموكراسي تنها سيستمي است كه مي‏تواند حيات را مديريت كند. همين مسأله در مفهوم عدالت نيز قابل مشاهده است. نيچه مفهوم عدالت را حمايت از ضعفا در مقابل افراد قوي نمي‏بيند، بلكه معتقد است عدالت به معناي وجود نوعي نظم و سلسله مراتب بين افراد مختلف است. در حالي كه برعكس، برگسون در بيان مفهوم عدالت، معتقد است ضعيف‏ترين فرد بايد حق دفاع داشته و سيستم نيز از او حمايت كند. از سوي ديگر، وقتي نيچه از زندگي صحبت مي‏كند، از مفهوم اراده معطوف به قدرت مي‌گويد كه بيش از هر چيز به معناي تنش است. به عنوان مثال، به نظر او، انسان آزاد قبل از هر چيز، يك جنگجو بوده و آزادي به معناي جنگيدن است. به عبارت ديگر، نيچه روابط تنش‌آميز را در رابطه فرمان‌دهي و فرمان‌برداري مي‌بيند. در اين زمينه، او در كتاب "چنين گفت زرتشت" تأكيد مي‌كند كه «شايستگي و شرف يك برده به شورش او و شايستگي ارباب در فرمان‏ دادن است». او همچنين در مورد خود مي‏گويد «من ذاتاً انسان جنگ‌جو و پرخاش‌جويي هستم» و بدين ترتيب مشخص مي‌كند كه نزد وي، ارتباط جنگ به اراده معطوف به قدرت، به دليل انگيزه ايجاد شده از آن براي زندگي است و به همين دليل در يكي ديگر از متون خود، تصريح مي‌كند «من در مكتب جنگ زندگي آموختم كساني كه مرا نمي‏كشند، به من قدرت مي‏دهند». همچنين در مثال ديگري كه نيچه از بربريت موقت صحبت مي‏كند،‏ مي‏گويد «آدمي هميشه قوي‏تر از جنگ بيرون مي‏آيد و به همين دليل انسان‏ها هميشه به داشتن دشمنان داخلي و خارجي نياز دارند». در اين زمينه، نيچه بر خلاف كلازويت، فيلسوف آلماني معروف جنگ‏ كه مي‏گفت جنگ ادامه امر سياسي با ابزارهاي ديگر است؛ بيان مي‌دارد كه سياست جنگي است كه با ابزارهاي ديگر ادامه مي‏يابد كه از اين لحاظ، مي‏توان نيچه را با هراكليتوس فيلسوف يونان باستان مرتبط دانست. از سوي ديگر، اين ديدگاه او، درباره جنگ تأثيرات زيادي در نظريات ديگرش دارد. به عنوان مثال، او روابط عاشقانه را مثالي از جنگ دانسته و طبقات بالاي جامعه را جنگ‌جوياني معرفي مي‌كند كه به اين نقطه رسيده‏اند. نيچه در عين حال، فيلسوفان را كساني مي‏داند كه قادرند مسائل را به چالش بطلبند و به همين دليل است كه اساساً فلسفه نيچه را مي‏توان نوعي فلسفه جنگ ناميد.

استاد دانشگاه تولوز در بخش ديگري از سخنان خود، به بيان نظريات برگسون در زمينه جنگ پرداخت و توضيح داد: از نظر برگسون، جنگ صرفاً‏ خاص جوامعي است كه مي‌توان آنها را جوامع بسته ناميد. در واقع، او اين تيپ جوامع را در مقابل جوامع انساني قرار مي‏دهد و معتقد است كه از آنجا كه زندگي تمايل به گشوده شدن دارد، فراتر از جوامع بسته جريان پيدا مي‌كند.
وي با اشاره به وجود همين تفاوت در دو مفهوم "طبيعتِ طبيعي" و "طبيعتِ طبيعت‌ساز" نزد اسپينوزا گفت: طبيعتِ طبيعي مجموع محصولاتي است كه طبيعت توليد مي‌كند. در حالي‌كه طبيعتِ طبيعت‌ساز در پي فراتر رفتن از خود به وجود مي‌آيد. به همين دليل، به نظر برگسون، فيلسوفي كه واقعاً بخواهد پديده حيات را ببيند، آن را نه فقط در سيستمي بسته بلكه در طبيعت گشوده شده نيز مشاهده مي‌كند و در همين راستاست كه او معتقد است يك فيلسوف حيات لزوماً به فيلسوف صلح تبديل خواهد شد.

فرانسوا ادامه داد: برگسون براي نشان دادن رابطه بين جامعه بسته و جامعه باز، از مفهوم حركت و موقعيت‌هاي حركت صحبت مي‌كند و در عين حال ديدگاه مورد نظر خود را با نشان دادن تقابل بين جوامع ايستا و پويا نيز تفسير كرده و در كتاب خود، مفاهيمي مانند اخلاق ايستا و پويا يا دين ايستا و پويا را نيز تشريح مي‏كند. بنابراين ايده يا مفهوم جامعه باز نزد برگسون، به مفهومي پويا و زمان‏مند تبديل مي‌شود. او در اين زمينه تصريح مي‌كند كه جامعه باز به معناي اتاقي باز نيست چرا كه در اين صورت، چنين جامعه‌اي هميشه مي‏تواند با بسته‏شدن در، به جامعه‌اي بسته تبديل شود؛ در حالي كه جامعه باز نزد برگسون اتاقي است كه هميشه قابليت بزرگ‏تر شدن را دارد و اينجاست كه مفهوم پويايي به خوبي نشان داده مي‏شود. همچنين از نظر او، يك جامعه تا زماني كه حتي يك نفر را از خارج از خود نگه دارد، جامعه‏اي بسته بوده و ما در مفهوم بستگي، موضوع محدوديت به معني تقابل و تضاد را داريم. بنابراين بر اساس ديدگاه وي، مي‌توان گفت كه تنها جامعه باز، جامعه‏اي است كه كل بشريت را در برگيرد اما چنين جامعه‏اي را نمي‏توان از طريق جامعه بسته‏اي كه به تدريج باز شود، به دست آورد؛ بلكه رسيدن به آن، بايد به شكلي ناگهاني و جهشي اتفاق افتد و همه اين موارد است كه نظريه جنگ برگسون را در مقابل نظريه نيچه قرار مي‏دهد.
سخنران اين جلسه همچنين خاطرنشان كرد كه برگسون منشأ بيولوژيكي را در زمينه رفتن انسان‌ها براي جنگ مورد توجه قرار مي‌دهد و در اين زمينه، با اشاره به حالات روحي مشتاقانه سربازان فرانسوي و آلماني در جنگ جهاني اول، آن را با از ياد بردن درد زايمان قبلي هر زني كه حامله مي‏شود، مقايسه مي‌كند و تأكيد دارد كه براي جنگيدن، بايد رنج جنگ‌هاي قبلي را فراموش كرد.

آرنو فرانسوا در اين بخش از سخنان خود يادآور شد كه برگسون در جنگ جهاني اول، فرانسه را در مقابل آلمان، به عنوان يك جامعه باز در مقابل جامعه بسته قرار داده و خود از طرفداران اصلي جنگ و خواهان پيروزي فرانسه بوده است. او ديدگاه خود را در خدمت يك هدف ملي قرار داده و به اين ترتيب خود در مقابل فلسفه‌اش قرار گرفته است؛ چرا كه هرگز نمي‌توان كشوري را بسته و كشور ديگري را باز معرفي كرد، بلكه بسته و باز بودن از يك جامعه عبور مي‌كند. در عين حال، در هر جامعه‏اي، حوزه‏هاي بسته و حوزه‏هاي باز وجود داشته و نمي‏توان حركتي را بدون موقعيت و موقعيتي را بدون حركت در نظر گرفت.
وي همچنين با اشاره به اختلاف آشكار ميان نيچه و برگسون كه هر دو از موضع مشابهي حركت مي‏كنند، تصريح كرد: برگسون زندگي را در چارچوب حيات مي‏بيند در حالي كه نيچه آن را در چارچوب جنگ و به تعبير برگسون بسته بودن تفسير مي‌كند.
او سپس با اشاره به تجربه زيست شده اين دو فيلسوف كه باعث جدايي مسير آنها را از يكديگر شده، گفت: در فلسفه برگسوني، تجربه‏اي خاص در حوزه ديني اتفاق مي‏افتد كه مي‏توان آن را حاصل حادثه‏اي عرفاني دانست. به عقيده او، خداي حيات، خداي عشق است كه ما را به سمت صلح و گشايش هدايت مي‏كند و بدين ترتيب، او بر نوعي تجربه عرفاني طرفدار صلح تأكيد مي‌كند كه در آن خداوند، سمبلي از عشق است. اين عرفان براي او، از طريق تاريخ اخلاقي انسان‏ها نقش اساسي را ايفا مي‏كند. در چنين شرايطي، وقتي جامعه‏اي شروع به بازشدن مي‏كند، به اين معناست كه حداقل عرفاني را در درون خود دارد.

فرانسوا افزود: برگسون در يكي از فصل‏هاي كتاب "دو منشأ اخلاق و دين"،‌ از شكلِ عدالت و ماده‌ي عدالت مي‏گويد و معتقد است پيشرفتي در حوزه عدالت به وجود آمده كه ماده عدالت را به معناي جايگزيني جمهوري جهان‌شمول به جاي هر جمهوري ديگري مي‌داند كه در مرزهاي شهر متوقف شده و آن را به انسان‏هاي آزاد درون آن محدود مي‏كند. در عين حال، از نظر او، اين باز بودن در مفهوم جمهوري جهاني به صورت يك جهش و به دليل عرفان مسيحي اتفاق افتاده است. آنچه در عرفان مسيحي مورد توجه برگسون است، اعتقادات مسيحي نيست بلكه به نظر او عرفان مسيحي تنها عرفان معطوف به كنش و نه تحمل بوده است. عارف مسيحي به طرف خدا مي‏رود تا به سمت انسان‏ها برگردد. در حالي كه ساير عرفان‏ها، به ويژه عرفان يونان به سمت خدا مي‏روند و در آنجا باقي مي‏مانند. برگسون همچنين اشاره مي‏كند كه با گرايش‏هاي فكري مختلفي در دوران باستان روبرو بوديم كه انسان‏ها را با يكديگر برادر مي‏دانستند.

فرانسوا از اين بحث خود اين‌گونه نتيجه‌گيري كرد كه تفاوت‌هاي ميان نيچه و برگسون، به عنوان دو فيلسوف حيات، نسبت به مسأله جنگ، از تجربه عرفاني آنها نشأت مي‌گيرد اما به اعتقاد او، لازم است كه از اين تجربه فراتر رويم و بگوييم كه اين تفاوت‏ حاصل بازنمايي‏هاي اين دو فيلسوف در مورد جامعه است و دقيقاً به دليل اين تفاوت در ديدگاه‏هاست كه نيچه علاقه‏اي به عرفان پيدا نكرده است.

وي در توضيح بيشتري در مورد تجربه زيسته نيچه گفت: وقتي اين فيلسوف از زندگي يا اراده معطوف به قدرت صحبت مي‏كند، پيش از هر چيز از تكثري مي‏گويد كه ميان اجزاء آن وجود دارد. در حالي كه برگسون در زندگي بيشتر از آن چيزي بحث مي‌كند كه ارتباط دهنده اجزاء با يكديگر است و به اعتقاد او، اين وحدت را مي‏توان با واژه سادگي يا ساده زيستي تفسير كرد كه خود، نوعي از وحدت به شمار مي‌آيد و دائماً در حال بازشدن و گسترش يافتن است و دقيقاً به همين دليل، حركت به همه اين موقعيت‏ها تقسيم مي‏شود. اين بينش را نمي‏توان به صورت ذاتي داراي تنش به حساب آورد؛ چرا كه اين تنش حالتي ثانوي نسبت به وحدت موجود دارد و چنين تقابلي در تمام نظريات نيچه و برگسون درباره جامعه قابل مشاهده است. نزد نيچه، جامعه هميشه نوعي تنش و درگيري ميان نيروهاي مختلف را در بر داشته است. بنابراين توازن اجتماعي همواره بي‏ثبات بوده و بر اساس توازن قدرت تعيين مي‏شود. در نتيجه هيچ نوع تضادي بين خشونتي كه دولت عليه افراد زيردست به كار مي‏برد، با خشونت بين مردم وجود ندارد. در نهايت، دولت فقط فردي قوي‏تر از افراد ديگر نيست. اين در حالي است كه به نظر برگسون، اصولاً ما نمي‏توانيم افراد را پيش از حركت عمومي، به نام جامعه در نظر بگيريم. در عين حال، وحدتي كه برگسون مي‏گويد وحدتي نيست كه در مقطع خاصي تعريف شده باشد و بر عكس وحدتي است كه به يك حركت دائمي برگشته و شامل كل بشريت مي‏شود كه اين تفاوت به نظر من، مهم‏تر از تفاوت در تجربه عرفاني است و آن را مي‏توان در همه ديدگاه‌هاي مقايسه‌اي ميان انديشه اجتماعي نيچه و برگسون مشاهده كرد. به تعبير ديگر مي‌توان گفت كه نيچه نوعي تبارشناسي اجتماعي را مطرح مي‌كند، در حالي كه برگسون از پيدايش فضايل انساني سخن مي‌گويد. نيچه به دنبال يافتن ريشه موقعيت فعلي ما در گذشته است؛ در حالي كه برگسون حركت را از گذشته تا امروز تعريف مي‏كند تا زندگي ما را بسازد.

فرانسوا در نتيجه‏گيري از بحث خود در اين جلسه گروه انسان‌شناسي، تأكيد كرد: نيچه در جنگ، روابطي را مي‏بيند كه ضرورتاً تنش‌آميزند چرا كه از اراده معطوف به قدرت آمده‏اند. اين در حالي است كه برگسون تنش را كه ناگزير اما غير قطعي مي‏داند، بين گرايش‏هايي تعريف مي‌كند كه در ابتدا در يكديگر وحدت داشته ولي بعدها فاصله گرفته‏اند و مي‏توانند دوباره به دليل جوهر حركت، با يكديگر بياميزند. بدين ترتيب، نيچه معتقد است كه حيات في‌الذاته به معني تنش و جنگ است در حالي كه برگسون جنگ را به اشكالي كه زندگي در حال حاضر به خود گرفته، مربوط دانسته و بر اين باور است كه اين اشكال مي‏توانند تغيير كنند و به همين دليل، مي‏توان نيچه را انديشمند تكثر و برگسون را انديشمند وحدت و سادگي يا به بيان ديگر، نيچه را متفكر جنگ و برگسون را متفكر صلح معرفي كرد.

در ادامه اين نشست، مطابق روال معمول جلسات گروه انسان‌شناسي فرهنگي انجمن، حاضران پرسش‌ها و ديدگاه‌هاي خود را درباره نظرات سخنران بيان كردند كه به گفت‌وگوي بيشتر درباره موضوع مورد بررسي انجاميد. در اين بخش، فرانسوا در پاسخ به پرسشي درباره نظريات برگسون در برابر ديدگاه فوكو، گفت: به طور كلي برگسون طبيعي دانستن كامل جنگ در جامعه را نوعي توهم مي‌داند و معتقد است كه طبيعت جامعه بيشتر پيشرفت و گشايش است. به همين دليل نزد او، تز نيچه‌اي كه جنگ را موقعيتي اوليه مي‌داند توهمي بيش نيست. در اين زمينه، فوكو نيز بر بخش مشخصي از تبارشناسي تاريخ نيچه تمركز مي‌كند كه در آن، اراده معطوف به قدرت، تنشي سلسله‌مراتبي بين نيروهاي مختلف تلقي مي‌شود. همين امر به فوكو اجازه مي‌دهد كه بينشي ناپيوسته از تاريخ داشته باشد. اين در حالي است كه برگسون دائماً در پي آن است كه حركتي پيوسته را در تاريخ و بين تمدن‌هاي مختلف ببيند. البته در اين زمينه، نقدي كه به برگسون وارد است، اين است كه امروز همه مي‌دانند بر خلاف نظر او، رفتن سربازان فرانسوي به جنگ جهاني اول، با خوشحالي، دروغي بزرگ و تبليغي سياسي است. بنابراين مي‌توان گفت اين يك توهم سياسي است كه آنچه گفته شده را يك توهم بيولوژيك بدانيم.

وي همچنين در بخش ديگري توضيح داد كه در واقع، نيچه و برگسون از تقابل ميان حالت طبيعي و حالت اجتماعي سخن نمي‌گويند؛ بلكه تقابل ميان دو حالت طبيعي مورد نظر ايشان است. آنها معتقدند كه آنچه موجب كاهش يافتن حالت طبيعي به حالت اجتماعي شده، گسستي بي‌معنا و غير قابل دفاع است. هر دو مي‌خواهند مشخصه مفروض در حالت طبيعي را نقض كنند و در اين راستا، برگسون از تقابل ميان طبيعت طبيعي و طبيعت طبيعت‌ساز به تقابل ميان جامعه باز و بسته مي‌رسد؛ در حالي‌كه نيچه بين جامعه سلسله مراتبي و جامعه برابر تفاوت قائل مي‌شود. حال‌آنكه از نظر برگسون هر دوي اينها نوعي از جامعه بسته هستند.
فرانسوا در عين حال تأكيد كرد: برگسون از ايده فلسفي‌اي دفاع مي‌كند كه در آن، زندگي به معناي حركت است. او معتقد است كه در چند نوع از عرفان مسيحي قرون وسطي، مي‌توان اين ايده را نشان داد. او در عين حال، هميشه تأكيد داشت كه با وجود آنكه نبايد نوعي از عرفان را در مقابل اشكال ديگر تقويت كرد، اما مساله اين است كه در كدام عرفان دغدغه‌اي مشخص نسبت به كنش سياسي وجود دارد. او مدت زيادي در مورد تاريخ اديان و تاريخ عرفان كار كرده و البته بيشتر اشكال عرفان يوناني و نوافلاطوني، عرفان هندو، پيشگويي عهد عتيق و عرفان عهد جديد و مسيحيت را مورد توجه قرار داده است. وي همچنين اشاره‌هاي كوچكي نيز به عرفان چيني دارد.

در ادامه جلسه پرسش و پاسخ اين نشست، درباره دليل استفاده‌ نيچه از واژه زرتشت بحث شد كه آرنو فرانسوا در اين زمينه، ضمن تأييد نظر دكتر فكوهي كه معتقد بود نيچه قصد داشته بدين‌وسيله از زبان يك سمبول اخلاق، به تخريب اخلاق بپردازد؛ يادآور شد كه بنا بر نظريه يك تاريخ‌دان آلماني، يكي از اين دلايل اين انتخاب آن است كه تفكر بازگشت ابدي، به عنوان يكي از ايده‌هاي اصلي اين كتاب، منشأ زرتشتي دارد.

وي همچنين در پاسخ به پرسشي درباره جايگاه ارزش در نظريات نيچه، گفت: نيچه به دنبال اين بود كه نوعي واژگوني در ارزش‌ها به وجود آورد كه البته اين بدان معنا نيست كه چيزي كه بالاست را به پايين بياورد يا بالعكس؛ چرا كه در واقع اين كار نوعي تبليغ است. حال آنكه به نظر نيچه، هيچ ارزشي نيست كه نتوان آن را بي‌ارزش تلقي كرد و حتي به آن خنديد؛ چرا كه هر نوع ارزش‌گذاري در واقع تمايزي ميان نيكي و بدي بوده و اين در حالي است كه نيچه خود را مخالف هر نوع تقابل دوتايي مي‌داند. او معتقد است كه به جاي زوج‌هاي متقابل، بايد از سلسله مراتب ارزش‌ها استفاده كنيم. به نظر نيچه، واژگون كردن ارزش‌ها كنشي در راه عدالت است كه در آن هر چيز جايي در اين سلسله مراتب خواهد داشت.

بحث درباره جامعه طبيعي و جنگ در ديدگاه‌هاي برگسون و نيچه، با اين پرسش خاتمه يافت كه در شرايطي كه نيچه از تأثير ايدئولوژي‌ها بر قدرت‌ها آگاه بوده، آيا فكر نمي‌كرده كه ديدگاه او درباره جنگ مي‌توانسته به قدرتي مانند فاشيسم در پيشبرد اهدافش عليه انسان‌ها كمك كند. فرانسوا در پاسخ به اين سوال، به تجربه شخصي خود اشاره كرد كه تا چند سال پيش خيلي تلاش مي‌كرده از نيچه در برابر اين انتقادات دفاع كند و از استدلالات زيادي هم در اين زمينه با توجه به متون او در مورد يهود ستيزي و موارد مشابه، استفاده مي‌كرده است؛ ولي اكنون كه دوباره آثار او را نگاه مي‌كند، معتقد است موارد زيادي نيز وجود دارد كه مي‌توان گفت نيچه چندان هم آنها را نفي نكرده و در نهايت به استفاده قدرت‌هايي مانند فاشيسم انجاميده‌اند. يكي از اين تزها، فرسودگي فيزيولوژيك اروپا و زاده شدن دوباره آن است. در واقع در كنار سلسله مراتب ارزشي نيچه، هميشه سلسله مراتبي نيز بين انسان‌هاي حامي آنها خواهد بود و به همين دليل مي‌توان گفت كه نيچه با بيان اين ديدگاه كه قاعده بر جنگ است، احتمالاً خود تصور مي‌كرده كه اين ايدئولوژي مي‌تواند روزي مورد استفاده قدرت‌ها قرار گيرد.

چهارشنبه|ا|9|ا|بهمن|ا|1387





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 228]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن