واضح آرشیو وب فارسی:فارس: آشنايي با جريانهاي سياسي تاريخ معاصر ايران(17)نهضتي با آرمان هاي رفيع و شيوه هاي بديع
خبرگزاري فارس: تشكل مبارزاتي امام قالبي اصيل و كارآمد داشت. به محض بروز اولين اعتراضات روحانيت، جلسات مشترك مراجع تقليد به ابتكار امام تشكيل شد. هسته هاي روحانيت نيز براي هماهنگي تبليغات نهضت، ابتدا در قم شكل يافت و سپس به ديگر نقاط كشور توسعه پيدا كرد.
در گرماگرم مخالفت حضرت امام خميني(ره) با رفرم هاي آمريكايي در ابتداي دهه چهل موضوع مبارزه با صهيونيسم در راس دستمايه هاي موضعگيري سياسي امام قرار داشت. امام خميني پس از واقعه فيضيه، ارتشيان را بدين صورت به قيام بر ضد مناسبات دوستانه رژيم با صهيونيست ها فرا مي خواند و مي فرمايد:
«من به آنها (ارتشيان) براي نجات ايران و اسلام دست برادري مي دهم. من مي دانم قلب آنها از تسليم در مقابل اسرائيل مضطر است و راضي نمي شوند ايران در زير چكمه يهود پايمال شود.»
اين گرايش براي رژيم شاه بسيار نگران كننده بود. چنان كه در آستانه ماه محرم 1342 در ميان ملاحظات ساواك براي خطباي اسلامي، پرهيز از موضع گيري بر ضد رژيم صهيونيستي در كنار عدم انتقاد از شاه و خودداري از هشدار درباره درخطر بودن اسلام ديده مي شد.
عصر عاشورا (13 خرداد 1342) امام در سخنراني تاريخي خود كه به حبس و حصر ده ماهه منتهي شد، اهانت به علماي دين را تبعيت دولت ايران از نقشه هاي اسرائيل دانست و فرمود: «اگر ما نگوييم اسرائيل براي اسلام و مسلمين خطرناك است آيا خطرناك نيست؟ و اصولا چه ارتباطي و تناسبي بين شاه واسرائيل است كه سازمان امنيت مي گويد از شاه صحبت نكنيد، از اسرائيل نيز صحبت نكنيد؟ آيا به نظر سازمان امنيت، شاه اسرائيلي است؟» و بالاخره آن خطاب آتشين و معروف امام به شاه، حماسه اي را كه دو روز بعد در 15 خرداد شكل گرفت و تا هميشه به عنوان نقطه عطف نهضت اسلامي امام خميني رخ نمايي خواهد كرد، با مبارزه با صهيونيسم همراه ساخت: «از اسرائيل نشنو. اسرائيل به درد تو نمي خورد. بدبخت، بيچاره» اين نوع مواجهه با اساس رژيم شاه و مناسبات بنياني آن البته با روش افرادي مثل مرحوم سيد كاظم شريعتمداري :همفكر نهضت آزادي و جبهه ملي- هماهنگ نبود.
سندي از ساواك نشان مي دهد كه درست يك سال پس از واقعه خونين 15 خرداد و چند ماه پس از بازگشت امام از حبس و حصر تهران، جلسه اي در منزل شريعتمداري با حضور امام خميني و مرحوم آيت الله مرعشي نجفي تشكيل مي شود كه شريعتمداري در آن، خطاب به امام خميني مي گويد: «چه لزومي دارد كه شما اعلاميه بدهيد و به دولت اسرائيل حمله كنيد؟ شما مي گوييد كه با تمام دول اسلامي دست دوستي مي دهيد. آيا اين مطلب از نظر روحانيت درست است؟ ما با ساير مسلمين اختلافاتي داريم و جماعت شيعه نمي تواند با ساير مسلمانان كه با آنها اختلاف مذهبي دارد، دوستي كند. اين حرف سياسي است. حرف هايي از قبيل حكومت و حمله به اسرائيل مطالب ديني نيست و سياسي است.»(!)
البته اين نوع سفارش ها براساس آنچه در اسناد تاريخي وجود دارد منحصر در مرحوم سيد كاظم شريعتمداري است و از هيچ يك از ديگر مراجع چنين اظهارنظرهايي صادر نشده است. شريعتمداري برخلاف ظاهر سياست گريز خود در اين مقطع، داراي گرايش سياسي همراه با جريان هاي ملي گرا بود. ابوالحسن بني صدر كه در آن موقع عضو جبهه ملي بود، مي گويد: «جبهه ملي از مرجعيت آيت الله شريعتمداري حمايت مي كرد. زيرا در دوران نهضت ملي، او از مصدق حمايت كرده بود.»
رهبران جبهه ملي در آن روزها به تغييرات سياسي پارلماني ناشي از برنامه هاي جان اف كندي در ايران دل بسته بودند. به گفته دكتر عباس شيباني كه در ايام قيام خرداد 42 در زندان به سر مي برده است، اعضاي جبهه ملي و برخي از اعضاي نهضت آزادي با اعتصاب غذاي او در اعتراض به كشتار 15 خرداد همراهي نكردند و صريحا مي گفتند: «يك عده نادان و چاله ميداني عليه اصلاحات شاه و آمريكا شورش كرده اند.» ملي گرايان حتي همراهي جوانان هوادار خود با اين قيام را نيز برنمي تافتند. براساس يك سند از لانه جاسوسي آمريكا به محض آن كه يكي از رهبران جبهه ملي به نام مهدوي از قصد همراهي اين جوانان با قيام 15 خرداد در دانشگاه تهران، مطلع شد به ساواك تلفن كرد و خواستار ممانعت از تظاهرات آنها شد. پاكروان رئيس وقت ساواك هم اين همكاري را ارج نهاد و در همان روزها به خبرنگاران تاكيد كرد كه اعضاي جبهه ملي در اين تظاهرات شركت نداشته اند. به اذعان مرحوم مهدي بازرگان، اللهيار صالح (رهبر وقت جبهه ملي) در آن روزها با آمريكا تماس هايي داشت. گروه هاي سياسي ديگر مخالف رژيم مثل جامعه سيوسياليست ها (شاخه چپ گرا در حزب زحمتكشان) هم وضعيتي مشابه اين داشتند.
به نوشته دكتر خبره زاده، خليل ملكي رهبر اين گروه، زنده ياد جلال آل احمد را به دليل ملاقات و معاشرت با امام خميني در سال 1342 نكوهش كرده بود، تا چه رسد به اين كه بنا به برخي ادعاهاي واهي بخواهد با چنين قيامي همراه شود. حزب توده هم به رغم آن كه رژيم سعي مي كرد آن را همپيمان روحانيت معرفي كند، در ارگان خود (ماهنامه مردم :تيرماه 1343) اين قيام را «كوشش محافل ارتجاعي در ايام عزاداري مذهبي براي سوءاستفاده از احساسات مذهبي و برانگيختن گروه افراد عقب افتاده و متعصب به اعمال و رفتاري جاهلانه ضد ترقي و برخلاف انسانيت » خواند.
شايد يكي از رموز استحكام ريشه قيام امام خميني همگوني حاميان آن و همراه نشدن گروه هاي سياسي رنگارنگ با آن بود. در اين قيام، امام خميني و روحانيت، رژيم را به سبب بازداشت افرادي مثل بازرگان مورد سرزنش قرار مي دادند. اما اين امر، هيچ گاه به مفهوم همگامي بازرگان و رهبران نهضت آزادي با قيام امام نبود. در طول اين قيام در بيرون و داخل زندان تنها نظاره گر تحولات بودند و بس. البته در روزهايي كه رهبران اين گروه در زندان به سر مي بردند، جوانان وابسته به آنان كه حالا مجذوب شخصيت و رفتار و آرمان هاي امام شده بودند، چهار روز پس از 15 خرداد 42 در اطلاعيه اي به نام نهضت آزادي و با عنوان «ديكتاتور خون مي ريزد»، كشتار مردم بيگناه و دستگيري امام و برخي ديگر از علما را شديدا محكوم كردند.
به اين ترتيب امام خميني چه از نظر اهداف و شيوه هاي مبارزه و چه از حيث تشكيلاتي هيچ گونه نسبتي با گروه هاي به اصطلاح اپوزيسيون آن زمان نداشت.
ارتباط اعضاي اين گروه ها با نهضت امام هم دليلي جز بديع بودن و در عين حال استحكام بنيان اين حركت نداشت. چه بسيار اعضاي نهضت آزادي كه در آن روزها از سرشيفتگي به امام و راه بي پيرايه اش پا در راه او نهادند. كساني همانند شهيد محمدعلي رجايي، عباس شيباني، جلال الدين فارسي و... از اين قبيل اند.
تشكل مبارزاتي امام قالبي اصيل و كارآمد داشت. به محض بروز اولين اعتراضات روحانيت، جلسات مشترك مراجع تقليد به ابتكار امام تشكيل شد. هسته هاي روحانيت نيز براي هماهنگي تبليغات نهضت، ابتدا در قم شكل يافت و سپس به ديگر نقاط كشور توسعه پيدا كرد.
امام خميني شخصا با معرفي هيئت هاي مذهبي به يكديگر آنها را براي فعاليت مشترك آماده مي كردند. به اعتباري مي توان ايده تشكيل هيئت هاي موتلفه اسلامي را به شخص حضرت امام منتسب ساخت. آقاي حبيب الله عسگراولادي درباره يك ملاقات خود با حضرت امام(ره) در آغاز نهضت مي گويد:
«در آن جلسه حضرت امام فرمودند شما برويد بررسي كنيد و ببينيد در تهران چه تعداد اماكن متبركه، مسجد و هيئت مذهبي داريم. آمارش را تهيه كنيد و براي من بياوريد. ما رفتيم يك فهرستي تهيه كرديم و خدمت ايشان داديم. حضرت امام فرمودند: خيلي بيشتر از اينهاست و بعد خودشان يك آمار دقيقي فرمودند...
مرتبه بعد ما دو نفر خدمت ايشان رسيديم. به اتاقي اشاره كردند و فرمودند، آنجا منتظر باشيد. وقتي وارد آن اتاق شديم، ديديم چند نفر ديگر هم در اتاق هستند. بعد خود ايشان تشريف آوردند و آن جمع را به يكديگر معرفي كردند. در آنجا ما متوجه شديم كه چند گروه هستيم كه داريم كار مي كنيم. بدون اين كه با هم ارتباط داشته باشيم. در آن جلسه حضرت امام فرمودند: همه شما براي يك هدف كار مي كنيد. از اينجا كه رفتيد با هم قرار بگذاريد و هماهنگ عمل كنيد.»
شخصيت پرجاذبه امام و سازماندهي تشكيلات مبارزه در قالب هاي اصيل و متعلق به فرهنگ ديني مردم، باعث شد كه رژيم، چاره كار را در محرم 42 در پناه بردن به تبليغات ضدشيعي به شيوه دوران رضاشاه بيابد. در يك گزارش ساواك كه روز بعد از واقعه 15 خرداد تنظيم شده، پس از تخطئه انفعال راديو در پخش برنامه هاي عزاداري آمده است:
«مصاحبه مجله روشنفكر با شريعت سنگلجي درباره روضه خواني و سينه زني كه روز 16 خرداد 1342 در سرتاسر كشور پخش خواهد شد، جواب بسيار خوبي به ملاهاي طرفدار خرافات(!) و بخصوص مخالفين دولت است. به نظر مي رسد اگر اين مصاحبه را در كيهان عينا پخش كنند اثر فوق العاده خواهد داشت.»
اين اقدام زماني انجام مي شد كه مردم، عزادار شهداي 15 خرداد بودند و امام به زنداني در تهران منتقل شده بود. رژيم كسي را به بند كشيده بود كه به اذعان كارشناسان ساواك: «بزرگترين علماي اسلامي شيعه دنيا، رهبري آيت الله خميني را پذيرفته اند و هر آخوند و روحاني براي اين كه بين مردم اعتباري به دست آورد ناگزير است خود را پيرو تعاليم خميني معرفي كند.» سند ديگر ساواك در اين روزها حاكي از همراهي مصلحتي وعاظ طرفدار رژيم و يا بي تفاوت با امام خميني است. اين در حالي بود كه شريعتمداري (متحد اصلي جبهه ملي در ميان روحانيت) به شهادت اسناد به جا مانده از ساواك، سه روز بعد از بازداشت امام، در پاسخ به تقاضاهاي برخي از اهالي تبريز درباره برگزاري تظاهرات اعتراض آميز، با تخطئه روش حضرت امام در مبارزه با رژيم، خواستار خودداري از هرگونه تظاهرات و بي احترامي به شاه و نيز تهيه طوماري به نفع خودش شده بود! به نوشته سيد حميد روحاني مورخ معاصر، شريعتمداري در اين روزها، از ساواك خواسته بود كه با محاصره صوري منزلش زمينه انتقال او به تهران، ملاقات با شاه و سپس تبعيد صوري به مشهد يا شهرري را فراهم سازند تا او مجبور به همدردي با امام خميني نشود! شريعتمداري در مرحله بعد، بيشترين تلاش را براي برهم زدن جمع مراجع و علماي مهاجر به تهران، در اعتراض به بازداشت امام به كار بست. اين رفتارهاي شريعتمداري در واقع نمادي از تقابل شيوه هاي محافظه كارانه و متضمن حفظ رژيم سلطنت با مبارزه اصولگرايانه امام خميني بود.
........................................................................................
ادامه دارد...
سه|ا|شنبه|ا|8|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]