تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814671248




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تركيب‌بند يك شاعر جوان در شرح فتنه تا روز بصيرت


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تركيب‌بند يك شاعر جوان در شرح فتنه تا روز بصيرت
خبرگزاري فارس: محمداحسان جاودان‌پناه تركيب‌بندي در شرح جريان فتنه از ابتدا تا روز ۹ دي سروده و در اختيار خبرگزاري فارس قرار داده است.


به گزراش خبرگزاري فارس، محمداحسان جاودان‌پناه تركيب‌بندي در شرح جريان فتنه از ابتدا تا روز ۹ دي سروده و در اختيار خبرگزاري فارس قرار داده است. اين تركيب بند زيبا به شرح زير است:

پنجره اول: همدم

اي قلم!
اي يار و همدمم به خزان و بهارها اي يار قد شكسته ميان غبارها
اي محرم هميشگي استعاره‌ها اي شاهد نگاه من و چشمه سارها
فرصت بده قلم! كه دوباره بخوانمت رخصت بده براي يكي از هزارها
بگذر زمن كه كام تو را تلخ مي‌كنم اي با وفاترينِ همه غم گسارها
تاريك و تار گشته دگر قاب ديده‌ام از انعكاس فتنه آن نابكارها
ايام اگر چه رفت، نرفت از نگاه خون تصوير رقص و هلهله روزه خوارها
گويم چو قامتت به تو كوتاه و مختصر
((من گنگ خواب ديده و عالم تمام كر))
****

پنجره دوم: بستر فتنه

شب سيرتان به دشنه نقاب قلم زدند با سوت و كف شبانه به طبل ستم زدند
شب تا سحر به كوي و خيابان به افتخار بر روي خون پاك شهيدان قدم زدند
در محفل بهاري دنيا از اوج كين سنگي بر آبگينه اسرار جم زدند
آنان كه بود ، باور مردم اميدشان چندي ز نام روح خدا جمله دم زدند
بهجت گرفت چهره يشان را به روز درد بر لوح دين به مفسده مهر عدم زدند
اينگونه شد كه لشگري از جاده نفاق عريان ترين فساد زمان را رقم زدند
خرداد اگر دوباره مهي پر عذاب بود
تنها رهِ گشايش يك انقلاب بود
****

پنجره سوم: آشوب

زان ساعتي كه آتش فتنه زبان گرفت گويي دوباره پيكر ابليس جان گرفت
موجي پليد در سحري سخت پر غبار بال نفاق از پر اهريمنان گرفت
در حلقه زمان ، پس از اين اتفاق شوم دستي سيَه دوباره به كف ريسمان گرفت
آذر كه بود ، كينه كه بود، انتقام بود از فتنه باز راه نفس استخوان گرفت
از بعد قرنها دگر آن شانه‌هاي ظلم از دست مردمان مدينه نشان گرفت
در ظهر جمعه‌اي به بلنداي عشق و صبر بغضي گلوي پاك همه آسمان گرفت
از آن نماز با همه بار رنجها لختي دل شكسته گردون امان گرفت
فردا شد و مناره گيتي سياه شد
حتي كلام حق به زمين فرش راه شد
****
پنجره چهارم : روز قدس

صبحي رسيد و هرزه علف‌ها در آمدند فريادهاي كاغذي از گِل برآمدند
صبحي دميد و بي‌خردان در پي نزاع با روح حق به غائله، يك لشگر آمدند
در ازدحام بي كسي آن امير عشق نا مردمان به شاكله‌اي ديگر امدند
با هجمه‌هاي مردم عاري ز عاطفه دستان طفل غمزده‌اي بر سر آمدند
همراه چكمه و قدم دشمنان قدس جمعي به جنگ كودك بي مادر آمدند
در سردي نگاه پر از حيرت زمين گويي براي توطئه آخر آمدند
ابليس اگر نبود، به زنجير حق اسير مي‌گفتي اينهمه، ز سپاه شر آمدند
با روزه بر لب همگان ذكر مي‌رسيد
از كام عده اي به زمين آب مي‌چكيد
****
پنجره پنجم : 16 آذر روح الله...

با آنكه نيست آنكه ز هستش نشانه‌هاست نامش هنوز، صدر همه جاودانه هاست
از ياد او به خاطر گردون هنوز هم ديباچه‌اي ز ساده ترين عاشقانه‌هاست
رفت و نديد او كه چه سان بعد رفتنش بر قلب ياورش ز شراره زبانه‌هاست
زان بوته‌ها كه همره او بارور شدند بر دامن زمانه عجب نوبرانه‌هاست!
دستان عشق بسته و دست فراق باز يادش به سان تجربه تازيانه‌هاست
اين بيت اگر كه خسته و بي وزن و قافيه است تصوير بي تفاوت بيت ترانه‌هاست
سيماي قدسي‌اش به كفِ دستِ باد بود
گويي كه نيمِ روي چو ماهش زياد بود!
****

پنجره ششم : عاشورا؛ يا حسين!

اي آنكه هست عشق تو گيرا تر از همه وي آنكه بود روز تو والا تر از همه
شرمنده‌ام نشد، كه شهيد غمت شوم اي شام دردهاي تو يلدا تر از همه
بيرق كه سوخت،خيمه كه سوخت،جان عشق سوخت دشمن تمام كور و تو بيناتر از همه
شد سر فراز ، آتش و سنگ و عدوي پست روزي كه بود نام تو بالا تر از همه
آقا بسوخت بيرق ساقي تشنه لب با مشك خشك و ديده دريا تر از همه
اينبار اگر چه خارجيان موج مي‌زدند كِي شد دگر خيام تو تنها تر از همه؟
آنجا اگر نبود كسي يار و ياورت اينجا سپاه اشك، مهيا تر از همه
باران وزيد يكسره در جاده‌هاي نور
بر ياري نگاه تو يا زينب الصبور
****

پنجره هفتم: نهم دي، روز بصيرت

طي شد شب غم و قدمي در فنا گذاشت رسوا شد آنكه پايه كين را بنا گذاشت
غربت چكيد از سر ديوار ديده‌ها آخر چرا عدو به دل شيعه پا گذاشت؟
ياران به جوشش از همه سو جلوه گر شدند فريادشان شكوه بصيرت به جا گذاشت
امت به عصري از نهمين روز ماه دي بر لوح كوفيان، همه مشق وفا گذاشت
از بعد آن غروب ، دگر اين موج حق طلب اين فتنه را به عهده اهل قضا گذاشت
بهمن رسيد و سبز ترين موج فتنه هم بر دوش خود ز زردي دنيا قبا گذاشت
طوفان عشق ساحل خون را كنار زد
ننگين بتان خار و زبون را كنار زد
****

پنجره هشتم : مناجات يا صاحب الزمان!

از سوز ناله‌اي كه دگر بي اثر شده هر عابري ز كوي دلم با خبر شده
آقا بيا كه جان به لب عاشقان رسيد سيد علي به راه شما ديده‌تر شده
دشمن نشان نمود و منافق نشانه رفت بر قلب سيدي كه دگر خون جگر شده
آقا بيا كه خسته از اين داغ غربتيم جانا بگو كه موسم ختم سفر شده
ما مردمان كوفه نبوديم و نيستيم اين سينه‌ها براي تو مولا سپر شده
باز آ دگر، پناه دل خسته العجل حالا كه پاي ثانيه‌ها خسته‌تر شده
ماه منير فاطمه ، اي حجت خدا
آمد زمان بانگ انا المهديت بيا

انتهاي پيام/و

چهارشنبه|ا|7|ا|دي|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن